« محمّد بن ابى عمير » يكى از برجستهترين افرادى است كه تاريخ نمونه او را كمتر به ياد دارد . كتب رجالى از او مسائل مهمّى نقل كردهاند كه در اينجا به ترجمه مقاله « رجال الكشى » درباره او اكتفا مىكنيم : على بن الحسن مىگويد : ابن ابى عمير به خاطر ...
حرّ بن يزيد در روز عاشورا بر سر دو راه قرار گرفته بود : يكى سپهسالارى ، ثروتاندوزى ، زن و فرزند ، مقام و منزلت مادّى و ديگر جان باختن و از هستى گذشتن ؛ امّا آن انسان عاقل پس از اندكى تأمّل حق تعالى را در پرتو امامت حضرت سيّدالشهدا عليهالسلام بر ...
در تفسير قسمتى از آيات سوره « يس » آمده است : چون حبيب نجّار خبر رنج و مشقّت رسولان خدا را از دست مردم « انطاكيه » شنيد به شتاب ، از منزل خود كه در نقطهاى دور دست از شهر قرار داشت ، به سوى مردم آمد ، اين انسان فداكار از مؤمنان واقعى بود . وى از درآمد كسب ...
ذكر حقيقى است كه هركس به آن آراسته گردد ، جز به او نينديشد و جز به خاطر او كارى نكند و اخلاقى جز اخلاق او نداشته باشد . ابو عبداللّه راضى گفت : پيش « وليد سقّا » رفتم و مىخواستم كه در فقير از او سؤال كنم ، سربرآورد و گفت : فقير به كسى گفته مىشود كه هرگز ...
نوشتهاند :« شقيق بلخى » سه روز بىغذا ماند ، پس از سه روز در حالى كه از زيادى عبادت و گرسنگى ، ضعف گرفته بود ، دست به درگاه حق برداشت و عرضه داشت : « اَطْعَمَنِى » خدايا ! گرسنهام غذايم بده . پس از فراغت از دعا شخصى را ديد كه به طرف او مىآيد ، به شقيق ...
در تفسير «روح البيان» آمده است :در زمانهاى دور ستمگرى قصر با شكوهى بنا كرد ، آنگاه از باب تكبّر و غرور فرمان داد كسى به آن قصر نزديك نشود و گفت : مجازات تخلّف از اين فرمان قتل است .او تصوّر مىكرد ، جز آشنايان ، هر كس به آن قصر نزديك شود ، قصد سويى ...
خداى متعال در قرآن مجيد ، از « اصحاب اخدود » ياد كرده است . از نظر قرآن كريم اينان جرمى جز ايمان به خدا نداشتند .داستان آنان بنا به نقل تفاسير چنين است :مردى وارد شهر « صنعا » پايتخت يمن شد و به سوى كاخ حكومتى « ذونواس » حركت كرد ، دربان كاخ از ورودش ...
عيسى بن مريم به سه نفر گذشت ، لاغر اندام و رنگ پديده ، فرمود : اين چه وضعى است ؟ گفتند : از ترس آتش جهنم ، گفت : بر خدا حق است كه خائف را امان دهد . سپس بر سه نفر ديگر گذشت كه لاغرى و رنگپريدگى آنان بيش از سه نفر اوّل بود ، پرسيد : شما را چه شده است ؟ گفتند : ...
زمانى كه فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زياد شدند در كنار او با هم سخن مىگفتند ولى آدم ساكت بود ، به او گفتند ؛ پدر چرا سخن نمىگويى ، پاسخ داد : فرزندانم زمانى كه خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج كرد با من قرارداد بست در زندگى دنيا سخن كم بگو تا ...
ابوبصير مىگويد : مردى به امام باقر عليهالسلام گفت : من در عمل ضعيفم و روزه هم كم دارم ، اما اميدم به اين است كه جز حلال نخورم ، امام فرمود : كدام كوشش بالاتر از حفظ شكم و شهوت از حرام است ؟ . ...
خثيمه جعفى مىگويد : به محضر حضرت صادق عليهالسلام مشرّف شدم در حالى كه قصد رفتن از مدينه و خداحافظى داشتم ، امام فرمود : دوستان ما را سلام برسان و آنان را به خويشتندارى از گناه سفارش كن و اين كه داراى آنان از فقيرشان دستگيرى كند و قدرتدار آنان از ...
جابر جعفى ( كه از بزرگان اصحاب و ياران حضرت باقر و صادق عليهماالسلاماست ) از امام باقر عليهالسلام نقل مىكند كه حضرت فرمود : هرگاه خواستى ببينى كه اهل خير هستى يا نه ، به دلت نظر كن ، اگر اهل طاعت را دوستدارى و از آلودگان به گناه متنفرى خوبى و خدا ...
امام سجاد عليهالسلام فرمود : چون خداى عزّوجلّ اوّلين و آخرين را در محشر گرد آورد ، ندا كنندهاى كه صدايش را همه بشنوند فرياد مىزند : آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند ؛ گروهى از مردم برخيزند ، به آنها گفته شود بدون حساب وارد بهشت شويد .فرشتگان ...
عربى به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفت : فردا حساب مردم با كيست ؟ فرمود :
با خداى تبارك و تعالى ، عرضه داشت : با خود اوست ؟ فرمود : آرى ، عرب خنديد ، پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود :براى چه خنديدى ؟ عرض كرد : كريم به هنگام قدرت ، گذشت مىكند و ...
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد : آدم به حضرت حق عرضه داشت : شيطان بر من تسلّط دارد و چون خونى كه در بدن من روان است به من راه دارد ، برنامهاى براى من قرار بده ، پروردگار فرمود : عنايت من به شما آدميان اين است كه هرگاه گناهى را نيّت كنيد من در نامه ...
رسول خدا صلىاللهعليهوآله به مردى وارد شد كه در حال جان دادن بود ، فرمود : تو را چگونه ببينم ؟ عرضه داشت : در ترس از گناهانم و اميد به رحمت پروردگارم ، حضرت فرمود : در اين هنگامه اين دو در دل مؤمن قرار نمىگيرد مگر اين كه خداوند به سبب اين دو ...
« معمّر » از « زُهير » روايت كند :روزى يكى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعليهوآلهدر حالى كه مىگريست به محضر آن جناب آمد ، شدّت گريه او به حدّى بود كه رسول اكرم صلىاللهعليهوآله از او سؤال كرد چرا گريه مىكنى ؟عرض كرد : جوانى بر در ايستاده و ...
مردى كه در شرابخوارى افراط داشت ، روزى دوستان شرابخوار را دعوت كرد و براى عيش و نوش بيشتر ، چهار درهم به غلام خود داد و گفت : با اين مبلغ مقدارى ميوه بخر . غلام در حال عبور به درب خانه « منصور بن عمار » رسيد . منصور براى نيازمندى مستحق ، پول طلب ...