مردى از اصحاب اميرالمؤمنين عليهالسلام مىگويد : نماز صبح را با امام خواندم ، پس از نماز از دست راست مردم رو كرد ، در حالى كه افسرده و دل شكسته بود ، آن قدر صبر كرد تا آفتاب طلوع كرد در حالى كه دست به دست مىزد گفت : من ياران پيامبر ...
درباره اويس قرنى نوشتهاند : چون شب مىرسيد مىگفت : اين است شب ركوع . آن گاه تمام شب را به ركوع مىگذراند و چون شب بعد مىآمد مىگفت : اين است شب سجود ، آن شب را به سجده بر عظمت دوست تمام مىكرد . ...
عبدالواحد بن زيد مىگويد :به محل عبادت عابدى از وارستگان سرزمين چين گذر كردم صدا زدم : اى راهب !جواب نداد ، دو مرتبه صدا كردم پاسخ نداد . بار سوّم صدا زدم . سر بيرون كرد و گفت : من راهب نيستم ، راهب كسى است كه از خدا بترسد و كبرياييش را تعظيم كند ؛ بر ...
مىگويند : گروهى براى مقصدى بار سفر بستند ، راه را گم كردند ؛ به محلّ بندهاى از بندگان حق رسيدند كه از ديوان و غولان آدمنما فرار كرده و به كنجى به عبادت و تصفيه باطن مشغول بود . فرياد زدند اى بنده حق ! ما راه را گم كردهايم ، چنانچه مىدانى بنمايان ...
مىگويند : گروهى به عيادت مريضى رفتند ، در ميان آنان جوان لاغر اندامى بود ، مريض به او گفت : اين لاغرى تو از چيست ؟ پاسخ داد : علّتش امراض و اسقام است . گفت : تو را به خدا قسم حقيقت حالت را به من بگو . جوان گفت : شيرينى دنيا را چشيدم تلخ بود ، زر و زيورش نزدم ...
در روايتى آمده :در هر بيست و چهار ساعت براى عبد بيست و چهار خزانه مرتب قرار داده مىشود ، درب يكى از آن خزانهها باز مىشود ، آن را پر از نور عمل نيكش مىبيند ، عملى كه آن را در يك ساعت از بيست و چهار ساعت انجام داده ، به مشاهده آن نور ، چنان انبساط و ...
جنيد بغدادى ، مريدى داشت كه او را از همه عزيزتر مىداشت . ديگران را غيرت آمد .شيخ به فراست بدانست ، گفت : ادب و فهم او از همه زيادت است ، ما را نظر بر آن است ، امتحان كنيم تا شما را معلوم شود . فرمود : تا بيست مرغ آوريد و گفت : هر مريدى يكى را برداريد و جايى ...
در كتاب با ارزش «نهج البلاغة» نقل شده است كه :جنازهاى را به گورستان مىبردند ، حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام شنيد مردى مىخندد ، خندهاى كه ناشى از غفلت بود . فرمود : گويا مردن بر غير ما نوشته شده و خيال مىكنى كه حق در اين دنيا بر غير ما لازم ...
روايت شده : به وقت ولادت عيسى ، فرزندان ابليس به پدر خود گفتند : امروز سر بتها و اصنام افتاد ، چه خبر شده ؟ گفت : نمىدانم . دورى زد و برگشت و از ولادت عيسى ، خبر داد و گفت : دوره بتپرستى تمام شد ، انسان را از راه عجله و سبك گرفتن كار گمراه كنيد . از ديگر ...
نقل مىكنند :ابليس به نظر عبداللّه بن حنظله آمد و گفت : مىخواهم چيزى به تو بياموزم !عبداللّه گفت : هيچ حاجتى به آموختن از تو ندارم . گفت : عبداللّه ! دقت كن اگر مطلبم خير بود قبول كن ورنه مرا از خود بران . اى پسر حنظله ! از غيرخدا تقاضا و تمنّا نداشته باش ...
پرخورى و سيرى از غذا ، يكى از راههاى تسلط شيطان بر قلب است . هر چند غذاى حلال باشد ؛ زيرا پرخورى و سيرى علّت تقويت شهوات است و شهوات از برّندهترين اسلحههاى ابليس ملعون است .مىگويند : يحيى ، ابليس را با قفلهاى متعدّدى ديد ، از او پرسيد : اينها ...
مىگويند : ابليس در برابر بندهاى از بندگان خالص حق ظاهر شد ؛ آن عبد بيدار از او پرسيد : در كدام يك از اخلاقيات انسان كمك مؤثّرترى براى تو است كه او را به بدبختى بنشانى ؟ گفت : خشم ، چون انسانى به غضب گرفتار شود او را به بازى مىگيرم چنان كه كودك توپ را ...
شيطان ، موسى را ملاقات كرد و به حضرت عرضه داشت : اى موسى ! تويى آن انسانى كه خداوند مهربان تو را به رسالت برگزيده و بىواسطه با تو سخن مىگويد ، روى اين حساب از آبروى فوقالعادهاى برخوردارى ، من يكى از مخلوقات خدايم و گناهى را مرتكب شدم و علاقه دارم ...
در تفسير بعضى از آيات قرآن مجيد آمده :زمانى كه نوح سوار كشتى شد و به دستور خداوند از هر نوع موجود زنده جفتى را در كشتى آورد ، ناگهان چشمش به پيرمردى خورد كه او را نشناخت ، فرمود : چه كسى تو را داخل كشتى كرد ؟ پاسخ داد : خودم آمدم و آمدنم براى اين است كه به ...
در متون اسلامى آمده : امام باقر عليهالسلام به ديدار جابر بن عبداللّه آمده ، در حالى كه جابر نزديك بر مرگ بود .فرمود : چگونهاى ؟ عرض كرد : مرض را بهتر از سلامت ، فقر را بهتر از غنى ، موت را بهتر از حيات مىخواهم . حضرت فرمود : ما اين گونه نيستيم ، بلكه ...
عاشقى در موج دريايى فتاد گفتش اى مسكين برون آرم تو را پاسخ اين دادش كه اى روشن روان بر مراد خود نخواهم يك نفس چون ز حق گردى رضاى حق طلب گر رضاى خويش مىجويى خطاست چون تو راضى گشتى او را همرضاست عاقلى از ساحلش آواز داد يا چنين سرگشته بگذارم تو را گر ...
مولوى در توضيح مسئله رضا مىگويد :بهلول به يك مرد الهى مىرسد و از او مىپرسد : در چه حالى ؟ مرا هم از حالت خود آگاه كن . آن مرد الهى مىگويد : شما از حال كسى مىپرسيد كه همواره جهان به مراد او مىگردد اين است حال من ، آن همه سيلابها و جويبارها و ...
در روزگار عيسى بن مريم عليهالسلام ، زنى بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا مىرسيد، هر كارى كه داشت رها و به نماز و طاعت مشغول مىشد .روزى هنگام پختن نان ، مؤذّن بانگ اذان داد ، او نان پختن را رها كرد و به نماز مشغول شد ؛ چون به نماز ايستاد ، شيطان ...
ملاّ فتح اللّه كاشانى در تفسير خود چنين مىگويد :آسيه به جهت خلوص ايمان رستگار شد و وصلت او با فرعون به او ضررى نرسانيد و نقصى در قرب و منزلت او در نزد حضرت حق پيدا نشد .نقل است : وقتى كه ساحران سحر خود را نمايش دادند و موسى عليهالسلامعصايش را انداخت ...