اسحاق بن راهويه گفت : چون حضرت ابوالحسن على بن موسى الرّضا عليهماالسلام در سفر خراسان به نيشابور رسيد ، پس از آنكه اراده رفتن به سوى مأمون كرد ، محدثين جمع شدند و عرض كردند : اى پسر پيامبر ! از شهر ما تشريف مىبريد و براى استفاده ما حديثى بيان ...
براى خداوند ملائكهاى است غير از نويسندگان عمل كه در سطح زمين در گردشاند ، چون قومى را بيابند كه در حال ذكر خدايند ، فرياد مىكنند : براى يافتن آرزوى خود بشتابيد ، پس به نزد اهل ذكر آيند و آنان را تا آسمان دنيا محاصره كنند ، پس خداوند به آنان ...
امام باقر عليهالسلام فرمودند : در توراتِ واقعى كه به موسى نازل شده آمده است كه موسى از خداوند پرسيد : اى پروردگار من ! به من نزديكى تا با تو مناجات كنم يا دورى تا صدايت بزنم . وحى شد : من همنشين كسى هستم كه در ذكر من است ، موسى گفت : روزى كه پوششى نيست ، ...
از امام صادق عليهالسلام است كه فرمود : خداوند به موسى وحى كرد : به زيادى مال خوشحال مباش و يادم را در هيچ حال از دست مده ، به حق كه زيادى مال گناهان را از يادت مىبرد و تو را غفلت مىدهد و ترك ياد من براى تو ، سخت دلى ...
امام ششم فرمود : پدرم حضرت باقر عليهالسلام كثيرالذّكر بود ، من با او در راهرفتن همراه مىشدم ، در حالى كه او ذكر مىگفت و با او طعام مىخوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفت و گو مىكردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا ...
امام صادق عليهالسلام فرمود : خداوند به عيسى فرمود : اى عيسى ! در ذاتت مرا ياد كن تا در ذاتم تو را ياد كنم ، در آشكارت مرا ياد كن تا در آشكارى بهتر از آشكار آدميان تو را ياد كنم ، عيسى ! قلبت را براى من نرم كن ، در خلوتها زياد مرا ياد كن ، خوشحالى من به ...
اگر چنين مسيرى را حركت نكنى و ذكر بر اين اساس نباشد ، در ذكر تو بهرهاى كه نيست هيچ ، بلكه ذكرت باعث ايجاد فتنه و فساد است ، همانند ذكرى كه فرقههاى صوفيه اين فرق باطل و دور از حقايق دينى و فقه اهل بيت عليهمالسلام دارند ؛ ولى اثرى مثبت از ذكر گويى ...
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :شخصى به تنگدستى مبتلا شد ، هر چه فعاليت كرد ، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مىخواست نشد ، شيطان او را وسوسه كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد .دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ...
يكى از كوهنوردان مىگويد : در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپهاى كه در محيط زندگيم بود ، راهپيمايى مىكردم . زمستان بسيار سردى بود ، برف سنگينى زمين را پوشانده بود ، از محلى كه رفته بودم بر مىگشتم ، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچهاى پر ...
بدن برخى از حيوانات داراى قوه برق است ، آن هم در حدى كه اگر به دشمن بزند او را خشك مىكند ، ولى اين حيوانات در تمام برخوردها از اين قوه استفاده نمىكنند ، تنها وقتى به دشمن خود برخورد مىكنند ، آن هم وقتى كه حس كنند كه دشمن قصد سويى دارد ، به مقدار ...
قصه پندآموز مجادله نقاشان رومى و چينى را نشنيدهايد كه هر دسته مدعى شدند كه ما هنرمندتريم .امير مملكت براى امتحان به هر دسته اطاقى داد كه نقاشى كنند ، تا از روى كار آنها قضاوت شود .اين دو اطاق مقابل و رو به روى يكديگر بودند ، دو دسته مزبور مشغول كار ...
جبرئيل به نزديك رسول صلىاللهعليهوآله آمد و گفت :حق تعالى سلام مىگويد و مىفرمايد : امت تو را عطايى دادم كه هيچ امت را ندادم . گفت : اين چيست ؟ گفت ذكر حق تعالى در همه اوقات و در همه ...
ابو حمزه ثمالى مىگويد :حضرت سجاد عليهالسلام را ديدم نماز مىخواند ، عباى آن جناب از شانهاش افتاد ، حضرت تا از نماز فارغ نشد به عبا دست نزد . پس از نماز پرسيدم : چرا به عبا توجه نفرمودى ؟ فرمود : واى بر تو آيا مىدانى در حضور كه بودم ؟ همانا از عبد ...
استادى كه نزد او قسمتى از مكاسب شيخ و كفايه آخوند را تلمّذ مىكردم مىفرمود : طلبهاى از ايران جهت تحصيل به سامرا رفت و در يكى از مدارس آن شهر مقيم شد . پس از مدتى خبر فوت پدرش را شنيد ، از ياران مدرسه سؤال كرد كه در اين مدرسه مرد خدا كيست ؟ به او ...
در تفسير بعضى از آيات قرآن مجيد آمده :زمانى كه نوح سوار كشتى شد و به دستور خداوند از هر نوع موجود زنده جفتى را در كشتى آورد ، ناگهان چشمش به پيرمردى خورد كه او را نشناخت ، فرمود : چه كسى تو را داخل كشتى كرد ؟ پاسخ داد : خودم آمدم و آمدنم براى اين است كه به ...
زرارة بن ابى اوفى رحمة اللّه عليه را در خواب ديدند بعد از رحلت از دنيا ، پرسيدند :كدام كار بليغتر است به نزديك شما ؟ گفت : رضا و كوتاهى امل .پس اى برادر ! مجهود خويش بذل كن ، در اين اصل بزرگ كه در اصلاح دل و نفس ، عظيم مهم است. ...
معلم اخلاق ، شهيد دستغيب در يكى از كتابهايش از جلد سيزده «بحار الأنوار» از كتاب «كشف الغمة» اربلى نقل مىكند : محى الدين اربلى گفت : روزى در خدمت پدرم بودم . مردى نزد او بود و چرت مىزد . در آن حال عمامه از سرش افتاد و جاى زخم بزرگى در سرش نمايان شد . ...
پس از پايان جنگ جمل يا يكى از جنگها ، امام على عليهالسلام به تقسيم غنائم مشغول شدند ، هر نفرى از برابر حضرت عبور كرد ، مشتى درهم به او عنايت فرمود . چون گيرنده غنيمت درهمهاى گرفته را مىشمرد ششصد درهم بود ، به تمام افراد ارتش ششصد درهم رسيد و ...
پس از پيروزى امام على عليهالسلام در جمل ، يكى از يارانش گفت : دوست داشتم برادرم با ما در اين صحنه مىبود . حضرت فرمود : آيا ميل و نيّت قلبى برادرت با ماست عرضه داشت : آرى . امام فرمود : حقيقتا با ما حاضر است و آنان كه هنوز در پشت پدران و رحم مادرانند و ...
جابر در زيارت اربعين حضرت حسين عليهالسلام خطاب به شهداى كربلا گفت : ما با شما در ثواب شريكيم . عطيه كوفى گفت : اى جابر ! چگونه با آنان شريكيم در حالى كه ما كارى نكردهايم و رنجى نديدهايم ، آنها از زن و فرزند جدا شده و زخم برداشتند تا كشته شدند !! ...