مرحوم شهید لاجوردی اصرار داشت که بر روی مناقین کارفرهنگی صورت بگیرد و در این باره از من کمک خواست . ابتدا کتابهای زیادی را برایشان فرستادم . روزی هم دعوتم کرد تا بروم برای آنها سخنرانی کنم . در آن زمان این گروهک در اوج فعالیت بودند و زندان پر از اعضای ...
حاج آقا رضایی عالم بزرگواری است که در رجایی شهر کرج – گوهر دشت - با جاذبه ای فوق العاده و فعالیتی پردامنه ، تأثیر فراوانی بر منطقه گذاشته است . وی قبل از انقلاب برای تبلیغ به آن منطقه رفته ، که خیلی مورد پسند واقع شده و مردم او را به طور دائم نزد خود ...
از ابتدای ورود به قم ، من دنباله رو حضرت امام خمینی بودم . در مسایل شرعی نیز به تقلید ایشان در آمدم . با حاج مهدی عراقی و آقا عزیزالله دولابی و .... حشر و نشر داشتم . آقای دولابی در کار انقلاب بسیار فعالیت داشت . کار او ریخته گری بود گرچه سواد چندانی نداشت ...
با تنی چند از دوستان ، جلسه ای خصوصی تشکیل داده بودیم و در آن جلسه راجع به مسایل دینی ، بحث و تبادل نظر کرده و نیز برای کارهای خیر و عام المنفعه اعانه جمع می کردیم . این جلسات در ایام غیر تبلیغی و اکثرا در شهرهای شمالی کشور برگزار می شد . از دوستان ...
روز بیست و یکم ماه رمضان ، من منبر فوق العاده ای رفتم و با استناد به قرآن کریم ، ده مورد از شعائر اسلامی را برشمردم و گفتم :« هر کس به یکی از این ها حمله کند ، کافر و و اجب القتل است .ای مردم بدانید هیچ کس بیشتر از شخص شاه و دولتش به این امور حمله نکرده ...
آقای مستطاب زاده ، جوانی بسیار مودب ، متدین و تحصیل کردۀ آمریکاست . وی اصفهانی است ؛ ولی اکنون در تهران زندگی می کند و سالهاست پای منبر من می آید . این جوان در آمریکا شاهد ماجرایی بوده که بسیار جالب است . او می گوید : « ایامی که در آمریکا تحصیل می کردم با ...
در آن برهه از زمان ، وضع اقتصادی کشور خیلی وخیم بود . فقر و بدبختی سایۀ شومی بر سر مردم افکنده بود . عموم مردم هیچ دلخوشی از حکومت و حاکمان نداشتند چه برسد به این که بخواهند برای آنها جشن بگیرند . به عبارتی جشن و سرورهای ویژۀ شاه و درباریان بود و بس. ...
روزی ، بعد از منبر درلندن ، آقای موقری ، که با زبان فارسی حرف می زد ، نزد من آمد و سئوال کرد : « آیا کتاب 12 جلدی عرفان اسلامی را شما نوشته اید ؟ » گفتم : « آری » گفت : « من در دانشگاه آکسفورد ، استاد روان شناسی و روان کاوی هستم . یکی از دوستان یک دوره از کتاب ...
پرفسور حامد الگار ، در هفت زبان و دنیا تخصص دارد و استاد ممتاز دانشگاههای آمریکاست . اطلاعات گسترده ای نیز از مذهب تشیع دارد . وی قبلا مسیحی بوده ، به دنبال مطالعات زیادی دربارۀ اسلام مسلمان می شود . او ابتدا اهل سنت و سپس شیعه می شود . در انگلستان که ...
در تهران و در اوج کارهای خود – تبلیغ و تألیف – بودم و چند ماهی به جبهه نرفته بودم . نامه ای در چهار صفحه از سوی سرداران جبهه برایم ارسال شد . در آن نامه خیلی در حق من اغراق شده ، تمجید و تشکر فراوانی کرده بودند . در جواب ، من نیز متقابلا نامه ای خیلی مفصل ...
با پیش آمدن حادثۀ خونین 19 دی 1356 در ایام محرم و حمله به حوزۀ علمیه قم ، خطبا و گویندگان مذهبی بهانۀ خوبی برای حمله به دستگاه پیدا کرده بودند . آنها تا آخر ماه صفر ، که ایام تبلیغی محسوب می شود وبا توجه به فضای باز سیاسی که جرأت دو چندان شده بود ، ...
در یکی از سفرهایم به مشهد ، در سالهای قبل از انقلاب ، در حسینیۀ همدانی ها اتاقی گرفته بودم . یک روز بعد از ظهر می خواستم به حرم بروم . برای وضو گرفتن از اتاق بیرون آمدم . در اتاق بغلی باز بود . هنگام برگشتن پیرمردی مرا به اسم صدا زد و تعارف کرد با هم چای ...
چندی بعد از عملیات و تصرف فاو ، شهید دستواره ، فرمانده لشکر محمد رسول الله ، از خط مقدم پیغام داد و ما را به جبهه فرا خواند . من به خرمشهر رفتم . از آنجا همراه چند تن از رزمندگان ، تا لب رودخانه رفتیم و پس از آن با قایق موتوری به سوی فاو روانه شدیم . منطقۀ ...
آیت الله سید محمد تقی خوانساری همشهری ما بود و به پدر بزرگ مادری ام بسیار ارادت می ورزید و او را نمونۀ انسانی متدین و با ایمان می دانست و به حق که چنین بود. اهالی محل مدت 50 سال با اذان او نماز می خواندند و در ماه مبارک رمضان با اذان او سحری خورده ، ...
مرحوم آقای برهان از وضع آن روز تهران خیلی نگران بود ، وجود سینماها و کارباره ها و مراکز فساد، بخصوص در محله لاله زار و خیابان شاه آباد، روح او را رنج می داد ، به طوریکه همیشه روی منبرمی گفت : «من از سرانجام این وضع تهران می ترسم که مبادا خداوند غضبناک ...
انتشار کتاب « شهید جاوید » و دیدگاه های نویسندۀ آن ، آقای صالحی نجف آبادی ، موج اختلافی را در حوزۀ علمیه به راه انداخت (من نویسندۀ کتاب را به خوبی می شناختم ) . آقای صالحی در ابتدای کتابش اعلام کرده بود که من علم امام به گذشته و آینده را انکار نمی کنم و ...
زمانی استاد ابوالقاسم بنا در خانۀ ما بنایی می کرد . او در حین کار مطلب جالبی برایم تعریف کرد و گفت : « روزی شخصی بر ضد حاج آقا برهان حرفهایی به من زد و مرا نسبت به او مردد ساخت ، تا این که نماز جماعت آنجا را ترک کردم . طبق معمول که اگر کسی به مسجد نیاید، ...
در ابتدا توجه مردم و تحصیل کرده ها به حسینیه ، به دلیل وجود آقای مطهری بود . او جزو هیئت مدیرۀ حسینیه و مورد قبول همگان بود . البته اوج آوازۀ حسینیه مربوط به زمانی است که آقای شریعتی در آنجا سخنرانی می کرد . دو نوع برخورد و مقابله با شریعتی و اشتباهاتش ...
چندین سال بعد از انقلاب ،آقای مدبر به نمایندگی جمعی از جوانان تبریز ، پی درپی زنگ می زد و اصرار می کرد که به آن شهر سفر کنم . کارهایم خیلی زیاد بود و فرصت مناسبی پیش نمی آمد . پس ازچندی که خود آقای مدبر برای کاری به تهران آمده بود ، نزد من آمد و اصرار کرد ...
چهار – پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم . امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدار کنند . طی سالهای گذشته ، منبرهای ما در آن مسجد بر روی مردم و کسبۀ بازار اثر بسزایی گذاشته بود . در آن سال و با ...