به عشق وطن

ظهر یکی از روزهای ماه رمضان (سال 1360یا61) مشغول سخنرانی بودم که مردی با لباس شیک و کیف سامسونت وارد مجلس شد و خیره خیره به من نگاه کرد . خیال کردم فردی خارجی است که از اینجا رد می شده ، جمعیت را دیده ، آمده تا ببیند چه خبر است . بعد از منبر پیش من آمد و شروع ...

( 12 اسفند 1402 ساعت 02:30 صبح )

شروع تبلیغ

هنگامی که به طور رسمی لباس روحانیت پوشیدم ، قبل از شروع فعالیت های تبلیغی برای زیارت حضرت رضا (ع) به مشهد رفتم . پایین پای حضرت رو به قبله نشستم و زیارت خواندم و در اعتقاد کامل به این جمله از زیارت نامه : « اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی » ، ...

( 11 اسفند 1402 ساعت 01:09 صبح )

درس خارج

دو نوع درس را در پیش گرفتیم ؛ یکی خصوصی و دیگری عمومی . درس خارج خصوصی را گذراندیم تا در ابتدای کار مطالب را به خوبی بفهمیم . استاد ما در این قسمت حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری ، از شاگردان مرحوم آقای شیخ محمد حسین کمپانی بود و برای درس ...

( 10 اسفند 1402 ساعت 08:31 صبح )

آرامش و برکت منبر

در شیراز بودم ، نامه ای به دستم رسید که نوشته بود : « من استاد و رییس دانشگاه هستم و می خواهم خدمت شما برسم .» اطلاع دادم که به منزل تشریف بیاروند . او با برادرش آمد و گفت : « برادرم فارغ التحصیل انگلستان است و مشکلی دارد که از شما راه حل می خواهد . » او تا ...

( 4 اسفند 1402 ساعت 04:04 صبح )

فضای باز سیاسی

آمریکا دریافته بود که اختناق زیاد در کشورهای وابسته و فشار فوق العاده بر گردۀ ملت ها ، مشکلات عدیده ای را در پی خواهد داشت و چه بسا سبب خیزش مردمی و برافتادن حکومت دست نشانده گشته ، در بعضی موارد کشور برای همیشه از بند استعماری اش رها شده ، به بلوک ...

( 1 اسفند 1402 ساعت 06:05 صبح )

پرچم های دعای کمیل

در بندرعباس منبر می رفتم . شب آخر و دقایق پایانی منبر بود . جوانی خوش قیافه و شیک پوش جلو آمد . نامه ای به من داد و سریع در جمعیت ناپدید شد . نامه را خواندم . نوشته بود : « من جوانی هستم که قیافه و ظاهرم خوب است و از مال دنیا چیزی کم ندارم . ساکن بندرعباسم ؛ ...

( 1 اسفند 1402 ساعت 03:11 صبح )

تظاهرات روز تاسوعا و عاشورا

حضرت امام دستور تظاهرات در روز تاسوعا را صادر کردند . از قضا این روز با روز جهانی حقوق بشر مصادف شده بود و همه به طور نسبی اطمینان داشتند که در آن روز به مردم حمله نمی شود . آقای طالقانی که تازه از زندان آزاد شده بود . اعلامیۀ مستقلی انتشار داد. روحانیت ...

( 24 بهمن 1402 ساعت 08:38 صبح )

انجمن حجتیۀ همدان

با آن که امام منع کرده بود برای نیمۀ شعبان آن سال جشن و سروری بر پا شود ، انجمن حجتیۀ همدان در باغ بزرگی ، جشن مفصلی به راه انداخته بود و این مسئله به خوبی از جدایی آنها از خط مشی امام حکایت می کرد . من خودم کاملا از ارتباط آنها با ساواک خبر داشتم . قضیه ...

( 23 بهمن 1402 ساعت 10:27 بعد از ظهر )

برکت دعای ندبه

قبل از انقلاب ، روزی در خیابان ری می گذشتم ، جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت : « من اینجا مغازه دارم و کارهای تعمیر ماشین انجام می دهم . دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم . » رفتم و ساعتی با او نشستم . او می گفت : « شبی در حال مستی ، ...

( 23 بهمن 1402 ساعت 09:00 صبح )

تبدیل کاباره به چلوکبابی

برای دهۀ دوم ماه شعبان ، به همدان دعوت شده بودم . میزبانم آقای حاج ابراهیم مقدسیان ، یکی از تجار متدین و بزرگوار همدان بود که در تهران زندگی می کرد . سال 52-1353 بود . چند روزی از منبرم می گذشت و اثر فوق العادۀ آن را بر مردم احساس می کردم . روزی چند جوان ...

( 22 بهمن 1402 ساعت 5:48 بعد از ظهر )

شیعه شدن استاد دانشگاه اهل کانادا توسط استاد انصاریان

من پاریس بودم، چند جلسه از من دعوت برای سخنرانی کرده بودند. یک روز، یک دکتری – که خیلی آدم باسوادی است - به من گفت: یک استاد بسیار مهم فوق تخصص انرژِی هسته‌ای از کانادا برای همین مسائل علمی به پاریس آمده است و من به او گفته ام: یک عالِم از مذهب ما، مکتب ...

( 22 بهمن 1402 ساعت 01:23 صبح )

ابتکار عمل در دست تودۀ مردم

دیگر کار آسان و بی خطر شده بود . عده ای به طور خود جوش در خیابانها راه می افتادند و مردم دست دسته به آنها می پیوستند . ساعتی بعد این حرکت به تظاهرات وسیعی تبدیل شد . بدین ترتیب همیشه در چند جای تهران ، سطح خیابانها پر از جمعیت بود و رفته رفته آتش انقلاب ...

( 21 بهمن 1402 ساعت 1:41 بعد از ظهر )

تحفه ای از نجف اشرف

اواخر سال 1348 حضرت امام در نجف اشرف تدریس ولایت فقیه را شروع کردند . از آشنایانی که به زیارت کربلا و نجف مشرف میشدند ، درخواست می کردیم حتما خدمت آقا برسند و ضمن جویا شدن از احوال ایشان جزوه های درسی را نیز با خود بیاورند . هریک از آن ها اوراقی چند داخل ...

( 20 بهمن 1402 ساعت 7:19 بعد از ظهر )

پانزده خرداد

پانزده خرداد 1342 مصادف با ایام محرم بود ، طبق معمول دو – سه روز قبل از محرم درسهای حوزۀ قم تعطیل می شد و من به تهران می آمدم . در دهۀ محرم ، در منزل حاج میرزا اسماعیل اربابی ، هر روز مجلس روضه برقرار بود . وی فرد وارسته ای بود که در محلۀ امامزاده یحیی ...

( 17 بهمن 1402 ساعت 11:18 صبح )

سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند

من در خیلی از شهرهای ایران منبر رفته ام . از شمال تا جنوب ؛ از شرق تا غرب ؛ مازنداران تا هرمزگان و ایلام تا زاهدان . همواره محور اصلی بحث هایم بنا به سفارش پیامبر اکرم (ص) ، کتاب خداوند و خاندان نبوت بوده است . هزاران نفر پای منبر من آمده و از معارف ...

( 15 بهمن 1402 ساعت 04:54 صبح )

روی آوردن به طلبگی

پدرم می گوید: « هنگام طلب فرزند ؛ از خداوند خواستم که او را اهل فضل و علوم دینی قرار دهد . »حالا گاهی که پدرم با من صحبت می کند ، می گوید من پیشمانم که چرا در حق اولادهای دیگرم این دعا را نکردم تا آنها نیز طلبه گردند . ایامی که می خواستم درس طلبگی بخوانم ...

( 15 بهمن 1402 ساعت 04:54 صبح )

ازدواج و تشکیل خانواده

پدرم واسطه شده بود تا دختر یکی از همکارانش را برای کسی خواستگاری کند . وقتی پدرم قضیه را مطرح می کند ، از او می پرسد آیا خودت پسر نداری ؟! پدرم پاسخ مثبت می دهد و آنها خصوصیات مرا جویا می شوند . ایام تولد حضرت سید الشهداء (ع) بود و من جایی منبر داشتم . ...

( 6 بهمن 1402 ساعت 00:28 صبح )

دستگیری و بازداشت انقلابیون

در ادامۀ مبارزه بر ضد جشن های 2500 ساله ، حضرت امام در نجف اشرف سخنرانی تندی ایراد کردند . هم زمان نیز اعلامیه ای انتشار دادند . تعدادی از اعلامیه ها به دست من رسید . هر مسجدی که می رفتم ، هنگام بر داشتن مهر ، تعدادی از اعلامیه ها را از زیر لباس درآورده ، ...

( 5 بهمن 1402 ساعت 7:01 بعد از ظهر )

آیت الله شریعتمداری و سخنرانی من در حضور ایشان

از ابتدای ورود به قم ، من دنباله رو حضرت امام خمینی بودم . در مسایل شرعی نیز به تقلید ایشان در آمدم . با حاج مهدی عراقی و آقا عزیزالله دولابی و .... حشر و نشر داشتم . آقای دولابی در کار انقلاب بسیار فعالیت داشت . کار او ریخته گری بود گرچه سواد چندانی نداشت ...

( 30 دى 1402 ساعت 4:06 بعد از ظهر )

معرفت والای آیت الله بروجردی

من ده سال است مسجد اعظم سالگرد آیت الله بروجردی منبر می‌روم و خیلی به زندگی ایشان وارد هستم. تمام زندگی ایشان را مطالعه کردم از ولادت تا روز دفنش که خودم هم کنار قبر بودم. داشتند دفن می‌کردند و آن فردی هم که دفنش کرد -من آن وقت سیزده سالم بود، ایستاده ...

( 30 دى 1402 ساعت 08:40 صبح )