قرآن مىفرمايد: آنهايى را كه داخل جهنم مىريزند، فرياد مىكشند كه: الهى! ما را به دنيا برگردان، تا برويم و از هدايت و عدالت بهرهمند بشويم.
خودم با آنها حرف مىزنم، مىگويم:
« أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ »
من براى شما هادى نفرستادم؟ من براى شما ...
خدايا! خيلى خوبىها به ما دادى، شكر؛ ايمان، آشنايى با پيغمبر صلىاللهعليهوآله ، توفيق اين دو ركعت نماز را كه هر طورى هست بخوانيم، با اين كه لياقت تو را ندارد، اما به قول آن شخص وقتى كه مىآمد نماز بخواند، دستش را كه بلند مىكرد، مىگفت: الهى! ...
يك كسى خيلى گناه كرده بود، توبه كرد، خوب شد، اما دوباره دچار هواى نفس شد و دوباره به گناه افتاد، باز هم توبه كرد و آدم خوبى شد، دوباره گرفتار شهوات سركش شد، دوباره توبهاش را شكست، تا سه چهار بار.
دو سه تا بلاى بزرگ سرش آمد، فهميد چوب گناهانش را دارد ...
« إِنَّ الاْءِنسَـنَ لَفِى خُسْرٍ »
قسم به آن روزگار هر كس در مدت عمرش عادل نباشد، خسران كرده است.
عادل به چه كسى مىگويند؟ به كسى كه شرايط تقليد در او جمع باشد. كسى كه جلو بايستد، و با اطمينان بشود به او نماز را اقتدا كرد. كسى كه بشود صيغه طلاق را با ...
قسم به روزگار عدالت. عادل به كسى مىگويند كه در حرف زدن افراط و تفريط ندارد؛
« إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ »
در تعريف كردن، نه مبالغه مىكند و نه كم مىگذارد. عادل غيبت نمىكند، تهمت نمىزند، حتى در باطنِ خودش به كسى سوء ظن نمىبرد.
خيلىها پيش ...
اميرالمؤمنين عليهالسلام زره خود را گم كرده بود، و آن را در مغازه يك يهودى ديد. وارد مغازه شد، آن وقت حاكم كشور بود.
با امام حسن عليهالسلام بودند، فرمود: حسن جان! اين زره من است، كه مىخواهد بفروشد. على عادل در مغازه آمد، فرمود: آقا! اين زره مال من ...
هر دو سلام كردند، شريح گفت: «عليك السلام يا اميرالمؤمنين»، به يهودى هم گفت: سلام عليكم.
رنگ از صورت اميرالمؤمنين عليهالسلام پريد، و به شريح قاضى فرمود: تو قاضى عادلى هستى؟ ظالم! مگر دين نمىگويد: دو نفر كه با هم دعوا دارند، وارد دادگاه مىشوند، ...
به هر دو، هم به يهودى و هم به على گفت: بفرماييد. فداى تو على جان! قسم به عدالت، يعنى قسم به على عليهالسلام ، قسم به امام زمان عليهالسلام ، قسم به انبيا عليهمالسلام .
« وَ الْعَصْرِ »
يعنى قسم به همه اوليا و انبيا و ائمه عليهمالسلام ، به عدالت ...
چون كلاس هدايت قبل از رسول خدا صلىاللهعليهوآله كامل و جامع نبود؛
« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلَـمَ دِينًا »
در كنار وجود مقدس او نازل شد. همچنين آيات:
« إِنَّمَآ ...
ببينيد اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه، درباره بعثت و هدايت پيغمبر صلىاللهعليهوآله چه مىفرمايد:
« فجاءهم بتصديق الذى بين يديه و النّور المقتدى به ذلك القرآن فاستنطقوه »
اين نور، مشعل و چراغ هدايت، قرآن است كه جامع تمام واقعيات ...
تو يا رسول الله! روز قيامت با اين چشم سرت آنها را مىبينى كه اين روشنايى شديدِ هدايت، جلوى آنها و طرف راستشان را تا ابديت روشن كرده است.
اين مطلب تأويل دارد؛
« بُشْرَيكُمُ الْيَوْمَ »
تمام ملائكه من، به اين افراد نورانى بشارت مىدهند. مىگويند: ...
حالا ديگر در محشر هر خبرى مىخواهد باشد، هر كس را كه مىخواهند به هر دادگاهى بكشند، اينهايى كه به آنها بشارت داده شده، در كمال امنيت خاطر ايستاده و اوضاع محشر را مىبينند.
قرآن مجيد مىفرمايد: خنده از لبشان دور نمىشود. آنجايى كه خيلى از زانوها ...
كسى كه دنبال اين نور نرود و فقط قانع به اين بدن بشود، يعنى به خودش بقبولاند كه انسان مساوى با بدن است، بدن هم هيچ چيزى ندارد، يك كيسه خالى دارد كه اسمش معده است، كه نهايت كارش كودسازى است، و يك كيسه خالى ديگر دارد، كه محل پر شدن شهوت است كه آن هم اگر به ...
چرا كه وجود مقدس او در قرآن فرمود:
« وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ »
من تو را خلق كردم كه با عبادت همرنگ خودم بشوى، در آن روايت فرمود:
« الإنسانُ سِرّى و أنا سرُّهُ »
اين را درباره جبرئيل، ميكائيل و ملائكه عرش نگفت، به ...
يك عارف الهى با شاگردانش در نيشابور از يك محلى رد مىشدند، رسيدند به جايى كه چند كشاورز طاق چاله در كوچه را برداشته بودند و خاك ريخته بودند و با بيل خاك و كود ـ كود انسانى ـ را مخلوط كرده بودند، بيرون ريخته بودند كه بار بكنند، و براى زمينهاى ...
حسابرسى اعمال همراه با محبت
اصلاً همه چيزش عاشقانه است، قيامتش هم كه اين قدر مردم وحشت دارند، آنجا هم عاشقانه است. اين مردنى كه همه از آن مىترسند، مردن و برزخش هم عاشقانه است.
مگر كسى در قيامت پروندهاش را بخواند و ببندد و زير بغلش بگذارد و ...
اصلاً همه چيزش عاشقانه است، قيامتش هم كه اين قدر مردم وحشت دارند، آنجا هم عاشقانه است. اين مردنى كه همه از آن مىترسند، مردن و برزخش هم عاشقانه است.
مگر كسى در قيامت پروندهاش را بخواند و ببندد و زير بغلش بگذارد و بگويد: مىايستم و نمىروم، آن ...
اين كارت دعوت تو چيست؟ دعوت به چيست؟ مىگويد: بندگان من! سه تا برنامه در اين كارت دعوت من تجلى كرده است: اول: شما را به خدا باورى دعوت مىكنم؛ اول بياييد من را باور كنيد.
مولا جان! كسى كه اول راهش است، امشب تازه آمده و مىخواهد دعوت تو را اجابت كند، ...
دوم: شما را به خداخواهى دعوت مىكنم. حالا كه من را باور كردى، بيا بنشين در حق من و صفات من و كارهايى كه براى تو كردم، فكر كن. براى اين كه راهت را نزديك كنم، فقط از روزى كه نطفهات را از صُلب پدر در رحم آوردم، فكر كن كه آن نه ماه براى تو چكار كردم؟ فكر ...
سوم: تو را دعوت مىكنم به خدا گويى:
« ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ »
بنده من! حالا كه من را باور كردى و من را مىخواهى، حالا بلند شو و در مردم بگرد، افراد قهر را با من آشتى بده، من اين قدر اين كار را دوست ...