فارسی
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 21 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

می كندند ، بدون آن كه آن ها را از آن كار باز دارد ، به آنچه به آن مشغول بود روی آورد و آن دو كودك را از آن كار نهی نكرد ، خداوند به زمين فرمان داد كه بنده ام را فرو بر . . .

كبوتر

كبوتر در فرهنگ دنيای امروز نماد صلح و دوستی و امنيت عمومی است . برخی از نهادهای صلح طلب ، كبوتری كه شاخه زيتونی در منقار گرفته ، نماد خود قرار داده اند ، به اين خاطر است كه هر وقت مردم بخواهند نارضايتی و نفرت خود را از جغد جنگ و آثار شوم آن ابراز دارند و به آن اعتراض كنند ، كبوترهای سفيد را به پرواز در می آورند .

كبوتر در مسجدالاحرام و مسجدالنبی و حرم امامان اهل بيت عليه السلام نشانه امنيت و آزادی و الفت و محبت است كه از روزگار حضرت اسماعيل عليه السلام به اين سو وجود داشته و وجود خواهد داشت .

در روايات و اخبار پيامبر و اهل بيت قدس سرهما ـ بر خلاف تلقی امروزيان ـ توصيه شده كه در خانه ها ، كبوتر نگهداری شود چون عامل انس و الفت و آرامش درونی است .

اينك گزينه رواياتی كه مورد اهتمام راويان بوده و در منابع مختلف روايتی آمده است ؛

حضرت امام صادق عليه السلام می فرمايد :

« أَلْحَمامُ مِنْ طِيُورِ الاْءنْبِياءِ » 1 .

« كبوترها از پرندگان پيامبران هستند » .

باز امام صادق عليه السلام می فرمايند :

« ألْحَمامُ طَيْرٌ مِنْ طِيُورِ الاْءَنْبِياءِ صلي الله عليه و آله الَّتِی كانُوا يُمَسِكُونَ فِی بِيُوتِهِمْ . . . » 2 .

كبوتر يكی از پرندگان انبياء بوده است كه در خانه نگه می داشته اند . . .

امام صادق عليه السلام می فرمايد :

« إِنَّ أوَّلَ حَمامٍ كانَ بِمَكَّةَ حَمامٌ كانَ لإسْماعِيلَ » 3 .

« نخستين كبوتری كه در مكه بوده از آن اسماعيل بود » .

امام صادق عليه السلام باز فرموده :

« هَذِهِ الحَمَامُ ـ حَمَامُ الْحَرمِ ـ هِیَ مِن نَسْلِ حَمَامِ اِسمَاعِيلَ بنَ إبرَاهِيمَ الَّتِی كَانَتْ لَه » 4 .

« اين كبوتر ـ كبوتر حرم ـ از نسل كبوتران اسماعيل فرزند ابراهيم است كه مال او بود » .

از امام جعفر صادق عليه السلام نقل كرده اند :

« كَانَ فِی مَنزِلِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله زَوجُ حَمَامٍ أحمَرٍ » 5 .

« در خانه پيامبر صلي الله عليه و آله يك جفت كبوتر سرخ رنگ بود » .

ابوحمزه ثمالی گويد :

« نوه دختريم كبوترانی داشت ، از روی خشم و غضب آن كبوتران را سر بريدم سپس عازم مكه شدم ، پيش از طلوع آفتاب بر امام محمد باقر عليه السلام درآمدم ، وقتی آفتاب طلوع كرد ، كبوتران بسياری در آن ديدم ، به خود گفتم كه مسائلی از او [ امام عليه السلام ] می پرسم و پاسخ های ايشان را به قلم می آورم ، در اين گير و دار دلم مشغول كاری بود كه از من سر زد كه همان سر بريدن بی جهت كبوتران بود ، در دل به خود گفتم : اگر هيچ خيری در كبوتران نبود [ امام عليه السلام ] نگهداری نمی كرد ، در اين هنگام امام باقر عليه السلام به من گفت :

ـ يا اباحمزه تو را چه شده است ؟

گفتم : خير است يابن رسول اللّه ،

فرمود : گويا دلت در جای ديگری است ؟

گفتم : آری ، به خدا سوگند !

داستان را نقل كردم و به وی گفتم كه كبوترها را سر بريدم و اكنون از كثرت كبوترهايی كه داری در تعجبم .

امام باقر عليه السلام فرمود :

ابوحمزه ، چه كار بدی كردی ، آيا نمی دانی كه زيان سرگرمی زمينيان را به تكان خوردن كبوتران از كودكانمان دور می كنيم ؟ [ و نمی دانی ] كه آن ها در پايان شب برای نماز بانگ اذان بر می آورند ؟ ! برای هر يك [ از كبوتران ] ديناری صدقه بده چون آن ها را از روی خشم كشتی »6 .

عبدالكريم بن صالح گويد :

« دَخَلْتُ علی ابی عبدِاللّه ِ عليه السلام فَرَأيْتُ عَلی فِراشِهِ ثَلاثَ حَماماتٍ خُضرٍ قَدْ ذَرَقْنَ عَلی الفراشِ فقلتُ : جُعِلْتُ فِداكَ هؤلاءِ الحِمامِ تَقْذِرُ الفِراشَ فَقالَ : لا ، إنّهُ يُسْتَحَبُّ أنْ يُمْسَكْنَ فی الْبَيْتِ » 7 .

« بر ابوعبداللّه ( امام صادق عليه السلام ) وارد شدم ، سه كبوتر سبز ديدم كه بر رختخواب فضله كرده اند ، گفتم : جانم به فدايت ! اين كبوترها رختخواب را نجس می كنند ؛ امام فرمود : نه ، مستحب است كه در خانه نگهداری شوند » .

ابوخديجه می گويد كه امام عليه السلام را شنيدم می فرمود :

« شَكَی رَجُلٌ الی النبِیِّ صلي الله عليه و آله الوَحْشَةَ فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَّخِذَ فِی بَيْتِهِ زَوْجَ حَمامٍ » 8 .

« مردی نزد پيامبر صلي الله عليه و آله از تنهايی درد دل كرد ، پيامبر به او فرمان داد كه يك جفت كبوتر در خانه نگهداری كند » .

زيد شحام آورده :

« ذَكَرْتُ الْحَمامَ عِنْدَ أَبِی عبدِاللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ : اتَّخِذُوها فِی مَنازِلِكُمْ فَإِنَّها مَحْبُوبَةٌ لَحِقَتْها دَعْوَةُ نُوحَ عليه السلام وَهِی آنَسُ شی ءٍ فِی الْبُيُوتِ » 9 .

« در حضور امام صادق عليه السلام از كبوتران ياد شد ، امام فرمود : آن ها در خانه نگاه داريد كه دوست داشتنی هستند و دعای نوح بدانها رسيده و مأنوس ترين چيز در خانه اند » .

محمد بن ابی حمزه از عثمان بن الاصبهانی نقل می كند :

« إسْتَهْدانِی اسماعيلُ بنُ أبی عبدِاللّه ِ عليه السلام فَأَهْدَيْتُ لَهُ طَيْراً راعِبيّاً ، فَدَخَلَ ابوعبدِاللّه ِ عليه السلام فَقالَ : اجْعَلُوا هَذَا الطَّيرِ الرَّاعِبی مَعِی فِی الْبَيْتِ يُؤنِسُنِی، قَال ، وقالَ عثمانُ : دَخَلْتُ علی ابی عبدِاللّه ِ عليه السلام وَبَيْنَ يَدَيْهِ حَمامٌ يفتُّ لهنَّ خُبْزاً » 10 .

« اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام از من هديه ای خواست ، يك كبوتر راعبی 11 به او هديه كردم ، در اين هنگام امام صادق عليه السلام وارد شد و فرمود : اين كبوتر راعبی را در خانه با من بگذاريد تا با من انس گيرد .

محمد بن ابی حمزه [ باز ] از عثمان نقل می كند :

[روزی ] بر امام صادق عليه السلام وارد شدم ، پيش روی او كبوترانی بودند كه برای آن ها نان ريز ريز می كرد .

ابوهريره آورده : « أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله رَأَی رجلاً يَتْبَعُ حَمامَةً ، فَقالَ : شيطانٌ يَتْبَعُ شَيْطاناً » 12 .

« رسول خدا صلي الله عليه و آله مردی را ديد كه كبوتری دنبال می كند ، فرمود : شيطانی به دنبال شيطانی است » .

« برخی از اهل علم روايت را بر اعتياد كبوتردار به اشتغال بدان و رفتن بر بام ها كه باعث می شود بر خانه های همسايگان اشراف پيدا كند ، حمل كرده اند »13 .

ابراهيم بن هاشم از برخی راويان آورده :

« ذُكِرَ الحَمامُ عِندَ أبی عبدِاللّه ِ عليه السلام فقالَ لَهُ رَجُلٌ إنَّه بَلَغَنِی أَنَّ عُمرَ رَأی حَماماً يَطِيرُ وَرَجُلٌ تَحْتَهُ يَعَدُ وفقالَ عُمرُ : شيطانٌ يَعْدُو تَحْتَهُ شَيْطانٌ فَقالَ أبوعبدِاللّه ِ عليه السلام : ما كانَ اسماعيلُ عِنْدَكُمْ ؟ فقيل : صِدِّيقٌ فقال : فإنَّ بَقِيَّةَ حَمامِ الْحَرَمِ مِنْ حَمامِ اسماعيلَ عليه السلام » 14 .

« در محضر امام صادق عليه السلام از كبوتران ياد شد ، مردی به امام گفت :

ـ شنيدم كه كبوتری پرواز می كرد و مردی در زير آن می دويد ، عمر گفت : شيطانی در زير شيطانی می دود !

امام صادق عليه السلام فرمود :

اسماعيل نزد شما چگونه آدمی است ؟

آن مرد گفت :

ـ صدّيق ( به غايت راستگو و درست رفتار ) .

امام عليه السلام فرمود :

ـ باقی مانده كبوترهای حرم از كبوترهای اسماعيل است » .

پندار ناپايدار

شايد كسانی ـ از روی توهم ـ بين اين روايت و روايت سابق كه هم منابع شيعی نقل كرده و هم منابع سنی ، تعارض ببينند ، به عبارت ديگر ، روايت سابق را مؤيد سخن عمر بدانند نه سخن امام صادق عليه السلام . . . ولی اگر دقت شود خواهيم ديد كه روايت سابق ، مؤيد سخن عمر نيست ـ و به اصطلاح فقيهان ـ می توان بين روايت منقول از پيامبر صلي الله عليه و آله و روايت منقول از امام صادق عليه السلام ، به راحتی جمع عرفی كرد ، چگونه ؟ چون در سخن پيامبر صلي الله عليه و آله آمده بود :

ـ شيطان يتبع شيطان ( = يك شيطان شيطان ديگری را دنبال می كند ) .

و در سخن عمر :

ـ شيطان يعدو تحت شيطان ( = شيطانی تحت شيطانی می دود ) .

می توان گفت آنچه مورد نهی پيامبر صلي الله عليه و آله است ، دنبال كردن كبوتر است كه مثلاً سبب رفتن بر پشت بام ها و عصيان خداوند می شود چنان كه از كلمه « يتبع » بر می آيد و بنابر اين كبوتر دچار شيطنت عارضی می شود چنان كه هر انسانی ممكن است دچار شيطنت عارضی بشود چون كبوتر ، علت نافرمانی خداوند شده است و به همان سبب افرادی كه آن ها را دنبال می كنند ، به شيطان توصيف می شوند .

آنچه بيهقی در تفسير روايت پيامبر صلي الله عليه و آله از اهل علم آورده و همچنين روايات فراوانی كه پيش از اين در باره كبوتر برشمرديم ، مؤيد اين برداشت است .

و اما كبوتری كه در حال پرواز در آسمان است و كسی در زير آن و بر روی زمين بدود كه آن را به چنگ بياورد ، چرا به شيطنت وصف شود ؟ ! و چرا آن مرد كه در زير آن می دود ، به شيطانی بودن متصف گردد ؟ !

به نظر می آيد كه عمر سخن پيامبر صلي الله عليه و آله را شنيده اما در تطبيق آن به خطا رفته است ـ والعصمة لأهلها ـ . . .

باز هم مهر به كبوتر

ابن عباس آورده :

« مَرَّ النبیُّ بِرَهْطٍ مِنَ الأَنْصارِ وَقَدْ نَصَبُوا حَمامَةً يَرْمُونَها فَقالَ : لا تَتَّخِذُوا شَيْئاً فِيْهِ الرُّوحُ غَرَضَاً » 15 .

« پيامبر صلي الله عليه و آله بر گروهی از انصار گذشت در حالی كه كبوتری را نشانه گرفته بودند و به آن [ چيز ] پرتاب می كردند ، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : هيچ جانداری را نشانه [ آماج ] قرار ندهيد » .

چنان كه اشاره شد ، روايات درباره كبوتران ، فراوان است و ما تنها گزيده ای از آن ها را آورديم ، بی شك جويندگان می توانند از منابع ، رواياتی بيش از آنچه آمد بيابند .

گنجشك

گنجشك پرنده ای است كوچك از دسته سبكبالان و از دسته مخروطی نوكان كه خانواده خاصی را به نام خانواده گنجشكان به وجود می آورد16 .

در زبان عربی به گنجشك نر « عصفور » گويند و به ماده آن « عصفوره » . در كتاب « سفينة البحار » به عنوان « العصفور وانواعه » آمده :

« ومن انواعه القبرة والبلبل والصعوة والعندليب والصافر » .

« و از انواع آن ، چكاوك است و هزار دستان و صعوه17 و عندليب ( شايد عندليل باشد كه نوعی گنجشك است ) و صافر ( گفته اند همان چكاوك است ) » .

بنابر اين عصفور اسم عام است و از اين رو در تعريف آن گفته اند :

هر پرنده ای كه از كبوتر كوچك تر باشد .

به نظر می آيد طريحی در « مجمع البحرين » همين معنی را اراده كرده است .

پس نام عصفور اسم عام است و به اين جهت ما به عنوان گنجشك يا عصفور به پرنده ای اشاره می بريم كه به اصطلاح از خانواده گنجشكان است هر چند كه در استعمال رايج نام گنجشك يا عصفور بر آن صدق نكند . و اينك احاديث اين باب :

ابوحمزه ( ثابت بن دينار ) ثمالی گويد :

« كُنْتُ مَعَ عَلی بْنِ الحُسَينِ عليه السلام فی دارِهِ وفيها عَصافِيرٌ وَهُنَّ يَصِحْنَ فَقالَ لِی : أتَدْرِی ما يَقُلْنَ هؤُلاءِ الْعَصافِيْرُ ؟ قلتُ : لا أدْرِی ، قَالَ يُسَبِّحْنَ رَبَّهُنَّ وَيُهَلِّلْنَ وَيَسْأَلْنَهُ قُوْتَ يَوْمِهِنَّ ثُمَّ قالَ : يا أَباحَمْزَهَ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوِتِينَا مِن كُلِّ شَی ءٍ 18 » 19 .

« با علی بن الحسين عليه السلام در خانه اش بودم و در آن گنجشك هايی بود كه بانگ بر می آوردند ، وی به من فرمود : آيا می دانی چه می گويند ؟ گفتم :

2 ـ بحار الأنوار : 61/302 ، باب 11 ، حديث 4 . نمی دانم ، فرمود : خدای خود را تسبيح می گويند و تهليل می كنند و قوت امروزشان را درخواست می نمايد ، سپس فرمود : . . . زبان مرغان به ما آموخته شده و همه چيز به ما داده شده است . . . » .

ای انسان ! عبرت گير

سعدی می گويد :

ياد دارم كه شبی در كاروانی ، همه شب رفته بودم و سحر در كنار بيشه ای خفته . شوريده ای كه در آن سفر همراه ما بود ، نعره ای برآورد و راه بيابان گرفت و يك نفس آرام نيافت . چون روز شد گفتمش : آنت چه حالت بود ؟ گفت : بلبلان را ديدم كه به نالش در آمده بودند ، از درخت و كبكان از كوه و غوكان در آب و بهايم از بيشه ، انديشه كردم كه مروّت نباشد همه در تسبيح و من به غفلت خفته .

 دوش مرغی به صبح می ناليد  عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
 يكی از دوستان مخلص را  مگر آواز من رسيد به گوش
 گفت باور نداشتم كه تو را  بانگ مرغی چنين كند مدهوش
 گفتم اين شرط آدميت نيست  مرغ تسبيح گوی و من خاموش
 به ذكرش هر چه بينی در خروش است  دلی دارند در اين معنی كه گوش است
 نه بلبل بر گلش تسبيح خوانی است  كه هر خاری به تسبيحش زبانی است

مهر گنجشكان

سليمان جعفری گويد :

« سَمِعْتُ ابَا الحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام يَقُولُ : لا تَقْتُلوا القُبَّرَةَ وَلا تَأْكُلُوا لَحْمَها فأنَّها كثيرةُ التَّسْبِيْحِ وَتَقوُلُ فی آخِرِ تَسْبيحِهَا : لَعَنَ اللّه ُ مُبغِضی آلِ مُحَمَّدٍ » 20 .

« امام ابالحسن الرضا عليه السلام را شنيدم كه می گفت : چكاوك را نكشيد و گوشت آن را نخوريد كه بسيار تسبيح گوی است و در آخر تسبيحش می گويد : لعنت خدا بر دشمنان آل محمد » .

امام ابن الحسن الرضا عليه السلام از پدر از نيای عليه السلام خود آورده : « لا تَأْكُلُوا القُنْبَرَةَ وَلا تَسُبُّوها وَلا تُعْطُوهَا الصِّبْيانَ يَلْعَبُونَ فَإِنَّها كَثِيْرَةِ التَّسْبِيْحِ للّه ِِ وتَسبيحُهَا : لَعَنَ اللّه ض مُبغِضی آلِ مُحَمَّدٍ » 21 .

« مرغ چكاوك را نخوريد و دشنام ندهيد و به كودكان نسپاريد كه با آن بازی كنند كه بسيار تسبيح گوی است و تسبيح آن : لعنت خدا بر دشمنان آل محمد است » .

عبدالرحمن بن عبداللّه می گويد :

« رسول خدا صلي الله عليه و آله در منزلگاهی فرود آمد ، شخصی به سوی درختی رفت تخم حمره ای ( حمره پرنده ای است سرخ رنگ كه در فارسی زورك يا ژورك گويند ) از آن درخت بيرون آورد ، حمره پرزنان بر بالای سر پيامبر صلي الله عليه و آله و اصحابش آمد ، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : كدام يك شما اين را مصيبت زده كرده است ؟

مردی از آن قوم گفت : من تخمی از آن برگرفتم ، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود : آن را بازگردان »22 .

عبداللّه بن مسعود گويد :

« كُنّا مَعَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فی سَفَرٍ فَانْطَلَقَ لِحاجَةٍ فَرَأَيْنا حُمَّرَةٌ مَعَها فَرْخانِ فَأَخَذَنا فَرْخَيْها فَجاءَتَ الْحُمَّرةُ فَجَعَلَتْ تَفْرُشُ فَجاءَ النبیُّ صلي الله عليه و آله فَقالَ : مَنْ فَجَع هذِهِ بِوَلَدِها ؟ رُدُّوا وَلَدَها إِلَيْها . . . » 23 .

« در سفر با رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم ، وی در پی حاجت خود رفت ، حمره ای ديديم كه دو جوجه با آن بود ، جوجه ها را در ربوديم ، حمره آمد و شروع به پرزدن كرد ، پيامبر از راه رسيده ، فرمود : چه كسی اين را به فرزندانش داغدار كرده ؟ فرزندانش را به آن باز گردانيد . . . » .

اين روايت دنباله ای دارد بدين گونه :

« ورأی قرية نمل قد حرقناها ، فقال : من حرق هذه ؟ قلنا : نحن ، قال : إنه لاينبغی آن يُعذب بالنار إلا رب النار » .

« . . . و لانه مورچه ای را ديد كه آتش زده بوديم ، فرمود : چه كسی اين را آتش زده ؟ گفتيم : ما ، فرمود : سزاوار نيست كه كسی به آتش عذاب كند مگر آفريننده آتش » .

و باز در پاورقی همين صفحه ( ص 88 ) آمده :

« وقد روی عن النبی صلي الله عليه و آله انه قال : « إن نبياً من الانبياء نزل علی قرية نمل فقرصته نملة فامر بالنمل فأحرقت فاوحی إليه : ألا نملة واحدة » .

« از نبی اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمود : پيامبری از پيامبران بر لانه مورچگانی فرود آمد ، مورچه ای وی را گزيد ، فرمان داد مورچگان را آتش زدند ؛ خداوند بدو وحی كرد : آيا بيش از يك مورچه بود ؟ » .

در حياة الحيوان آمده :

« هيچ پرنده يا درنده يا بهيمه ای نيست كه از گنجشك بر جوجه هايش پر عاطفه تر و عاشق تر باشد و اين چيزی است كه در هنگام ربودن جوجه هايش می توان ديد »24 .

نمونه ای از مهروزی گنجشكان

بيهقی و ابن عساكر به سند خود از ابن مالك روايت می كنند كه گفت :

« مَرَّ سُلَيْمانُ بنُ داودَ بِعُصْفُورٍ يَدُوْرُ حَوْلَ عُصْفُورَةٍ فَقالَ لأصْحابِهِ : أَتَدْرُونَ ما يَقُولُ ؟ قَالُوا : وَما يَقَولُ يا نَبِیَّ اللّه ِ قالَ : يَخْطُبُها إلی نَفْسِهِ وَيَقولُ : تُزَوَّجِيْنِی أُسْكِنْكِ أیَّ قُصُورِ دِمَشْقِ شِئْتِ ، قالَ سُلَيمانُ : وَقُصورُ دِمَشْقٍ مَبْنِيَّةٍ بِالصَّخْرِ لا يَقْدِرُ أَنْ يُسْكِنَها ، لكِنْ كُلَّ خاطِبٍ كذَّابٌ » 25 .

« سليمان بن داود بر گنجشكی گذر كرد كه به دور گنجشك ماده ای می چرخيد ، به اصحاب خود گفت : می دانيد چه می گويد ؟ گفتند : چه می گويد ای پيامبر خدا ؟ گفت : از آن خواستگاری می كند و می گويد : با من همسری كن ، در هر يك از كاخ های دمشق كه بخواهی تو را سكنی می دهم ، سليمان گفت : در صورتی كه كاخ های دمشق از سنگ بنا شده ، نمی تواند كه سكنی دهد ولی هر خواستگاری دروغ گوست ؟ ! »

در روايت آمده :

« إنَّ سُليمانَ عليه السلام رَأی عُصْفُوراً يَقولُ لِعُصْفُورَةٍ : لِمَ تَمْنَعِيْنَ نَفْسَكِ مِنِّی وَلَو شِئْتُ أَخَذْتُ قُبَّةَ سُليمانَ بِمِنْقارِی فَالْقَيْتُها فِی البحرِ فَتَبَسَّمَ سُلَيمانُ مِن كَلامِهِ ثُمَّ دَعاهُما وقالَ لِلعُصْفورِ : أَتُطِيْقُ أَنْ تَفْعَلَ ذَلِكَ ؟ فَقَالَ : لا يا رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَلكنَّ الْمَرْءَ قَدْ يُزيِّنُ نَفسَهُ وَيُعَظِّمُها عِنْدَ زَوْجَتِهِ وَالْمُحِبُ لا يُلامُ علی ما يَقولُ فَقالَ سُليمانُ لِلْعَصْفُورَةٍ : لِمَ تَمْنَعِيْهِ مِنْ نَفْسِكِ وَهُو يُحبُّكِ ؟ فَقالَت : يا نَبِی اللّه ِ انّه لَيْسَ مُحِبّاً وَلكنَّهُ مُدَّعٍ لانَّه يُحِبُ مَعِی غَيْری فَأثرًّ كَلامُ العصفورةِ فی قلب سليمان عليه السلام وَبَكی بَكاءً شديداً واحْتَجَبَ عن الناسِ اربعينَ يَوْماً يَدْعُواللّه َ أَنْ يُفْرِغَ قَلْبَهُ لِمَحَبَّتِهِ وَأَنْ لا يُخالِطُها بِمَحَبَّةِ غَيْرِه » 26 .

« سليمان عليه السلام گنجشك نری را ديد كه به گنجشك ماده ای می گويد : چرا از من امتناع داری ؟ اگر بخواهم گنبد سليمان را با نوك خود بر می دارم و در دريا می اندازم ! سليمان از سخن گنجشك لبخندی زده ، هر دو را فراخواند و گفت : توانش را داری كه چنين كنی ؟ گنجشك گفت نه ای رسول خدا ولی مرد ممكن است خود را برای زنش آراسته كند و بزرگ بنماياند و عاشق بر گفته اش سرزنش نمی شود !

سليمان عليه السلام به گنجشك ماده گفت : چرا از او امتناع داری و او تو را دوست می دارد ؟ گنجشك ماده گفت : ای پيامبر خدا ! او عاشق نيست مدعی عشق است چون با من ديگری را عاشق است !

اين سخن در دل سليمان اثر كرد و سليمان به شدت گريست و چهل روز از مردم دوری گزيده ، خداوند را می خواند تا دلش را برای عشق او خالی كند و عشق بدو را با عشق به ديگران نياميزد » .

از « حياة الحيوان » آورده اند :

چون شهری از مردمش خالی شود ، گنجشكان از آن شهر كوچ می كنند و چون باز گردند ، گنجشكان نيز باز می آيند27 .

از قول ابن عمر آورده اند :

« ما مِنْ انسانٍ يَقْتُلُ عُصْفُوراً فَما فَوْقَها بِغَيْرِ حَقِّها إلاّ سَأَلَهُ اللّه ُ عَنْها يَوْمَ القيامَةِ ، قيلَ : وَما حَقُّها ؟ قالَ : أنْ تَذْبَحَها فَتأكُلَها وَلا تَقْطَعَ رَأسَها فترْمِیْ بِها » 28 .

« هيچ انسانی نيست كه گنجشكی يا از آن بزرگتر را به ناحق بكشد مگر اين كه خداوند در روز قيامت درباره آن بازخواست كند ، گفته شد : حقش چيست ؟ گفت : اين است كه آن را سر ببری و بخوری نه اين كه سر بكنی و آن را پرتاب كنی » .

عمرو بن زيد از پدر خود آورده :

« ما مِنْ أحدٍ يَقْتُلُ عُصْفُوراً ! إلاّ عَجَّ يَوْمَ الْقِيامةِ يَقولُ : يا ربِّ ! هذا قَتَلَنِی عَبَثَاً فَلا هُو انْتَفَعَ بِقَتْلِی وَلا هُوَ تَرَكَنِی فَأعِيْشُ فی ارْضِكَ » 29 .

« هيچ كس نيست كه گنجشكی را بكشد مگر اين كه در روز قيامت فرياد بر آورد ، بگويد : اين [ شخص ] مرا بی جهت كشته ، نه از كشتن من سود جسته و نه مرا رها گذاشته تا بر زمين تو معيشت كنم » .

چنان كه اشاره شد ، احاديث درباره مهرورزی به گنجشكان فراوان است و ما در اينجا تنها بهين شماری از آن آورديم و با اين تقرير سخن در مورد گنجشكان را به پايان می بريم .

جانوران آزاررسان

تاكنون بحث پيرامون جانوران بی آزار و عواطف حاكم بين آنها بود لازم است به اين نكته نيز اشاره شود كه در منابع روائی خاصه و عامه مطابی نيز پيرامون جانوران آزار رسان آمده است كه بررسی موضوعی و حكمی آن از اين مجال خارج است لكن بصورت اختصار به برخی از اين مطالب اشاره می شود .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله می فرمايد :

« خَمسٌ فَواسِقُ تُقْتَلْ فی الحِلِّ وَالحَرَمِ الغُرابُ والحِدَاةُ والكَلبُ والحَيَّةُ والفَأرةُ » 30 .

« پنج جاندار ، بدكار هستند ، در حل و حرم كشته می شوند : كلاغ وزغن و سگ و مار و موش » .

عمر بن عيسای دميری در كتاب خود « حياة الحيوان » می گويد :

« با ياد كردن اين پنج جاندار به جواز قتل هر حيوان زيانكار اشاره می رود مثل : يوزپلنگ و پلنگ و گرگ و چرخك ( چرغ ) و باشه ( باشق ) و زنبور و كك و پشه خاكی و مارمولك و مگس و مورچه اگر زيان رسان باشد » .

علامه مجلسی قدس سره در پايان باب دهم از كتاب « السماء والعالم » بحار الانوار كه درباره قتل حشرات است ، نتيجه گيری كرده ، می فرمايد :

و اما مارها ، به نظر می آيد كه قتل آن ها مطلقاً جايز است مگر مارهای خانگی اگر به اهل خانه آزاری نرسانند كه در اين صورت احتمال كراهت كشتن آن ها هست ولی نمی بايد احتراز از كشتن به خاطر توهم گناه در كشتن آن ها يا [ترس از] ضرر رساندن به آن ها باشد ، با اين همه ، تفصيلی كه در اخبار عامه [در اين باره هست] در اخبارمان نمی بينيم .

اما حيوانات آزار رسان ديگر ، هيچ محزوری در كشتن آن ها نيست و چنان كه آزاری از آن ها نرسد ، شايد بهتر است ـ از باب ناروا بودن نه حرمت ـ كشته نشوند به خاطر تعليل هايی كه در برخی اخبار وارد شده ، بنابر اين دقت شود . و اما شكنجه كردن حيوان زنده بدون وجود مصلحتی كه بدان فراخواند ، از ديد عقل قبيح است و فحوای برخی اخبار اشاره به منع شكنجه دارد بر اين اساس احوط ترك آن است .

[ لازم به يادآوری است كه ] بيشترين اصحاب ما ـ مگر اندكی ـ به اين احكام نپرداخته اند31 .

با حيوان زيانكار هم مهربانی كن !

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله می فرمايد :

« غُفِرَ لامْرأَةٍ مومِسَةٍ مرَّتْ بِكَلبٍ علی رأسِ رَكی يَلْهَثُ كاد يقتله الَطَشُ ، فَنَزَعَتْ خُضَّها فأوثَقَتْهُ بِخمارِها فنَزَعَتْ له مِنَ الماءِ فغُفِرَ لها بذلكَ » 32 .

« گناه زن بدكاره ای بخشوده شد كه بر سگی گذشت ، آن سگ بر بالای چاه آبی بود كه از شدت تشنگی رو به هلاكت داشت ، زن پای افزار خود را درآورده ، با روسری خود بسته و برای سگ آب كشيده بود ، بدين جهت گناه او بخشوده گرديد » .

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود :

« رَأَيْتُ فِی النارِ صاحِبَةَ الهِّرةِ تَنْهَشُها مُقْبِلَةً وَمُدْبِرةً ، كانَتْ أوْثَقَتْها فَلَمْ تَكُنْ تُطْعِمُها وَلَمْ تُرْسِلُها تأكُلُ من خِشاشِ الارضِ وَدَخَلْتُ فِی الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ فِيها صاحِبَ الْكَلْبِ الذِی أرْواهُ » 33 .

« در آتش ، زن صاحب گربه را ديدم كه در روی آوردن و پس رفتن ، گوشت او را می كند ؛ اين زن آن گربه را بسته بود ، نه آن را خوراك می داد و نه رها می كرد تا از حشرات زمين تغذيه كند و وارد بهشت شدم كه در آن صاحب آن سگ را ديدم كه آن را سيراب كرد » .

مرام نامه حقوق حيوانات

تا پيش از اين به شكل موردی درباره محبت به حيوانات سخن گفتيم و اكنون به بعضی از روايات اشاره می شود كه به طور كلی درباره محبت به حيوانات داد سخن داده است .

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود :

« إِنَّ اللّه َ تَبارَكَ وَتَعالی يُحِبُ الرِّفْقَ وَيُعِيْنُ عَلَيْهِ فَإذا رَكَبْتُمْ الدَّوابَ الْعِجافَ فأنْزِلُوها مَنازِلَها فإنْ كانَتْ الاْءرْضُ مُجْدِبَةً فَأَنْجُوا عَلَيْها وَإنْ كانَتْ مُخْصِبَةً فَانْزِلُوها مَنازِلَها » 34 .

« خداوند نرم خويی را دوست می دارد و بر آن ياری می كند ؛ چون سوار چارپای نزار شديد ، در منزلشان فرود آوريد [به اندازه توانشان كار بكشيد] اگر زمين خشك و بی حاصل بود ، شتاب كنيد تا به آب و علفزار برسيد و اگر سرسبز و خرم بود ، در جای خود قرار دهيد » .

امام صادق عليه السلام از پدرانش آورده :

« لِلدّابَّةِ علی صاحِبِها سِتَّةُ حقوقٍ : لا يُحَمِّلُها فَوْقَ طاقَتِها وَلا يَتَّخِذَ ظُهُورَها مَجالِسَ فَيَتَحدَّثُ عَلَيْهَا وَيَبْدأُ بِعَلْفِها إذا نَزَلَ وَيَعْرِضُ عَلَيْها الماءَ إذا مَرَّ بِهِ وَلا يَسِمُها فی وُجُوهِهِا فإنَّها تُسَبِّحُ » 35 .

« چارپا را بر صاحبش شش حق است : بيش از طاقتش بار نكند ، پشتش را جای نشستن برای گفت و گو نگيرد و چون فرود آيد بی درنگ علف دهد و چون از كنار آب بگذرد آن را بر او عرضه بدارد و در چهره اش داغ نزند كه تسبيح گوی خداوند است » .

امام اميرمؤمنان عليه السلام به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله می فرمايد :

« لِلدَّابَّةِ عَلی صاحِبِها خِصالٌ سِتٍ : يَبْدأُ بِعَلْفِها إذا نَزَلَ وَيَعْرِضُ عَلَيْها الماءَ اذا مرَّ بِهِ وَلا يَضْرِبُ وَجْهَها فَإنَّها تُسَبِّحُ بِحَمْد رَبِّها وَلايقِفُ علی ظَهْرِها إلاّ فِی سَبْيلِ اللّه ِ عزَّوَجَلَّ وَلا يُحَمِّلْها فَوْقَ طاقَتِها وَلا يُكّلِّفُها مِن المَشی إلاّ ما تُطيقُ » 36 .

« شش چيز برای دابه بر صاحبش واجب است : وقتی فرود آيد ، آن را علف دهد و اگر بر آب گذشت ، آب را بدان عرضه كند و صورتش را نزند كه به حمد خدايش تسبيح می گويد و بر پشت آن درنگ نكند مگر در راه خدای عز و جل و بيش از تاب و تحمل اش بار نكند و افزون بر توانايی اش راه نبرد » .

امام علی بن موسی الرضا عليه السلام فرموده :

« مِنْ مُروْئَةِ الرَّجُلِ أَنْ تَكُونَ دَوابَّهُ سِمانَاً » 37 .

« از جوانمردی شخص است كه چارپايانش فربه باشند » .

امام صادق عليه السلام می فرمايد :

« إنَّ لِكُلِّ شَی ءٍ حُرْمَةً وَحُرْمَةُ الْبَهَائِمِ فِی وُجُوهِها » 38 .

« هر چيزی را حرمتی است و حرمت بهائم در صورت آن هاست » .

اميرمؤمنان علی عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله آورده :

« لا تَضْرِبُوا وُجوُهَ الدَّوابِّ وَكُلَ شی ءٍ فِيْهِ الروحُ فَإنَّهُ يُسَبِّحُ بِحَمْدِاللّه ِ » 39 .

« چهره چارپا و هيچ جانداری را نزنيد كه تسبيح گوی حمد خداوند است » .

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره چارپايان می فرمايد :


1 ـ بحار الأنوار 62/17 ، باب 3 ، حديث 14 .

2 ـ بحار الأنوار : 62/18 ، باب 3 ، حديث 21 .

3 ـ بحار الأنوار : 62/15 ، باب3 ، حديث 15 .

4 ـ بحار الأنوار : 62/15 ، باب 3 ، حديث 17 .

5 ـ بحار الأنوار : 62/17 ، باب 3 ، حديث 27 .

6 ـ بحار الأنوار : 62/15 ، باب 3 ، حديث 9 .

7 ـ بحار الأنوار : 62/20 ، باب 3 ، حديث 26 .

8 ـ بحار الأنوار : 62/18 ، باب 3 ، حديث 19 .

9 ـ بحار الأنوار 62/18 ، باب 3 ، حديث 20 .

10 ـ بحار الأنوار : 62/19 ، باب 3 ، حديث 25 .

11 ـ راعبی ، قسمی كبوتر كه گويند : لعن بر قتله امام حسين كند ، لغت نامه دهخدا : 19/85 .

12 ـ سنن ابی داود : 5/146 ، ح 494 ؛ ابن ماجه در سنن خود همين حديث را از قول عايشه نقل می كند (/23 4 ، ح 376 ) و احمد در مسند خود باز از ابوهريره نقل كرده است ( 3/308 ) اما مستدرك الوسائل حديث را به نقل اميرمؤمنان آورده است ( مستدرك 8/306 ، ح 5 ) .

13 ـ بحار الأنوار : 62/26 .

14 ـ الكافی : 6/548 ، حديث 18 .

15 ـ مسند احمد : 1/297 ، حديث 2705 .

16 ـ فرهنگ معين : 3/340 .

17 ـ صعوه ، مرغی است برابر گنجشك كه بدان سنگانه می گويند ، آبدارك و نژندك هم گفته اند ؛ البته در زبان شعر بيشتر لفظ صعوه آمده چنان كه عطار گويد :

 صعوه آمد جان نحيف و تن نزار  پای تا سر همچو آتش بی قرار

( لغت نامه دهخدا ) .

18 ـ نمل (27) : 16 .

19 ـ بحار الأنوار : 61/302 ، باب 11 ، حديث 4 .

20 ـ بحار الأنوار : 61/300 ، باب 11 ، حديث 1 .

21 ـ بحار الأنوار : 61/303 ، باب 11 ، حديث 7 .

22 ـ مسند احمد : 1/404 ، حديث 3835 .

23 ـ سنن ابن داود : 3/88 ، ح 2675 .

24 ـ حياة الحيوان به نقل بحار الأنوار : 61/304 .

25 ـ بحار الأنوار : 61/305 و 306 .

26 ـ سفينة البحار : 6/279 ، باب العين بعده الصاد .

27 ـ بحار الأنوار : 61/305 .

28 ـ كنز العمال : 15/15 ، حديث 39963 .

29 ـ كنز العمال : 15/16 ، حديث 39978 .

30 ـ مستدرك الوسائل : 16/121 باب 28 ، حديث 1934 .

31 ـ بحار الأنوار : 61/298 و 299 .

32 ـ كنز العمال : متقی هندی 15/333 ، ح 43109 .

33 ـ مستدرك الوسائل : 8/302 ، باب 44 ، حديث 9502 .

34 ـ بحار الأنوار : 61/213 ، باب 8 ، حديث 21 .

35 ـ بحار الأنوار : 61/205 ، باب 8 ، حديث 9 .

36 ـ بحار الأنوار : 61/571 ، باب 8 ، حديث 1 .

37 ـ بحار الأنوار : 61/581 ، باب 8 ، حديث 28 .

38 ـ بحار الأنوار : 61/573 ، باب 8 ، حديث 7 .

39 ـ بحار الأنوار : 61/204 ، باب 8 ،حديث 8 .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^