فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

« لا تَضْرِبُوها الْوُجُوهَ وَلا تَلْعَنُوها فَإنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَعَنَ لاعِنَها » 1 .

« بر چهره چارپايان نزنيد و لعن نكنيد كه خداوند لعن كننده اش را لعن كرده است » .

و از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آورده :

« إنَّ الدَّوابَّ إذا لُعِنَتْ لَزِمَتْها اللَّعْنَةُ » 2 .

« چارپايان چون لعن شوند ، لعنت آن ها را می گيرد » .

امام موسی بن جعفر عليه السلام از پدرانش از امام علی عليه السلام روايتی نقل كرده كه در آن حقوق چارپايان را بر می شمارد از جمله :

« . . . وَلا يَضْرُبُها إلاّ عَلی حَقٍ . . . » 3 .

« و آن را نزند مگر به حق . . . » .

شيخ صدوق قدس سره در شمار چيزهايی كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نهی كرده آورده :

« . . . نَهی آنْ يُحْرَقَ شَی ءٌ مِنَ الْحيوانِ بالنّارِ . . . » 4 .

« پيامبر صلي الله عليه و آله نهی فرمود از اين كه چيزی از حيوان با آتش سوزانده شود. . . » .

از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به نقل ابن عمر آورده اند :

« مَنْ مَثَّلَ بِحَيْوانٍ فَعَلَيْهِ لَعنَةُ اللّه ِ وَالْمَلائكةِ والناسِ أجمعينَ » 5 .

« لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسی باد كه حيوانی را مثله كند » .

در جمله نهی های پيامبر صلي الله عليه و آله آورده اند :

« نَهی آنْ يُقْتَلَ شَی ءٌ مِنَ الدَّوابِّ صَبْراً » 6 .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نهی كرد كه چيزی از چارپايان زجركش شود » .

مطلب پايانی درباره اخبار

علامه حلی قدس سره در كتاب « منتهی المطالب فی تحقيق المذاهب » بسياری از اخبار حقوق جانوران را آورده بدون اين كه به وجوب يا استحباب تصريح كند . . .

علامه مجلسی قدس سره پس از درج اين سخن می افزايد :

اصحاب درباره آداب ديگری كه در اخبار مذكور افتاده ، چيزی نگفته اند و بنابر اين حكم به وجوب يا حرمت آن ها مشكل است بلكه چنين می نمايد كه اكثر آن ها از آداب و سنن مستحب مطلوب است ولی احتياط اقتضا دارد تا آنجا كه امكان دارد به همه آن ها عمل شود7 .

جانوران در تمدن اسلامی

نطفه تمدن اسلامی در مدينة النبی صلي الله عليه و آله بسته شد ، عالمان اسلامی تمام يا اكثر ويژگی هايی كه در كتاب و سنت بوده ، از طريقی به شعبه های مختلف تمدن اسلامی منتقل كرده اند چنان كه ژن ها خصال پدران و مادران را به فرزندان منتقل می كنند ، بدين جهت ـ بر خلاف آن چه جامعه شناسی تمدّن می گويد ـ در تمدن اسلامی دين جزء تمدن نيست بلكه زاينده و مولد تمدن است ، از اين رو می بينيم كه هر جنبه از جنبه های تمدن اسلامی رنگ و بوی اسلامی دارد .

گويا پيش از ما ، غربيان به اين حقيقت پويا و پايدار در تاريخ پی بردند و از همين جاست كه نام « تمدن اسلامی » برای نخستين بار از سوی دانشوران غربی عنوان گرديد .

يكی از شاخه های علوم در تمدن اسلامی ، جانورشناسی است كه كتاب های گوناگونی درباره آن از سوی دانشمندان مسلمان به نگارش درآمده است . جالب است بدانيم كه در اين آثار ـ هم چنان كه اخبار و احاديث است ـ از اشاره به مهرورزی به جانوران فروگذاری نشده است .

برای آشنايی با تلاش دانشمندان مسلمان در حوزه جانورشناسی ، كتاب هايی چند در اين زمينه بر می شماريم كه اميد است مفيد افتد :

ـ كتاب الحيوان : عمر بن بحر جاحظ بصری

ـ حيواة الحيوان : محمد بن عيسی الدميری الشافعی

ـ عين الحياة : محمد بن بكر دمامينی

ـ بهجة الانسان فی مهجة الحيوان : علی قاری

ـ ديوان الحيوان : جلال الدين سيوطی

ـ طيب الحياة : محمد بن علی بن محمد شبی مكی

وجود اين آثار درباره جانوران نشانه ديگری از اهتمام روز افزون اسلام به جانوران در چشم انداز ارزش های دينی است .

مهرورزی حيوانات به انسان

شايد از عنوان « حيوانات و مهرورزی به انسان » و مهم تر از آن « حيوانات و درخواست مهر و رحمت از خدا برای انسان » شگفت زده شويد مگر حيوانات از شعور و آگاهی برخوردارند ؟

آری ؛ بر اساس آيات حق ، همه موجودات جهان هستی و مخلوقات آفرينش به ويژه حيوانات كه از حيات روحی و نفسی برخوردارند ، از شعور و آگاهی نسبت به همه جوانب زندگی خود و جلب منفعت و دفع زيان برخوردارند و چنان معرفت و شناختی نسبت به آفريدگار خود دارند كه حضرتش را تسبيح و حمد می گويند و دليل بر اين حقيقت سوره های مباركه ای است كه در قرآن مجيد با جمله « يسبح للّه »8 يا « سبح للّه »9 آغاز شده است و علاوه بر آن آياتی در سوره های مختلف كتاب حق است كه خالق موجودات و آفريننده مخلوقات از تسبيح و حمد همه آن ها خبر می دهد :

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاْءَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِن شَیْ ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ. . . 10 .

آسمان های هفتگانه و زمين و هر كس كه در آن هاست ، او را تسبيح می گويند ، وهيچ چيزی نيست مگر اين كه همراه با ستايش ، تسبيح او می گويد ، ولی شما تسبيح آن ها را نمی فهميد . . .

 جمله ذرات زمين و آسمان  باتو می گويند روزان و شبان
 ما سميعيم و بصيريم و با هشيم  با شما نامحرمان ما خامشيم

با توجه به اين معنا كه حيوانات طبق آيات و روايات هم چون ديگر موجودات از شعور برخوردارند ، در برخی از روايات می خوانيم كه اينان در بعضی از اوقات از خدا برای انسان درخواست مهر و رحمت می كنند .

در روايتی از حضرت امام باقر عليه السلام نقل شده است :

هنگامی كه مردم آلوده به معاصی و گناهان شوند خدا به كيفر آن گناهان آنان را به محروم شدن از باران رحمت دچار می كند ، خشكی بيابان و صحرا و كم آبی شديد حيوانات و وحوش و طيور را دچار تنگنا و مضيقه می كند ، آنان به پيشگاه حق به خاطر شعوری كه دارند به دعا برداشته ، می گويند : خدايا ! ما را به گناه آدميان دچار بی آبی و محروم ماندن از باران رحمت مكن ! !11 .

اثر اجابت دعای حيوانات كه آمدن باران رحمت است ، در حقيقت مهرورزی آنان نسبت به انسان است و گرنه آنان می توانستند در قحطی آب جا و مكان خود را ترك گفته ، به مناطقی كه از آب فراوان بهره مند است بروند .

چنان كه در حديثی از حضرت امام باقر عليه السلام آمده است :

« إنّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ إذَا عَمِلَ قومٌ بِالمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ المَطَرِ فِی تِلْكَ السَّنَةِ إلی غَيْرِهِم وَإلَی الْفَيَافِی وَالبِحَارِ وَالجِبَالِ وَإنَّ اللّه َ لَيُعَذِّبُ الجُعَلَ فِی جُحْرِهَا بِحَبْسِ المَطَرِ عَنِ الاْءَرْضِ الّتی هِیَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَايَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَقَدْ جَعَل اللّه ُ لَهَا السَّبيلَ فِی مَسْلَكٍ سِوَی مَحَلَّةِ أهْلِ المَعَاصِی » 12 .

هنگامی كه قومی دچار گناهان می شوند آنچه از باران در آن سال برای آنان مقدر شده به سوی غير آنان و به جانب بيابان ها و درياها و كوه ها برگردانده می شود ، و خدا جُعل ( جمله ناخوانا ) را در لانه اش با منع باران از سرزمينی كه او لانه دارد به سبب خطاهای قومی كه در حول و حوش آن لانه اند در تنگنا می گذارد در حالی كه راهی برای او به سوی طريقی جز محل اهل معصيت قرار داده است .

سخن پايانی

محبت اكسير شگفت آور و معجزه آسايی است ، به اين خاطر همه بدان التفات داشته اند .

عارفان از ديد عرفانی ، مفسران از زاويه قرآنی ، محدثان از جنبه روانی ، روانشناسان از چشم روانشناختی ، جامعه شناسان از نگاه جامعه شناسی ، فيلسوفان از نظر عقلی ، اديبان از منظر ذوق شهودی ، توده مردم از عمق تجربه زندگی و پيش و پس از همگان ، خداوند محبوب و محب از بارگاه جبروتی خود ؛ همه و همه بدان پرداخته اند .

كلمه « حب » و مشتقات آن به تنهايی و بدون واژه های مترادف و هم سنخ ، هشتاد و سه بار در قرآن مذكور است .

ابراهيم خليل عليه السلام خطاب به مشركان روزگار خويش فرموده بود :

وَالَّذِی هُوَ يُطْعِمُنِی وَيَسْقِينِ 13 . « او آن خداوندی است كه خوراكم می دهد و سيرابم می كند » .

ذوالنون مصری در پاسخ پرشگرانی كه درباره آب و نانش پرسيده بودند ، جواب را از همين آيه زيبا اقتباس می كند .

به ذوالنون گفته بودند : چه می خوری ؟ گفته بود : « إن ربی يطعمنی ويسقينی ، يطعمونی طعام المعرفة ويَسْقينی شراب المحبة [ خدايم خوراك دهد و سيراب كند ، معرفت می خوراند و محبت می نوشاند ] آنگه اين بيت بگفت :

 شراب المحبة خير الشراب  وكلُّ شرابٍ سواه سرابُ14
[ شراب محبت بهين شراب است    جز آن شراب همه سراب است ]

جلال الدين محمد بلخی فرمايد :

 رسيد ساقی جان ما خمار خواب آلود  گرفت ساغر زرين سر سبو بگشود
 صلای باده جان و صلای رطل گران  كه می دهد به خماران به گاه زودا زود
 زهی صباح مبارك زهی صبوح عزيز  زشاه جام شراب و زما ركوع و سجود
 شراب صافی و سلطان نديم و دولت يار  دگر نيارم گفتم كه در ميانه چه بود15
گاه پيشامدهايی رخ می نمايد كه ترجمان محبت خداوندی است كه در قرآن كريم مسطور است . يكی از عارفان آورده :

« شبی از شب ها برون آمدم ، شبی بود مُقْمِر و ماهتاب روشن ، بركنار رود نيل می رفتم ، گژدمی را ديدم كه می رفت به شتاب چنان كه من در وی نرسيدم ، گفتم : همانا در اين تعبيه ای باشد ، بر اثر او می رفتم تا بر كنار آب رسيد و بزغی بيامد و پشت بداشت تا اين گژدم را بر نشست بر پشت او و عبور كرد ، من گفتم : سبحان آن خدايی كه اين گژدم را بی سفينه رها نكرد ! من نيز عبر كردم . گژدم چون به خشك رسيد دگر باره تاختن گرفتن گرفت و من بر اثر او می رفتم نگاه می كردم بر نايی را ديدم مست افتاده و ماری سياه عظيم بر سينه او شده و آهنگ دهن او كرده ، آن گژدم بيامد و بر پشت آن مار شد و او را نيش بزد و بكشت و بينداخت و برگرديد . من از آن به شگفت فرو ماندم بر بالين او باستادم و به آواز بيتها بخواندم :

 يا نائماً والخليل يحرُسُهُ  من كلِّ سوءٍ يدُبُّ فیِ الظُلَمِ
 كيف تنامُ العيون عن ملكٍ  تأتيك منهُ فؤائدُ النِّعَمِ
 [ ای خفته و باشدا نگهبان  به تاريكی شب خدای سبحان
 چشم توبه خواب از پادشاهی  كه نعمتت دهد همسان خوبان ]

به آواز من از خواب در آمد ، من اين حال با او حكايت كردم ، بر دست من توبه كرد »16 .

بدين گونه اين نوشتار با نام خداوند متعال آغاز گرديد و با ياد او به پايان آمد كه به فال نيك می گيريم .

به هر تقدير ؛ تا آنجا كه در توان بود ما هم در اين دريای بی كرانه دلوی زديم و بضاعت خود را به بازار لطايف و ظرايف و معارف آورديم به اميد اين كه مقبول درگاه رحمت حضرت ارحم الراحمين افتد ان شاء اللّه تعالی .


1 ـ بحار الأنوار : 61/212 ، باب 8 ، حديث 21 .

2 ـ بحار الأنوار : 61/212 ، باب 8 ، دنباله حديث 21 .

3 ـ بحار الأنوار : 61/210 ، باب 8 ، حديث 17 .

4 ـ بحار الأنوار : 61/267 ، باب 8 ، حديث 24 .

5 ـ كنز العمال : 15/16 ، حديث 39968 .

6 ـ كنز العمال : 15/16 ، حديث 39976 .

6 ـ بحار الأنوار : 61/217 .

7 ـ جمعه ( 62 ) ، تغابن ( 64 ) .

8 ـ حديد ( 57 ) ، حشر ( 59 ) ، صف ( 61 ) .

9 ـ اسراء ( 17 ) : 44 .

« وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ » [ رعد ( 13) : 13 ] ؛ « وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ » [ انبيا ( 21 ) 79 ] ؛ « أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّه َ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ » [ نور ( 24 ) 41 ] ؛ « إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالاْءِشْرَاقِ » [ ص ( 38 ) 18 ] ؛ « وَتَرَی الْمَلاَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ » [ زمر ( 39 ) : 75 ] ؛ « الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ »[ غافر ( 40 ) : 7 ] ؛ « فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ »[ فصلت ( 41 ) : 38 ] ؛ « تَكَادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ »[ شوری ( 42 ) : 5 ] ؛ « يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »[ حشر ( 59 ) 24 ] .

11 ـ مولوي, مثنوي معنوي

12 ـ الكافی 2/272 ، باب الذنوب ، حديث 15 ؛ وسائل الشيعة : 16/257 ، باب 37 ، حديث 21505 ؛ بحار الأنوار : 70/329 ، باب 137 ، حديث 12 .

13 ـ شعرا (26) : 79 .

14 ـ روض الجنان وروح الجنان : 14/331 .

15 ـ كليات شمس تبريزی : جلال الدين محمد بلخی .

16 ـ روض الجنان و روح الجنان : 14/331 .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^