على، عليه السلام، در دوران خلافت‏

مدت خلافت امير المؤمنين كمتر از پنج سال بود. ايشان حقوقى براى اين كار برنداشت و زندگى خود را از راه فروش محصول چند درخت خرما كه به دست خود در مدينه كاشته بود اداره مى‏كرد. چون حضرت در كوفه زندگى مى‏كرد، عده‏اى خرماى اين درخت‏ها را مى‏فروختند و ...

( 25 خرداد 1391 ساعت 6:44 بعد از ظهر )

على، عليه السلام، خود را بدهكار نمى‏كرد

نقل است كه يكبار در زمان خلافتشان، بعد از نماز مغرب و عشاء در حال رفتن به خانه بود كه يكى از قصاب‏هاى كوفه صدايش كرد: - امروز، همه گوشت‏هايم را فروخته‏ام و همين دو سه كيلو باقى مانده. گوشتش هم تازه است. آن را براى شما بكشم؟ - فرمود: نه! - چرا؟ - فرمود: ...

( 25 خرداد 1391 ساعت 6:43 بعد از ظهر )

چراغ داشتن و بيراهه رفتن!؟

سعدى در مواعظ خود بيت زيبايى دارد. مى‏گويد: صدها چراغ دارد و بيراهه مى‏رود بگذار تا بيفتد و بيند جزاى خويش. راست هم گفته است. چرا بايد انسان طورى زندگى كند كه از قرآن اثرى برندارد و هستى خود را نابود كند؟ چرا وقتى قرآن ...

( 25 خرداد 1391 ساعت 6:42 بعد از ظهر )

قارى شراب‏خوار

37- 38 سال پيش از اين، فردى در تهران زندگى مى‏كرد كه در قرائت قرآن حرف اول را مى‏زد. يكبار كه او را در جلسه‏اى ديدم آياتى از قرآن را تلاوت كرد و اين قدر زيبا خواند كه همه را تحت تاثير قرار داد. مدتى بعد از آن جلسه هم در تصادف بسيار سختى مجروح شد و از ...

( 25 خرداد 1391 ساعت 6:41 بعد از ظهر )

درياى اشك در پس پرده‏هاى چشم‏

خداوند در آيه‏اى ديگر در وصف اهل خرد مى‏فرمايد: وقتى اين گروه آيات قرآن كريم را مى‏شنوند (حال، يا از زبان پيغمبر اكرم، صلى اللّه عليه و آله، يا از زبان ائمه، عليهم السلام، يا از زبان اولياى خدا و ...)، آن قدر تحت تأثير قرار مى‏گيرند كه اشك از ...

( 24 خرداد 1391 ساعت 6:44 بعد از ظهر )

آن‏گونه بخوان كه بر پيامبر نازل شد!

روزى، يكى از دوستان از قرآنى برايم سخن گفت كه متعلق به انسان بزرگوار و اهل دلى بود كه چندين كتاب نوشته و حدود دوازده سال در دانشگاه آكسفورد انگلستان تحصيل كرده بود. چند بار هم دعوت شدم تا آن قرآن را ببينم، ولى توفيق يار نشد. اين قرآن مجيد چاپ هندوستان ...

( 24 خرداد 1391 ساعت 6:43 بعد از ظهر )

حال پيامبر در زمان نزول قرآن‏

الف. سخن امير المومنين (ع) درباره حالت پيامبر در زمان نزول قرآن دو نكته قابل توجه است. امير المؤمنين در اين‏باره مى‏فرمايد: وقتى آيه يا سوره‏اى بر پيامبر، صلى اللّه عليه و آله و سلم، نازل مى‏شد، حال ايشان به شدت دگرگون مى‏شد و حالت انسان‏هاى ...

( 24 خرداد 1391 ساعت 6:43 بعد از ظهر )

«تومنون ببعض و تكفرون ببعض»

يكبار، با انسان خوبى برخورد كردم كه داشت از درآمدش برايم تعريف‏ مى‏كرد (البته، منظورم از خوب اين است كه از نظر اخلاقى، برخورد با ديگران، و توسل به اهل بيت خوب بود). او از درآمد سالش برايم سخن مى‏گفت كه مثلا 40 ميليون تومان پول گندم، 60 ميليون تومان ...

( 24 خرداد 1391 ساعت 6:42 بعد از ظهر )

عقل: محرم راز ملكوت - جلسه سیزدهم - (متن کامل + عناوین)

زندگى الهى در سايه عقل‏ كرج، مسجد حضرت معصومه (ع) دهه دوم و سوم محرم 83- 1382 بسم اللّه الرحمن الرحيم. الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الأنبياء و المرسلين و صلّ على محمّد و آله الطاهرين. براساس آيات قرآن كريم، همه احكام الهى براى ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 7:04 بعد از ظهر )

علم نمى‏تواند حرام خدا را حلال كند

اگر عده‏اى بگويند: درست است كه آنچه خدا بر مردم حرام كرده آلودگى و پليدى مى‏آورد و ضرر دارد، ولى ما با استفاده از علم دستگاه‏هايى اختراع كرده‏ايم كه اين آلودگى و خباثت و پليدى را از آن‏ها مى‏گيرد، مى‏گوييم: علم و ابزار علمى نمى‏توانند حرام خدا ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:59 بعد از ظهر )

اصلاح گوشت خوك!

مثال روشن اين معنا كه بسيارى از مردم جهان به آن آلوده هستند و در قرآن هم حرام اعلام شده گوشت خوك است. قرآن در چهار آيه مختلف درباره حرمت گوشت خوك سخن گفته و مى‏فرمايد: «إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير ...». جز اين نيست كه خدا (براى مصون ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:59 بعد از ظهر )

حكايتى از ذو القرنين‏

نام ذو القرنين در قرآن كريم در سوره مباركه كهف آمده است و خداوند در قرآن بيش از يك صفحه درباره او و كارها و برنامه‏هايش سخن گفته است. درباره سخصيت تاريخى ذو القرنين بحث‏هاى زيادى صورت گرفته و عده‏اى او را اسكندر مقدونى و عده‏اى كوروش هخامنشى، و ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:58 بعد از ظهر )

ذو القرنين در شهرى عجيب‏

رسم ذو القرنين اين بود كه وقتى به منطقه‏اى مى‏رسيد، بيرون آن منطقه اردو مى‏زد. بعد، به يكى از افراد خود كه انسان باادب و باوقارى بود مأموريت مى‏داد كه از حاكم آن شهر يا سرزمين خبر بگيرد و از او دعوت كند به او به گفتگو بنشيند. در جلساتش با حاكمان ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:57 بعد از ظهر )

راز عمرهاى طولانى‏

پرسيد: چرا اين‏قدر شهر شما پيرمرد زياد دارد؟ گفت: چون ما زود نمى‏ميريم. گفت: چطور؟ گفت: براى اين‏كه از پروردگار اين قانون به ما رسيده كه تا گرسنه نشده‏ايم سر سفره ننشينيم و تا سير نشده‏ايم از سفره كنار برويم. همه ما به اين قانون عمل مى‏كنيم، لذا در ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:56 بعد از ظهر )

صد سر فداى يك شكم‏

نقل است كه روزى پيغمبر اكرم، صلى اللّه عليه و آله و سلم، از قبرستانى عبور مى‏كردند. با ديدن قبور مردگان، رو به ياران خود كردند و فرمودند: بيشتر اين مردم گورشان را با دندان‏هايشان كنده‏اند! يعنى از سر بدخورى و پرخورى مرده‏اند وگرنه، نبايد به اين ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:56 بعد از ظهر )

در ده بالادست، چينه‏ها كوتاه است

ذو القرنين دوباره پرسيد: چرا همه خانه‏هاى شما به هم راه دارد؟ گفت: ما انسان هستيم. گاه مى‏شود كه مصيبت و رنجى يا كار مهمى پيش مى‏آيد كه به سرعت بايد به داد هم برسيم. در آن صورت، در اين خانه را به خانه همسايه باز مى‏كنيم و سريع به مشكل پيش آمده رسيدگى ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:55 بعد از ظهر )

ياد مرگ: راه نجات از پستى دنيا

ذو القرنين پرسيد: چرا قبرهايتان را در كنار خانه‏ها قرار داده‏ايد؟ و با وجود اين‏كه زود نمى‏ميريد روى سنگ قبرها نوشته‏ايد فلانى 4 سالش بود كه مرد و ديگرى 6 سالش؟ يعنى واقعا صاحب اين قبرها در كودكى مرده‏اند؟ از طرفى، اندازه اين قبرها به قبر بچه ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:54 بعد از ظهر )

سن آدمى به قدر عقل اوست‏

خدا رحمتش كند! يادم هست سال‏ها پيش امام جماعت يكى از مساجد [24] گاهى كه از دست بدكاران و گناهكاران و افراد خلافكار عصبانى مى‏شد، روى منبر با همان عصبانيت مخاطبشان مى‏كرد و مى‏گفت: بچه 70 ساله! چه وقت مى‏خواهى بالغ شوى و بفهمى كه دنيا و آخرت چه خبر ...

( 23 خرداد 1391 ساعت 6:54 بعد از ظهر )

عقل: محرم راز ملكوت - جلسه یازدهم - (متن کامل + عناوین)

درباره عقل و آداب تجارت‏ كرج، مسجد حضرت معصومه (ع) دهه دوم و سوم محرم 83- 1382 بسم اللّه الرحمن الرحيم. الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الأنبياء و المرسلين و صلّ على محمّد و آله الطاهرين. در گفتار پيشين، سخن به تجارت و رعايت عدالت و ...

( 22 خرداد 1391 ساعت 6:49 بعد از ظهر )

سبب ناراحتى پيامبر (ص)

روزى، روايات را مرور كردم. به اين روايت برخوردم كه در آن ابوذر غفارى مى‏فرمايد: يك روز آمدم نماز مغرب و عشاء را با پيغمبر بخوانم. ديدم چهره پيغمبر، صلى اللّه عليه و آله و سلم، رفته و غمگين است. حيا كردم كه سبب اين ناراحتى را نيز از پيامبر بپرسم، اما ...

( 22 خرداد 1391 ساعت 6:47 بعد از ظهر )