خدايا! اگر شايسته رحمت نيستم، تو سزاوارى كه بر من با فراوانى فضلت بخشش نمايى،
اى آن كه بر ذاتش دلى است و از شباهت و هم گونگى با آفريده گانش منزّه است و شأنش از سازگاری با كيفيّات مخلوقاتش برتر است، اى آن كه به باورهاى گذرا بر دل نزديك و از چشم انداز ديدگان سر دور است، و آنچه را هستى پيش از آنكه پديد آيد مى داند،
خدايا! گويى من با همه هستی ام در برابرت ايستاده ام، درحالیكه حسن اعتمادم بر تو، بر وجودم سايه افكنده است، و آنچه را تو شايسته آنى بر من جارى كرده ای و مرا با عفوت پوشانده اى،
مولايم اى مولاى من تو آمرزندهاى و من گناهكار،آيا رحم مىكند به گناهكار جز آمرزنده؟،مولايم اى مولاى من،تو غالبى و من مغلوب،آيا رحم مىكند به مغلوب جز غالب؟
خدايا! اگر گذشت كنى، چه كسى از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزديك شده باشد و عملم مرا به تو نزديك نكرده، اعترافم را به گناه وسيله خويش به بارگاهت قرار دادم.
خدايا در روزگار غرور نسبت به تو، بيدار نشدم و گاه تمايلم به سوى خشم تو آگاه نگشتم.
،خدايا و من بنده تو و فرزند بنده توام، در برابرت ايستاده ام، به كرمت به حضرت تو متوسّلم.