فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نعمت های الهی - جلسه شانزدهم - (متن کامل + عناوین)

                                               وظایف بندگی[1]

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین

 

سه کار واجب

از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که سه کار بر تمام مردم در هر موقعیتی که هستند واجب است. 

 

1. وجوب اطاعت از خداوند و حرمت نافرمانی

کار اول که بر تمام مردان و زنان واجب است و خیر دنیا و آخرتشان هم به آن بستگی دارد، اطاعت از وجود مقدس حضرت حق است. خداوند مالک، خالق، روزی دهنده و مربی مردم است و مردم باید حق عبادت و اطاعت را منحصرا برای وجود مقدس او بدانند. عباداتی که از طرف وجود اقدس حضرت حق بر مردم واجب است، چند گونه است: عبادات بدنی، عقلی، نفسی، روحی و مالی. مردم باید اموال را از آن او بدانند و خود را در مصرف آنها امین او بشناسند و مطابق حکم امین بودن با آن اموال عمل کنند؛ یعنی در حدی که خودشان و زن و فرزندشان به آنها نیاز دارند از اموال و مسکن و غذا و دیگر چیزها استفاده کنند.

اما در جنبه عبادات روحی و عقلی باید توجه کنند که روح آنان روح الهی است خداوند متعال درباره انسان می‌فرماید:

)وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي ([2]

مردم باید قلب خود را مرکز انعکاس انوار الهی قرار بدهند. امام صادق (ع) قلب مؤمن را حرم و عرش خدا می‌داند:

«قَلبُ المُؤْمِن حَرَمُ الله»[3]

«قَلبُ المُؤمِنِ عَرشُ الله»[4]

همه باید به کعبه دل بسیار توجه کنند و این خانه را با بت ریا و با بت‌های حسد، کبر، عجب و نفاق آلوده نسازند. اینجا خانه‌ و حرم اوست و انسان نباید این خانه را مرکز بت‌ها کند. همچنین باید مغزش را هم مرکز تفکر الهی قرار بدهد و وقتی مغز و قلب و روح شخص بنده شد، دیگر اعضای بدنش هم بنده می‌شوند و مودّب به آداب الهی می‌گردند. در این صورت، انسان یک موجود پاک و لایقِ مقام قدس می‌شود و تمام درهای رحمت و لقا و قرب و رضوان به روی او گشوده می‌شود. پس این کار هم یک واجب الهی است.

اما کاری که در جنب این واجب الهی، حرام است، عصیان و نافرمانی است. اگر مغز مرکز تفکرات شیطانی بشود، دیگر اعضا و جوارح هم همه ابزار دشمنان خدا می‌شوند که در این صورت آدم به پلیدی کامل می‌رسد.

عرفای بزرگ الهی در توضیح گناه می‌گویند که آن آتشی است که به عقل، قلب، نفس، روح و اعضا می‌افتد و اگر مواظب این آتش نباشید و با آب توبه خاموشش نکنید، به ریشه‌ها می‌رسد و شما را تبدیل به فردی کافر می‌کند. قرآن می‌فرماید:

)ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّوأىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ([5]

اگر مواظب این آتش نباشید و این آتش بسوزاند تا به ریشه‌ها برسد، بر اثر گناهان فردی، خانوادگی، اجتماعی، فکری، روحی، نفسی و مالی، درِ تمام سعادت‌ها به روی انسان بسته می‌شود و درِ هر شری در دنیا و آخرت به روی بشر باز می‌گردد. پس اطاعت از خدا یک واجب به تمام معناست و حق اطاعت هم منحصر به وجود مقدس اوست و معصیت هم یک حرام الهی است.

 

2. لزوم یاد خدا و حرمت غفلت

و اما واجب دوم، ذکر و یاد خداست. یاد خدا برای این است که همه اطاعت‌ها به بند اخلاص مقید بشود و وضع آدم وضعی نشود که بعد از پنجاه سال عبادت تبدیل به کفر بشود. یاد خدا، مراقب خدا بودن، خدا را همیشه به حساب آوردن، قیامت را مشاهده کردن، آیات خدا را تکرار کردن و دنبال این تذکرات رفتن برای این است که خرمن عبادات به باد نرود و نابود نشود. پس فراموشی نسبت به وجود مقدس حضرت حق هم حرام الهی است. آدمی که از یاد خدا غافل شود مثل آدمی است که کنار سرمایه‌ و اثاثیه خانه‌اش خوابش برده و خواب هم اگر سنگین باشد دزد می‌آید و همه چیز را می‌برد. در غفلت و فراموشی زندگی کردن معنایش این است که زهر در کوزه آبی بریزیم و بعد خودمان همان آب را بخوریم یا بنشینیم در اتاقی و دیوارهای آن را خودمان با گلنک خراب کنیم و نفهمیم که طاق این چهاردیواری بعد از کندن دیوارها روی سر خودمان خراب می‌شود.

 

3. وجوب شکر نعمت‌ها و حرمت کفران

مسئله واجب دیگر، شکر است و حرامِ مقابل آن، کفران نعمت:

)وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور([6]

می‌فرماید نمک به شما دادم، نمک را که می‌خورید، نمکدان مرا نشکنید و سفره را به هم نریزید و کاسه و بشقاب‌ها را نشکنید. پس شکر نعمت وجود پیامبر (ص) را با اطاعت از او، نعمت وجود امام معصوم را با شناخت او و گوش دادن به حرف‌هایش و نعمت وجود فقیه جامع الشرایط را با تقلید و پیروی از او به جا آورید. همچنین شکر نعمت انقلاب را به جا آورید که اگر این انقلاب اسلامی‌ نبود ما امشب اینجا نبودیم و اجازه نمی‌دادند چنین جلساتی داشته باشیم.

 

رعایت حق حیا

روزی پیامبر (ص) بر بالای منبر به اصحابش فرمود: «اسْتَحْيُوا مِنَ اللهِ حَقَّ الْحـَيَاء»؛ ای مردم از خدا شرم و حیا کنید و حق حیا را به جا آورید. لحن روایت نشان می‌دهد که مردم دسته جمعی از پای منبر به پیامبر اکرم (ص) گفته‌اند که مگر ما این کار را نمی‌کنیم؟ «انا نستحیی یا رسول الله»؛ چرا این‌طور به ما خطاب می‌‌کنید که ای مردم حیا کنید؟ در حالی که ما از خدا حیا می‌کنیم. آن حضرت فرمود: «لیس ذلک»؛ حیا را در شما نمی‌بینم و این ادعای شما را قبول ندارم. بعد فرمود: می‌دانید چه کسی از خدا حیا می‌کند؟

«وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَحیى مِنَ اللهِ حَقَّ الْحـَيَاءِ فَلْيَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَى »؛[7] اگر می‌خواهید حیا کنید سرتان را و هر چه در سرتان است را برای خاطر او نگه دارید که دشمن ضربه به آن نزند. چشمتان را از گناه نگاه دارید. پنجاه سال به نامحرم نگاه کردید و بس است و اگر نوبتی هم باشد دیگر نوبت خداست که خدا را و آثارش را و اولیای خدا را ببینیم.

به عیسی بن مریم (ع) گفتند کجا برویم و چه کسی را ببینیم؟ فرمود: چهره‌هایی را ببینید که دیدن آنها شما را به یاد خدا می‌اندازد.[8] شما چقدر تا کنون از نگاه به نامحرم ضرر کرده‌اید و چقدر خانواده‌ها، بچه‌ها، دخترها و پسرها به گناه افتاده‌اند. در باره نگاه حرام می‌فرماید:

«فَزِنا العَیْنَین النَّظَر»؛[9] زنایِ چشم، نگاه کردن است. 

باید مدتی قرآن کریم و اولیای خدا را نگاه بکنیم. فرمود: سرتان را با چشم و گوشش نگه دارید. پس آن فیلم‌هایی را که شیاطین برای شما ساخته‌اند، و آن‌ها را قاچاق می‌فروشند و بمباران شخصیت شما هستند، نبینید.

پدران و مادران! به بچه‌هایتان رحم کنید، اینها امانت‌های خدا هستند و این وسایل گناه را به خانه‌هایتان نبرید. آنهایی که این مسیرهای غلط را رفتند و همه چیزشان را از دست دادند، سرانجام یا کافر شدند یا به پشیمانی دچار گشتند که همینطور زجرشان می‌دهد.

من کسی را روی تخت بیمارستان دیدم که به پروردگار بزرگ عالم جسارت می‌کرد، به بغل دستی او گفتم این فرد هشتاد سالش است و او را نصحیت کنید. گفت: این فرد هفتاد سال غرق در معصیت بوده و اصلا اسم خدا را که نزد او می‌بریم ناراحت می‌شود. آری اگر گناه انبار بشود شما هم مثل آن پیرمرد از خدا بدتان می‌آید و آخرسر نیز روزی که به خدا خیلی محتاج‌تر از وقت‌های دیگر هستید و وقتی ملک الموت می‌آید، چه کسی به دادتان می‌رسد و چه کسی می‌خواهد شما را نجات بدهد؟ برای روزی که در کنار رختخواب بیماری، طبّ طبیبان و حکمت حکیمان از بین می‌رود و کارآیی ندارد و اثر داروها هم از بین می‌رود، چشم هم باز است و زن و فرزندان گریه می‌کنند و کسی هم نمی‌تواند کاری بکند به فکر آن روز باشید!

 

لوازم حیا

پس خوب حیا کنید و زبانتان را هم نگه دارید: «فَلْيَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى»

 تا کنون هر قدردروغ و غیبت و تهمت و فحش ‌خواسته‌ایم گفته‌ایم و چه فایده‌ای داشته است؟ پس حالا از این به بعد با زبانمان ذکر بگوییم؛ چون او دوست دارد که ذکر بگوییم.

پیامبر خدا (ص) در ادامه فرمود: «وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَى»؛ اگر می‌خواهید از خدا حیا کنید شکمتان را از حرام حفظ کنید و  اگر می‌خواهید حیا بکنید، یاد مرگ باشید: «وَ لْيَذْكُرِ الْمـَوْتَ وَ الْبِلَى » و سپس فرمود:

«وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ تَرَكَ زِينَةَ الدُّنْيَا فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدِ اسْتَحیٰى مِنَ اللهِ حَقَّ الْحـَيَاء»[10]

 

شب عروج علی (ع)

حضرت علی (ع) مثل امشبی مدام کنار پنجره می‌رفت و به آسمان نگاه می‌کرد و می‌گفت: ای صاحبخانه، مهمانت برایت می‌آید[11] و می‌گفت: من و شمع شب و پروانه سه عاشق بودیم، چون پیامبر (ص)و زهرا (س)  و علی (ع) سه عاشق بودند.

مـن و شمـع شب و پروانـه سـه عاشق بودیم   سوختند آن دو شبی من به غمت می‌سازم[12]

اما چه عالی در حال رفتن بود! و براستی چه کسی در حال رفتن بود! علی عادل، علی عالم، علی شاکر، علی ذاکر، علی جلیس الله، علی شجاع، علی با تقوا، علی مجاهد، علی قاری و علی عابد. ببینید امشب او چگونه در حال رفتن بود و امثال ما وقتی در رختخواب مرگ افتاده‌ایم چگونه می‌رویم. ما باید امروز به فکر آن روزمان باشیم و بیاییم الان توبه و آشتی کنیم و بگوییم اشتباه و غلط کردیم.

 

اشتیاق خدا نسبت به بندگانش

اما خود خدا امشب به شما چه می‌گوید؟ او توسط داوود (ع) به زمینیان پیام داده که بگو چرا با من دوستی نمی‌کنید؟ من فقط سزاوار دوستی با شما هستم. داوود به بندگانم بگو که من بخل ندارم و اگر پیش من بیایید هر چه بخواهید به شما می‌دهم، جهل هم ندارم و به بندگانم بگو همه چیز شما را می‌دانم. داوود! به آنها بگو از این همه گناهی که کرده‌اید حوصله‌ام هم سر نمی‌رود و نیز به آنها بگو وعده‌ای را هم که به شما داده‌ام عوض نمی‌کنم و رحمت من وسیع است. هیچ‌کس نگوید امشب مگر می‌شود مرا بیامرزد؟ آری می‌شود، مگر سر وکارت با چه کسی است؟ داوود، به آنها بگو من از فضل و کرمم برنمی‌گردم. در ازل هم وقتی می‌خواستم پای خودم چیزی بنویسم رحمت و محبت را نوشتم و دل بندگانم را به نور معرفتم برافروختم. داوود دوست آنم که دوست من است و رفیق آنم که رفیق من است، همنشین آنم که ذکر مرا می‌گوید و مونس آنم که یاد من است. داوود هر که دنبال من بیاید خودم را مخفی نمی‌کنم و او مرا می‌یابد. و هر کس هم مرا پیدا کرد به او بگو سزاوار است که مرا نگه دارد.

تا اینجا حرفهایش را می‌زند و بعد هم یکی دو گلایه می‌کند که حق هم دارد. می‌گوید ای داوود نعمت‌ها از من است و همه چیز به آنها داده‌ام، اما از کس دیگر تشکر می‌کنند. و بلاها را من از آنها رد می‌کنم، اما آنها می‌نشینند و می‌گویند که طبیعت با ما مساعدت کرد. داوود من پناه همه بندگانم هستم، اما آنها می‌روند و به کس دیگری پناه می‌برند. داوود از من فاصله می‌گیرند اما آخرش به سوی خودم برمی‌گردند چون هر جا می‌روند، کسی به آنها راه نمی‌دهد و دوباره برمی‌گردند به سوی خود من.[13] می‌فرماید:

)لَو يَعلَمُ المُدْبِرونَ عَنّى كَيفَ انتِظارى لَهـُم، ورِفقى بِهِم، وشَوقى إلیٰ تَركِ مَعاصيهِم، لَماتُوا شَوقا إلَىَّ وتَقَطّعَت أوصالُهـُم مِن مَحَبّتى(؛[14]

داوود! آنهایی که از من فرار کردند و رفتند اگر اینها بدانند که من چطور انتظار آنها را می‌کشم که برگردند و من آنان را بیامرزم و ببخشمشان از شوق جان می‌دهند!

«یا داود! هذِهِ ارادتی بِالمـُدبِرینَ عَنّی فَکیفَ بِالمـُقْبِلینَ عَلَیَّ»؛

این ارادت من است به بندگانی که با من قهر کرده‌اند، پس حساب نما که نسبت به آنهایی که رفیق من هستند چقدر ارادت دارم!

ما باید بگوییم که ای محبوب ما، چه زیبا سخن می‌گویی که همه ما را دیوانه خود کرده‌ای و همه ما را مشتاق محبت خود ساخته‌ای!

 




[1]این سخنرانی در شب 19 ماه مبارک رمضان ایراد شده است.

[2]. ص (38): 72؛ و از روح خود در او دميدم.

[3]. شرح اصول کافی «صدرا»: 3/337؛ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ 67/25 «وَ قَالَ الصَّادِقُ (ع) الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللهِ غَيْـرَ اللهِ ».

[4]. بحار الانوار: 55/39، باب 4.

[5]. روم (30): 10؛ آن‌گاه فرجام كساني كه مرتكب زشتي‌ها شدند اين بود كه آيات ما را انکار كردند.

[6]. مائده (5): 7؛ و نعمت‌هاي خدا را بر خود، و پيمانش را در لزوم اطاعت از او و پيامبرش که شما را مؤكداً به آن موظف نموده ياد كرده، قلباً مورد توجه قرار دهيد؛ زيرا گفتيد به گوشِ قبول شنيديم و در مقام اطاعت برآمديم. از خداوند اطاعت كرده، از محرّماتش بپرهيزيد، قطعاً خداوند به آنچه در سينه‌هاست داناست.

[7]. روضهٔ الواعظين و بصيرهٔ المتعظين (ط قديم):2 /460.

[8]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص) قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ. كافي (ط - الإسلاميهٔ) : 1/39.

[9]. وسائل الشيعهٔ : 20 / 191 - باب 104؛ الوافي : 22 /862.

[10]. وَ قَالَ (ص)  اسْتَحْيُوا مِنَ اللهِ حَقَّ الْحَيَاءِ قِيلَ إِنَّا نَسْتَحِي يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ لَيْسَ كَذَلِكَ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَحیٰی مِنَ اللهِ حَقَّ الْحَيَاءِ فَلْيَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَى وَ لْيَذْكُرِ الْمَوْتَ وَ الْبِلَى وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ تَرَكَ زِينَةَ الدُّنْيَا فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدِ اسْتَحیٰى مِنَ اللهِ حَقَّ الْحَيَاءِ. )روضهٔ الواعظين و بصيرهٔ المتعظين (ط قديم):2 /460 (؛هرکه خواهان آخرت است ،زینت دنیا را رها کند ،که هر که چنین کند رعایت حیا را در مورد خداوند نموده است.

[11]. أَنَّ أَمِيـرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) سَهِرَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ وَ أَكْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ الَّتِي وُعِدْتُ بِهَا...) روضهٔ الواعظين و بصيرهٔ المتعظين (ط - القديمهٔ) :1/135(

[12]. مصباح زاده.

[13]. مُسَكِّنُ الْفُؤَادِ، لِلشَّهِيدِ الثَّانِي رَفَعَ اللهُ مَقَامَهُ فِي أَخْبَارِ دَاوُدَ (ع) يَا دَاوُدُأَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِي أَنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي وَ جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُونِسٌ لِمـَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي وَ صَاحِبٌ لِمـَنْ صَاحَبَنِي وَ مُخْتَارٌ لِمـَنِ اخْتَارَنِي وَ مُطِيعٌ لِمـَنْ أَطَاعَنِي مَا أَحَبَّنِي أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ يَقِيناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِي وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي مَنْ طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي وَ مَنْ طَلَبَ غَيْـرِي لَمْ يَجِدْنِي. (بحار الأنوار (ط ـ بيروت) : 67 / 26 )

[14]. میزان الحکمهٔ: 4/2797. 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عشق حقيقى و مجازى
حكايتي از استاد در انگليس
روزگار عدالت و عدالت گستر جهان
درخواست خطاكاران بعد از رفع حجاب‏ها
احساس مسئوليت يوسف
عبرت‏گيرى و هدايت از حوادث روزگار
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران‏
نشانه‌هاي توحيد در موجودات
ميوه باغ پاكى‏
اداى دين با رحمت خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

عقل کلید گنج سعادت - جلسه دوم - درباره تقابل عقل و ...
بدهكارى و نماز ميّت‏
اداى دين با رحمت خدا
تفكر و بيدارى قلب
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
ميوه باغ پاكى‏
حفظ آبرو با كنترل غضب
علامت روبرگرداندن خدا از بنده
ده صفت قول احسن
ظهور اشک از قلب صاف و پاک از گناه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^