فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

معاشرت با مردم در قرآن و روایات

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

معاشرت با مردم

امّا دوستى با عموم يعنى دوستى و رفاقت و مصاحبت با مردم، آن هم در فرهنگ پاك الهى شرايطى دارد كه در آيات و روايات بيان شده كه در ضمن توضيحات فرمايش حضرت صادق عليه السلام در اين باب، آن شرايط براى شما روشن مى شود.

امام عليه السلام در ابتداى روايت فرمود:

حسن رفاقت و معاشرت با خلق خدا در غير معصيت، از زيادتى فضل و توجّه حضرت حق بر انسان است و هر كس در پنهان نسبت به حق و اوامرش خاضع باشد، البته سلوك و معاشرتش با مردم در آشكار و ظاهر نيكوست.

اين كه در مسئله گناه و معصيت، انسان با مردم رفيق و شريك و مصاحب نباشد از شرايط الهى در باب دوستى است.

بايد از اهل معصيت اگر قصد برگشت از راه شيطانى خود ندارد كناره گرفت و بايد از بدكارانى كه امكان نفوذ در انسان دارند جداً پرهيز كرد، در صورتى معاشرت با اهل گناه پسنديده است كه بتوانى آنان را از آلودگى برهانى و با خداى عزيز آشتى دهى، اين معاشرت از باب امر به معروف و نهى از منكر مانعى ندارد، از اين مراحل كه بگذرى دوستى و رفاقت و مصاحبت و معاشرت با مردم مسلمان و مؤمن لازم است و انسان بايد داراى اخلاقى باشد. كه ديگران نسبت به معاشرت او رغبت داشته باشند و خود او هم ميل به دوستى و محبّتش نسبت به ديگران قوى باشد و پايه اين معاشرت و دوستى بايد براى خدا پى ريزى شود كه از فضاى محبت و رفاقت به نفع آخرت و حلّ مشكل مردم و علاج دردمندان استفاده گردد.

 

معاشرت در قرآن

در زمينه آداب معاشرت، آيات و روايات با ارزشى داريم كه اطلاع بر آن ها لازم است.

[لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ] «1».

گروهى را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، نمى يابى كه با كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت دارند، دوستى برقرار كنند، گرچه پدرانشان يا فرزاندانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند. اينانند كه خدا ايمان را در دل هايشان ثابت و پايدار كرده، و به روحى از جانب خود نيرومندشان ساخته، و آنان را به بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است درمى آورد، در آنجا جاودانه اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اينان حزب خدا هستند، آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همان رستگارانند.

[قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ ] «2».

بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده ايد و تجارتى كه از بى رونقى و كسادى اش مى ترسيد و خانه هايى كه به آن ها دل خوش كرده ايد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند.

در اين دو آيه توجه داده شد كه دوستى با آنان كه مانع رشد و كمالند و در صف دشمنان خدا و رسول و جهادند ممنوع است.

در برابر، دوستى و معاشرت با آنان كه عامل ترقى و سعادت هستند و رفاقت با آنان كمك به اسلام و خلق خداست لازم و ضرورى است.

 [وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ] «3».

مردان و زنان با ايمان دوست و يار يكديگرند؛ همواره به كارهاى نيك و شايسته فرمان مى دهند و از كارهاى زشت و ناپسند بازمى دارند، و نماز را برپا مى كنند، و زكات مى پردازند، و از خدا و پيامبرش اطاعت مى نمايند؛ يقيناً خدا آنان را مورد رحمت قرار مى دهد؛ زيرا خدا تواناى شكست ناپذير و حكيم است.

 

معاشرت در روايات

قالَ النّبىُّ صلى الله عليه و آله: إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيْراً جَعَلَ لَهُ وزيراً صالِحاً، انْ نَسىَ ذَكَّرَهُ، وَانْ ذَكَرَ اعانَهُ «4».

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه خداوند نسبت به بنده اى اراده خير كند، دوست شايسته اى نصيبش كند كه چون فراموش كند به يادش آرد و چون به ياد آرد كمكش نمايد.

وَقالَ: مَثَلُ الْاخَوَيْنِ اذا الْتَقَيا مَثَلُ الْيَدَيْنِ تَغْسِلُ احْداهُما الْاخْرى ، وَمَا الْتَقَى الْمُؤمِنانِ قَطُّ الّا افادَ اللّهُ احَدَهُما مِنْ صاحِبِهِ خَيْراً «5».

و آن حضرت فرمود: دو برادر دينى به وقت ملاقات مانند دو دست هستند كه يكى ديگرى را مى شويد كه مؤمنان يكديگر را ديدار نمى كنند، مگر اين كه خداوند از يكى به ديگرى خيرى برساند.

وَقالَ صلى الله عليه و آله: مَنْ آخى أخاً فى اللّهِ رَفَعَ اللّهُ لَهُ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ لايَنالُها بِشَى ءٍ مِنْ عَمَلِهِ «6».

و نيز آن جناب فرمود: هر كس در مقام دوستى در راه خدا برآيد، حضرت حق در بهشت درجه اى برايش قرار مى دهد كه با عمل ديگرش به آن درجه نمى رسد.

و آن حضرت فرمود:

قيامت در اطراف عرش براى عدّه اى كرسى ها گذاشته مى شود كه رويشان چون ماه شب چهارده است، مردم در فزعند آنان راحتند، خلق در وحشتند آنان در امانند، اينان اولياى حقند كه خوف و حزن ندارند، پرسيدند: يا رسول اللّه! اين ها چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان كه در راه خدا دوستى داشتند «7»!

در خبر ديگرى از حضرت رسيده:

حول عرش منابرى از نور هست كه قومى بر آن منابرند، لباسشان و صورتشان نور است، پيغمبر و شهيد نيستند ولى مورد غبطه اند، عرضه داشتند: كيانند؟

فرمود: آنان كه در راه خدا دوستى مى كنند و براى خدا با هم مى نشينند و براى خدا به ديدار يكديگر مى روند «8».

و نيز آن جناب فرمود:

خداوند مى فرمايد: عشق من حق است و سزاوار است بر كسانى كه به خاطر من به زيارت همديگر مى روند و به يارى همديگر مى شتابند و براى من دوستى مى كنند و براى خاطر من نسبت به يكديگر بذل مال و اخلاق مى نمايند «9».

و نيز آن حضرت فرمود:

خداوند در قيامت خطاب مى كند: كجايند آنان كه در راه من به هم محبت كردند؟ امروز آنان را در سايه خود قرار دهم، روزى كه جز سايه من سايه اى نيست «10».

حضرت فرمود:

مردى دوستش را براى خدا ملاقات كرد، خدا ملكى را در راه او قرار داد، از او پرسيد: كجا بودى؟ گفت: به زيارت برادرم رفته بودم، پرسيد: به خاطر حاجتى؟

گفت: نه، گفت: قوم و خويش بودى؟ گفت: نه، گفت: چيزى نزد او داشتى؟

گفت: نه، گفت: پس براى چه به ديدار او شتافتى؟ گفت: فقط به خاطر خدا، گفت: اى مرد! خداوند مرا فرستاده كه به تو بگويم خدا به خاطر اين گونه دوستى تو را دوست دارد و بهشت را براى تو واجب كرد «11».

حضرت فرمود:

محكم ترين دستگيره ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه اوست «12».

 

معاشرت در كلام عيسى

به عيسى خطاب رسيد:

اگر عبادت اهل سماوات و ارض در پرونده ات باشند ولى حب و بغض در راه من نداشته باشى آن عبادت تو را فايده ندهد «13».

عيسى فرمود: با دشمنى با اهل معصيت خود را محبوب خدا كنيد و با دورى از آنان خويش را به خدا نزديك كنيد و با خشم با آنان رضاى خدا را بجوييد، گفتند:

اى روح خدا! با كه معاشرت كنيم؟ فرمود: با كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و كلامش به علم شما بيفزايد و عملش شما را به آخرت رغبت دهد «14».

 

معاشرت در كلام امام سجاد عليه السلام

امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:

هنگامى كه خداوند اولين و آخرين را جمع كند ندا كننده اى فرياد مى زند:

كجايند آنان كه در راه خدا دوستى و معاشرت داشتند؟ پس گروهى برمى خيزند، به آنان خطاب مى كنند، بدون حساب به بهشت برويد، ملائكه در راه بهشت به آنان برخورد مى كنند و مى پرسند: كجا؟ مى گويند: بهشت بدون حساب، مى پرسند: از چه حزبى هستيد؟ جواب مى گويند: دوستى كنندگان در راه خدا، مى گويند:

عملشان چيست؟ پاسخ مى دهند: در راه خدا دوستى و دشمنى داشتيم. ملائكه مى گويند: چه نيكوست اجر عمل كنندگان «15».

 

معاشرت در كلام امام باقر عليه السلام

كانَ ابُو جَعْفَرٍ يَقُولُ: عَظِّمُوا اصْحابَكُمْ وَوَقِّرُوهُمْ، وَلا يَتَهَجَّمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ، ولا تَضارُّوا وَلا تَحاسَدُوا، وَايّاكُمْ وَالْبُخْلَ، كُونُوا عِبادَاللّهِ الْمُخلَصِينَ اْلصّالِحينَ «16».

امام باقر عليه السلام مى فرمود: ياران خود را بزرگ شماريد و آنان را احترام كنيد، به يكديگر هجوم ننماييد و به هم زيان نرسانيد و نسبت به يكديگر حسود نباشيد، از بخل بپرهيزيد، از بنده هاى شايسته خدا باشيد.

عَنْ أبى جَعْفَرٍ عليه السلام: اذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فيكَ خَيْراً فَانْظُرْ الى قَلْبِكَ فَانْ كانَ تُحِبُّ اهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَيُبْغِضُ اهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفيك خَيْرٌ وَاللّهُ يُحِبُّكَ، وَإنْ كانَ يُبْغِضُ اهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَيُحِبُّ اهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فيكَ خَيْرٌ وَاللّهُ يُبْغِضُكَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ احَبَ «17».

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

اگر بخواهى خود را امتحان كنى كه در تو خيرى هست، به قلبت مراجعه كن، اگر عاشق اهل طاعت و دشمن اهل معصيتى در تو خير هست و خداوند دوستت دارد و اگر دشمن مردم مؤمنى و علاقه مند به اهل معصيت در تو خيرى نيست و خداوند دشمن توست و مرد با همان است كه به آن علاقه مند است.

در رابطه با مردم مسلمان و رفت و آمد با آنان و معاشرت و مخالطت با ايشان به روايات مهمى برمى خوريم كه نشان دهنده اين معناست كه اسلام آيين رابطه و محبت و عشق و صفا و صميميت و دوستى و معاشرت است.

 

معاشرت در كلام امام صادق عليه السلام

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

در نماز جماعت در صف مسلمانان در مساجد شركت كنيد، براى مردم همسايه خوبى باشيد، در محاكم براى اداى شهادت به عدالت شركت نماييد، در تشييع جنازه حاضر شويد، مردم براى زندگى شما لازمند و از شما كسى نيست كه تا زنده است از مردم بى نياز باشد، وجود مردم براى يكديگر لازم است.

معاوية بن وهب مى گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: ما در ميان خود و هم مذهبيان و با مردم ديگرى كه با ما معاشرت دارند چگونه رفتار كنيم؟ حضرت فرمود: امانت آنان را بپردازيد، به سود و زيانشان گواهى به حق دهيد، بيمارانشان را عيادت كنيد و بر جنازه مرده هاشان حاضر گرديد «18».

راوى مى گويد:

نزد حضرت صادق آمدم اطاق از حاضران پر بود، از اهل خراسان و شام و ديگر شهرها، من براى نشستن جايى نيافتم، امام صادق عليه السلام كه تكيه داده بود روى پا نشست و فرمود:

اى شيعه آل محمد! راستش اين است كه از ما نيست كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد و با دوست خود خوش صحبتى نكند و با هم خُلق خود خوش خلقى نكند و با كسى كه با او رفيق است رفاقت نكند و هم جوار او هم جوار خود نباشد و خوشمزگى نكند با كسى كه با او خوشمزگى كند، اى شيعه آل محمد! تقوا پيشه كنيد «و لا حول ولا قوة الّا باللّه» «19».

امام صادق عليه السلام فرمود:

صداقت و دوستى در ميان نباشد جز با شرايطش و هر كه داراى همه آن شروط يا برخى از آن هاست او را اهل صداقت دان و هر كس هيچ كدام از آن ها را ندارد او را به صداقت نسبت مده،

اول اين كه: نهان و عيانش براى تو يكى باشد،

دوم اين كه: آراستگى تو را آراستگى خودش داند و زشتى تو را زشتى خودش شمارد،

سوم اين كه: وقتى به جاه و مالى رسيد دست از تو بر ندارد،

چهارم اين كه: از آنچه بتواند از تو دريغ ننمايد،

پنجم كه همه اين شرايط را لازم دارد اين است كه: هنگام بيچارگى و نكبت تو را وا ننهد «20».

 

معاشران ناباب

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

هرگاه اميرالمؤمنين عليه السلام به منبر مى رفت مى فرمود: براى مرد مسلمان شايسته است كه از برادرى و رفاقت با سه كس بپرهيزد:

هرزه گوى بدكار، احمق، دروغگو.

اما هرزه گوى بدكار: كردارش را برايت مى آرايد و مى خواهد كه مانند او باشى و تو را در كار دنيا و آخرت كمك ندهد.

نزديكى با او جفاست و سخت دلى و ورود بر او و خروج از منزل او براى تو ننگ است.

اما احمق: تو را به خيرى واندارد و براى دفع بدى از تو اميدى به او نيست و اگر چه خود را به تلاش اندازد و بسا كه خواهد به تو سودى رساند و زيانت بخشد پس مرگ او از زندگيش بهتر است و خموشى او بهتر از گفتار اوست و دورى از او بهتر از نزديكى با او است.

و اما دروغگو: زندگى با او بر تو گوارا نيست، هر چه گويى به ديگران باز گويد و براى تو از ديگران سخن آورد و هر زمانى افسانه اى به سر رسانيد، افسانه اى مانند آن به دنبال آن چسباند، تا آنجا كه اگر راست هم گويد از او باور نشود و ميان مردم دشمنى افكند و آنان را از هم جدا كند و در سينه كينه ها بروياند، از خداى عزوجل بپرهيزيد و خود را بپاييد «21».

عَنْ ابى عَبْدِاللّهِ عليه السلام: لايَنْبَغى لِلْمُسْلِمِ انْ يُؤاخِىَ الْفاجِرَ وَلا الْاحْمَقَ وَلا الْكَذّابَ «2.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: براى مسلمان سزاوار نيست با بدكار و احمق و دروغگو رفاقت كند.

امام صادق عليه السلام از على بن الحسين عليهما السلام روايت مى كند كه به امام باقر عليه السلام فرمود:

فرزندم! با پنج كس همنشين مباش و گفتگو مكن و رفيق راه مشو، من گفتم: پدر جان! آن ها كيانند به من معرفى كن.

فرمود: از همنشينى با دروغگو بپرهيز كه چون سراب است دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور مى كند، از رفاقت با فاسق بپرهيز؛ زيرا او تو را به يك خوراك يا كمتر از آن مى فروشد، با بخيل رفاقت مكن؛ زيرا او مال خود را به وقت سختى تو از تو دريغ كند، با بى خرد دوستى نداشته باش؛ زيرا مى خواهد به تو سود رساند، ضرر مى رساند، با كسى كه قطع رحم مى كند همنشين مباش؛ زيرا من او را در سه جاى كتاب خدا ملعون يافتم سوره محمد 23- 24، سوره رعد 25، سوره بقره 27 «23».

حقوق برادرى را كه بسيار زياد است با خواست حق در شرح باب پنجاه و پنجم خواهيد ديد.

 [فعاشِرِ الْخَلْقَ لِلّهِ تَعالى وَلا تُعاشِرْهُمْ لِنَصيبِكَ مِنَ الدّنْيا وَلِطَلَبِ الْجاهِ وَالرِّياءِ وَالسُّمْعَةِ، وَلا تَسْقُطَنَّ بِسَبَبِها عَنْ حُدُودِ الشَّريعَةِ مِنْ بابِ الْمماثَلَةِ وَالشَّهْوَةِ فَانَّهُمْ لايُغْنُونَ عَنْكَ شَيْئاً، وَتَفُوتُكَ الْآخِرَةُ بِلا فائِدَةٍ]

 

محور معاشرت

محور معاشرتت با مردم رسيدن به جيفه دنيا نباشد، دنيا را با كوشش و زحمت و فعاليت خود همراه با عزت و آبرو به دست آور، از پى جاه و خود نشان دادن و ريا و شهرت وارد معاشرت مشو كه همه اين ها علل افتادن در چاه ضلالت و رسيدن به هلاكت است.

در معاشرت سعى كن از حدود الهى خارج نگردى و به رنگ افراد بد در نيايى و دچار شهوت و دورى از عبادت نگردى و به نقص و عيب نيفتى كه اينگونه معاشرت سودى ندارد، بلكه آخرتت را از دستت خواهد گرفت.

 [وَاجْعَلْ مَنْ هُوَ اكْبَرُ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ الْابِ وَالْاصْغَرَ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ وَالْمِثْلَ بِمَنْزِلَةِ الْاخِ، وَلا تَدَعْ ما تَعْلَمُهُ يَقيناً مِنْ نَفْسِكَ بِما تَشُكُّ فيه مِنْ غَيْرِكَ، وَكُنْ رَفيقاً فى امْرِكَ بِالْمَعْروفِ وَشَفيقاً فى نَهْيِكَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَلا تَدَعِ النَّصيحَةَ فى كُلِّ حالٍ، قالَ اللّهُ تَعالى : [وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً] «24» وَاقْطَعْ عَمَّنْ تُنْسيكَ وُصْلَتُهُ ذِكْرَاللّهِ وَتَشْغَلُكَ الْفَتُهُ عَنْ طاعَةِ اللّهِ فَانَّ ذلِكَ مِنْ اوْلِياءِ الشَّيْطانِ وَاعْوانِهِ وَلا يَحْمِلَنَّكَ رُؤْيَتُهُمْ عَلىَ الْمُداهَنَةِ عِنْدَ الْخَلْقِ فَانَّ فى ذلِكَ الْخُسْرانَ الْعَظيمَ ]

در معاشرت آن كس كه از تو بزرگ تر است، او را همانند پدر و كوچك تر را همانند فرزند و همانند را چون برادر بدان.

آنچه را به يقين نسبت به خود مى دانى در برابر آنچه را نسبت به ديگران شك دارى بى توجه مباش كه انسان به عيوب حتمى خود بپردازد منفعت دارد، ولى پرداختن به آنچه در ديگران شك دارد گناه و جرم و زيان و خسارت است.

در امر به معروف اهل مدارا باش و در نهى از منكر جانب محبت را از دست مگذار و در هر حال نصيحت به دوست و رفيق و به تمام مردم را ترك مكن كه خداوند فرموده با نيكى با مردم سخن بگو.

با كسى كه تو را از ياد حضرت حق فراموشى مى دهد ترك رابطه كن و با هر كسى كه دوستيش مانع از اطاعت حق است قطع رفاقت كن كه اين گونه مردم از اوليا و ياران شيطانند.

رو در رويى با مردم و ديدن و اختلاط با آنان سبب انحراف و سستى تو نسبت به حق مردم نگردد كه در اين سستى و روى دربايستى خسران بزرگى است.

فيض، آن عالم بصير در زمينه دوستى و رفاقت دو شعر عالى دارد كه يادآورى آن دو شعر در پايان اين فصل بجاست:

بياييد ياران به هم دوست باشيم

 

همه مغز ايمان بى پوست باشيم

نداريم پنهان زهم عيب را

 

كه ناصاف و بيغش به هم دوست باشيم

بود غيب ما و شهادت برابر

 

قفاهم به طورى كه در روست باشيم

بود دوستى مغز و اظهار آن پوست

 

چه حيف است ما حاصل پوست باشيم

مكافات بد را نكويى بياريم

 

اگر بد كنيم آن چنان كوست باشيم

     

 

***

بيا تا مونس هم يار هم غم خوار هم باشيم

 

انيس جان غم فرسوده بيمار هم باشيم

شب آيد شمع هم گرديم وبهر يكدگر سوزيم

 

شود چون روز دست و پاى هم دركار هم باشيم

     

دواى هم شفاى هم براى هم فداى هم

 

دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشيم

به هم يك تن شويم و يك دل و يكرنگ و يك پيشه

 

سرى در كار هم آريم و دوش بار هم باشيم

     

حيات يكديگر باشيم و بهر يكديگر ميريم

 

گهى خندان زهم گه خسته و افكار هم باشيم

جمال يكديگر گرديم و عيب يكديگر پوشيم

 

قبا و جبه و پيراهن و دستار هم باشيم

     

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- مجادله (58): 22.

(2)- توبه (9): 24.

(3)- توبه (9): 71.

(4)- عوالى اللآلى: 1/ 284، حديث 126؛ بحار الأنوار: 74/ 166، باب 7، حديث 2.

(5)- محجة البيضاء: 3/ 285، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(6)- محجة البيضاء: 3/ 285، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(7)- محجة البيضاء: 3/ 286، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(8)- جامع الأخبار: 128، فصل 86؛ بحار الأنوار: 66/ 252، باب 36، حديث 32.

(9)- محجة البيضاء: 3/ 286، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(10)- محجة البيضاء: 3/ 287، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(11)- محجة البيضاء: 3/ 287، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(12)- الكافى: 3/ 125، باب الحب فى اللّه والبغض فى اللّه، حديث 6؛ بحار الأنوار: 66/ 242، باب 36، حديث 17.

(13)- محجة البيضاء: 3/ 288، كتاب آداب الصحبة والمعاشرة.

(14)- تحف العقول: 44؛ بحار الأنوار: 74/ 149، باب 7، حديث 60.

(15)- الكافى: 2/ 126، باب الحب فى اللّه والبغض فى اللّه، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 16/ 167، باب 15، حديث 21254.

(16)- الكافى: 2/ 637، باب حسن المعاشرة، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 12/ 15، باب 5، حديث 15519.

(17)- الكافى: 2/ 126، باب الحب فى اللّه والبغض فى اللّه، حديث 11؛ بحار الأنوار: 66/ 247، باب 36، حديث 22.

(18)- الكافى: 2/ 635، باب ما يجب من المعاشرة، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 12/ 5، باب 1، حديث 15495.

(91)- الكافى: 2/ 637، باب حسن المعاشرة، حديث 2.

(02)- الكافى: 2/ 639، باب من يجب مصادقته ومصاحبته، حديث 6؛ وسائل الشيعة: 12/ 25، باب 13، حديث 15549.

(21)- الكافى: 2/ 639، باب من تكره مجالسته ومرافقته، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 12/ 28، باب 15، حديث 15556.

(22)- الكافى: 2/ 375، باب مجالسة اهل المعاصى، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 12/ 29، باب 15، حديث 15558.

(23)- الكافى: 2/ 376، باب مجالسة اهل المعاصى، حديث 7؛ وسائل الشيعة: 12/ 32، باب 17، حديث 15565.

(24)- بقره (2): 83.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

استاد محمد رفعت
شب نیمه شعبان هیچ دعایی رد نمی‌شود!
فاطمه علیهاالسلام تجلی تمام زنان مقدس قرآنی (بر ...
احسان به خویشان و یتیمان
سرگذشت نگارش احادیث نبوی
چهار شاخصه ایمان در منظر امام صادق(علیه السلام)
بهترین رهبر دنیا، در پوششی پشمینه!
راه های مبارزه با نفس
احادیث حضرت معصومه سلام الله علیها
سفارش امام حسن عسکری (ع) به شیعیان

بیشترین بازدید این مجموعه

شهادت امام زین العابدین(ع)
یاد خدا در همه حال
حکومت حضرت مهدی علیه السلام تنها حکومت واحد جهانی
اسباب استجابت دعا
تبیین امامت در پرتو قرآن و عترت
گزيده‌‏اى از اخلاق حضرت امام هادى‏ عليه ...
چه کسانی مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
حسی که آدمی را هیچ گاه رها نمی کند
هماهنگي قرآن با فطرت و عقل
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^