فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه اول (متن کامل +عناوین)

 

 

 

صبر و استقامت حقيقت صبر 

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

خداوند در قرآن، نزديك به يكصد و سه مرتبه در موارد گوناگون صبر را به عنوان مسأله اى واجب و لازم در زندگى انسان مطرح كرده است.

در لغت عرب، كلمه صبر به معناى «خود نگاه داشتن» يا «كفّ نفس» است. خود نگاه داشتن در حريم دين پروردگار، براى اين است كه انسان دچار خسارت، زيان و ضرر در دنيا و آخرت نشود. باقى ماندن در حريم الهى بايد آزادانه و به اختيار خود انسان باشد. در اين صورت است كه انسان از زيان ها و خسارت ها در امان مى ماند؛ زيرا هجوم خسارت ها و زيان ها در فضاى بيرون از حريم حق صورت مى گيرد.

انسان در حريم حق، در سايه قدرت، لطف، نظر، محبت و رحمت خدا است، پس دچار زيان و ضرر نمى شود، چون هيچ خطرى توان ورود به حريم حق را ندارد. اين حريم، الى الابد مصون و محفوظ از هر خطر و خسارتى است.

از آنجا كه صبر به معناى حفظ خود در حريم حق است، روايات و معارف الهى، بعد از آيات قرآن كريم، از روزه ماه مبارك رمضان به صبر تعبير كرده اند. چرا؟ علت آن واضح است، چون حالات روزه، در حقيقت خوددارى از بسيارى از حلال هاى خدا به امر پروردگار است.

خوددارى از حلال ها از ارزش بسيار بالايى برخوردار است؛ زيرا طبيعت بدن اقتضا دارد كه بخورد، بياشامد و راه شهوات حلال بر او باز باشد و در مواقع مختلفى در آب فرو رود و از آن استفاده نمايد، ولى پروردگار عالم از بندگان مؤمن خويش خواسته است كه در ماه مبارك رمضان از اين حلال ها خوددارى كنند. اين خوددارى، صبر است.

همچنين از بندگان خود خواسته است كه در كنار خوددارى از اين حلال ها، هميشه، هر لحظه و همه جا از حرام ها نيز خوددارى كنند. چون در ماه مبارك رمضان، از جانب پروردگار، توان انسان براى خوددارى از حرام ها زياد مى شود و اين صبر، بسيار مهمّ است. به همين خاطر از روزه تعبير به «صبر» شده است، لذا در سوره مباركه بقره پروردگار مى فرمايد:

«وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوهِ » «1» روايات، كلمات اهل تحقيق و سلوك و مفسرين بزرگ، صبر را در اين آيه به معناى روزه گرفته اند؛ زيرا روزه يكى از بهترين و زيباترين كلاس هاى پروردگار مهربان عالم است كه انسان به اختيار خودش، زير نظر پروردگار، صبر را تمرين مى كند كه شايد تا پايان ماه مبارك رمضان، در برابر بسيارى از حلال ها و حرام ها، به آن تقوايى كه مورد نظر پروردگار عالم است، كه كليد گشايش همه مشكلات است، برسد. «2»

 

صبر، راه رسيدن به رستگارى

مسأله صبر، خوددارى و تقوا به صورت هاى مختلف بيان شده است؛ در اين زمينه اهل دل، آيه اى به كار گرفته اند كه در پايان اين آيه، مسأله «فلاح» مطرح است، كه اگر كسى به آن نزديك شود، در حقيقت خودش را به انبيا، ائمه طاهرين عليهم السلام و اولياى الهى رسانده است. چه بسا با طىّ مسيرى كه اين آيه شريفه بيان مى كند، انسان به يكى از اولياى الهى تبديل شود:

«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » «3» كه اگر كسى در اين مسير حركت كند، صد در صد به فلاح خواهد رسيد، يعنى وقتى پروردگار مى فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » اميد واقعى و صد در صد را به بندگانش نويد مى دهد.

فلاح به اين معنا است كه انسان همه موانع رسيدن به مقصود اعلى را برطرف كند و جاده را از موانع، سدّها و بندها پاك كند كه مرحله اى از آن به وسيله روزه

______________________________
(1)- بقره 45: 2؛ «از صبر و نماز براى حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگى ها و رسيدن به رحمت حق كمك بخواهيد.»

(2)- الكافى: 4/ 63، باب ما جاء فى فضل الصوم و الصائم؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِى قَوْلِ اللَّهِ عز و جل وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ قَالَ الصَّبْرُ الصِّيَامُ وَ قَالَ إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ النَّازِلَهُ وَ الشَّدِيدَهُ فَلْيَصُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عز و جل يَقُولُ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ يَعْنِى الصِّيَامَ.»

(3)- آل عمران 200: 3؛ «اى اهل ايمان! [در برابر حوادث ] شكيبايى كنيد، و ديگران را هم به شكيبايى واداريد، و با يكديگر [چه در حال آسايش چه در بلا و گرفتارى ] پيوند و ارتباط برقرار كنيد و از خدا پروا نماييد تا رستگار شويد.»

امكان دارد و در اين صورت به مقام فلاح خواهد رسيد.

 

مراحل سه گانه صبر

در اين آيه، با كمك روايات، اين گونه تفسير مى شود كه صبر داراى سه مرحله است؛

نخست: صبر در مقابل تلخى ها و ناگوارى ها كه اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاى كميل مى فرمايند:

«قَليلٌ مَكْثُه وَ يَسيرٌ بَقائُه» «1»

مدت تلخى ها و ناگوارى ها براى انسان كوتاه و قابل تحمل است و انسان اين مدت كوتاه را خيلى زود از دست مى دهد و خوبى آن به همين است.

مثلًا در ماه مبارك رمضان، مدت تلخىِ گرسنگى، تشنگى، خوددارى از شهوات حلال و فرو رفتن در آب، بسيار كم است. انسان سى روز در برابر تلخى ها و ناگوارى ها بايد صبر كند؛ يعنى خود را در حريم خدا حفظ نمايد كه حريم خدا در اين ماه، روزه گرفتن است.

شخص نبايد براى فرار از گرسنگى، تشنگى، شهوت و ديگر لذت ها مرتكب عمل حرام شود و صبر خود را بشكند. يك ماه صبر كند كه به دنبال اين صبر در برابر تلخى ها، شيرينىِ رضايت و رحمت خدا و ساخته شدن سپر در مقابل عذاب جهنم را كسب كرده باشد كه فرمود:

«الصوم جُنّه» «2»

روزه در روايات به سپر تعبير شده است؛ يعنى محال است كه روزه داران مؤمن به عذاب قيامت مبتلا شوند، چون پوششى دارند كه عذاب قيامت، قدرت ورود

______________________________
(1)- اقبال الاعمال: 708.

(2)- الكافى: 2/ 18، باب دعائم الاسلام، حديث 5.

 

به آن و زخمى كردنش را ندارد و با هجوم عذاب جهنم نيز شكسته نمى شود. اين سپر، به امر و ساخت پروردگار است كه عليه آتش دوزخ ساخته شده است، لذا

دوزخ، با همه قدرت و توانى كه دارد، نمى تواند اين سپر را بشكند. صبر موجب مى شود كه انسان از غضب خدا و عذاب دوزخ در امان باشد و اگر در اين حريم

بماند، در امان خواهد ماند. «1»

 

گناه بزرگ بدبينى  «2»

بدبينى در اسلام حرام بوده، عامل اصلى آن، خيالات انسان و سخنان دروغ ديگران است كه عليه ديگرى مى گويند تا او بدبين شود. خدا در قرآن مجيد مى فرمايد:

به حرف ديگران در مرحله نخست گوش ندهيد، چون اگر همه جا به گوش باشيم، دچار بيمارى:

«سَمَّعُونَ لِلْكَذِبِ » «3»

______________________________
(1)- الكافى: 1/ 48، باب النوادر؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله نِعْمَ وَزِيرُ الْاءِيمَانِ الْعِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْحِلْمِ الرِّفْقُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الرِّفْقِ الصَّبْرُ.»

الكافى: 1/ 32، باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء؛ «عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِى الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَهِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَهِ.»

الكافى: 2/ 87، باب الصبر؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الصَّبْرُ مِنَ الْاءِيمَانِ بِمَنْزِلَهِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْاءِيمَانُ.»

الكافى: 2/ 60، باب الرضا بالقضاء؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ رَأْسُ طَاعَهِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ كَرِهَ وَ لَا يَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ فِيمَا احَبَّ أَوْ كَرِهَ.»

(2)- الفقيه: 4/ 409، حديث 5889؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله لِعَلِىٍّ عليه السلام يَا عَلِىُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرَنَّ بَخِيلًا فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِك وَ لَا تُشَاوِرَنَّ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَّهَا وَ اعْلَمْ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَهٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ.»

وسائل الشيعه: 16/ 264، باب 38، حديث 21524؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ عليه السلام مُجَالَسَهُ الْأَشْرَارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَار.»

(3)- مائده 41: 5؛ «آنان فوق العاده شِنواى دروغ اند با آنكه مى دانند دروغ است.»

 

خواهيم شد و هر دروغى را باور مى كنيم و نسبت به اطرافيان، همسايگان و علماى خود بدبين مى شويم و هر دروغى را باور مى كنيم.

اين بدبينى فيوضاتى كه از طريق مردم و خدا به شما مى رسد، از بين مى برد.

گوش دادن به حرف مردم بدون تحقيق و حقيقت مسأله را به دست نياوردن، موجب بدبينى است كه آن نيز حرام است. خداوند مى فرمايد:

اگر ديگران مطالبى براى شما نقل كردند، قبول نكنيد، چون نبايد بدبين شويد،

بلكه «فَتَبَيَّنُواْ» «1» انسان، گوش، عقل و درايت دارد و بايد تحقيق كند. علاوه بر اين، اگرچه مطلب صحيح باشد، بايد گذشت داشت، چون انسان هميشه در معرض اشتباه است. به خود بگويد: او نيز مانند بقيه مردم دچار اشتباه شده و شايد توبه و استغفار كرده و خدا خواسته است كه آبروى او را حفظ كند، پس ما نيز بخشش داشته باشيم.

سعدى استادى به نام شهاب الدين سهروردى  «2»- معروف به شيخ اشراق- داشته است كه شخصيت باسواد، حكيم و متخلّق به اخلاق بود. روزگارى با هم به سفر دريايى رفته بودند. در كشتى نيز شاگرد خويش را تربيت و نصيحت مى كرده است.

همه جاى عالم براى انسان هاى الهى كلاس درس است. امكان ندارد عمر خود

______________________________
(1)- حجرات 6: 49؛ «خبرش را بررسى و تحقيق كنيد.»

(2)- سهروردى ابوحفص عمر: حكيم، صوفى، فقيه، شافعى و محدث 539- 632 ه-. ق ملقب به شيخ الاسلام در سهرورد زنجان به دنيا آمد. وى نزد عمويش ابونجيب سهروردى فقه و وعظ و تصوف آموخت و در بصره با شيخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. سپس به بغداد مسافرت كرد و در آنجا سرسلسله عرفا شد. به صحبت عبدالقادر گيلانى رسيد. وى مؤسس فرقه عرفانى سهرورديه بود و هر سال به سفر مكه و مدينه مى رفت و بيشتر عمويش را به وعظ اشتغال داشت. او در بغداد درگذشت و در ورديه آن شهر به خاك سپرده شده. از آثار مشهور وى «عوارف المعارف» در آداب سير و سلوك عارفان است كه مشارب ذوقى اهل طريقت را با رسوم اهل شريعت درآميخته و با آيات و روايات و اخبار و اقوال بزرگان از عرفان مزين ساخته است. اين كتاب شهرت و اعتبار بسيارى كسب كرد و از بهترين كتاب هاى درسى خانقاهى شد. بر اين كتاب تعليقه و حاشيه ها نوشته اند و احاديث آن را استخراج كرده اند. وى كتاب را در سفر مكه نوشته و اسماعيل بن عبد مؤمن و ظهير الدين بزغش آن را را به فارسى ترجمه كرده اند. از ديگر آثار وى رشف النصايح الايمانيه، كشف الفايح اليونانيه، رساله السير و الطير، بهجه الاسرار فى مناقب الغوثيه، نخبه البيان فى تفسير القرآن، جذب القلوب الى مواصله المحبوب؛ رساله اعلام الهدى و عقيده ارباب التقى؛ ديوان اشعار است. (فرهنگ فارسى معين: 5/ 830)

 

را ضايع كنند، بلكه يا در حال درس گرفتن هستند، يا در حال درس دادن. حتى كسانى كه انسان هاى معمولى هستند، در حد ظرفيت خود، در حال درس گرفتن و درس دادن هستند.

يكى از پرقيمت ترين شعرهاى سعدى، اين شعر است كه در كتاب «گلستان» آمده است: مقامات مردى ز مردى شنو

نه از سعدى، از سهروردى شنومرا شيخ داناى مرشد شهاب

دو اندرز فرمود بر روى آبيكى آن كه در نفس خودبين مباش

يكى آن كه بر خلق بدبين مباش  «1» شانه هاى خود را بالا نيانداز! منيّت نداشته باش! تو فقير و نيازمند آفريده شده اى. خداوند متعال شاهد تو است. براى زندگى به خيلى چيزها نياز دارى؛ گداى هوا، آب، برف، باران، آب دريا، زمين و آسمان هستى. از زمانى كه در رحم مادر بودى، اين گدايى شروع شد و وقتى كه وارد قيامت مى شويم، گداى شفاعت و بهشت هستيم، پس گدا بايد سر خود را پايين بياندازد.

انسان نسبت به همه بايد حسن ظنّ داشته باشد و همه را خوب و پاك بداند، مگر اين كه گناهى از آنها ثابت شود، كه بعد از ثابت شدن گناه نيز در درون خود بگويد: اين شخص خطاكار اهل نماز و روزه است، حتما توبه كرده يا مى كند و خدا او را مى بخشد، پس چرا من بخشش نداشته باشم و آبروى او را در بين مردم ببرم؟

 

بدبينى انوشيروان به بوذرجمهر

انوشيروان  «2» به بوذرجمهر «3» كه مردى عالم و بزرگوار بود، بدبين شد. به

______________________________
(1)- سعدى شيرازى.

(2)- خسرو اول كه در تاريخ به لقب انوشروان معروف است او عادت و آيين و شمايل نيكوئى داشت، دوران او درخشانترين دوره عهد ساسانى است چون عدل و داد در آن دوره بهتر شد و فرقه ى مزدكى سركوب شدند و در داخل صلح برقرار شد. در روايات شرقى خسرو اول نمونه دادگسترى و جوانمردى ورحمت است و مولفان عرب و ايرانى حكايات بسيارى در وصف جد و جهد او براى حفظ عدالت نقل كرده اند. لغت نامه دهخدا: 6/ 464، كلمه «انوشيروان»

(3)- بزرگمهر كه معرب آن بزرجمهر است، حكيم بزرگوارى است كه سالها وزارت انوشيروان ساسانى را بر عهده داشت و بحكمت وتدبير مشهور بود. داستانهاى زيادى در خردمندى وى گفته اند: از جمله مى گويند: وقتى پادشاه هند شطرنج را نزد پادشاه ايران فرستاد او توانست رموز آن را كشف كند و در برابر آن بازى نرد را كشف كرد رساله پند نامه بزرگمهر پسر بختگان به او منسوب است. (لغت نامه دهخدا: 8/ 1036، كلمه «بزرگمهر»)

 

مأمورين خود دستور داد تا بوذرجمهر را دستگير كنند، لباس پشمينه زبر و آزاردهنده اى به او بپوشانند و در اتاق تنگ و تاريكى زندانى كنند. به دست و پايش زنجير ببندند و در شبانه روز، مقدارى نان و نمك و كوزه اى آب به او بدهند.

همچنين اجازه ندارد با كسى ملاقات كند. به زندانبان ها گفت: هر عكس العملى نشان داد، به من گزارش دهيد. او را بى تقصير زندانى كردند. چون سه گونه زندانى وجود دارد؛ اول اين كه كسى جرمى كرده باشد، دوم اين كه به خاطر تهمت، در عين پاكى به زندان افتاده باشد، مانند حضرت يوسف عليه السلام و سوم اين كه كسى دچار زندان هواى نفس خود شده باشد.

بوذرجمهر جزء زندانيان بى گناه بود. كسى كه شخص بى گناه را زندانى كند، مرتكب گناه بزرگى مى شود. كسى كه گزارش غلط در حق شخص بى گناه مى دهد، او نيز گناه بزرگى مرتكب مى شود.

پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: گزارش دهنده دروغ گو، دستگير كننده شخص بى گناه و كسى كه شخص بى گناهى را زندانى مى كند، هر سه ملعون هستند؛ يعنى خداوند رحمتش را از آنها قطع مى كند. «1» آزردن ياران خدا گناه بسيار بزرگى است. اگر شخص بى گناهى زندانى شود، چه دل ها كه به خاطر او غمگين شده و اشك ها كه براى مظلوميت او جارى مى شود.

اين ها گناهانى است كه به حساب گزارش دهنده و دستگير كننده و كسى كه ظالم است و بى گناه را به زندان مى اندازد، نوشته مى شود.

مدتى گذشت، انوشيروان هر چه منتظر ماند، هيچ گونه عكس العملى از بوذرجمهر گزارش نشد. به مأمورين زندان گفت: حرفى نمى زند؟ گفتند: نه.

معروف است كه چند ماه در غل و زنجير، با قرص نان و نمك سپرى كرد و عكس

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 9/ 99، باب 125، حديث 10335؛ «جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ مَنْ آذَى مُومِناً فَقَدْ آذَانِى وَ مَنْ آذَانِى فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِى التَّوْرَاهِ وَ الْاءِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ وَ فِى خَبَرٍ آخَرَ فَعَلَيْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ.»

 

العملى نشان نداد.

انوشيروان چند نفر را مأمور كرد كه نزد بوذرجمهر بروند و ببينند به چه علت اين گونه آرام است و چرا تقاضاى عفو و تخفيف نمى كند؟ تا بعد از اين كه با او گفتگو كردند، به او گزارش دهند. آنها به زندان آمدند و به بوذرجمهر گفتند: رنگ رخسار و شادابى چهره تو با گذشته فرقى نكرده و نشان مى دهد كه امنيت خاطر دارى، آيا تقاضايى دارى؟

كسانى كه گرفتار مى شوند، گرفتارى بر عقل و خرد آنها اثر نامطلوب مى گذارد، گفتند: در اين زندان تنگ و تاريك اذيت نمى شويد؟ بوذرجمهر گفت:

مى دانيد كه من حكيم و طبيب هستم. براى خودم در اين زندان دوايى درست كرده ام كه اين دوا از چند جزء تركيب شده و هر روز از آن استفاده مى كنم، لذا بسيار

خوش و راحت هستم و امنيت خاطر دارم.

گفتند: آيا تركيبات اين دارو را براى ما نيز مى گويى؟ گفت: بله، تركيبات اين دارويى كه من استفاده مى كنم، تشكيل شده از اين عناصر است:

1- توكل

اول: توكل. اعتماد و تكيه درونى من به پروردگارى است كه كريم است. در باطن خود، با پروردگار مأنوس هستم. كسى كه با او انس بگيرد، اضطراب و نگرانى ندارد. وقتى كشتى پر باشد، از موج دريا در امان است، اما وقتى خالى باشد، امواج آن را واژگون مى كند.

پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«انّى تارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ» «1»

من دو شى ء گران سنگ در ميان شما به امانت گذاشته ام:

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 3/ 355، باب 1، حديث 2.

 

«كتاب الله و عترتى»

هر كس با قرآن و اهل بيت عليهم السلام مأنوس باشد، بر كشتى پربارى سوار شده است كه هر طوفانى در عالم بوزد، او از آنها سالم رد مى شود، مانند ميثم، رُشيد، مسلم، حبيب، زهير و قمر بنى هاشم.

توكل بر پروردگار كارساز بوده، كليد حل همه مشكلات است. در ماه مبارك رمضان با توكل كردن، گرسنگى و تشنگى آسان مى شود.

حضرت صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

خداوند بوى دهان روزه دار را دوست مى دارد و زمانى كه روزه دار در وقت افطار لقمه را برمى دارد و افطار مى كند، خداوند گناهانش را مى بخشد. اين كليد حل

مشكل است. «1»

2- رضايت به قضاى پروردگار

اين جزء اول دارو بود. جزء دوم اين دارو، رضايت به قضاى پروردگار است.

قسمت ما اين گونه شد كه شصت سال آزاد بوديم، مدتى نيز در زندان، عمر خود را سپرى كنيم. مدتى كه آزادانه زندگى مى كردم، مسئوليت هاى عظيمى بر گردن من بود، كه اگر كوچك ترين خطايى انجام مى دادم، اهل جهنم بودم. قسمت من اين بود كه مدتى در زندان راحت باشم، اينجا مكان خوبى است، چون مسئوليتى ندارم و بار مسئوليت بسيار سنگين است، پس به قضاى پروردگار راضى هستم.

حكايت على بن يقطين وابراهيم جمّال

______________________________
(1)- الكافى: 4/ 64، حديث 13؛ «قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عز و جل إِلَى مُوسَى عليه السلام مَا يَمْنَعُكَ مِنْ مُنَاجَاتِى فَقَالَ يَا رَبِّ أُجِلُّكَ عَنِ الْمُنَاجَاهِ لِخُلُوفِ فَمِ الصَّائِمِ فَأَوْحَى اللَّهُ عز و جل إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدِى مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ.»

 

نخست وزيرِ هارون- على بن يقطين  «1»- كه مخفيانه شيعه شده بود و با وجود نخست وزيرى هارون، تقيه مى كرد، روزى به كنار حرم پيغمبر صلى الله عليه وآله آمد. امام موسى بن جعفر عليهماالسلام او را به حرم راه نداد.

امام عليه السلام تا سه روز از ورود او به حرم ممانعت مى كردند. اشك هاى اين نخست وزير سرازير شد و به حضرت پيغام داد: چرا مرا به حرم راه نمى دهيد؟ حضرت فرمودند:

براى ابراهيم جمّال  «2» در بغداد مشكلى به وجود آمد و او به مسند حكومت آمد. خدا براى حل مشكلات مردم اين مسند را به تو داده است، اما تو به او اجازه ورود ندادى، ما نيز تو را راه نمى دهيم؛ يعنى خدا تو را راه نمى دهد. بايد مانع را

برطرف كنى، تا توفيق زيارت پيامبر صلى الله عليه وآله نصيب تو شود.

گفت: آقا! چه بايد بكنم؟ امام عليه السلام فرمودند: به بغداد برو و رضايت ابراهيم

جمّال را جلب كن، اگر او راضى شود، ما نيز تو را به حرم راه مى دهيم، چون قلب ما به قلب همه شيعيان وصل است.

گفت: چگونه از مدينه به بغداد بروم؟ حضرت فرمودند: در نيمه شب، كنار قبرستان بقيع، شترى آماده است، سوار مى شوى، او تو را به بغداد مى برد. وقتى رضايت او را گرفتى، همين امشب، دوباره تو را به مدينه برمى گرداند.

نيمه شب، به اراده موسى بن جعفر عليهماالسلام كه  «اراده الله» است، مركب بعد از چند ثانيه به درب خانه ابراهيم جمّال رسيد. نخست وزير از مركب پايين آمد، درب را

______________________________
(1)- على بن يقطين بن موسى كوفى بغدادى اسدى از صحابه جليل القدر امام كاظم عليه السلام واز دستياران حكومت عباسى بود كه در 124 ق در كوفه متولد شد و در بغداد سكنى گزيد و در دوران هارون الرشيد به مقام وزارت رسيد و دائما با امام در رابطه بود و طبق دستور امام به امور شيعيان رسيدگى مى كرد و امام رضايت خويش را از او ابراز كرد و بهشت را براى او ضامن شد و در حديثى فرمود: خداوند اوليائى دارد و ظالمان هم اوليائى دارند و خداوند بوسيله اولياء خود ظلم و ستم را دفع مى كند. وفات وى در سال 182 ق در زمانى كه امام در زندان بود اتفاق افتاد. (دائره المعارف تشيع: 11/ 437)

(2)- ابراهيم جمال از شيعيان زمان امام موسى بن جعفر عليه السلام بود و چون ساربان بود و على بن يقطين وزير بود، او را نپذيرفت اتفاقا در همان سال به حج مشرف شد و چون خواست به محضر امام كاظم عليه السلام شرفياب شود امام او را نپذيرفت، چون امام به علم امامت خود از عدم پذيرش ابراهيم توسط على بن يقطين اگاه شده بود. تحفه الأحباب: 343

 

زد، ابراهيم درب را باز كرد، گفت: من على بن يقطين، نخست وزير مملكت هستم. به خاطر تو دارم بدبخت مى شوم. من به مكه و از آنجا به مدينه رفتم، اما موسى بن جعفر عليهماالسلام مرا راه نداد. من صورتم را روى خاك مى گذارم، پاى خود را با كفش روى صورت من بگذار تا اين باد رياست از سر من بيرون رود كه اين باد مرا بيچاره مى كند:

«يَأَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ» «1» ابراهيم گفت: على بن يقطين! من از تو گذشتم و پاى خود را روى صورت تو نمى گذارم، چون تو انسان با شخصيت، بزرگوار و شيعه هستى.

گفت: والله! تا تو پا بر صورت من نگذارى، از در اين خانه نمى روم. نخست وزير، با اصرار او را وادار به اين كار كرد. با همان صورت و لباس خاك آلود سوار برشتر شد و در كنار قبرستان بقيع پياده شد ونيمه شب به در خانه موسى بن جعفر عليهماالسلام آمد. امام عليه السلام در را باز كرد، او را در آغوش گرفت و بوسيد، فرمود: وظيفه خود را خوب انجام دادى.

3- شكرگزارى نعمت هاى پرودگار

جزء سوم داروى من، شكر است. اين زندان از هر جهت جاى شكر دارد؛ چون

بيرون از زندان جاى خالى من را احساس مى كنند و قدر مرا مى فهمند و خودم نيز

قدر آزادى را مى فهمم. وقتى به وضع خودم توجه كنم، خدا را سپاس مى گويم.

4- داروى صبر

اما چهارمين جزء داروى من، صبر است. بعد از هر تلخيى، شيرينى وجود دارد.

______________________________
(1)- فاطر 15: 35؛ «اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا، و فقط خدا بى نياز و ستوده است.»

اگردر حريم بلا، ناگوارى، گرسنگى، تشنگى وممنوعيت از شهوات صبرنداشته باشم، هرگزبه شيرينى هاى بعدازتلخى نخواهم رسيد.

5- استقامت

پنجمين جزء داروى من، استقامت است. زندان بد است، چون تنگ، محدود، داراى كمبود و محروميت از ديدن خانواده است، ولى بدتر اين است كه آدم گرفتار بى دينى، فساد و اشرار شود. من زندان را تحمل مى كنم، چون نمى تواند به دين من آسيبى برساند.

6- اميد

ششمين جزء داروى من، اميد است؛ اميد به گشايش و آزادى. به واسطه اين دارو، در زندان هيچ گونه ناراحتيى ندارم. مأمورين مطالب را به انوشيروان گزارش دادند. انوشيروان فورا دستور آزادى بوذرجمهر را صادر كرد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مرگ وفرصتها - جلسه هجدهم
درک حقایق با عمل به اهداف چهارگانۀ قرآن
قطعه‏اى عجيب‏
اثر دوم تقوا: امنيّت
«ارحنا يا بلال»
عرفان در سوره یوسف (ع)- جلسه سوم
اسعد بن زراره: نمونه وجدان بيدار
وسائل هدايت - جلسه پنجم (1) - (متن کامل + عناوین)
همدان/ مسجد امام جواد(ع)/ شب شهادت امام جواد(ع)/ ...
كسب خير دنيا و آخرت با اتصال به پيامبر ...

بیشترین بازدید این مجموعه

مرگ وفرصتها - جلسه هجدهم
صبر، بهترين عامل رسيدن به كمال‏
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه دوم - (متن ...
تجلّى خدا در قرآن
رفتار
توحيد امام زين العابدين (علیه السلام)
علامت روبرگرداندن خدا از بنده
تهران/ حسینیهٔ بنی‌الزهرا/ دههٔ سوم صفر/ پاییز ...
ظهور اشک از قلب صاف و پاک از گناه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^