فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 49 ( دعا برای دفع شرّ دشمنان و ردّ فشار آن‌ها ) ترجمه علی نقی فيض الاسلام اصفهانی


مطلب قبلی دعای 48
دعای 50 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي دِفَاعِ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ ، وَ رَدَّ بَأْسِهِمْ
از دعاهاى امام عليه‌السلام است در (درخواست) دور ساختن مكر و فريب دشمنان، و بازگردانيدن سختى و شكنجه‌ى ايشان:
﴿1 إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ، فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .
(1) اى خداى من (مرا به وسيله‌ى پيغمبرت و فرستادن آيات قرآن مجيد به راه حق كه موجب رستگارى دنيا و آخرت است) راهنمائيم كردى پس غافل مانده و به كار بيهوده مشغول شدم، و پند دادى (در قرآن كريم به خير و نيكى امر كردى و از شر و بدى بازداشتى) پس سخت دل گشتم (در من تاثير نكرد) و نعمت نيكو (بى‌رنج و سختى) عطا نمودى پس (تو را) نافرمانى كردم، سپس شناختم آنچه را (گناهانى كه مرا از آن) برگردانده‌اى، هنگامى كه آن را به من شناساندى (توفيقم دادى از غفلت و بى‌خبرى از آن آگاه شدم) پس آمرزش درخواست نمودم (از گناهم) درگذشتى، پس (به گناه) بازگشتم و تو پوشاندى (كسى را به آن آگاه نساختى، يا مرا ميان مردم رسوا نكردى، يا مهلتم دادى و در انتقام شتاب ننمودى) از اين رو (به سبب اين همه مهربانيها)- خداى من- تو را است سپاس (نه جز تو را)
﴿2 تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .
(2) (هنگام غفلت و نافرمانى و سختدلى) خود را در دره‌هاى (انواع) فساد و تباهى افكندم، و در راههاى سخت هلاك و نابودى فرود آمدم، در آن دره‌ها به غلبه‌ها و سخت‌گيريهايت و به فرود آمدن در آنها به عذابهايت روبرو شدم
﴿3 وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسي‌ءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .
(3) و دستاويزم به سويت توحيد و يگانه دانستن تو است، و وسيله‌ام آنست كه چيزى را با تو شريك و انباز نگردانيده‌ام، و با تو خدائى فرانگرفته‌ام (اعتقاد و باور ندارم كه خدائى با تو باشد) و با جانم (از روى دل از عذاب و كيفرت) به سوى (رحمت) تو گريخته‌ام، و گريزگاه بدكار و پناهگاه كسى كه بهره‌اش را تباه كرده و پناهنده گشته به سوى تو است‌
﴿4 فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .
(4) پس چه بسا دشمنى كه بر من شمشيرش را از روى دشمنى از غلاف و نيام بيرون آورد، و دم كارد بزرگ خود را براى من تيز نمود، و طرف تيزى آن را برايم نازك گردانيد، و زهرهاى كشنده‌اش را براى من با آب در هم كرد، و مرا آماج تيرهايش كه از هدف و نشانه نمى‌گذرد قرار داد، و چشم حراست و پاسبانيش از من نخفت، و در دل گذراند كه شر و بدى به من برساند، و از آب بسيار تلخ، تلخى آن شر و بدى كه نمى‌شود آشاميد آبم دهد (خواست زيانى به من وارد سازد كه بر اثر آن نابودم گرداند)
﴿5 فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .
(5) پس تو- اى خداى من- ناتوانيم را از زير بار رفتن رنجهاى گران، و از انتقام كشيدن از كسى كه در جنگيدنش قصد من كرده، و تنهائيم را در برابر بسيارى عدد و شماره‌ى (لشگر) كسى كه با من دشمنى نموده، و براى گرفتار ساختنم در آنچه فكر ننموده و از آن غافل مانده‌ام در كمين نشسته، ديدى‌
﴿6 فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .
(6) پس (پيش از آنكه از تو يارى درخواست نمايم) به يارى كردنم آغاز نمودى، و پشتم را به توانائيت محكم و استوار گردانيدى، آنگاه تيزى و برندگى او را شكستى (ضايع و تباهش ساختى) و پس از آنكه در گروهى (همراهان) بسيار بود او را تنها گذاشتى، و مرا بر او فيروز نمودى، و آنچه (تير يا نيزه‌اى را كه براى كشتن من) نشانه‌گيرى كرده بود بر خودش برگرداندى، و در حالى كه خشمش را بهبودى نداده و كينه‌اش فروننشسته او را بازگرداندى (آنگاه از روى بسيارى خشم و پشيمانى) سر انگشتان خود را به دندان گزيد و رو برگردانيد در حالى كه سپاهيانش (ياران و ياورانش) آنچه به او وعده داده بودند انجام ندادند
﴿7 وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .
(7) و چه بسيار ستمگرى كه با مكر و فريبهايش به من ستم كرد، و دام شكارهايش را برايم برپا نمود، و جستجوى مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت (مراقب بود ببيند چه مى‌كنم و كجا هستم و به كجا مى‌روم) و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده و چشم به راه بودنش براى به دست آوردن فرصت و وقت مناسبى براى شكارش در حالى كه خوشروئى و چاپلوسى را برايم آشكار مى‌ساخت، و با خشم سخت به من مى‌نگريست‌
﴿8 فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .
(8) پس چون تو- اى خداى من كه (از صفات مخلوق) منزه و برترى- فساد و تباهى قصد او و زشتى آنچه را پنهان داشته ديدى او را با مغز سر در گودالى كه براى شكار كنده بود نگونسار كردى، و در پرتگاه گودالش بازگردانيدى تا پس از سركشيش با ذلت و خوارى در بند دامى كه مى‌انديشيد مرا در آن بيند درآمد، و اگر رحمت و مهربانى تو نبود نزديك بود آنچه به او فرود آمد بر من فرود آيد
﴿9 وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .
(9) و چه بسيار حسود و رشكبرى (آنكه نابود شدن نعمتى را از ديگرى آرزو دارد) كه به سبب (آسايش و خوشى) من غصه و اندوه او (مانند آب، يا آب دهان) گلوگيرش شد، و سختى خشمش از من (مانند استخوان) در گلويش گرفت، و با نيش زبانش مرا آزار رسانيد (سخنان ناشايسته به من گفت) و به تهمت زدن عيوب و نواقصى كه در خود داشت غضبش را بر من سخت گردانيد (در كتب لغت جز وحر به كسر حاء يافت نمى‌شود، و در نسخ صحيفه به فتح حاء ضبط شده، و وحر فعل لازم است بر اثر نقل حركت در اينجا متعدى گشته و نقل حركت يكى از چيزهائيست كه فعل لازم به آن متعدى مى‌گردد مانند اثم فهو اثم كه به حركت متعدى و گفته مى‌شود اثم، اذا جعله اثما فهو ماثوم) و آبروى مرا نشانه‌ى تيرهاى خود قرار داد (سخنان زشت و ناروا درباره‌ى من گفت) و صفات و خوهاى پست را مانند گردن‌بند بر من بست كه (من از آنها آراسته بودم و) هميشه در خود او بود، و به مكر خويش خشمش را بر من سخت نمود (يا با مكر خود بر من طعنه زد و عيب‌جوئى مى‌نمود، اگر به جاى وحرنى بكيده، و خزنى بخوانيم چنانكه در بعض نسخ صحيفه ضبط شده) و با فريبش آهنگ من كرد
﴿10 فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .
(10) پس (در چنين گير و دارى)- اى خداى من- تو را خواندم در حالى كه فريادرسى و يارى كردنت را مى‌طلبيدم، و به زودى اجابت و روا ساختن تو اعتماد داشتم، و مى‌دانستم كسى كه در سايه‌ى رحمت تو جا گرفت شكست نمى‌خورد، و كسى كه به پناهگاه انتقام تو پناهنده شد (از كسى) نمى‌ترسد، پس تو مرا به توانائيت از سختى او بازداشتى‌
﴿11 وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا .
(11) و چه بسيار ابرهاى شر و بدى كه آنها را از من گشودى (دور ساختى) و ابرهاى نعمتهائى كه آنها را بر من باراندى، و جويهاى رحمت و مهربانى كه آنها را پهن كردى، و عافيت و تندرستى كه آن را بر من پوشاندى، و چشمهاى مصائب و گرفتاريها كه آنها را كور گردانيدى، و پرده‌هاى اندوههائى كه آنها را برداشتى‌
﴿12 وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .
(12) و چه بسيار گمان نيكى را كه تصديق نموده و پذيرفتى (اميدوار به رحمت و احسانت را نوميد نكردى) و فقر و نيازمندى را كه بجاى آن بى‌نيازى بخشيدى، و درافتادنى را كه برداشته ايستاندى (گرفتار سختيهائى را كه رهاندى) و مسكنت و بى‌چيزى (يا ذلت و خوارى) را كه (به توانگرى، يا به عزت و بزرگى) تغيير دادى‌
﴿13 كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .
(13) همه‌ى آنها انعام و احسان از جانب تو است، و در همه‌ى آنها كوشش نمودن من در نافرمانيهايت بود، و بدكردارى من تو را از كامل گردانيدن احسانت بازنداشت، و مرا آن همه احسان و نيكى از آنچه تو را به خشم مى‌آورد منع و جلوگيرى ننمود، تو از آنچه بجا مى‌آورى مورد سئوال و پرسش واقع نمى‌شوى (كه چرا بدكردارى بنده تو را از احسان بازنداشت، زيرا افعال تو از روى حكمت و مصلحت است)
﴿14 وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .
(14) و به عظمت و بزرگيت قسم چون از تو (نعمتى) درخواست شده بخشيده‌اى، و درخواست نشده، به بخشش آغاز نموده‌اى، و احسانت طلبيده شده اندك نداده‌اى، و تو- اى مولى و آقاى من- امتناع نموده و نمى‌خواهى جز احسان و اكرام و نيكى كردن و نعمت بخشيدن را، و من امتناع كرده و نمى‌خواهم مگر افكندن خود را بى‌تامل و انديشه در محرماتت، و تجاوز از حدود و احكامت، و غفلت و بيخبرى از تهديدت، پس تو را است سپاس- اى خداى من- توانائى كه مغلوب نمى‌شود، و مهلت‌دهنده‌اى كه شتاب نمى‌كند
﴿15 هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.
(15) اين جاى كسى است كه به فراوانى نعمتها(ى از جانب تو) اقرار نموده، و آنها را به تقصير و كوتاهى (در شكر و سپاس) برابر گردانيده، و درباره‌ى خود به تضييع و تباه ساختن (پيروى نكردن از اوامر و نواهى تو) گواهى داده‌
﴿16 اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(16) بار خدايا پس من به وسيله‌ى منزلت بلند پايه‌ى محمد (صلى الله عليه و آله) و مقام گرامى على (عليه‌السلام) به سوى تو تقرب مى‌طلبم، و به سبب آنان به درگاهت رومى‌آورم كه مرا از شر و بدى آنچه از شر آن پناه مى‌طلبند پناه دهى، زيرا پناه دادن تو مرا در برابر توانگريت بر تو دشوار نيست، و تو را در برابر توانائيت به رنج نمى‌افكند، و تو بر هر چيز توانائى‌
﴿17 فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(17) پس- اى خداى من- از رحمت و مهربانى و هميشگى توفيق و راهنمائى خود به من ببخش آنچه كه آن را نردبان قرار دهم كه به وسيله‌ى آن به سوى خشنوديت بالا روم (آن را به دست آورم) و از عقاب و كيفرت ايمن گردم، اى مهربانترين مهربانان.

برچسب:

دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه

-

دعای چهل و نه صحیفه سجادیه

-

دعای 49 صحیفه سجادیه

-

دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

-

چهل و نهمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^