فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 4

اهل بيت عليهم السلام را بر پا سازد، اما از آنجا كه راه ارتباط و دسترسی با امام خود نداشت تا نظر، خواست، و فرمان ايشان را جويا شود، دست به كار نشد. و انجام نداد.

كسی كه در پی اقدام به هر عمل، عذری مقبول ندارد، مقبول نيز نمی افتد.

و راه نجات ندارد.

اين بود كه آنان بی آنكه آخرت را لحاظ كنند حتی گامی برنداشته، و پيش نمی رفتند.

و هيچگاه تنها بر پيش پای خود نظر نمی دوختند، بل تا اعماق ابديت نظر داشته، و آنگاه راه را دنبال می كردند هر چند به زيان باشد، و جان نيز در خطر.

علی عليه السلام فرمود: اگر دشمنان خواستند كه مرا باطل بدانيد هرگز چنين نكنيد.

حتی اگر جان هاتان در خطر هلاك باشد. و ميثم بر اساس همين فرمان پيش رفت.

از او خواستند علی را ناسزا، ومردی بيهوده كار و باطل بداند، وگرنه جانش در امان نيست. بل دست و پايش را قطع، و او را به دار می آويزند. اما او به پاسخ گفت: باكی نيست. و آماده ام.

آری، او پايان كار را می ديد و ابديت را.

البته، پايان كار را نگريستن موهبتی عظيم است كه تنها نصيب بندگان ويژه حق می شود. و در پرتو آن دل نيز به تمام حقايق مومن و مطمئن خواهد بود.

بهلول شرح ماجرا را بر كاغذی نوشت، و به دست مردی محرم و رازدار سپرد، و خواست كه وی از بغداد راهیِ مدينه شود، و آن را محرمانه و پنهانی به امام رساند.

از گناهان ناروا و نابخشودنی و سنگين و زشت، افشا و آشكار ساختن راز و اسرار مردم است. و چه آسيب ها كه در پی دارد.

همچنانكه اگر اين راز، پوشيده نمی ماند، چه بسا امام يا بهلول پيشتر كشته می شدند.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^