يكى از عباد شهر كربلا، پس از انتقال به عالم برزخ، به خواب دوستش آمد و به او گفت:
روزى از يك مهمانى برمىگشتم، ذرهاى از غذا در لابه لاى دندانم مرا رنج مىداد، از حصير خرما فروشى كه روى سكوى درب صحن امام حسين عليه السلام جاى داشت به اندازه يك خلال ...