«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» .
«اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظهاى آمده، و شفا است براى آنچه [ازبيمارىهاى اعتقادى و اخلاقى] در سينههاست، و سراسر هدايت و رحمتى است براى مؤمنان».
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» .
«و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مىكنيم وستمكاران را جز خسارت نمىافزايد».
«قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ».
«بگو: اين كتاب براى كسانى كه ايمان آوردهاند، سراسر هدايت و درمان است، و كسانى كه ايمان نمىآورند در گوششان سنگينى است، و آن [با همه روشنى و آشكارىاش] بر آنان پوشيده و نامفهوم است؛ اينانند كه [گويى] از جايى دور ندايشان مىدهند».
ممكن است كسى بگويد من داراى سلامتم و نيازى به نسخه و درمان كننده ندارم، بايد گفت اين سخن از كمال بىخبرى است؛ زيرا هر كس خود را با قرآن معيارگيرى كند مىيابد كه داراى بيمارى يا بيمارىهايى است. و تنها راه معالجه قرآن است و بس.
انسان مركب از سه قوّه است: جسم، روح، عقل، هر يك داراى امراضى است مخصوص به خود. قرآن گرچه درباره امراض جسمى آن چنان سخن ندارد؛ ولى با عمل به آياتى از قبيل آياتى كه خبائث را حرام كرده، و نيز دستورى كه در خوردن و آشاميدن و پرهيز از اسراف دارد، مىتوان سلامت جسم را تضمين كرد؛ اما نسبت به روح و عقل، كسى نمىتواند ادعاى سلامت كند، و اتّفاقاً علت بعثت انبيا و امامت امامان و نزول كتب آسمانى، بيمارىهاى روحى و عقلى مردم بوده است.
روايتى در اين زمينه از حضرت عيسى عليه السلام نقل شده است، مىنويسند:
مسيح در شهرى آگهى داد كه فردا من عازم حركتم، بيمارها را بامدادان حاضر كنيد تا شفا دهم و بروم، فردا بامدادان به سركشى بيمارها آمد، آنها را ده نفر ديد، فرمود: بيماران اين شهر همين ده تند؟ گفتند: آرى. فرمود: اى كاش تندرستهاى اين شهر به اين شماره بودند !!
از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:
يا عِبادَ اللَّهِ انْتُمْ كَالْمَرْضى وَرَبُّ الْعالَمينَ كَالطَّبيبِ فَصَلاحُ الْمَرْضى فيما يَعْلَمُهُ الْطَّيبُ وَيُدَّبِرُهُ بِهِ لافيما يَشْتَهِيْهِ الْمَريضُ وَيَقْتَرِحُهُ .
«اى مردم شما همچون مريضان هستيد، و خداى عالميان طبيب شماست، صلاح مريض در عمل طبيب و تدبير اوست، نه در آنچه مريض مىخواهد، و براى خود مصلحت مىداند».
اگر در آيه 57 سوره يونس دقت كنيد مىبينيد كه خداوند متعال، قرآن را شفاى صدور دانسته، و همين صدر است كه منبع بسيارى از بيمارىهاست، و همان بيمارىهاست كه علّت ضيق صدر و تنگى سينه در برابر معارف الهى است، و اگر امراض قلب و سينه، عقل و خرد و نفس و روان با قرآن معالجه نشود، انسان به ذلّت دنيا و عذاب آخرت دچار خواهد شد.
كفر، نفاق، شك، شرك، قساوت، ريا، كبر، سوء ظن، كينه، حقد، حسد، حبّ خارج از حد به دنيا و امثال اين گناهان، در حقيقت بيمارىهايى هستند كه اكثر قريب به اتفاق مردم به برخى از آنها، و بعضى به همه آنها دچارند، و جز با داروى قرآن قابل علاج نيستند. البته براى اطلاع از چگونگى علاج اين امراض با قرآن، كه تنها شفا دهنده انسان است، بايد به كتب اخلاقى مراجعه كنيد.
منبع : پایگاه عرفان