فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ایمان و آثار آن - جلسه هفدهم - (متن کامل + عناوین)

    شخصيت زن در پرتو ايمان

     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    الحمد لله رب العالمين و الصلاۀ و السلام على محمّد و اهل‌بيته الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين

     

    يكى از مسايل بسيار مهمى كه قانون‌گذاري قرآن مجيد در زمان نزولش به آن عنايت و توجّه مخصوص داشت، مسألۀ حقوق زن بود.

    در دنيايى كه قرآن مجيد نازل مى شد، جنس زن در هيچ يك از شؤون حياتى، داراى حق نبود و از تمام بهره هاى عالى انسانى و حقوقى محروم بود. براى آشنايي با رفتار و كردار دنيا با جنس زن قبل از نزول قرآن، لازم است به اوضاع زندگى زن در چند كشور متمدن و مهم جهان در آن زمان، اشاره شود. البته، آن كشورهايى كه در آن وقت، تقريباً گلِ سر سبد تمام كشورها بودند. اين كشورها عبارتند از: يونان، ايتاليا، ايران، چين، هندوستان، و كشورهايى مشابه اين كشورها.

    نخست نگاهي كوتاه داريم، به چهرۀ زندگى زن را در اين كشورها در آن زمان، و سپس بعد از بيان حقّ زن در آيين اسلام، آن را با حقوق زن در اين كشورها، مقايسه مي‌كنيم تا موقعيت برتر اسلام از نظر حقوقى در اين رابطه معلوم گردد.

     

    وضعيت زن در كشورهاى مختلف

    1. يونان

    اما يونان در آن زمان، سرزمين علم، حكمت، فلسفه، ورزش، تحقيق، تعليم و تدريس بود. يونان

    يعنى كشور سقراط[1]؛ يعنى مركز به وجود آورندۀ زيمقراطيس[2]؛ يعنى محل نشو و نماى طالس ملطى[3]، افلاطون[4]، جالينوس[5]، ارسطو[6]. مقدس ترين مراكز يونان آن زمان، سه مركز بود: معبد، براى عبادت، آكادمى، براى فراگيرى دانش، و دادگسترى، براى احقاق حق ضعيفان.

    در اين كشور، اگر دخترى را كه شوهر مى دادند و او در سال اول، فرزندي كه مي‌زاييد، دختر بود، در دادگاۀ آتن محكوم به پرداخت جريمه مى شد. اگر اين زن، در سال دوم هم دختر مي‌زاييد، در آن دادگاه، به دو برابر جريمه محكوم مى شد، و چنانچه در سال سوم، باز اين زن دختر مي‌زاييد، با حضور پدر و مادر آن زن و پدر و مادر داماد، در دادگسترى به دار كشيده مي‌شد.

    2. چين

    و اما در چين، وقتى درخانواده اى دخترى متولّد مى شد، در زماني كه اين نوزاد دختر در دست قابله بود، طبق رسم هميشگى اين كشور، بلافاصله پدر اين نوزاد دختر، از بازار آهنگرها يك جفت كفش آهنى كه قالب آن اندازۀ پاى اين نوزاد يك روزه بود، تهيه مى كرد، و هنوز لباس به تن اين نوزاد نپوشانده بودند، اين كفش آهنى را به پايش مى كرد و بند‌هايش را مى بست. اين دختر تا پانزده سال حق نداشت اين كفش را بيرون بياورد؛ براي اين كه پاى اين دختر رشد نكند؛ تا او يا در خانه بماند، و يا براى پراندن كلاغ و كبوتر، در كلبه اى در مزرعه بنشيند.

    3. هندوستان

    اما در هندوستان، دو قوم در هندوستان بودند. قوم اول، بت پرست بودند، و بتخانۀ آن‌ها، در مركزى كه پيش خود آن‌ها مقدس بود، قرار داشت. هر سه سالى، يكبار، براى بتى كه در آن بتخانه است، قبيله بايد قربانى مي‌برد. قربانى عبارت بود از دخترى كه هيجده سالش تمام شده بود. در آن جا او را قربانى مى كردند تا قبيله به بت تقرّب پيدا كند.

    الان هم كه دنيا، دنياى علم، نور، روشنفكرى قوم، تجدد و تمدن شده است، رسم دين و قاعدۀ آييني‌شان اين است كه اگر دخترى را شوهر دادند و آن شوهر به مرض، تصادف و حادثه از دنيا رفت، چه بچه دار باشند و چه نباشند، به دنبال جنازۀ شوهر، دختر بايد تا كنار رودخانه مقدس بيايد، و براى اين كه بعد از اين مرگ، آن زن در آيينشان حقّ شوهر كردن ندارد، با طنابي آن زن جوان زنده را به مردۀ آن مرد مى بندند و هر دو را با هم آتش مى زنند و خاكسترشان را در رودخانه مى ريزند.

    4. ايتاليا

    و اما در ايتاليا(روم قديم)، اوضاع زن اين بود كه اگر شوهرى از دست زنش كدورت پيدا مى كرد، با كمك فرزندانش، آن زن را در خانه برهنه مى كرد. اين زن مي‌بايست به دستور شوهر سر پا مي‌نشست تا ديگِ روغن زيتون در حال جوشيدني را بر روى سرش خالى مى كردند. دوم اين بود كه اگر پدرى در كار و كاسبى ضعيف مى شد و احتياج به پول پيدا مى كرد، به خانه مى آمد و دخترش را بر مى داشت و به بازار مى آورد و او را در معرض فروش مى گذاشت؛ دختر را مى فروخت و كمبود خرجش را رفع مي‌نمود و اين گونه زندگي‌اش را اداره مى كرد.

    5. ايران

    و اما در فرهنگ ايران، تا زمان بعثت پيغمبر صلى الله عليه وآله، زن ايرانى جزء اشخاص در آن جانداران زنده نبود؛ فرهنگ، يعنى كه توالد و تناسل دارند، مثل: آدم، گوسفند، شتر، گاو، و مانند اين ها، از اشخاص بودند و زن در اين فرهنگ، جزء اين اشخاص نبود، و حقّ ملكيت، كامل هم نداشت. در ايران فقط زن مى توانست مالك مالى شود كه قيمت آن از بيست من جو كمتر باشد؛ چنان‌كه به تاريخ مراجعه شود، زنان ايرانى دهقان، دامدار و چوپان بودند، و هزاران كار كوچك هم به عهدۀ آن‌ها بود.

    6. عربستان

    اما در عربستان، دربارۀ زنان برنامه‌هاي مختلفي را اجرا مي‌كردند:

    برنامۀ اول: وقتى دختر از مادر متولّد مى شد، فوراً او را زنده به گور مى كردند.

    برنامۀ دوم: وقتى دو عرب به همديگر مى رسيدند، دو جمله مى گفتند: از مركبم به نفعت پايين آمدم، و از مركبت به نفعم پايين بيا. اين دو جمله كه بين آن‌ها رد و بدل مى شد، آنان زنان خود را با همديگر عوض مى كردند؛ سه ماه، خانم اين عرب در رختخواب آن عرب ديگر بود، و سه ماه، خانم آن عرب پيش اين عرب بود.

    برنامۀ سوم: ده نفر جوان بودند، ولى هيچكدام قدرت ازدواج كردن نداشتند، بنا براين، همه آن‌ها با هم با يك دختر به صورت شريكى ازدواج مى كردند. سر سال كه آن دختر، بچه‌اي مى زاييد، آن‌ها مى رفتند قيافه‌شناسي مى آوردند. و آن ده مرد هم در اتاق مى نشستند. آن قيافه شناس بچه را نگاه مى كرد، و بعد آن را با قيافۀ آن ده مرد ارزيابى مى كرد. جمجمه و قيافه بچه به قيافۀ هر كس بيش‌تر شبيه بود، قيافه‌شناس مى گفت: آن كودك متعلق به او است، و آن فرد پدر بچه مى شد. بقيه مي‌ماندند تا سال ديگر كه آن دختر دوباره بچه دار شود.

     

    حقوق زن در قرآن

    اما همان وقت، قرآن زن را هم دوش مرد، انسان، مالك، واجب‌النفقه و وارث دانسته و عملش را در كاركرد مالى محترم مي‌داشت و ملكيتش را هم بى حد مي‌دانست؛ چنان‌كه ثواب نماز و روزه و حجّ زن را با مرد برابر تلقّي مي‌كرد. پيغمبراكرم صلى الله عليه وآله شديداً با شيرخوارگاه به مخالفت برخاست، و تربيت بچه را بر عهدۀ مادر خانه گذاشت، و رهبر اسلام به آن‌‌ها اعلام كرد: روزى كه بچه مى زاييد، از همان اول كه آن بچه در دامنتان شروع به شير خوردن مى كند، اگر قصدتان اين باشد كه آن فرزند متصل به امت اسلامى تربيت شود، تا دو سال بعد كه شير را قطع مى كنيد، پيش خدا، هر يك بار مكيدن آن كودك، برابر با آزاد كردن بنده‌اي از نسل حضرت اسماعيل عليه السلام است.[7]

    اسلام اين چنين آمد و از مادران و تربيت شدگان خود، فاطمه، خديجه، زينب، كلثوم و سميه، محصولاتى، مانند: حسن، حسين، حبيب بن مظاهر، زهير، قمر بنى‌هاشم ، محمد حنفيه و على اكبر گرفت. همۀ اين افراد، محصولات جنس زن بر اساس آئين اسلام است، اما در روزگار ما، زن ارزان‌تر از همۀ زمان‌ها است. اكنون تبليغات تجارى به وسيلۀ خود زن، يا با تصويرش بر روى كالا، انجام مى گيرد و اين در حالي است كه در اسلام، از نظر ارزيابى، حقوق زن با حقوق مرد، در عبادت، اجر بهشت و نماز يكسان است.

     

    نمونه‌هايى از زنان تاريخ اسلام

    در آيين قرآن و روايات و اخبار، اسلام براى حقوق زن چيزى كم نگذاشته است، و زنانى تربيت كرد كه تاريخ عالم نمونۀ آنان را نشان نمى دهد. چند نمونه مثال بزنم تا قدرت و قوت اسلام را در اين باره درك كنيم.

    همسر ابوبكر، يكي از ارزنده ترين نمونه هاى تربيتى اسلامى است. اين زن از اين مرد فرزندى به نام محمد پيدا كرد. محمد در دامن علم حضرت على عليه السلام تربيت شد. او بيست و هشت ساله بود كه او را به عنوان ارزنده ترين عاشق علىعليه السلام در كشور مصر كشتند[8] و بدنش را در پوست گاو گذاشتند و سوزاندند، و خاكسترش را به باد دادند.[9] وقتى محمد از دنيا رفت، على عليه السلام تا چند سال براي او گريه مى كرد.[10] محمد بن ابي‌بكر فرزند كوچكي به نام قاسم[11]، از خود به يادگار گذاشت. قاسم بزرگ شد و عروسى كرد. خدا به قاسم، نوۀ ابوبكر، دختري داد كه اسمش را ام فروة گذاشتند.[12] حضرت باقرالعلوم عليه السلام با اين دختر؛ يعني نوۀ ابوبكر، دختر قاسم، ازدواج كرد. خدا از اين دختر به امام باقرعليه السلام، حضرت صادق عليه السلام را عنايت كرد. اين تصويري از تربيت اسلام است.

    امام صادق عليه السلام مى خواست پسرش را زن بدهد ، و از امام حسن مجتبى عليه السلام هم نوه‌اي به نام نفيسه به يادگار مانده بود. امام صادق عليه السلام خانوادۀ خود را پيش مادر نفيسه فرستاد كه نفيسه را به عقد پسرش در بياورد. او قبول كرد و نفيسه به خانۀ امام صادق عليه السلام آمد و همسر پسر حضرت صادق عليه السلام شد. او پيش از رسيدن زمان مرگ، از مدت‌ها پيش، خود را آمادۀ اين ديدار كرده بود؛ نفيسه با دستانش قبرش را كنده بود و پيوسته در آن قبر مي‌رفت و نماز مي‌خواند. او توانست در اين قبر شش هزار بار قرآن را ختم ‌كند. روز مردن نفيسه، از او خواستند روزه‌اش را افطار كند، او امتناع كرد، و گفت: سي سال از خدا مي‌خواستم كه در چنين حالي با او ديدار كنم . سپس شروع به خواندن سورة انعام كرد و همين كه به آية صد و بيست و هفتم: }لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ {[13]رسيد، هنوز طراوت اين كلام الهى در دهانش بود كه از دنيا رفت.[14] اين زن يك نمونه از زناني بود كه اسلام تربيت كرد، ارزنده ترين نمونۀ تربيت.

    و اما در اصفهان، خانمى مجتهد داشتيم كه تفسيري در قرآن نوشته، به نام مخزن‌العرفان.[15]اين زن، نمونه در اسلام است. اين زن نمونه، سطوح عالي فقه، فلسفه و حكمت درس مى داد و مدرس تفسير كتاب خدا بود.

     

     

    شخصيت زن در قرآن

    جنس زن را آن طور كه شايسته است، نمي‌شود در اين خانه خاكى ديد. چهرۀ شايستۀ جنس زن را بايد در آئينه كتاب خدا ديد. چند آيه در قرآن است كه حقوق زن را از نظر شخصيت نشان مى دهد:

    } فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ{ [16]

    } وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ{ [17]

    } مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ{ [18]

    } يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ{ [19]

    } إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ{[20]

    اين آيات همگي آياتى هستند كه حقوق زن را از نظر شخصيت نشان مى دهد.

    بايد گفت: تنها در سايۀ اسلام، زن محترم است، و قبل از ظهور اسلام، زن شخصيتي نداشت. الان هم زنان بريده از قرآن، بى شخصيت ترين موجود آفرينش هستند. الان انسان مى بيند كه زن در كانون هاى فساد مصرف مى شود.

     

     

    نمونه‌اى از فدكارى يك زن در كربلا

    جنگي سخت آغاز شده بود و جناده بن كعب[21] از اولين ياران حسين عليه السلام بود كه به شهادت رسيد. هنوز خونِ پدر گرم بود كه پسر جوان او با بدرقه مادر عازم نبرد گرديد. مادر به جوان خود گفت: عازم نبرد شو و پيشاروي فرزند رسول‌الله نبرد نما. پس جوان حركت به سوي ميدان نبرد را آغاز كرد. امام حسين عليه السلام كه متوجّه عزيمت جوان به صحنه نبرد شد، دستور داد كه او را از رفتن به نبرد بازدارند. بعد حضرت به يارانش گفت، او جواني است كه تازه پدرش در جنگ به شهادت رسيده است؛ شايد مادر اين جوان به رفتن او رضايت ندارد. جوان گفت: خود مادرم مرا به اين رفتن دستور داده است. بعد جوان با سردادن اين سرود راهي ميدان نبرد شد:

    أميري حسين و نعم الأمير سرور فؤاد البشير النذير

    جوان در ميدان نبرد با تمام وجود خود پيكار نمود و شهيد شد. دشمن جوان را سر بريد و سرش را به طرف اردوگاۀ حسين عليه السلام پرت كرد. مادر سر جوان خود را به دست گرفت و گفت: آفرين پسرم، اي خوشي دلم و اي نورديدگانم! سپس سر فرزند جوانش را به طرف دشمن پرتاب نمود و يك تن از آنان را با اين پرتاب كشت. بعد ستون خيمۀ خود از جا كَند و با اين سرود به دشمنان حمله كرد:

    أنا عجوز سيدي ضعيفة خاوية بالية نحيفة

    أضربكم بضربة عنيفة دون بني فاطمة الشريفة

    با اين حملۀ اين زن قهرمان، دو تن از دشمنان به درك واصل شدند. امام عليه السلام كه حضور زنان در جنگ را درست نمي‌دانست، به آن زن قهرمان دستور بازگشت داد و برايش دعا نمود.[22] اسلام چنين زنانى را تربيت كرده است.

     

     

     

     

    پى‌نوشت

    1. سقراط (حدود سال‌های ۳۹۹ ـ ۴۷۰ ق . م): پدر علم فلسفه، با نحوۀ تدریس سوفسطائیان مخالفت کرد. سوفسطائیان، به شاگردان خود می‌آموختند که چگونه در مباحثات، به سوالات مختلف جواب‌های زیرکانه‌ای بدهند. سقراط شاگردانش را تشویق می‌کرد تا در دنیای اطراف خود، جستجو کرده و مطابق با ندای وجدان خود، زندگی کنند، حتی اگر این کار، آن‌ها را در جهت مخالف با حکام کشور قرار دهد. سقراط هیچ اثر مکتوبی از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنین آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون (۳۴۷ ـ ۴۲۷ ق.م) و نیز کسنوفون (۳۵۷-۴۲۵ ق.م) به طور مکتوب ثبت شده‌اند. محکمه آتن سقراط را محكوم به مرگ كرد. او پس از این که وصیت‌هایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد . منبع: دانشنامۀ آزاد، با تلخيص

    2. دِموکریت یا ذیمقراطیس یا دموکریتوس (Democritus) از فیلسوفان یونانی بود. دموکریت به سال ۴۶۰ قبل از میلاد در شهر آبدر به دنیا آمد. او سفرهای بسیار نمود و پنج سال با مهندسان مصری کار کرد. دموکریت نخستین کسی بود که از اتم سخن گفت و آن را جزو بخش‌ناپذیری دانست که دنیا از آن ساخته شده‌است. آثار دموکریت که در عهد عتیق شهرت فراوان یافته بود، به دست ما نرسیده‌است. او در یونان باستان به عنوان «فیلسوف خندان» معروف بوده‌است؛ چون بر ارزش شادمانی تأکید می‌کرده‌است. منبع: دانشنامۀ آزاد، با تلخيص

    3. طالس: او نخستين متفكر و فيلسوف يونانى در نيمه دوم قرن هفتم پيش از ميلاد است. او از پدر و مادرى فينيقى در شهر ميلتوس به دنيا آمد. طالس پس از پيش‌بينى كسوف سال ۵۸۵ پيش از ميلاد، به عنوان يك مرد دانشمند شناخته شد. وى نخستين كسى است كه دانش هندسه را از مصر به يونان آورد. مهم‌ترين نكته‌اى كه به وى نسبت مى‌دهند، اين است كه دو مثلت مساوى يكديگرند، اگر يكى از ضلع‌هاى آن‌ها و دو زاويه مجاور آن با هم مساوى باشند. طالس، نه به خاطر پاسخ‌هايى كه به برخى مسايل داده، بلكه بيش‌تر به لحاظ پرسش‌هايى كه طرح كرده است، در تاريخ فلسفه به جايگاۀ رفيعى دست يافته است. منبع: روزنامه شرق با تلخيص

    4. افلاطون: افلاطون یا فلاطون، دومین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سه‌گانهٔ (سقراط، افلاطون و ارسطو) یونانی‌است. در میان این سه، او بود که پایه‌های فلسفی فرهنگ غرب را بنا گذاشت. تأثیر او بر فلسفه اسلامی نیز قابل توجه‌است. افلاطون در آتن به سال ۴۲۷ قبل از میلاد در یک خانواده متشخص آتنی متولد شد. وی در بیست سالگی برای تکمیل معارف خود شاگرد سقراط شد. این مصاحبت و شاگردی به مدت ده سال ادامه یافت. پس از اعدام سقراط به سال ۳۹۹، افلاطون آتن را ترک کرد.. افلاطون در سال ۳۸۷ پیش از میلاد آکادمی را در مکانی به همین نام بنا کرد تا به طور جامع به آموزش حکمت و تحقیق در این زمینه بپردازد. ارسطو به مدت ۲۰ سال شاگرد آکادمی و پس از آن استاد بود. در آکادمی رشته‌های مختلفی، شامل ستاره‌شناسی، زیست شناسی، هندسه، اخلاق و کلام تدریس می‌شد. مهم‌ترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رسالۀ جمهور است. رسالۀ جمهور، هنر و زیبایی را از دیدگاه افلاطون و سقراط به بهترین وجه نشان می‌دهد. افلاطون در سال ۳۴۷ مُرد منبع: ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد با تلخيص

    5. جالینوس(۱۲۹-۲۰۰م): او از پزشکان یونان باستان بود. دیدگاه‌های او بیش از هزار سال دیدگاه چیره در پزشکی اروپا بود. جالینوس اهل پرگامون یونان (برگامای کنونی در ترکیه) بود. وی هشتمین و آخرین طبیب بزرگ است، و نه تنها کسی به پایه او در علم نرسید، بلکه هیچ کس به مقام علمی او نزدیک نگردید. از آغاز پیدایش پزشکی تا آن زمان، سوفسطائیان در آن فن اختلاف بسیاری پدید آورده و محاسن آن را از بین برده بودند. او بر ضدّ آنان قیام کرد و گفتۀ آنان را ابطال نمود و دانش بقراط را زنده ساخت و بر کتب از دست رفته او، شروحی نوشت. او کتاب‌های بسیار در کشف حقایق فن پزشکی تاًلیف کرد. جالینوس، به قولی تا حدود چهارصد کتاب تاًلیف کرد که بخشی از آن‌ها در آتش‌سوزی نیایشگاه صلح از میان رفت. نام جالینوس به خاطر شهرت وی، در ادبیات فارسی رواج یافته‌است:

    وگر خود علم جالینوس دانی چو مرگ آمد به جالینوس مانی نظامی

    منبع: ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد با تلخيص

    6. ارسطو: او در سال ۳۸۴ (قبل از میلاد) در خانواده‌ای ثروتمند از اهالی استاگیرا، شهری در شمال یونان، به دنیا آمد. در ۱۷ سالگی به فرهنگستانی به نام آکادمی افلاطون در آتن فرستاده شد و ۲۰ سال در آن‌جا درس خواند و تدریس کرد. در ۳۳۵، آموزشگاۀ خود در آتن را به نام لایسیوم تأسیس کرد. او که یکی از مهم‌ترین فیلسوفان غربی به حساب می‌آید. شاگرد افلاطون و آموزگار اسکندر مقدونی بود. تالیفات او در زمینه‌ها و رشته‌های گوناکون من جمله فیزیک، متافیزیک، شعر، زیست شناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بوده‌اند. ارسطو فلسفه را به ‌عنوان «دانش بودن» تعریف می‌کرد. ارسطو را می‌توان از نخستین فیلسوفان تحلیلی دانست. وی هم‌چنین واضع منطق نیز هست. آثار ارسطو بسیار متنوع بوده و شامل جمیع معارف و علوم یونانی (جز ریاضی) است که از آن جمله، مي‌توان از فن شعر، فن خطابه، کتاب اخلاق، سیاست، ما بعد الطبیعه نام برد. ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل(‌Idea) فلسفه خود را آغاز می‌کند. حقایق قابل ادراک وجود ندارند آنچه وجود دارد، مثال نیست، بلکه خرد و جزئی است. او سال بعد (۳۲۲)، در ۶۲ سالگی درگذشت. منبع: دانشنامه وكي‌پديا، با تلخيص

    7. امالي شيخ صدوق، ص411. متن روايت چنين است: عَنْ أَبِي‌عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّي الله عليه و آله و سلّم قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحاً نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صلّي الله عليه و آله و سلّم ذَهَبَ الرِّجَالُ بِكُلِّ خَيْرٍ فَأَيُّ شَيْ ءٍ لِلنِّسَاءِ الْمَسَاكِينِ فَقَالَ عليه السلام: بَلَى إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ كَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا يَدْرِي أَحَدٌ مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ كَانَ لَهَا بِكُلِّ مَصَّةٍ كَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَكٌ كَرِيمٌ عَلَى جَنْبِهَا وَ قَالَ اسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكِ.

    8. محمد بن أبي بكر (10- 38 ﻫ. ق.): محمد بن عبد الله (أبي بكر) بن عثمان بن عامر القرشيّ، التيميّ، أبو القاسم المدنيّ، ربيبُ الامام عليّ، و أمير مصر من قِبله. ولد بين مكة و المدينة في حجة الوداع (سنة 10 ﻫ)، و نشأ بالمدينة في حجر أمير المؤمنين، و كان عليه السّلام قد تزوج أمّه أسماء بنت عُميس بعد وفاة أبيه. كان من أصفياء أصحاب الامام عليّ عليه السّلام، جريئاً في الحقّ، موصوفاً بالعبادة، و الاجتهاد، فكان يدعى(عابد قريش). شهد وقعة الجمل مع عليّ عليه السّلام، ثم ولي إمارة مصر في سنة سبع، و قيل: ثمان و ثلاثين.

    أمره بتقوى الله بالسر و العلانية، و خوف الله تعالى في المغيب و المشهد، و أمره باللين على المسلم، و الغلظ على الفاجر، و بالعدل على أهل الذمة... بعث معاوية عمرو بن العاص بجيش من أهل الشام إلى مصر، فالتقى هو و عسكر محمد بن أبي بكر و دارت معارك شديدة انتهت بدخول ابن العاص مصر، فاختفى ابن أبي بكر، فعرف «معاوية بن خُديج السكوني» مكانه، فقبض عليه، و قتله، و دسّه في بطن حمار ميت و أحرقه، و ذلك في سنة ثمان و ثلاثين. فلما بلغ ذلك علياً عليه السّلام حزن عليه حتى رُئي ذلك فيه، و تبيّن في وجهه، و قام في الناس خطيباً، فقال: ألا و إنّ محمد بن أبي بكر قد استشهد رحمة الله عليه، و عند الله نحتسبه، أما و الله لقد كان ما علمت ينتظر القضاء، و يعمل للجزاء، و يبغض شكل الفاجر، و يحبّ سمت المؤمن. موسوعةطبقات الفقهاء، ج 1، ص: 513ـ 515 با تلخيص

    9. در تاريخ طبري، ج 5، ص104 ماجراي كشته شدن محمد بن ابي‌بكر آمده است.

    10. در تمام نهج البلاغة، ص868 ، نامه 75 كه حضرت دستور داده بود كه در هر جمعه آن را براي مردم بخوانند، آمده است: ...فيا لها من مصيبة ما اعظمها بمصيبتي بمحمّد. فو اللّه ما كان إلّا كبعض بني ...

    11. القاسم بن محمد بن أبي بكر (37- 108، 107 ﻫ.ق.): ابن أبي قحافة القُرَشي التَّيمي، أبو محمد، و يقال: أبو عبد الرحمن المدني. ولد في خلافة الامام علي عليه السّلام، و قُتل أبوه و بقي القاسم في حجر عائشة. كان أحد فقهاء المدينة، و عدّ من أصحاب السجاد عليه السّلام ، و من أصحاب الباقر عليه السّلام و هو جدّ الامام جعفر الصادق عليه السّلام لُامّه أُمّ فروة، و أُمّها أسماء، و قيل قريبة بنت عبد الرحمن بن أبي بكر. نقل عنه الشيخ الطوسي في كتاب «الخلاف» فتويين.روى عبد الرزاق الصنعاني بسنده عن القاسم بن محمد أنّه أمر أصحابه من الضحك بإعادة الصلاة و لا يعيد الوضوء و من كلام القاسم: لَان يعيش الرجل جاهلًا بعد أن يعرفَ حقّ الله عليه خيرٌ له من أن يقول ما لا يعلم. و قال: قد جعل الله في الصَّديق البارّ المُقبل عوضاً من ذي الرَّحِم العاقّ المُدبر. توفي بقُديد (بين مكة و المدينة) حاجاً أو معتمراً في سنة ثمان و مائة. موسوعةطبقات الفقهاء، ج 1، ص490ـ 488

    12. أم فروة فاطمة بنت القاسم بن محمد بن أبي بكر: كانت أم الصادق عليه السّلام و أمها أسماء بنت عبد الرحمن بن أبي بكر و هذا معنى قول الصادق عليه السّلام ان أبا بكر ولدني مرتين. روى الكليني في الكافي بسنده عن الصادق عليه السّلام في حديث قال: كانت أمي ممن آمنت و اتقت و أحسنت و الله يحب المحسنين. قال: و قالت: امي، قال أبي: يا أم فروة اني لأدعو الله لمذنبي شيعتنا في اليوم و الليلة ألف مرة لأنا نحن فيما ينوبنا من الرزايا نصبر على ما نعلم من الثواب و هم يصبرون على ما لا [يعملون ] يعلمون و روى الكليني في الكافي بسنده عن عبد الأعلى رأيت أم فروة تطوف بالكعبة عليها كساء متنكرة فاستلمت الحجر بيدها اليسرى فقال لها رجل ممن يطوف يا أمة الله أخطأت السنة فقالت انا لأغنياء عن علمك. أعيان الشيعة، ج 8، ص390 با تلخيص

    13. انعام : 127: براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است و به پاداش كارهاى پسنديده اى كه همواره انجام مى دادند يار و سرپرست آنان است.

    14. مستدرك سفينة البحار، شيخ علي نمازي، ج10، ص120.

    15. نصرت أمين التجار (1308- 1403): العلوية نصرت بنت محمد علي بن حسن بن محمد بن معصوم الحسيني الأصفهاني، الملقبة بأمين التجار. من القلّة من أصحاب العلم من النساء اللائي بلغن رتبة الاجتهاد، ولدت في أصفهان سنة 1308ﻫ.ق.، و بها أخذت المقدمات و السطوح و الخارج على أعلامها و بالأخص الشيخ محمد رضا الأصفهاني المعروف بالمسجد شاهي. و مما قال السيد المرعشي قدّس سرّه: «نالت مرتبة عالية من العلم و الكمال، و لها عدّة إجازات اجتهاد و شهادات علمية من العلماء، كانت رحمها الله تدرّس الفقه و الأصول في أصفهان و ربّت عدّة عالمات، لها مؤلّفات طبع أغلبها، توفيت في أول رمضان 1403 في أصفهان». من آثارها: آخرين سير بشر، الأربعين الهاشميّة، تفسير القرآن به نام مخزن‌العرفان در 15 جلد). فهرس التراث، ج 2، ص601

    16. آل‌عمران: 61: بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت كنيم سپس يكديگر را نفرين نماييم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

    17. آل‌عمران: 42: و [ياد كنيد] هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! قطعاً خدا تو را برگزيده و [از همه آلودگى هاى ظاهرى و باطنى ] پاك ساخته، و بر زنان جهانيان برترى داده است.

    18. نحل : 97: از مرد و زن، هر كس كار شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه اى زنده مى داريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند، مى دهيم.

    19. حجرات : 13: اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و ملت ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. بى ترديد گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. يقيناً خدا دانا و آگاه است.

    20. كوثر : 1 ـ 3: بى ترديد ما به تو خير فراوان [كه بركت در نسل است و از فاطمه ريشه مى گيرد] عطا كرديم. پس [به شكرانه آن ] براى پروردگارت نماز بخوان و شتر قربانى كن. يقيناً دشمن [كه به ] تو [زخم زبان مى زند] خود بدون تبار و نسل [و بريده از همه خيرات و بركات ] است.

    21. جنادة بن كعب بن الحارث الأنصاري الخزرجي : ذكره صاحب ابصار العين و قال كان ممن صحب الحسين عليه السلام من مكة و جاء معه هو و اهله فلما كان يوم الطف تقدم إلى القتال فقتل في الحملة الأولى انتهي. و لم يذكر مستنده ثم ذكر ابنه عمر و قال انه هو الذي قال فيه عليه السلام هذا غلام قتل أبوه في المعركة و لعل أمه تكره قتاله.... أعيان الشيعة، ج 4، ص224. در بحارالأنوار، ج45، ص 28 گفته است كه جناده در كربلا شانزده نفر از دشمنان را كشته است.

    22. بحارالأنوار، ج 45، ص27ـ 28ـ مناقب، ج4، ص104.

     


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

احساس مسئوليت يوسف
عبرت‏گيرى و هدايت از حوادث روزگار
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران‏
نشانه‌هاي توحيد در موجودات
ميوه باغ پاكى‏
اداى دين با رحمت خدا
بدهكارى و نماز ميّت‏
نفس - جلسه بیست و پنجم
تجلّى خدا در قرآن
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت

بیشترین بازدید این مجموعه

درخواست خطاكاران بعد از رفع حجاب‏ها
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران‏
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه دوم - (متن ...
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
رفتار
عظمت نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليه‏السلام
گناه جابجايى مقام و منصب
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه هفدهم - (متن کامل + ...
بازگشت نیکی و احسان به انسان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^