فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

برائت از معبودهاى ساختگى‏

 

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 «4» سُبْحَانَكَ! مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ! وَ أَقْهَرَ سُلْطَانَكَ! وَ أَشَدَّ قُوَّتَكَ! وَ أَنْفَذَ أَمْرَكَ! «5» سُبْحَانَكَ قَضَيْتَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ الْمَوْتَ: مَنْ وَحَّدَكَ وَ مَنْ كَفَرَ بِكَ وَ كُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتِ وَ كُلٌّ صَائِرٌ إِلَيْكَ فَتَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ «6» آمَنْتُ بِكَ وَ صَدَّقْتُ رُسُلَكَ وَ قَبِلْتُ كِتَابَكَ وَ كَفَرْتُ بِكُلِّ مَعْبُودٍ غَيْرِكَ وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِوَاكَ

منزّه و پاكى، چه بزرگ است مرتبه ات، و غالب و قاهر است پادشاهيت، و شديد است نيرويت، و نافذ است فرمانت.

منزّه و پاكى، فرمان مرگ را بر همه آفريده هايت ثابت و پابرجا كرده اى، چه آن كه تو را به وحدانيت مؤمن شده، يا آن كه به حضرتت كافر گشته، همگى طعم مرگ را مى چشند، و به سويت باز مى گردند.

مبارك و برترى، خدايى جز تو نيست، تنها و بى شريكى، به تو ايمان آوردم، و رسولانت را تصديق كردم، و قرآنت را پذيرفتم، و به هر معبودى جز تو كافر شدم، و از هر كه غير تو را بپرستد، بيزارى جستم.

 

شرك در فرهنگ اسلام عبارت است از: «انباز گرفتن براى خداوند در الوهيّت، يا شريك گرفتن در ذات يا در بندگى و اطاعت، يا در تدبير.

در جهان هنوز گروهى كه در هر عرصه چهار گونه شرك، براى خدا انبازى گرفته باشد يافت نشده جز طايفه ثنويّه كه قائل به دو خدا مى باشند: يكى دانا و مصدر نيكى ها و ديگرى نادان و منشأ بدى ها، كه اوّلى را يزدان و دوّمى را اهريمن مى نامند.

اما آنان كه در بندگى و تدبير خداى به انباز معتقدند فراوانند، مانند ستاره پرستان، ماه پرستان، خورشيد پرستان و غيره.

شرك از نظر اسلام كه دين توحيد و ضدّ شرك است، محكوم و منكر و گناه نابخشودنى و ظلم بزرگ، و مشرك از نظر دين، پليد است.» «1» در اينجا مناسب است خلاصه اى از بحث مفصّلى كه در كتاب «توحيد در قرآن» درباره انواع شرك آمده، آورده شود، تا حقيقت توحيد و شرك و فرق شرك جلى و خفى روشن شود:

 

انواع شرك

توحيد نور است و شرك ظلمت، و هر جا نور نبود ظلمت است. در مقابل نور واحد، ظلمت هاى متعدّدى وجود دارد، به همين جهت در قرآن كريم، نور به صورت مفرد و ظلمت به صورت جمع (ظلمات) آمده است. پس در مقابل توحيد، شرك هاى متعدّدى وجود دارد كه شناخت آنها در معرفت توحيد ناب، مؤثّر است.

 

الف) شرك در ذات

 

شرك ذاتى در قبال توحيد ذاتى و به اين معناست كه كسى بپندارد در عالم هستى دو واجب الوجود و غنى بالذّات وجود دارد. اين اعتقاد از نگرش دو قطبى به جهان و تقسيم آن به خير و شر بيگانه نيست، هر چند تفاوت اساسى بين دو مطلب مزبور محفوظ است.

 

ب) شرك در صفات ذاتى

 

در بين مذاهب متعدّد كلامى، در صفات ذاتى واجب الوجود اختلاف است؛ معتزله طبق نسبتى كه به آنها داده شده، قائل به تعطيل و نفى صفات ذاتى است.

محققان از اماميّه به عينيّت صفات ذاتى با ذات فتوا مى دهند و اشاعره به زايد بودن صفات ذاتى بر ذات، اعتقاد دارند.

اين گونه شرك، شرك خفى است و قهراً چنين اعتقادى از لحاظ فقهى موجب خروج از قلمرو اسلام و توحيد نمى شود. گرچه آثار كلامى آن محفوظ است.

 

ج) شرك در صفات فعلى

 

ابتلاى به شرك در صفات فعلى خداى سبحان بيشتر صورت مى گيرد كه به برخى از آنها اشاره مى شود.

1- شرك در خالقيّت: توحيد افعالى به اين معنا كه هيچ خالق و مؤثّرى درعالم جز خداى سبحان نيست.

2- شرك در ربوبيّت: بيشترين مناظره فرهنگى انبيا عليهم السلام پس از محاوره در شرك عبادى، با كسانى بوده كه به شرك ربوبى مبتلا بودند. بلكه مى توان گفت: سبب شرك عبادى همان شرك ربوبى است.

علت آن است كه: آنچه در زندگى فردى و اجتماعى منشأ اثر بيشترى است، بيشتر در معرض آسيب و تهديد است و توحيد ربوبى چون نقش فراگير و كارسازى در حيات انسانى دارد، بيشتر مورد تعرّض شيطان و اميال نفسانى بوده است. به همين جهت در بعد تكوين و تشريع «ارباب» فراوانى پديد آمدند.

شرك ربوبى به دو صورت تكوينى و تشريعى قابل تصوّر است:

الف- شرك ربوبى تكوينى: مشركان قبول داشتند كه جهان را خدا آفريده است ولى مى گفتند: تدبير اجزاى آن به ارباب جداگانه واگذار شده و هر يك بخشى از جهان را اداره مى كنند.

ب- شرك ربوبى تشريعى: ربوبيّت تشريعى در محدوده قانون امر و نهى است و شرك در آن به معناى پذيرش قوانين و مقرّرات غير الهى در زندگى فردى يا اجتماعى است.

به برخى از نمونه هاى تاريخى آن اشاره مى شود:

1- فراعنه مصر ادعاى ربوبيّت تشريعى داشتند و مردم را به اطاعت از خود دعوت مى كردند. آنان هرگز نمى گفتند: آفرينش مردم و نزول باران و رويش گياهان به دست ماست، بلكه مى گفتند: تأمين سعادت شما منوط به اين است كه پيرو افكار و آراى ما بوده به طورى كه ما قانون گذار باشيم و شما مطيع امر و تابع رأى ما باشيد.

يقَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظهِرِينَ فِى الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِن جَآءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَآ أُرِيكُمْ إِلَّا مَآ أَرَى وَ مَآ أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ» «2»

اى قوم من! امروز فرمانروايى و حكومت براى شماست كه در اين سرزمين پيروز هستيد، ولى اگر عذاب خدا به سوى ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را [صواب ] مى بينم [و به آن يقين دارم و آن انكار موسى و كشتن او و تقويت حكومت من است ] به شما ارائه نمى كنم، و شما را جز به راه راست هدايت نمى كنم.

در جامعه مصر، اين ربوبيّت تشريعى، فراگير و پذيرفته شده بود. به همين جهت حضرت يوسف عليه السلام در زندان براى تبليغ توحيد به هم بندهاى خود چنين پند مى داد:

يصحِبَىِ السّجْنِ ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَ حِدُ الْقَهَّارُ» «3»

اى دو يار زندان! آيا معبودان متعدد و متفرق بهتر است يا خداى يگانه مقتدر؟

كلمه «خير» در آيه، مانند بعضى موارد ديگر «4» افعل تعيين است؛ نه افعل تفضيل.

2- مسيحيان نيز دچار شرك در تشريع بودند؛ قرآن كريم مى فرمايد: آنان دانشمندان و راهبان خود و حضرت مسيح عليه السلام را ربّ خود مى دانستند:

اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبنَهُمْ أَرْبَابًا مّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ إِلهًا وَ حِدًا لآَّ إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحنَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «5»

آنان دانشمندان و راهبانشان و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به خدايى گرفتند؛ در حالى كه مأمور نبودند مگر اينكه معبود يگانه را كه هيچ معبودى جز او نيست بپرستند؛ منزّه و پاك است از آنچه شريك او قرار مى دهند.

در روايات آمده كه: اينان هرگز علماى خود را پرستش نكردند، بلكه حلال و حرامِ خودساخته و احكام خلاف آنان را پذيرفتند و از اين راه تحت ربوبيّت آنها درآمدند.

 

د) شرك در عبادت

 

بزرگ ترين مسئوليت انبيا عليهم السلام و مهمترين پيام كتاب هاى آسمانى، دعوت به توحيد، به ويژه توحيد در عبادت است. توحيد در عبادت يعنى رها شدن از پرستش غيرخدا و تنها پذيرش بندگى او.

بسيارى از مردم همراه با اعتراف به توحيد خالقيّت، گرفتار انواع گوناگون شرك در عبادت هستند. برخى به صورت آشكار بت و مجسّمه را مى پرستند و برخى در مقابل فراعنه به خاك مى افتند و برخى با ريا در عبادت، غيرخدا را منظور مى كنند.

انبيا عليهم السلام وظيفه خود دانستند كه هم صفحه دل انسان ها را از روث شرك جلى و خفى پاك و از اسارت هواى نفس رها سازند و هم صحنه جامعه بشرى را از لوث زنگارهاى پرستش غيرخدا تطهير كنند تا بندگان خدا با عبادت او به كرامت و حريّت واقعى خود، دست يابند.

 

ه) شرك در عمل

 

اگر شرك جلى را مخصوص بت پرستان مى دانيم، شرك خفى را نيز مى توان شركِ عالَم ناميد؛ زيرا صمدى و صنمى هر دو به آن مبتلا مى شوند. همان گونه كه توحيد درجات و مراتب متعدّد دارد، شرك نيز داراى دركات متعدد است. به طورى كه بيشتر كسانى كه ايمان آورده اند، كم و بيش رگه هايى از شرك، در عقايد، اعمال و گفتارشان وجود دارد:

وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِكُونَ» «6»

و بيشترشان به خدا ايمان نمى آورند مگر آنكه [براى او] شريك قرار مى دهند.

شايد به همين جهت قرآن، مؤمنان را به كسب مراتب عالى تر ايمان به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت مى كند:

يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتبِ الَّذِى نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتبِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَللَا بَعِيدًا» «7»

اى اهل ايمان! به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده و به كتابى كه پيش از اين فرستاده [از روى صدق و حقيقت ] ايمان بياوريد. و هر كه به خدا و فرشتگان و كتاب هاى آسمانى و پيامبران او و روز قيامت كافر شود، يقيناً به گمراهىِ دور و درازى دچار شده است.

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انَّ اخْوَفَ ما اخافُ عَلَيْكُمْ الشِّرْكُ الْأَصْغَرِ، قالُوا وَ ما الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ؟ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: هُوَ الرِّياءُ، يَقُولُ اللَّهُ تَعالى يَوْمَ الْقِيامَةِ: اذا جازَى العِبادَ بِاعْمالِهِم اذْهَبُوا الَى الَّذِينَ كُنْتُمْ تُراءُونَ فِى الدُّنْيا فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمُ الْجَزاءَ وَ قالَ: اسْتَعيذُوا مِنْ جُبِّ الْخِزْىِ، قيلَ: وَ ما هُوَ يا رَسُولُ اللَّهِ! قالَ: وادٍ فى جَهَنَّمَ اعِدَّ لِلْمُرائينَ وَ قالَ صلى الله عليه و آله: انَّ الْمُرائى يُنادى يَوْمَ الْقِيامَةِ يا فاجِرُ يا غادِرُ يا مُرائى ضَلَّ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ اجْرُكَ، اذْهَبْ فَخُذْ اجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ. «8»

آنچه بيشتر از شما مى ترسم شرك كوچك است. گفتند: يا رسول اللّه! شرك كوچك كدام است؟ فرمودند: آن ريا مى باشد، روز قيامت كه خداوند بندگان را پاداش مى دهد مى گويد: برويد از كسانى كه براى آنها كار مى كرديد پاداش خود را طلب كنيد و ببينيد آيا آنها مى توانند پاداش شما را بدهند. بعد فرمود:

از چاه رسوايى به خداوند پناه ببريد. گفتند: يا رسول الله! چاه رسوايى كدام است؟ حضرت فرمود: نام يك درّه اى در جهنّم است كه رياكاران در آنجا خواهند بود. بعد فرمودند: روز قيامت به رياكار مى گويند اى بدكار! اى مكّار! اى فريبكار! هر چه كار كردى از دست رفت و مزدت پايمال شد، اينك برويد و مزد خود را از همان كسى كه براى او كار مى كرديد بگيريد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

انَّ الشِّرْكَ اخْفى مِنْ دَبيبِ النَّمْلِ وَ قالَ مِنْهُ تَحْويلُ الْخاتَمِ لِيَذْكُرَ الْحاجَةَ وَ شِبْهُ هذا. «9»

شرك در اعمال انسان مخفى تر از حركت مورچه است و از موارد شرك آن است كه انگشترى خود را در انگشت بچرخانى تا حاجتت را فراموش نكنى و يا چيزى شبيه آن.

اگر انسان مى خواهد از شرك به دور باشد بايد بكوشد ايمان خود را قوى كند و به هر اندازه كه ايمان خالص شود شرك وغير خدايى بودن هم، از آن دور مى شود.

امام على عليه السلام مى فرمايد:

فَرَضَ اللَّهُ الْايْمانَ تَطْهيراً مِنَ الشِّرْكِ. «10»

خداوند ايمان را جهت پاك شدن از شرك واجب نمود.

به خاطر همين فرمود:

مَنِ ارْتابِ بِالْايمانِ اشْرَكَ. «11»

هر كه شك كند در ايمان، كافر شود.

مراد از اين حديث اين است كه: در ايمان يقين بايد و هر كه شك كند در آن يعنى احتمال خلاف آن بدهد هر چند احتمال مرجوحى باشد كافر است. مانند كسى كه انكار كند.

و در جاى ديگر مى فرمايد:

لايَصْدُقُ ايمانُ عَبْدٍ حَتَّى تَكُونَ بِما فى يَدِ اللَّهِ اوْثَقَ مِنْهُ بِما فى يَدِهِ. «12»

ايمان عبد صادق نيست مگر اينكه اعتمادش به آنچه نزد خداست از آنچه در دست خود دارد بيشتر باشد.

بنابراين با توجّه به آيات و روايات معصومين عليهم السلام در مى يابيم كه:

«ريشه اصلى انحراف مشركان آن است كه خدا را آن گونه شايسته است نشناختند و به همين دليل نامقدّس، او را تا آنجا تنزّل دادند كه هم رديف بت ها قرار دادند:

وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» «13»

[يهوديان بر ضدّ پيامبر اسلام به سفسطه گرى پرداختند چون ] آنان خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناختند.

آرى، سرچشمه شرك عدم معرفت صحيح درباره خداوند است، كسى كه بداند اوّلًا: او وجودى است بى پايان و نامحدود از هر نظر، ثانياً: آفرينش همه موجودات از ناحيه او است و حتى در بقاى خود هر لحظه به فيض وجود او نيازمندند، ثالثاً:

تدبير عالم هستى و گشودن گره تمام مشكلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست، و حتى اگر شفاعتى هم انجام گيرد به اذن و فرمان او خواهد بود، معنى ندارد رو به سوى ديگر آرد.

اصلًا چنين وجودى با اين صفات دوگانگى براى او محال است؛ زيرا دو وجود نامحدود از جميع جهات، عقلًا غيرممكن است.» «14»

 

اثرات سوء شرك

 

با توجّه به اين همه نشانه هاى خداوند، اگر انسان دچار شرك شود بايد بداند كه شرك سه اثر بسيار بد در وجود او خواهد گذاشت:

1- شرك، مايه ضعف و ناتوانى و زبونى و ذلّت است در حالى كه توحيد عامل قيام و حركت و سرفرازى است.

2- شرك، مايه مذمّت و نكوهش است، چرا كه يك خط روشن انحرافى است در برابر منطق عقل و كفرانى است آشكار در مقابل نعمت پروردگار، و آن كس كه تن به چنين انحرافى دهد در خور مذمّت است.

3- شرك، سبب مى شود كه خداوند، مشرك را به معبودهاى ساختگى اش واگذارد و دست از حمايتش بردارد، و از آنجا كه معبودهاى ساختگى نيز قادر بر حمايت كسى نيستند و خدا هم حمايتش را از چنين كسانى برداشته، آنها مخذول يعنى بدون يار و ياور خواهند شد.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- معارف و معاريف: واژه شرك.

(2)- غافر (40): 29.

(3)- يوسف (12): 39.

(4)- «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَاءِلَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ» بگو: همه ستايش ها ويژه خداست، و درود بر آن بندگانش كه آنان را برگزيده است. آيا خدا بهتر است يا آنچه شريك او قرار مى دهند؟؛ سوره نمل (27): 59.

(5)- توبه (9): 31.

(6)- يوسف (12): 106.

(7)- نساء (4): 136.

(8)- بحار الأنوار: 1/ 107، باب 11، حديث 108؛ مجموعة ورّام: 1/ 187.

(9)- بحار الأنوار: 68/ 142، باب 63، حديث 36؛ معانى الأخبار: 379، حديث 1.

(10)- نهج البلاغه: حكمت 252.

(11)- غرر الحكم: 87، حديث 1463.

(12)- نهج البلاغه: حكمت 310.

(13)- انعام (6): 91.

(14)- تفسير نمونه: 19/ 529، ذيل آيه 67 سوره زمر.

 

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب:تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دوازدهم  

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی
شانس و اقبال در اسلام
 پرداخت مال در راه خدا
ارتباط راز گونه ماه رجب و امام حسین(ع)
ديدن مادر در خواب در شام غريبان
عون بن عقيل‏
طلب حلال و اجتناب از حرام‏  
گناه و از دست دادن توفیق عبادت
مبانی و منابع عاشورا پژوهى
بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد ...

بیشترین بازدید این مجموعه

ادب
غفلت؛ پیامدها و راههای نجات
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
رمضان ماه خدا
امام علی علیه السلام و زیاده خواهی کارگزاران
در سوگ غریب طوس
گام هایی کوچک در مسیر پیروی از امام حسن علیه ...
رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^