فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

خير در قضا و قدر الهى‏

  

 منابع مقاله:

کتاب  : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

 

«3» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي

خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به قضايت دل خوش كن، و سينه ام را به موارد فرمانت گشاده فرما، و به من حالت اعتماد و اطمينان بخش تا به وسيله آن اقرار كنم كه قضاى تو، جز به آنچه خير است روان نشده و شكرم را براى حضرتت نسبت به آنچه از من دور داشتى، و عطايش را دريغ كردى، از شكرم بر آنچه به من عنايت فرمودى، افزون تر قرار ده.

 

رسول اللّه اعظم صلى الله عليه و آله در باب آداب دعا مى فرمايد:

اطْلُبُوا الْخَيْرَ دَهْرَكُمْ كُلَّهُ وَ تَعَرَّضُوا لِنَفَحاتِ اللَّهِ فَإِنَّ للَّهِ نَفَحاتٍ مِنْ رَحْمَتِهِ يُصيبُ بِها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ. «1»

در سراسر روزگار خود جوياى خير و خوبى باشيد و خويشتن را در مسير نسيم هاى خداوند قرار دهيد؛ زيرا نسيم رحمت خدا گاهى مى وزد و به هر يك از بندگانش كه او بخواهد، مى رسد.

يكى از عوامل روى گردانى و بى علاقگى انسان به خواسته هاى الهى، اطمينان نداشتن به خداست؛ زيرا اگر او به خدا اعتماد پيدا كند و بداند دستورها و درخواست هاى حق به خير و صلاح اوست، بدون ترديد از آن ها استقبال مى كند چون در تمام امور قضا و قدر الهى غير از خير و مصلحت چيز ديگرى وجود ندارد و بعد از آنكه به اين مرحله نائل گرديد، افكار و اخلاق و رفتارهايش معتدل و منطقى مى گردد تا حدى كه در برابر نعمت هاى از دست رفته و حوادث تلخ و شيرين سپاس مى گذارد و به افراد نيازمند نگاه تحقيرآميز و به ثروتمندان به خاطر اموالشان به بزرگى احترام نخواهد كرد؛ زيرا يقين پيدا كرده كه شرافت انسان به فرمانبرى از خداى عزيز و افتخار به بندگى براى اوست. پس مال و دارايى و نياز و ندارى؛ ملاك ارزش انسان ها نيست.

ريشه اصلى ناآرامى درون انسان گرد و غبارى است كه از طوفان گناهان بر روى قلب او نشسته است. اگر بخواهد به اعتدال روانى و غبار روبى جان موفّق شود بايد از عنايات الهى كمك بگيرد و براى پاكسازى روح، خيرانديشى نمايد.

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوْحَهُ فَلايَسْمَعُ مَعْرُوفاً الَّا عَرَفَهُ وَ لا مُنْكَراً الَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فى قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِها أَمْرَهُ. «2»

هنگامى كه خداوند بخواهد به بنده اى نيكى و خوبى كند، روحش را پاكسازى مى كند. در اين صورت وقتى او هر سخن خوب و خداپسندى را مى شنود، آن را مى شناسد و هر وقت سخن ناپسند و نادرستى را مى شنود، از آن متنفّر است. سپس خداوند به دلش كلمه اى مى افكند كه بدين وسيله تمام امورش را گردآورى كرده و روبه راه مى سازد.

از حضرت على عليه السلام درباره خير سؤال شد؛ خير چيست؟ فرمود:

لَيْسَ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ مالُكَ وَ وَلَدُكَ وَلكِنَّ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ انْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ انْ تُباهِىَ النَّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ فَانْ احْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ انْ اسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ وَ لا خَيْرَ فِى الدُّنْيا الَّا لِرَجُلَيْنِ: رَجُلٍ اذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدارَكُها بِالتَّوبَةِ وَ رَجُلٍ يُسارِعُ فِى الْخَيْراتِ. «3»

خير، افزون شدن مال و فرزند نيست؛ خير آن است كه دانشت زياد، و بردباريت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت بر مردم مباهات نمايى، پس اگر خوبى كردى خدا را شكر كنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخيزى، خيرى در دنيا نيست مگر براى دو نفر: مردى كه مرتكب گناهانى شده و با توبه جبران نمايد، و مردى كه به جانب كارهاى خير مى شتابد.

و نيز فرمود:

ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ رُزِقَ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ هُنَّ: الرِّضا بِالْقَضاءِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلاءِ وَ الشُّكْرُ فِى الرَّخاءِ. «4»

سه چيز است كه هر كسى داشته باشد خوبى دنيا و آخرت روزيش شده است آنها: راضى بودن به حكم الهى، شكيبايى بر بلا و گرفتارى و سپاس در هنگام آسايش و تندرستى.

و نيز امام صادق عليه السلام در نصايح خويش به ياران و همراهانش فرمود:

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْاسْلامِ، فَإِذا أَعْطاهُ ذلِكَ أَنْطَقَ لِسانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذلِكَ تَمَّ لَهُ إِسلامُهُ. «5»

هرگاه خداوند خير بنده اى را بخواهد سينه اش را براى اسلام فراخ مى گرداند و چون اين نعمت به او عطا كند زبانش به حق گويا شود و دلش با حق گره خورد و به آن عمل كند واز اين رو زمانى كه خداوند اين امور را گرد آورد اسلام او به كمال رسيده است.

خير، در حقيقت پاداشى براى مؤمنان است كه در آخرت براى آنان ذخيره شده است كه مقدمه آن در دنيا پيش بينى شده است.

 

تفسير خير دركلام امام صادق عليه السلام

 

حسين بن اعين برادر مالك بن اعين از امام صادق عليه السلام پرسيد: اين كه شخصى به ديگرى مى گويد: خدا پاداش خيرت دهد، مفهوم خير چيست؟

امام عليه السلام فرمود: خير نام نهرى در بهشت است كه سرچشمه اش كوثر است و كوثر از ساق عرش سرچشمه مى گيرد و بر آن نهر منزلگاه هاى اوصيا و شيعيانشان بنا شده و در دو طرف اين نهر دختركانى باشند كه هر گاه يكى از آنها از جاى برخيزد؛ ديگرى به جاى او بنشيند؛ به اين خاطر نامش را خير ناميده اند. و اين مفهوم خير است؛ در آيه شريفه:

فِيهِنَّ خَيْرَ تٌ حِسَانٌ» «6»

در آنها زنانى نيكو سيرت و زيبا صورت اند.

پس هر گاه مردى به دوست خود گفت:

«جَزاكَ اللَّهُ خَيْراً»

همان منازلى است كه خداوند براى برگزيدگان و نيكان از بندگانش فراهم نموده است.

از اين رو خداوند منّان در دنيا راه و وسيله رسيدن به خير و صلاح را در امور انسان در دسترس قرار داده است. «7» رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

يَقُولُ اللَّهُ تَعالَى الْمَعْرُوفُ هَدِيَّةٌ مِنّى إِلى عَبْدِىَ الْمُؤْمِنِ فَإِنْ قَبِلَها مِنّى فَبِرَحْمَتى وَ مِنّى وَ إِنْ رَدَّها فَبِذَنْبِهِ حُرِمَهَا وَ مِنْهُ لا مِنِّى وَ أَيُّما عَبْدٍ خَلَقْتُهُ فَهَدَيْتُهُ إِلَى الْإِيمانِ وَ حَسَّنَتْ خُلْقُهُ وَ لَمْ أَبْتَلِهِ بِالْبُخْلِ فَإِنّى أُرِيدُ بِهِ خَيْراً. «8»

خداوند بزرگ مى فرمايد: كار نيك هديه اى از جانب من به سوى بنده مؤمن من است. پس اگر پذيرفت؛ اين رحمت از جانب من است و اگر آن را ردّ نمود به سبب گناه خودش از آن محروم مانده است و اين از خود اوست نه از من و هر بنده اى كه بيافرينم، به ايمان هدايتش كنم و اخلاق او را نيكو سازم و به بخل گرفتارش ننمايم، همانا خير او را خواسته ام.

 [ «4» وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ «5» فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ]

و مرا از اين كه به تهيدست فقيرى گمان پستى برم، و به ثروتمندى گمان برترى ورزم حفظ فرما. چه آن كه شريف كسى است كه طاعت تو او را شرافت داده، و عزيز كسى است كه عبادت تو او را به عزّت نشانده، پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را از ثروتى كه تمام نمى شود بهره مند كن، و به عزتى كه از بين نمى رود يارى ده، و ما را به جانب بهشت جاودانه روانه ساز؛ همانا تو يكتا و يگانه و بى نيازى، نزاييدى و زاييده نشدى، و احدى برايت همتا نبود.

 

نگاه يكسان به ثروتمند و نيازمند

از سيره هاى انسان سخاوتمند و با كرامت اين است كه وقتى نعمتى به او روى مى آورد بازگو مى كند و شكر خدا را بجا مى آورد و رفتارش نيز تأييدى بر اين نگرش است. و گاهى از دست دادن ثروت و مال را هم درس عبرت و آزمايش براى خويش مى داند و هرگز دارايى را افتخار و ارزشى براى مقام خود نمى پندارد.

برخلاف بخيلان پست همّت كه هميشه ناله و فريادشان گوش فلك را كر كرده است و اگر دنيا را به آنها بدهند، اصرار بر پرده پوشى بر نعمت ها دارند چهره شان فقيرانه و سخنانشان آميخته با زارى و نادارى و رفتارشان نشانگر نيازمندى است؛ در حالى كه تفاوت درونى انسان ها در همين طرز فكر روشن مى شود؛ آنگاه كه خداوند به رسولش مى فرمايد:

وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبّكَ فَحَدّثْ» «9»

و نعمت هاى پروردگارت را بازگو كن.

نعمت هاى الهى بايد در مسير رشد و تربيت انسان باشد نه مايه فخر و سلطه بر ديگرى، پس بايد بيمارى و فقر و مشكلات براى انسان رخ دهد تا ياد نعمت ها برايش گوارا و آرام بخش باشد و او را در حدّ اعتدال و ميان حالى نگه دارد و آثار نعمت هاى خدادادى را با نگاه عدالت آميز در بين بندگان مشاهده كند تا از برتربينى و خود محورى و ستم به ديگران مصون بماند.

در اين باره از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:

إِنَّ اللَّهَ إِذا أَنْعَمَ عَلى عَبْدٍ نِعْمَةً يُحِبُّ أَنْ يَرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ. «10»

خداوند هنگامى كه نعمتى را به بنده اى مى بخشد، دوست دارد كه آثار نعمت را بر او ببيند.

از آثار نعمت هاى خداوند اين است كه انسان نسبت به توانمند و فقير يك بينش عادلانه داشته باشد و حق را بين آدميان يكسان ببيند. بنابراين آنكه نعمت قدرت و ثروت را وسيله ظلم و طغيان قرار مى دهد به زبان حال فرياد مى كشد:

پروردگارا! من لايق اين نعمت نيستم و آنكه در مسير اجراى حق و عدالت از آن بهره مى گيرد به زبان حال مى گويد: پروردگارم! من شايسته ام، بهتر و افزونتر كن.

كفران نعمت تنها به اين نيست كه انسان ناسپاسى خدا گويد، بلكه هر گونه بهره گيرى نادرست و انحرافى از نعمت هم كفران است.

از بارزترين نمونه تبديل نعمت به كفران و يكسونگرى بشر به طبيعت اين است كه نيروهاى گوناگون جهان آفرينش در پرتو هوش و ابتكار خدادادى بشر، به دست انسان مهار شده و در جاده سودمندى و پيشرفت او به كار افتاده است.

هنگامى كه ابزار نشر انديشه و دانش و آگاهى از اخبار جهان در دسترس همگان قرار گرفته است؛ پس در چنين زمانى كه مردم دنيا بايد از نظر مادى و معنوى انسان هاى خوشبختى باشند؛ ولى به خاطر صرف كردن قدرت هاى انسانى و مالى، طبيعى و صنعتى، در راه سلطه جويى و بيدادگرى و به كارگيرى اختراعات و اكتشافات در هدف هاى مخرّب؛ هر پديده نو فكرى و حرفه اى، نخست بهره مفسده جويانه دارد سپس فايده هاى مثبت آن در مراحل بعدى ارائه مى شود.

اين ناسپاسى بزرگ حاصل دور افتادن از هدايت سازنده پيامبران خداست كه بشر به دست خود زمينه هلاكت نفس و فساد بر زمين را فراهم ساخته است.

اگر انسان خود را با نظام خلقت هماهنگ كند و سنّت هاى حاكم بر جامعه را در جهت سعادت و هدايت نفس خويش قرار دهد و نفس امّاره و شيطان را به عنوان دو دشمن ظاهرى و باطنى بشناسد و آمادگى براى سفر آخرت و زندگى برتر را در سرلوحه افكار خود بگنجاند، سعادت دنيا و آخرت را دريافت خواهد كرد.

حضرت على عليه السلام در وضعيت حال سرمايه داران و نيازمندان مى فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ فَرَضَ فى امْوالِ الْاغْنِياءِ اقْواتَ الْفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقيرٌ الّا بِما مَنَعَ غَنِىٌّ وَ اللَّهُ تَعالى جَدُّهُ سائِلُهُمْ عَنْ ذلِكَ. «11»

خداوند روزى تهيدستان را در ثروت اغنيا واجب نموده است، تهيدستى گرسنه نماند جز با منع ثروتمند، و خداوند والا مقام گرسنگى فقيران را از ثروتمندان بازخواست خواهد كرد.

حضرت على عليه السلام هنگامى كه ابوذر رحمه الله را به ربذه تبعيد كردند، به او فرمود:

يا اباذَرٍّ! انَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ. انَّ الْقَوْمَ خافُوكَ عَلى دُنْياهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فى ايْدِيهِمْ ما خافُوكَ عَلَيْهِ، وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِما خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ. فَما احْوَجَهُمْ الى ما مَنَعْتَهُمْ وَ ما اغْناكَ عَمّا مَنَعُوكَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرّابِحُ غَداً وَ الْاكْثَرُ حُسَّداً. «12»

اى ابوذر! قطعاً تو براى خدا غضب كردى، پس به همان خدايى كه براى او غضب كردى اميدوار باش. اين مردم از تو بر دنياى خود ترسيدند، و تو بر دين خود از آنان ترسيدى، پس آنچه را آنان ترسيدند در دستشان واگذار، و به خاطر دينت كه بر آن مى ترسى از ايشان بگريز. پس چه بسيار نيازمندند به آنچه آنان را از آن منع كردى، و چه بسيار است بى نيازى تو از آنچه آنان تو را منع كردند و به زودى خواهيد فهميد سودكننده در فردا كيست؟! و چه كسى بيش از ديگران مورد غبطه قرار خواهد گرفت.

بر اين اساس، عزت و كرامت انسان در رشد حقيقت و ذات آدمى نهفته است. از اين رو نه قارون و فرعون و نمرود داراى كرامت و عزّت انسانى بوده اند و نه ابوذر و سلمان و عمّار و بلال حبشى ذلّت و كمبودى داشتند؛ زيرا كمال آن است كه نگرش انسان در محور حق حركت كند و به عالى ترين مراتب عقلانى و شعور الهى نايل آيد و نقصان آن است كه در جاده سقوط و در ورطه شهوت و غضب و دركات حيوانيت سير كند. و در ظلمات زمين، قربانى دام هاى شيطانى گردد.

در پايان دعا لازم است به اين نكته توجّه شود، كه دنبال معيشت و روزى حلال رفتن لازم و واجب است، اما در گيرُو دار امور دنيايى بايد به داده حق راضى و قانع بود، و بايد از چشم دوزى به وضع ديگران چشم پوشيد، كه چشم و هم چشمى باعث حرص و كبر و حسد و منيّت و ناخشنودى از حضرت محبوب است.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

 

______________________________

 

 

(1)- كنز العمال: 2/ 74، حديث 3189؛ الدرّ المنثور: 3/ 318، ذيل آيه 107 سوره يونس.

(2)- الكافى: 1/ 165، حديث 1؛ بحار الأنوار: 5/ 203، باب 7، حديث 30.

(3)- نهج البلاغه: حكمت 94.

(4)- غرر الحكم: 282، حديث 6283.

(5)- الكافى: 8/ 13، حديث 1؛ بحار الأنوار: 75/ 223، باب 23، ذيل حديث 93.

(6)- رحمان (55): 70.

(7)- الكافى: 8/ 230، حديث 298؛ بحار الأنوار: 8/ 162، باب 23، حديث 101.

(8)- بحار الأنورا: 71/ 410، باب 30، حديث 14؛ الأمالى، شيخ طوسى: 24، حديث 29.

(9)- ضحى (93): 11.

(10)- كنز العمال: 6/ 641، حديث 17182؛ الجامع الصغير: 1/ 253، حديث 1668.

(11)- نهج البلاغه: حكمت 328.

(12)- نهج البلاغه: خطبه 130.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

روزه ی این 3 روز ماه رجب را از دست ندهید!
محاصره اش کرده بودند
دیدگاه محدث قمى در مورد تاریخ عاشورا
صبر و مقاومت در سیره پیشوایان
خوش آمدی! از خدیجه پنجی
چه کسانی مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
فروش سرمايه وجود انسانى به كفر
شبیه ترین مردم به رسول الله نماد جوان سلحشور شیعه
تداعی صحنه کربلا در سوره بلد
کارون عترت، زير سايه قران

بیشترین بازدید این مجموعه

امام سجاد(ع)؛ سالار معرفت و اسطوره صیانت
ادب
آثار یاد خدا در زندگی
وجوب حفظ قلب از نفوذ شيطان‏
آیین نامه دروغگویی
شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام
آب زنید راه را/ به پاسداشت ورود حضرت معصومه(س) به ...
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
چهار نکته کلیدی از زندگی امام سجاد(علیه‌السلام)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^