انبيا از خدا پرسيدند: خدايا! براي تو كه استجابت، مشكلي ندارد. خطاب ميرسد من اهل توحيد را خيلي دوست دارم؛ چون دوستي ما محدود است و دوستي پروردگار نامحدود؛ وقتي آنان با من حرف ميزنند، من بوي دهانشان را دوست دارم، صدايشان، و گريهشان را دوست دارم.
اگر همان وقت، دعايش را مستجاب کنم، ميرود من را به فراق خود مبتلا ميکند. نميخواهم از من دور شود. گرو نگه ميدارم که صدايش را بشنوم، و گريهاش را ببينم. گاهي هم تا آخر عمر او، دعایش را مستجاب نميکنم؛ اما روز قيامت به او ميگويم حالا وقت مستجاب شدن دعاي تو است. حالا ببين اينجا برايت چه ميکنم! دنيا جايش نبود. متأسفانه ما در دعا ميخواهيم به خدا بگوييم يک دريا آب به ما بده؛ خداوند ميگويد: ظرف بياور! اما ما يک ليوان بيشتر نداريم، آب دريا که در ليوان جاي نميگيرد.
منبع : پایگاه عرفان