فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نيات و ملكات نفسانى‏

در اين كه منظور از ما فِي أَنْفُسِكُمْ نيات نامشروع و نيات پاك و منطقى، يا ملكات نفسانى و باطنى از قبيل تولى و تبرى، محبت و كينه، و عزم و اراده، و خطورات خالص قلبى است ميان مفسران و محققان و اهل لغت مباحث جالبى مطرح است، كه لازم است همه آنها در ذيل اين آيه شريفه مورد توجه دقيق قرار گيرد و از آنها بحث شود.

منظور از نيات و ملكات آنهائى است كه زمينه ظهور افعال جسمى و ظاهرى است، چرا كه دو لغت ابداء و اخفا نشان دهنده اين حقيقت است كه نيات و ملكات ممكن است عامل ظهور باشد و ممكن است منشأ آشكار شدن نباشد، در اينجا بايد گفت افكار و خيالات و تصورات مانند تصور گناه كه چون بادى مى وزد و مى رود از مقوله مطالب آيه شريفه خارج است.

روى اين حساب به قول الميزان در توضيح آيه شريفه:

احوال و ملكات نفسانى كه منشأ افعال است از طاعات و معاصى درون به شمار مى آيد و خداوند حساب آنها را از انسان مى خواهد.

وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ:

ولى شما را به آنچه دلهايتان از ملكات فراهم نموده مؤاخذه مى كند.

كبر در برابر حق كه مانع روى كرد به سوى حق و اجراى اوامر حق است.

قطعاً از ملكات راسخه اى است كه قيامت مورد مؤاخذه حق خواهد بود.

بخل اين صفت زشت، و محبت به دشمنان خدا و نفرت از دوستان حق كه صفت بخل عامل باز دارنده انسان از انفاق و صدقات، و محبت و نفرت كه سبب پيروى از فرهنگ دشمن و دورى از فرهنگ خداست يقيناً مورد مؤآخذه پروردگاراست.

«آيه بيان مى كند كه ملكات نفسانى چه اظهار شود و چه پنهان بماند مورد محاسبه قرار مى گيرد، اما آيا جزاء دار مدار عزم است چه فعل صورت بگيرد و چه نگيرد، و فعل مصادف با واقع مقصود بشود يا مثلًا صورت تجرى با منظور مصادف نشود، يا داير مدار عزم نيست، اين آيه نظرى به آن ندارد.» روايات به ويژه رواياتى كه تفاسير مشهور اهل سنت نقل كرده اند در اين كه منظور از آيه كتمان شهادت است، يا آشكار شدن و پنهان ماندن نيات و هر عزمى است، يا مقصود ملكات غير راسخ نفسانى است به شدت مختلف و گوناگون است.

مفسر الميزان مى گويد: اين روايات با اختلافى كه در مضمون دارد در اين جهت شريك است كه همه مخالف با ظاهر آيه مى باشد، زيرا ظاهر آيه اين است كه محاسبه بر امورى است كه قلب كسب مى كند چه مستقيماً و چه از راه جوارح، ولى در خطورات ذهنى كسى در كار نيست، و ظاهر محاسبه هم محاسبه براى جزاست نه صرف خبر دادن به خطورات نفسانى.

در هر صورت مراد از فِي أَنْفُسِكُمْ به ظن قريب به يقين امورى است كه در باطن در حدى جاى پاى ثابت پيدا كرده و منشاء صدور اعمال و حركات است و نسبت به اعمال جنبه ريشه و اساس دارد، مانند حب مثبت يا منفى، كينه مثبت يا منفى، حسد، كبر، حرص، بخل، علّو و برترى جوئى، منيت و ...

مجرد خطور و عزم ناگهانى نمى تواند از مصاديق كسب قلب باشد تا محاسبه يا عذابى بر آن صورت بگيرد. وجود مقدس حق قدرت بى نهايت است، مالكيت بر همه هستى ناشى از قدرت اوست، بر محاسبه اعمال و نيت انسان و آمرزش و عذاب او توانائى دارد، و كسى را نرسد كه به حضرتش كه بر اساس حكمت و مصلحت و عدل و گذشت و انتقام با بندگانش كه مملوك او هستند رفتار مى كند ايراد بگيرد.

«مغفرت و عذاب متوقف بر علم و محاسبه و مشيت خدا بر غفران و عذاب است، و اين علم و محاسبه و مشيت بر غفران يا عذاب عدل محض است، چرا كه برخاسته از علم اتم و اكمل و حكمت بالغه كامله است، از اميرمؤمنان در برخى از حالاتش كه در اوج انقطاع از ماسوى الله بود روايت شده:

«اللهم لا تفعل بى ما انا اهله، فانك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى و لم تظلمنى، اصبحت اتقى عدلك و لا اخاف جورك فيا من هو عدل لا يجور ارحمنى، اللهم افعل بى ما انت اهله، فانك ان تفعل بى ما انت اهله ترحمنى و ان تعذبنى فانت غنى عن عذابى و انا محتاج الى رحمتك فيا من انا محتاج الى رحمة ارحمنى:»

خداوندا با من مطابق آنچه كه هستم رفتار مكن، اگر مطابق آنچه كه هستم رفتار كنى به عذاب دچارم مى كنى در حالى كه به من ستم نكرده اى، زندگى مى كنم در حالى كه از عدالتت مى پرهيزم و از ستمت هيچ وحشتى ندارم چون ابداً اهل ستم نيستى، اى كسى كه عدل محضى و ستم نمى كنى به من رحمت آر، با من به گونه اى كه خودت شايسته آن هستى رفتار كن، زيرا اگر مطابق شايستگى ات با من رفتار كنى به من رحم مى كنى، و چنانچه برايم عذابم مقرر كنى بى نياز از عذاب من هستى ولى من نيازمند رحمت توأم، اى كسى كه به رحمتش محتاجم به من رحم كن.

آرى او قادر مطلق است، اگر بخواهد بر اساس ملكات نفسانى ام مرا عذاب كند بخاطر اين است كه شايسته عذابم، اگر بخواهد در كاخ مغفرتم جاى دهد شايسته لطف و كرم اوست، در هر دو صورت نسبت به من عدالت و بزرگوارى را بكار گرفته و ايراد و اشكالى به او نيست.

گروهى مى گويند: خداوند عبد را بر همه فعلى از افعال محاسبه و مؤاخذه كند اگر توبه نكرده باشد، و آنچه را از معصيت نسبت به آن نيت كرده، يا قصد بر انجام داشته آن را به بيمارى و مصائب و آفات تلافى كند.

در روايتى از عايشه نقل شده: كه رسول اسلام فرمود: خداوند بنده را به تب يا نكبت يا سختى يا غم يا آزار جهت كفاره خطورات منفى قلبش دچار كند تا چون نزد خدا رود پاك باشد:

«لا يصيب المؤمن نصب و لا وصب و لا مخمصة حتى الهم يهمه و لا اذى الا كفر الله به من خطاياه:»

عمرو بن جرير مى گويد: روزى در ايام جوانى و برنائى بر كار ناشايستى تصميم گرفتم، در راه كه مى رفتم به جمعى رسيدم كه گرد واعظى نشسته و به موعظه گوش مى دادند، اول سخنى كه از او شنيدم اين بود: اى بر معصيت عزم كرده و آن را در دل نهان داشته، آن كه دل را آفريد پنهان دل را مى داند، چون اين سخن شنيدم بيهوش افتادم، و جز با توبه حقيقى از بيهوشى برنخاستم.

در خبر است كه سالى در بنى اسرائيل قحطى سختى بود، مردى در بيابان تپه هاى ريگ را مى نگريست و مى گفت: چه مى شد اگر هم اين تل ها آرد بود و من مالكش بودم تا به تهيدستان مى دادم، خداوند به پيامبر زمانش وحى كرد به آن مرد بگو: من از قلب تو در آرزويت صدق و راستى ديدم آنچه در دل آوردى از تو پذيرفتم.

در روايت آمده: كه روز قيامت بنده اى را مى آورند و صحيفه عملش در دستش نهند، او نامه باز كند و در ابتداى صفحه ى آن حجى مقبول و مبرور بيند، ساعتى در آن مى نگرد و انديشه كند كه من حج نكرده ام، خطاب رسد نامه عملت را بخوان گويد: خدايا سهو و اشتباه بر تو روا نيست، من در دنيا حج بجا نياورده ام ولى در پرونده ام حجى مقبول ثبت است خطاب رسد تو حج نكرده اى ولى به ياد دارى در فلان روز قافله حج براى رفتن به حج عبور مى كرد و تو اشك از چشم فرو ريختى و گفتى اى كاش من هم مستطيع بودم تا با اين كاروان به حج مى رفتم، من خواسته ات را صدق و درست ديدم به اين خاطر در پرونده ى عملت حجى مقبول نوشتم.

 

در هر صورت حساب براى نيك و بد قطعى باشد و مؤاخذه و آمرزش در دست قدرت اوست خواهد ببخشد و خواهد عذاب كند.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عملى ديگر به جاى حج‏
براى هر گناهى توبه اى مخصوص است
کم کردن فاصله بین من و خدا
ارزش يوسف عليه السلام در مقابل زليخا
نعمت غریزه جنسی
اين شهر طبيب نمى‏خواهد
امر به دعا
انتهاى كار مرحوم مدرس‏
ريشه جنايات‏
اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشتند

بیشترین بازدید این مجموعه

همنشينى بهشتيان با چهار گروه
اخلاق الهى حضرت سجّاد
ارزش يوسف عليه السلام در مقابل زليخا
ريشه جنايات‏
حجت كبراى
پاداش زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)
قیمت آبروی مؤمن
امر به دعا
دید و بازدید ارحام
بهترین دانستنی ؟

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^