فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 26
50% این مطلب را پسندیده اند

صابونى را برگردانيد كه با اين حال، لايق ديدار ما نيست!

صابونى را برگردانيد كه با اين حال، لايق ديدار ما نيست!

 در آثار اسلامى آمده كه:

مردى مؤدب به آداب، در بازار بغداد بر سقط فروشى وارد شد و از او طلب كافور كرد.

سقط فروش پاسخ داد: كافور ندارم. آن مرد الهى گفت: دارى ولى فراموش كرده اى، در فلان بسته و در كنار فلان قفسه است.

مرد سقط فروش برابر با گفتار آن چهره پاك به سراغ كافور رفت و آن را به همان صورتى كه آن رجل نورانى فرموده بود يافت.

از اين معنى تعجب كرد پرسيد: شما از كجا دانستيد در مغازه من كافور هست، در صورتى كه من مدت هاست به خيال اين كه اين جنس را ندارم، مشتريان خود را جواب مى كنم!

 

آن مرد الهى فرمود: يكى از دوستان وجود مبارك حضرت ولى عصر عليه السلام از دنيا رفته و حضرت اراده دارند خود متكفل غسل و دفن باشند، مرا به حضور خواستند و فرمودند كه در تمام بازار بغداد به يك نفر اطمينان هست و او كافور دارد، ولى داشتن كافور را فراموش كرده، شما براى خريد كافور به نزد او برو و آدرس كافور فراموش شده را در اختيار او بگذار، من هم به نشانى هاى ولى امر به مغازه تو آمدم!!

 

سقط فروش بناى گريه و زارى گذاشت و از آن مرد الهى به التماس درخواست كرد كه مرا براى ديدار مولايم، گرچه يك لحظه باشد با خود ببر!!

آن مرد الهى درخواست او را پذيرفت و وى را همراه خود برد، به بيابانى رسيدند كه خيمه يوسف عدالت در آنجا برپا بود. قبل از رسيدن به خيمه، هوا ابرى شد و نم نم باران شروع به فرو ريختن كرد، ناگهان سقط فروش به ياد اين  افتاد كه مقدارى صابون ساخته و براى خشك شدن بر بام خانه ريخته اگر اين باران ببارد، وضع صابون چه خواهد شد؟ در اين حال بود كه ناگهان صداى حضرت حجت حق برخاست كه صابونى را برگردانيد كه با اين حال، لايق ديدار ما نيست!!

 

برخيز تا نهيم سر خود را به پاى دوست

 

جان را فدا كنيم كه صد جان فداى دوست

در دوستى ملاحظه مرگ و زيست نيست

 

دشمن را به از كسى كه نميرد براى دوست

حاشا كه غير دوست كند جا به چشم من

 

ديدن نمى توان دگرى را به جاى دوست

از دوست هر جفا كه رسد جاى منت است

 

زيرا كه نيست هيچ وفا چون جفاى دوست

     

 

با دوست آشنا شده بيگانه ام زخلق

 

تا آشناى من نشود آشناى دوست

     

دست دعا گشاد هلالى به درگهت

 

يعنى به دست نيست مرا جز دعاى دوست  «1»

     

 


منبع : پایگاه عرفان
0
50% (نفر 26)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شايد بخل ورزيده باشد
شكر او را از فقر نجات داد
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
توبه ابولبابه
مهر و محبّت، مرا پايبند مسجد كرد
پيروى نكردن از غافلان
اين را مى‏توان باور كرد؟
جهاد افضل
از يك خلال دندان ناراحتم
تواضع در برابر حق‏

بیشترین بازدید این مجموعه

بهترین برنامه اسلام
شما عهده‏دار رياست كل كشورى
از يك خلال دندان ناراحتم
دوستى ناپايدار
حضرت عيسى عليه السلام و گناهكار
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى آموزنده درباره‏ى آبرودارى‏
گناه نااميدى‏
از كجا دانستند؟
توبه یزید بن معاویه!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^