فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عظمت حضرت ربّ از زبان نهج البلاغه‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد چهارم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در خطبه 49 «نهج البلاغه» حضرت مولى الموحّدين عليه السلام آمده:

ستايش خداوندى را، كه به همه امور پنهانى داناست، و نشانه هاى آشكار بر وجودش دلالت دارد، و به ديده بينا درنيايد. چشمى كه او را نديده انكارش نمى كند، و دل كسى كه وجودش را باور كرده به كُنه ذاتش نمى رسد. در برترى از همه چيز پيش گرفته، و چيزى از او برتر نيست، به هر چيزى نزديك است و چيزى نزديك تر از او نيست. نه برترى مقامش او را از مخلوقات دور نموده، و نه نزديكى او به موجودات موجب مساوى بودنش با آنها در مكان گشته. عقلها را بر بيان حدود صفتش آگاه نكرده، و آنها را از معرفت لازم در باره وجودش باز نداشته. او خدايى است كه آثار هستى اقرار قلبى منكرش را گواهى مى دهد. خدا از آنچه تشبيه كنندگانش به موجودات مى گويند و از اوهام منكراتش بسى بالاتر است.

در خطبه 64 مى فرمايد:

موجودات را نه براى تقويت سلطنت خود آفريد، و نه به خاطر ترس از حوادث روزگار، و نه براى كمك گرفتن در دفع همتاى پرخاشگر، و نه براى به دست آوردن نيرو براى پيكار با شريك پر نخوت و مخالف گردنكش، بلكه همه آفريده ها پرورده شده و بندگانى ذليل و خوارند. در اشيا حلول ننموده تا گفته شود خدا در آنهاست. آفريدن موجودات و تدبير وضع آنان او را خسته و درمانده نكرده، و نسبت به آنچه آفريده عجزى به او دست نداده، و در آنچه حكم داده و مقدّر نموده اشتباهى بر او وارد نگشته، بلكه كارش كارى است استوار، و علمى است محكم، و امرى است قطعى. بندگان با وجود خشمش به او اميدوار، و با وجود نعمت هايش از او هراسانند.

در خطبه 82 مى فرمايد:

ستايش خدا را كه به قدرتش از همه چيز برتر، و به احسانش به همه چيز نزديك است. بخشنده هر سود و فضل، و برطرف كننده هر بلاى عظيم و شدت است. او را بر كَرَمهاى پى درپى، و نعمت هاى فراوان و كاملش سپاس مى گويم، و به او ايمان مى آورم كه اول است و ابتدا كننده آفرينش، و از او هدايت مى خواهم كه نزديك است و هدايت كننده، و از او كمك مى طلبم كه چيره است و توانا.

در خطبه 89 مى فرمايد:

اوست خدايى كه عذابش در عين وسعت رحمت، بر دشمنانش شديد است، و رحمتش در عين سختى عذابش بر عاشقانش گسترده است. به هر كه بخواهد بر او غلبه كند مسلّط است، و درهم كوبنده مخالف خود است، و خواركننده كسى است كه با او درگيرى نمايند، و غالب بر هر كه با او دشمنى ورزد.

در خطبه 90 مى فرمايد:

ستايش خدا را كه امساك و نپرداختن بر ثروتش اضافه نمى كند، و عطا و بخشش تهيدستش نمى نمايد؛ زيرا هر بخشنده اى جز او ثروتش كم مى شود، و هر منع كننده اى جز او شايسته مذمّت است. اوست بخشنده انواع نعمت ها، و فراوانى بهره ها و نصيب ها. جميع آفريده ها روزى خوار اويند، رزق همه را ضمانت كرده، و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت كنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده، اين طور نيست كه جود و بخشش او در آنجا كه از او بخواهند بيشتر از آنجا باشد كه از او نخواهند.

همان اولى است كه براى اوليّتش قبلى نبوده تا پيش از او چيزى باشد، و آخرى است كه براى آخريتش بعدى نيست تا موجودى پس از او باشد، و مردمك ديده ها را از ديدن و دركش باز داشت. نه زمان بر او مى گذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود، و نه در مكانى است كه انتقال برايش صورت بگيرد. اگر آنچه را كه معادن كوهها نفس زنان بيرون مى ريزند، و صدف هاى دريا خنده كنندگان ظاهر مى سازند، از نقره خالص و طلاى ناب، و درّ منثور و خوشه مرجان، همه و همه را ببخشد در جود و سخايش اثر نگذارد، و وسعت نعمتش را پايان ندهد، و از ذخاير نعمت ها آن قدر نزد او هست كه با خواسته هاى بندگان تمام نشود؛ زيرا او بخشنده اى است كه درخواست خواهندگان از او نمى كاهد، و اصرار و دعاى اصرار كنندگان او را بخيل ننمايد.

اى پرستش كننده، به دقّت بنگر، آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمايى مى كند پيروى كن، و از نور هدايت قرآن بهره مند شو. و آنچه را كه شيطان تو را به ياد گرفتن آن واداشته از آنچه كه در قرآن بر تو لازم نگشته، و در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام اثرى نيامده، علمش را به خداى سبحان واگذار، كه نهايت حق خداوند بر تو همين است. و آگاه باش كه استواران در دانش آنانند كه خداوند آنان را با اقرار به كلّ آنچه از آنها پنهان است و تفسيرش براى آنان روشن نيست، از ورود در ابواب و سراپرده هاى اسرار پنهانى بى نياز فرموده، و اعترافشان را به ناتوانى از رسيدن به آنچه كه داشتن آنها به آن احاطه ندارد ستوده، و ترك تعمّق آنان را در چيزى كه بحث از حقيقت آن را امر نفرموده استوارى در علم ناميده. پس به همان اندازه كه خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اكتفا كن، و عظمت خداوندى را با ترازوى عقلت اندازه مگير، كه دچار هلاكت خواهى شد.

او توانايى است كه اگر همه اوهام براى شناخت نهايت قدرتش پيشرفت كنند، و انديشه هاى به دور از وساوس شيطانى بخواهند اعماق غيوب ملكوتش را دريابند، و دل ها براى به دست آوردن چگونگى صفاتش عاشقانه بكوشند، و عقل ها را در نهايت دقّت در آنجا كه به درك صفاتش نمى رسند به شناخت ذاتش برخيزند، همه و همه را پس زده در حالى كه آنها همه راهها و تاريكى هاى عوالم غيب را سير كرده، براى خلاص خود روى به درگاه او آورده اند، عاقبت از اين راه برگشته در حالى كه اعتراف دارند به اين كه با پيمودن راه و بى راه، رسيدن به عمق معرفتش ميسّر نيست، و هيچ خاطره اى براى اندازه زدن جلال عزّتش، بر قلب انديشمندان خطور نمى كند. خدايى كه آفريده ها را به وجود آورد بدون اين كه از نقشه ديگرى اقتباس نمايد، يا در به وجود آوردن آنها از به وجود آورنده اى پيش از خود الگو بردارد. و به اندازه اى از ملكوت قدرتش، و از شگفتى هايى كه آثار حكمتش گوياى آن است، و از اعتراف نياز خلق به آنچه كه با قدرتش آن را حفظ مى كند به ما ارائه فرموده كه ما را به قيام دليل قطعى بر معرفت و شناختش راهنمايى نموده است. در ساخته هاى بديعش آثار صنع، و نشانه هاى حكمتش آشكار است، از اين رو آنچه آفريده حجّت و دليلى بر وجود اوست، و اگر موجودى بى زبان باشد تدبير او در وجود آن موجود برهان گويايى بر وجود او، و دليلى محكم بر آفرينندگى ذات پاك اوست.

خورشيد رُخَت چو گشت پيدا

 

ذرّات دو كون شد هويدا

مهر رخ تو چو سايه انداخت

 

زان سايه پديد گشت اشيا

هم ذرّه ز نور مهر رويت

 

خورشيد صفت شد آشكارا

هم ذرّه به مهر گشت موجود

 

هم مهر به ذرّه گشت پيدا

درياى وجود موج زن شد

 

موجى بفكند سوى صحرا

آن موج فرو شد و بر آمد

 

در كسوت و صورتى دل آرا

اجزا چو بود؟ مظاهر كل

 

اشيا چه بود؟ ظلال اسما

اسما چه بود؟ ظهور خورشيد

 

خورشيد جمال ذات والا

صحرا چه بود؟ زمين امكان

 

كآن است كتاب حق تعالى

     

اى مغربى اين حديث بگذار

 

سرّ دو جهان مكن هويدا

     

 

(شمس مغربى)

در خطبه 108 مى فرمايد:

همه چيز فروتن براى او، و هر چيزى قائم به اوست. ثروت هر نيازمند، و عزت هر ذليل، و قدرت هر ناتوان، و پناهگاه هر ستم رسيده است. سخن هر سخنگو را مى شنود، باطن هر خاموش را مى داند، روزى هر زنده اى به عهده اوست، و بازگشت هر كه بميرد به جانب او.

ديده ها تو را نديده تا از تو خبر دهند، بلكه پيش از وصف كنندگان از آفريده هايت بوده اى. موجودات را براى ترس از تنهايى نيافريدى، و براى دريافت منفعت به كار نگرفتى، به دنبال هر كه باشى از تو پيش نيفتد، و آن را كه بگيرى از چنگ تو بيرون نرود، عاصى از سلطنت كم نمى كند، و مطيع به حكومتت اضافه نخواهد كرد، آن كه از حكم تو خشمناك است قدرت برگرداندن فرمانت را ندارد، و هر كه از فرمانت روى گرداند از تو بى نياز نمى شود. به نزدت هر نهانى آشكار است، و هر غيبى در پيشگاهت حاضر است. تو ابدى هستى بنابراين زمانى برايت نيست، و تو منتهاى هر چيز هستى از اين رو گريزى از تو نيست، و تو ميعادگاهى كه نجاتى از تو جز به تو نيست. مهار هر جنبنده اى در كف تو، و بازگشت هر انسانى به سوى توست.

منزّهى از هر عيب، چه بزرگ است شأن تو! منزّهى، چه عظيم است آنچه از مخلوقاتت مى بينم، و چه كوچك است عظمت آن در كنار قدرت تو! و چه دهشت آور است آنچه از ملكوت تو مشاهده مى نماييم! و چه اندازه حقير است آنچه ديده مى شود، در برابر آنچه از سلطنت تو براى ما ناپيداست! نعمت هايت در اين دنيا چه گسترده و فراوان است! و با اين حال در برابر نعمت آخرتت چه كوچك است!

در خطبه 133 مى فرمايد:

دنيا و آخرت با مهارهاى خود فرمانبردار اويند، و آسمان ها و زمين ها كليد خود را تسليم او كنند، درختان سرسبز در صبح و شام براى او سجده آرند، و از شاخه هاى خرّم خود براى او آتش روشن افروزند، و به فرمان او ميوه هاى رسيده و قابل خوردن آورند.

در خطبه 159 مى فرمايد:

خداوندا، تو را سپاس بر آنچه مى گيرى و بر آنچه مى بخشى، و تو را سپاس بر عافيت و بر بيمارى و بلا، سپاسى كه پسنديده ترين و محبوب ترين و برترين سپاس به سويت و در پيشگاهت باشد. سپاسى كه تمام فضاى آفرينشت را پر كند، و تا جايى كه اراده كنى برسد. سپاسى كه از قبول رحمتت محجوب نشود، و از رسيدن به محضرت قاصر نباشد. سپاسى كه عددش به پايان نرسد، و پشتوانه اش فانى نگردد. ما كُنه عظمتت را نمى دانيم، جز اين كه مى دانيم تو زنده و قائم به ذاتى، چرت و خواب تو را نمى گيرد. هيچ نظرى به تو نمى رسد، و ديده اى تو را درك نمى كند. تو ديده ها را درك كرده و اعمال را شماره نموده، و مهار حيات همگان را به دست دارى و آنچه از آفريده هاى تو مى بينيم، و از آثار قدرتت به شگفتى مى آييم، و آنچه از عظمت قدرت تو وصف مى كنيم چه قدر و منزلتى دارند؟ حال آن كه آنچه از ما پوشيده است، و ديده ما از ديدنش قاصر است، و عقول ما به درك آن نمى رسد، و پرده هاى غيب بين ما و آنها حايل شده بسى عظيم تر است! از اين رو هر كه دلش را از هر چيز فارغ كند، و انديشه اش را به كار گيرد تا بداند چگونه عرشت را به پا داشته اى، و چگونه موجودات را آفريده اى، و چسان كرات را در هوا معلّق نموده اى، و چگونه زمين را بر امواج آب گسترانده اى، ديده اش وامانده، عقلش قرين شكست، و گوشش حيران، و فكرش سرگردان مى شود.

سنايى غزنوى گويد:

ملِكا ذكر تو گويم كه تو پاكىّ و خدايى

 

نروم جز به همان ره كه توام راهنمايى

     

همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم

 

همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايى

تو حكيمى، تو عظيمى، تو كريمى، تو رحيمى

 

تو نماينده فضلى، تو سزاوار ثنايى

برى از رنج و گدازى، برى از درد و نيازى

 

برى از بيم و اميدى، برى از چون و چرايى

برى از خوردن و خفتن، برى از شرك و شبيهى

 

برى از صورت و رنگى، برى از عيب و خطايى

نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجى

 

نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم نيايى

     

(سنايى غزنوى)

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

قرّة بن أبى قرّة غفارى‏
حق پدر و مادر
زن شايسته برای شوهر
درس‌هایی از امام جواد(علیه‌السلام)
 دعاى مستجاب‏
رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
در سوگ غریب طوس
رمضان ماه خدا
دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی
شانس و اقبال در اسلام

بیشترین بازدید این مجموعه

آداب دعا در نيايش هاي انبياء
عوامل حضور قلب در نماز
در امتداد تاریخی عظیم
یاس کبود (شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام)
 دعاى مستجاب‏
فاطمه علیهاالسلام تجلی تمام زنان مقدس قرآنی (بر ...
ذکری برای رهایی از سختی ها و بلاها
نمی خواهم در امتحانات سخت خداوند شرکت کنم!!
گناه و از دست دادن توفیق عبادت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^