فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

آثار مثبت عمل - جلسه دوازدهم - (متن کامل + عناوین)

 

منبر ملكوتى

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

در كتاب هاى دينى، فراز بسيار مهمى را درباره وجود مبارك امام مجتبى عليه السلام روايت مى كنند.

قطعه اى مربوط به ايام كودكى حضرت مجتبى عليه السلام است كه در مدينه و در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله اتفاق افتاده است كه حضرت مجتبى عليه السلام در حدود سنّ پنج شش سالگى بوده اند.

روزى اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمودند: حسن جان! براى من سخن بگو. اين سخنان از نظر منبرى و مستمع و خود منبر بى نظير است. چون گوينده وجود مبارك حضرت مجتبى عليه السلام، مستمع وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام، مطالب هم عرشى و ملكوتى است.

امام مجتبى عليه السلام دعوت پدر را اجابت كردند. دعوت پدران در صورتى كه دعوت به كار نيك باشد، از طرف فرزندان لازم، بلكه واجب اخلاقى و گاهى واجب شرعى است كه بايد اجابت شود.

 

رشد معنوى آيت الله العظمى بروجردى

مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى رحمه الله در احوالات خود مى فرمودند: من در اصفهان و در اوج تحصيل بودم. زمانى كه اساتيد من آيت اللّه العظمى آقا سيد محمد باقر درچه اى، مرحوم كلباسى، مرحوم آخوند كاشى و مرحوم جهانگير خان قشقايى بود. عجيب به اساتيدم وابسته بودم و دلم نمى خواست كه يك روز هم اصفهان را ترك كنم.

پدرم از بروجرد يك نامه به من نوشت كه: به محض رسيدن نامه به بروجرد بيا، چون وسائل ازدواج تو را فراهم كرده ام و مى خواهم با آمدن به بروجرد، ازدواج نمايى و به اتفاق همسرت به اصفهان برگردى. من در جواب نامه پدرم نوشتم:

پدر! مى ترسم ازدواج و تشكيل خانواده مانع رشد تحصيلى من باشد و لذا تقاضامندم كه مرا از قبول اين پيشنهاد معذور بداريد.

پدرم در جوابم نوشتند: آيا فكر نمى كنى گوش دادن به حرف پدر مايه رشد و سرپيچى از فرمان پدر باعث توقف شود؟ آيا فكر مى كنى كه حرف پدر را گوش ندهى و دل پدر بسوزد، باز هم راه براى تو باز است؟ باز هم درهاى رحمت خدا به روى تو گشوده است؟ من وقتى نامه دوم پدر را خواندم، معطل نشدم و به بروجرد رفتم.

دخترى را براى من انتخاب كرده بودند، با او ازدواج كردم. كه البته زندگى ايشان با آن خانم خيلى طولانى نشد، چون آن خانم بعد از چند سال از دنيا رفت و در قم دفن شد. مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى تا آخر عمر، هفته اى يك بار سر قبر اين خانم مى آمدند، چون مى فرمودند: بروجردى شدنم را مديون او هستم. اين نتيجه اطاعت از حرف پدر است.

 

نعمت پدر و مادر

پدر و مادر دو منبع فيض خدا براى انسان است، يعنى پروردگار مهربان عالم، رحمت و فيض و كرامتش را در يك بخش وسيعى از سوى آن دو مى رساند. اگر آنها ناراضى شوند انسان از بخش عمده اى از بركات حضرت حق محروم مى شود.

امام مجتبى عليه السلام به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض نكرد: اى درياى بى كران علم خدا! اى ولىّ اللّه الاعظم! اى صاحب ولايت كليه الهيه! اى آيت عظماى پروردگار! آيا من براى شما سخن بگويم؟ نه، هرگز من چنين جسارتى نمى كنم. ايشان اين گونه رفتار نكرد، چون مى داند كه اطاعت از دستورِ پدر، كليدى براى باز كردن درهاى رحمت خدا و فيوضات الهى است.

وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: پسرم! براى من سخنرانى كن

«لَاسْمَعَ كَلامَكَ» «1»

من دوست دارم كه منبر تو را بشنوم، حضرت مجتبى عليه السلام پذيرفتند، از جا بلند شدند، شروع كردند:

«الْحَمْدُ لُلَّهِ الّذى مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ كَلامَهُ»

خدايى را سپاس و ستايش مى گويم كه هر كه در اين عالم سخن بگويد، خدا سخن و كلام او را مى شنود؛ «إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» «2» خدا هر كلامى را از هر كسى بشنود، در نظام عالم حفظ مى كند و در قيامت گوينده را با آن چه گفته است، به محاكمه مى كشاند؛ زيرا صدايى كه از دهان بيرون مى آيد، يا ارزش دارد كه بايد در قيامت پاداش آن را بدهند و يا بى ارزش است كه بايد گوينده آن را در قيامت جريمه كنند.

 

تكليف سنگين زبان

قرآن درباره زبان مى فرمايد:

دو فرشته، مأمور نوشتن كلمه هايى هستند كه از دهان شما بيرون مى آيد:

«مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» «3»

به اين خاطر است كه در احاديث قدسيه آمده است كه در قيامت، پروردگار به

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 75/ 114، حديث 8؛ «رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَالَ لِلْحَسَنِ عليه السلام قُمْ فَاخْطُبْ لِأَسْمَعَ كَلَامَكَ فَقَامَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ كَلَامَهُ وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ مَا فِي نَفْسِهِ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مَعَادُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْقُبُورَ مَحَلَّتُنَا وَ الْقِيَامَةَ مَوْعِدُنَا وَ اللَّهَ عَارِضُنَا وَ إِنَّ عَلِيّاً بَابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً فَقَامَ إِلَيْهِ عليه السلام فَالْتَزَمَهُ وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».

(2)- بقره (2): 181؛ يقيناً خدا شنوا و داناست.

(3)- ق (50): 18؛ هيچ سخنى را به زبان نمى گويد جز اينكه نزد آن [براى نوشتن و حفظش ] نگهبانى آماده است.

 

زبان مى گويد: به خودم قسم كه تو را عذابى كنم كه احدى را به اين شكل عذاب نكرده ام: زيرا از تو كلمه اى بيرون آمد كه باعث شد خون هايى به ناحق ريخته شود، اموال مردم غارت و از بين برود، آبروى مردم محترم و مؤمن لكه دار شده و خيلى ها را خانه نشين كرده است. «1» در زيارت حضرت رضا عليه السلام آمده است كه:

«صَلّى اللّهُ عَلَيْكَ يا ابَا الْحَسَنِ، صَلّى اللّهُ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ صَبَرْتَ وَ انْتَ الصّادِقُ المُصَدَّقْ قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَكَ بِالأيْدِى وَ الألْسُنِ» «2»

اى فرزند رسول خدا! خدا نابود كند كسانى كه زبان شان قاتل تو شد. چون نزد مأمون سعايت كردند و او را از تو ترساندند تا تصميم به قتل تو گرفت. او با دستش تو را كشت، اما ديگران با زبان شان تو را به قتل رساندند.

يكى از جمله هاى منبر حضرت مجتبى عليه السلام همين است:

«الحمد للّه الذى من تكلم سمع كلامه»

 

 علم پروردگار به همه امور

در قرآن آمده است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله رازى را به يكى از همسرانش فرمود، وقتى چيزى راز و سرّ است، يعنى شما نفر اول و آخر باش كه شنيدى اما آن زن راز را به زن ديگرى گفت. جبرئيل نازل شد و گفت: خداوند مى فرمايد: سرّى كه به آن زن گفته بودى، منتقل شد. پيغمبر عليه السلام او را خواست و بخشى از راز گفته شده را به آن زن فرمود. آن زن گفت: تو از كجا خبر دارى؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداى عليم و خبير به من خبر داد. صداى نفسى كه قوى ترين گوش ها و قوى ترين دستگاه ها نگيرد، خدا مى شنود.

نه تنها صدا را مى شنود، بلكه «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ» «3» آن چه در

______________________________
(1)- وسائل الشيعة: 27/ 22، باب 4، حديث 33103؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَايُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَاأُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِكَ».

كافى: 2/ 115، حديث 12؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ يَوْمٍ إِلَّا وَ كُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَاءِ الْجَسَدِ يُكَفِّرُ اللِّسَانَ يَقُولُ نَشَدْتُكَ اللَّهَ أَنْ نُعَذَّبَ فِيكْ».

كافى: 2/ 115، حديث 13؛ «عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَال: إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَّ».

بحار الأنوار: 74/ 180، باب 7، حديث 10؛ «ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ أَوْ سَكَتَ فَسَلِمَ إِنَّ اللِّسَانَ أَمْلَكُ شَيْ ءٍلِلْإِنْسَانِ أَلَا وَ إِنَّ كَلَامَ الْعَبْدِ كُلَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا ذِكْرُ اللَّهِ تَعَالَى أَوْ أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَرٍ أَوْ إِصْلَاحٌ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ فَقَالَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَلْيَحْفَظْ مَا جَرَى بِهِ لِسَانُهُ وَ لْيَحْرُسْ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ جِنَانُهُ وَ لِيُحْسِنْ عَمَلَهُ وَ لْيُقَصِّرْ أَمَلَهُ ثُمَّ لَمْ يَمْضِ إِلَّا أَيَّامٌ حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الآْيَةُ لاخَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ».

(2)- من لايحضره الفقيه: 2/ 605، (باب زيارت قبر الرضا بطوس)، حديث 3210.

(3)- آل عمران (3): 119؛ يقيناً خدا به آنچه در سينه هاست، داناست.

 

عمق باطن سينه ها از تصميم ها، نيّت ها، رازها، اسرار، توطئه ها و نقشه هاى خطرناك مخفى شما را مى داند. اين ها همه در قرآن است. گاهى در جلسات شبانه منافقان جلسه مخفى برپا مى كردند كه زن و بچه ها و رفيق هاى آنها نفهمند، بعد بر ضد رسول خدا صلى الله عليه و آله توطئه مى كردند، اما جلسه هنوز تمام نشده بود، خدا متن جلسه را به پيغمبر صلى الله عليه و آله خبر مى داد.

چه بگوييم كه در روز قيامت به خاطر گفتارمان ما را به محاكمه نكشانند؟

بسيازى از علما به خاطر زبان مردم، دچار غربت و تنهايى شدند.

يك تاجر تهرانى گفت: روزى در مغازه نشسته بودم، پيرمردى قد خميده نزد من آمد، خيلى نگران و ناراحت بود. به من گفت: طبيب به من گفته است كه تا سه ماه ديگر بيشتر زنده نيستم. من دچار يك بيمارى خطرناك شده ام. كارهايم را انجام مى دهم و به پرونده زندگى رسيدگى مى كنم و براى مردن خودم را آماده مى كنم، اما يك مشكل بزرگ دارم كه به دست تو حل مى شود.

گفتم: چيست؟ گفت: چون خانواده شما، خيلى با فلان عالم دوست هستند، شما خدمت آن عالم برو، بگو: كسى كه در بين مردم گفت كه شما ترياك مى كشيد، من بودم. در حالى كه او اين كاره نبود. بگو كه مرا حلال كند. آن تاجر مى گويد: من به اين پيرمرد قول دادم كه از او حلاليّت بطلبم. يك روز به منزل آن عالم رفتم، علما همه نشسته بودند، گفتم: عرض خصوصى دارم. ايشان گفت: پس به اتاق ديگر برويم. گفتم: آقا! پيرمردى به مغازه من آمد، دكتر به او گفته است كه سه ماه ديگر مى ميرى. او گفته است كه من چنين حرفى را به شما تهمت زدم.

يكى از آلودگى هاى باطنى حسد است كه كسى چشم نداشته باشد كه كس ديگر را در نعمت خدا ببيند.

گفتم: آقا! در حق اين پيرمرد چه مى گوييد؟ گفت: حال او تغيير كرد. گفت:

خدايا از آن پيرمرد محاسن سفيد بگذر، من هم گذشتم. بعد به من گفت: به اين پيرمرد بگو: در قيامت گرفتار من نيستى. به خاطر من محاكمه ات نمى كنند، من از تو گذشتم.

اما روز قيامت خداوند اگر پنج هزار جوان، دكتر، دانشگاهى، درس خوانده، بازارى را در محشر بياورد و به تو بگويد: آنان در گويندگان فقط همين عالم را قبول داشتند و جاى ديگرى نمى رفتند، بعد از اين كه شنيدند او ترياكى است، گفتند:

اين كه آلوده است، واى به حال ديگران و ديگر پاى سخنان او نرفتند و از دين و معارف و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام عقب ماندند، به خدا چه جواب مى دهى؟

رواياتى مى گويد: غيبت عالم، گناهش بسيار سنگين تر از غيبت ديگران است، عالمى در جامعه بى آبرو و بى شخصيت شده است، اين خيانت به خدا و دين خيلى سنگين است. «1» ضررش براى اسلام، قرآن، مسلمين و هدايت و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام است.

 

شرط قبولىِ توبه گمراه كنندگان

قرآن و روايات در باب توبه چنين بيان مى كنند كه: توبه كافر از كفر خود، مشرك از شرك خود، بت پرست از بت پرستى، رباخور با برگرداندن مال مردم، بى حجاب با رعايت حجاب، غيبت كننده با ترك غيبت، همه اين ها قبول است، اما توبه كسى كه مردم را گمراه كرده است، به شرطى قبول است كه همه گمراهان را برگرداند. آنهايى كه مرده اند، چگونه مى خواهد زنده كند؟

جمله دوم امام مجتبى عليه السلام اين است:

«وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ ما فِى نَفْسِهِ»

آن خدايى را كه اگر كسى ساكت باشد حرف نزند و نياز و حاجتش را نگويد، خدا باطن او را خبر دارد كه چه مى خواهد.

آنى تو كه حال دل نالان دانى

 

احوال دل شكسته بالان دانى

گر خوانمت از سينه سوزان، شنوى

 

ور دم نزنم، زبان لالان دانى «2»

     

 

شخص گنگ و لالى را به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله مى آوردند كه او بت پرست بود، خواست مسلمان بشود، پيغمبر صلى الله عليه و آله با اشاره دست او را متوجه مى كرد كه من از جانب خدايى كه تو را آفريده است آمده ام، براى اين كه شما را بعد از مرگ به بهشت برسانم. بعد آن شخص لال مى خنديد و دو سه بار سر تكان مى داد، يعنى تو را قبول دارم. حضرت فرمود: او مؤمن شده است. مى پرسيدند: براى نمازش چه كار كند؟ مى فرمودند: بين شما بايستد و مثل شما نمازش را بخواند، در قيامت او را جزء نمازگزاران حساب مى كنند. و فرداى قيامت با زبان گويا، اهل بهشت هستند.

 

رزق و روزى خداوند

جمله سوم:

«وَ مَنْ عاش فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ»

اين جمله را هر كسى كه باور كند، جلوى حرام خوارى را مى گيرد. يعنى آدم اگر اعتماد به اين جمله پيدا كند، دستش به هيچ حرامى دراز نمى شود؛ كسى كه زندگى مى كند، روزى او بر خدا واجب است. نه اين كه خوب يا مستحب است، بلكه

«فعليه رزقه»

يعنى خدا به اندازه بندگان روزى آماده كرده است، بندگان بايد يك كسب مشروعى براى خود بسازند.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 72/ 216، باب 65، حديث 17؛ «قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام: إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِينَ جُنَّةً فَمَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً كَبِيراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً فَإِذَا عَابَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِشَيْ ءٍ يَعْلَمُهُ مِنْهُ انْكَشَفَتْ تِلْكَ الْجُنَنُ عَنْهُ وَ يَبْقَى مُهْتَكَ السِّتْرِ فَيَفْتَضِحُ فِي السَّمَاءِ عَلَى أَلْسِنَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أَلْسِنَةِ النَّاسِ وَ لَايَرْتَكِبُ ذَنْباً إِلَّا ذَكَرُوهُ وَ يَقُولُ الْمَلَائِكَةُ الْمُوَكَّلُونَ بِهِ يَا رَبَّنَا قَدْ بَقِيَ عَبْدُكَ مُهْتَكَ السِّتْرِ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِهِ فَيَقُولُ عز و جل مَلَائِكَتِي لَوْ أَرَدْتُ بِهَذَا الْعَبْدِ خَيْراً مَا فَضَحْتُهُ فَارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَوَ عِزَّتِي لَايَئُولُ بَعْدَهَا إِلَى خَيْرٍ أَبَداً». بحار الأنوار: 72/ 244، باب 66، حديث 5؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً بِمَا لَيْسَ فِيهِ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي طِينَةِ خَبَالٍ حَتَّى يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ قُلْتُ وَ مَا طِينَةُ خَبَالٍ قَالَ صَدِيدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ».

بحار الأنوار: 72/ 247، باب 66، حديث 9؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ فَلَا يَجْلِسُ فِي مَجْلِسٍ يُسَبُّ فِيهِ إِمَامٌ أَوْ يُغْتَابُ فِيهِ مُسْلِمٌ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا».

(2) ابوسعيد ابوالخير

 

ويژگى زمان ظهور امام زمان عليه السلام

روزى كه حكومت عدل جهانى برپا شود، يك وجب كوير بر روى زمين نخواهد ماند: «يَجْعَل لَّكُمْ جَنتٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهرًا» «1» تمام كويرها باغ مى شود و نهر آب هم در آن جارى مى شود. در آن روز جمعيت هم به اندازه امروز نيست، چون قبل از آمدن ايشان، ستمگران دنيا به جان هم مى افتند و دو سوم جمعيت كره زمين به دست خود مردم زمين نابود مى شوند. و يك سوم جمعيت مى ماند، كه آنها هم طولى نمى كشد كه تسليم ايشان مى شوند.

______________________________
(1)- نوح (71): 12؛ و شما را با اموال و فرزندان يارى كند، و برايتان باغ ها و نهرها قرار دهد.

 

در روايات آمده است كه تنها جنگى كه با امام زمان عليه السلام مى شود، از طرف سه قوم يهود، لاييك و اعراب است كه هم زمان با ظهور حضرت، براى نابودى ايشان دست به دست هم مى دهند. اولين دولتى هم كه وارد جنگ با ايشان مى شود، وهابيّت است. بعد هم اسرائيل، بعد هم لاييك. ولى همگى به هلاكت مى رسند.

وقتى شرّ آنها از زمين كنده مى شود، آن وقت جهان رو به گلستان شدن مى رود.

مسيحيان واقعى عالم هم با ايشان نمى جنگند، چون مسيحى ها عيسى عليه السلام را مى بينند كه در نماز به امام عليه السلام اقتدا مى كند.

در معيشت مادى، هر كاسبى به مشترى التماس مى كند. همه جا نعمت و بركت به وفور يافت مى شود. اين ها از بركت ايمان و عدالت است. اگر دولت ها حاضر شوند كه اين عدالت را امتحان كنند، آن وقت مى بينند كه كشور چگونه متحوّل مى شود. چنان امنيّت برقرار مى شود كه امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

اگر زنى، شترى را كه يك طرفش طلا و طرف ديگر آن را نقره بار كرده است، از بازار بغداد تا شام برود، يك چشم نامحرمى به او دوخته نمى شود، يا دستى به بار شتر او دست دراز نخواهد شد. «1» «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ» «2»

همه دست به دست هم بدهيم تا كشور را دين دار كنيم.

 

حضور در محكمه الهى

جمله چهارم:

«وَ مَنْ ماتَ فَإلَيْهِ مَعَادُه»

اما كسى كه بميرد، بعد از مرگش، مستقيم به طرف خدا حركت مى كند، محاكمه شود.

سپس ادامه داد:

«امّا بَعْد فَإنَّ القُبُورَ مَحَلَّتُنا»

قبرها جاى ورود ما است و عاقبت بايد خانه ها، كاخ ها، باغ ها را رها كنيم و به جانب گور برويم.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 52/ 316، باب 27، حديث 11؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ: بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِنَا يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ بِنَا يُثْبِتُ وَ بِنَا يَدْفَعُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ فَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ مُنْذُ حَبَسَهُ اللَّهُ عز و جل وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَاتَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زَبِيلُهَا لَايُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَاتَخَافُهُ».

بحار الأنوار: 52/ 339، باب 27، حديث 83؛ «رَوَى عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِي أَيَّامِهِ الْجَوْرُ وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا وَ رَدَّ كُلَّ حَقٍّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لَمْ يَبْقَ أَهْلُ دِيْنٍ حَتَّى يُظْهِرُوا الْإِسْلَامَ وَ يَعْتَرِفُوا بِالْإِيمَانِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ».

بحار الأنوار: 52/ 362، باب 27، حديث 131؛ «الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ ... إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقَرُّ».

بحار الأنوار: 53/ 85، باب 29، حديث 86؛ «خُطْبةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام تُسَمَّى الْمَخْزُون: ... ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى مِصْرَ فَيَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَيَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ وَ تُعْطِي السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَاو تَتَزَيَّنُ لِأَهْلِهَا وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّى تَرْتَعِيَ فِي طُرُقِ الْأَرْضِ كَأَنْعَامِهِمْ وَ يُقْذَفُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ الْعِلْمُ فَلَا يَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَى مَا عِنْدَ أَخِيهِ مِنْ عِلْمٍ فَيَوْمَئِذٍ تَأْوِيلُ هَذِهِ الآْيَة: يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ».

(2)- انعام (6): 82؛ كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستمى [چون شرك ] نياميختند، ايمنى [از عذاب ] براى آنان است، و آنان راه يافتگانند.

 

«إنّ القُبُورَ مَحَلَّتُنا وَ أَنَّ القِيامَةَ مَوْعِدُنا»

قرار آخر ما در قيامت است و قرار آخر ما

«وَ اللّهُ عارِضُنا»

آن كسى كه در قيامت با ما است، شخص پروردگار است.

 

پرسش پروردگار

پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: خداوند از چهار برنامه از ما سؤال مى كند:

«عُمُرِكَ فيما افْنَيْتَه»

عمرى كه به تو دادم، در كجا نابود كردى؟

«وَ جَسَدِكَ فيما ابْلَيْتَهُ»

بدن را در چه كارهايى كهنه و فرسوده كردى؟

«وَ مالِكَ مِنْ أَيْنَ كَسَبْتَهُ»

اين ثروت را از كجا بدست آوردى؟

«وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ»

و كجا پول را خرج كردى؟

«وَ عَنْ حُبِّنا أَهْلَ البَيْتِ» «1»

و از محبت اهل بيت مى پرسند.

 

امام على عليه السلام باب نجات

و آخرين جمله امام مجتبى عليه السلام اين است:

«وَ انّ عَلِيّاً بابٌ

«مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا»

» على عليه السلام درى است كه هر كس در زندگى از آن وارد شود، از تمام بلاهاى خطرناك دنيا و عذاب آخرت در امان است.

شخصى از پيغمبر صلى الله عليه و آله پرسيد: نشانه نجات در قيامت كدام است؟

«فَوَضَعَ يَدَهُ عَلى كِتْفِ عَلىِّ بنِ ابيطالبٍ» «2»

پيغمبر صلى الله عليه و آله دستش را روى شانه على عليه السلام گذاشت، فرمود: مايه نجات تو، اين على است.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز قيامت، كليد بهشت و جهنم را به على عليه السلام مى دهد و او را در كنار پل صراط مى گذارد و به او مى گويد:

«انْتَ قَسِيمُ الجَنَّةِ وَ النّارِ» «3»

خدا تقسيم كردن بهشت و جهنم را به تو داد. اين مايه نجات و رهايى است.

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 7/ 259، باب 11، حديث 3؛ «أَبِي جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَاتَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَيْنِ يَدَي اللَّهِ حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ وَ جَسَدِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ وَ مَالِكَ مِنْ أَيْنَ كَسَبْتَهُ وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ».

(2)- بحار الأنوار: 36/ 18، باب 27، حديث 11؛ «جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَالَ بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله جَالِسٌ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ وَرَدَ عَلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ فَبَرَكَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لاتَفَرَّقُوا فَهَذَا الْحَبْلُ الَّذِي أَمَرَنَا بِالِاعْتِصَامِ بِهِ مَا هُوَ قَالَ فَضَرَبَ النَّبِيُّ يَدَهُ عَلَى كَتِفِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَقَالَ وَلَايَةُ هَذَا قَالَ فَقَامَ الْأَعْرَابِيُّ وَ ضَبَطَ بِكَفَّيْهِ إِصْبَعَيْهِ جَمِيعاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ قَالَ وَ شَدَّ أَصَابِعَهُ».

شواهد التنزيل: 2/ 464، حديث 1131؛ «ابن بريدة عن أبيه قال تلاالنبي صلى الله عليه و آله هذه الآية: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ فوضع يده على كتف علي و قال هو أنت و شيعتك، يا علي ترد أنت و شيعتك يوم القيامة».

(3)- بحار الأنوار: 39/ 209، باب 84، حديث 31؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ إِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تُدْخِلُهَا بِغَيْرحِسَابٍ».

بحار الأنوار: 39/ 209، باب 84، حديث 30؛ «ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ».

بحار الأنوار: 37/ 254، باب 53، حديث 1؛ «الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِيَّ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ الْأَمِيرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِي وَ الْوَزِيرُ وَ مَا لَكَ فِي أُمَّتِي مِنْ نَظِيرٍ يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِكَ يُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ يُمَيَّزُ بَيْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْيَارِ وَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكُفَّارِ».

 

كفر منكران ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام

«وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ»

اين را يك امام معصوم براى يك امام معصوم ديگر مى گويد:

«وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ»

كسى كه على عليه السلام را امام خود نداند

«كانَ كافِراً»

. اميرالمؤمنين عليه السلام بلند شد

«فالتزمه»

او را به سينه چسباند، فرمود:

«بأبى انْتَ وَ امّى»

پدر و مادرم فداى تو شوند. «ذُرّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ» «1» تو بر اساس آيه شريفه، برتر از پيغمبران گذشته؛ ابراهيم، موسى و عيسى عليهم السلام هستى و «وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» خدا منبر تو را شنيد و نيت سخنان تو را هم دانست.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

______________________________
(1)- آل عمران: (3): 34 فرزندانى [را برگزيد] كه [از نظر پاكى، تقوا، درستى و راستى ] برخى از [آنان از نسل ] برخى ديگرند؛

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
ديدن باطن افراد با نور الهى
عرفان در سوره یوسف (ع) - جلسه اول
چگونه گناه نکنیم؟
نمونه‏هايى از زنان تاريخ اسلام‏
نيكى‏
اشتیاق خدا نسبت به بندگانش
تفاوت مودّت با محبت
راه تحصيل شرح صدر ، دقّت در مفاهيم قرآن
تلاوت كنندگان و شنوندگان حقيقى آيات قرآن

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره یوسف (ع)- جلسه سوم
درخواست خطاكاران بعد از رفع حجاب‏ها
نيكى‏
دوست آن بايد كه گيرد دست دوست ...
«ارحنا يا بلال»
تشويق به قرض الحسنه و پرهيز از ربا
معناى بسته شدن چشم و گوش
نگاه سوم: نگاه به مال دنيا
تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ ...
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^