فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تواضع و آثار آن - جلسه نوزدهم - (متن کامل + عناوین)

 

علم و معرفت

مالك و مملوك

 

تهران، مسجد حضرت امير عليه السلام رمضان 1384

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

از حالات بسيار با ارزشى كه براى هر انسانى وجودش ضرورى و لازم است، و كاربرد مهمّى در همه امور زندگى دارد، و براى آن، آثار عظيمى در قيامت ظهور خواهد كرد، حالِ تواضع، فروتنى و انكسار است. تواضع را چگونه بايد به دست آورد؟ در اين زمينه يقيناً پدران، مادران، معلّمان، مربّيان و خود انسان نقش مهمى در اين زمينه دارند.

اين مجموعه بايد با كمك يكديگر معناى حقيقى و واقعى تواضع را به انسان القاء كنند.

انسان ذاتاً مملوك است و داراى مالك، مالك او هم هيچ كدام از موجودات نيستند، انسان، جنّ، فرشته و هيچ موجود ديگرى مالك انسان نمى باشند؛ زيرا همه آنها مملوك و مخلوق هستند، مملوك و مخلوق نمى تواند ادّعاى مالكيت كند، اگر ادّعا كند، ادّعاى او به دليل وجود خودش باطل است و به انسان اين حق داده نشده كه مخلوق را به عنوان مالك انتخاب نمايد، و اگر انتخاب كند، اين انتخاب، باطل و بى پايه است. انسان مانند همه موجودات عالم مالك او آفريننده و به وجود آورنده او است.

مملوك؛ يعنى موجودى كه فقر و تهيدستى او ذاتى است. مملوك؛ موجودى است كه ديگرى او را به وجود آورده و همان هم او را از دنيا مى برد، ديگرى به او روزى مى دهد و همان هم روزى او را در آخرين لحظات حيات قطع مى كند.

مملوك موجودى است كه اختيار صد در صد در هيچ امرى از خود ندارد، آن مقدار اختيارى كه دارد، مالك به او واگذار كرده است. مالك، مى تواند مملوك را از اراده و اختيار سلب كند و نيروى اختيارش را از كار بيندازد.

«عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ ءٍ» «1»

يا در آن جمله كه فرمودند:

«العبد و ما فى يده كان لمولاه»

عبد و مملوك و آن چه كه در اختيار او است، ملك مولا مى باشد. «2» اگر عبد و مملوك مالك واقعى بود، انتقال ملك از او محال است، چنانچه انتقال ملكيت بر هستى، هرگز از پروردگار سلب نمى شود.

خدا مالك است و مالك كلّ هستى است، محال است رابطه مالكيت او با مملوك، قطع شود. اما مملوك، مالكيّتش محدود، قابل سلب و انتقال به غير است، انسان اگر توجّه به اين مملوكيت خود داشته باشد، محال است گرفتار غرور و تكبّر شود. به چه دليل مملوك تكبّر كند؟ به چه چيزى تكبّر كند؟ به اموال، كه از دست رفتنى است. به حيات، كه مرگ در انتظار او است. زيبايى ظاهرى كه پيرى در راه است، به علم، كه در خطر فراموشى است و علمى كه مال خودش نيست، علم از اساتيد قبل به انسان انتقال پيدا كرده است. آيا به توان و قدرت خود تكبر كند؟ كه توان و قدرت انسان از بسيارى از موجودات زمين كمتر است.

توان انسان از مورچه كمتر است. مورچه دانه يا لاشه حشره اى را به طرف لانه مى كشد گاهى آن دانه و حشره، هشتاد برابر وزن مورچه است. و انسان نمى تواند چند برابر وزن خود را بردارد و حمل كند، انسان از نظر توان از مورچه هم ضعيف تر

______________________________
(1)- نحل (16): 75؛ «برده زر خريدى كه بر هيچ كارى قدرت ندارد.»

(2)- نهج البلاغة: خطبه 64؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجَزُ.»

و نيز در بحار الأنوار: 2/ 4، باب 1، حديث 3؛ « [التوحيد] سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عز و جل وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَقَالَ يَعْنِي مِلْكَهُ لَايَمْلِكُهَا مَعَهُ أَحَدٌ وَ الْقَبْضُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فِي مَوْضِعٍ آخَرَ الْمَنْعُ وَ الْبَسْطُ مِنْهُ الْإِعْطَاءُ وَ التَّوْسِيعُ كَمَا قَالَ عز و جل وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ يَعْنِي يُعْطِي وَ يُوَسِّعُ وَ يَمْنَعُ وَ يُضَيِّقُ وَ الْقَبْضُ مِنْهُ عز و جل فِي وَجْهٍ آخَرَ الْأَخْذُ فِي وَجْهِ الْقَبُولِ مِنْهُ كَمَا قَالَ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ أَيْ يَقْبَلُهَا مِنْ أَهْلِهَا وَ يُثِيبُ عَلَيْهَا قُلْتُ فَقَوْلُهُ عز و جل وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ قَالَ الْيَمِينُ الْيَدُ وَ الْيَدُ الْقُدْرَةُ وَ الْقُوَّةُ يَقُولُ عز و جل وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بقدرته وَ قُوَّتِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ

است. چرا انسان بايد غرور و تكبر داشته باشد؟

انسان در مقابل يك سلّولى كه در بدن او، خارج از حدّ معمول شروع به رشد كردن مى كند، كه اين رشد را اطبّاء نام آن را سرطان گذاشتند، از مداواى آن عاجز هستند. انسان از بيدار ماندن عاجز است و خواب بر او غلبه مى كند. انسان با خوردن يك غذاى ناباب، تعادل بدن و تعادل خون او به هم مى خورد. انسان در مقابل باد و طوفان، سيل و زلزله، حوادث طبيعى و جريانات تلخ اجتماعى كاملًا عاجز است. مگر وزش يك طوفان، شهرى را در آمريكا زير طوفان و آب نبرد؟ مگر انسان هاى زيادى را بى خانمان نكرد؟ همه اين موارد نشانه عجز بشر است.

مگر خداوند متعال نمرود و نمروديان را به وسيله پشه ها نابود نكرد؟ وقتى كه ابرهه با فيل ها به كعبه حمله كرد، خداوند متعال به «طير أبابيل» فرمان داد آنها را نابود كنند، كه آن پرندگان از گنجشك بزرگتر هستند، آنها از سرزمين مكّه سنگريزه اى برداشتند و بر سر سپاه ابرهه انداختند، هر سنگ ريزه ايى كه به سر آنها مى خورد:

«فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» «1»

مانند گوشت كوبيده شده، مخلوط مى شدند. آيا همه اينها نشانه ضعف انسان نيست؟

آيا جاى تكبر و غرور است؟ انسان منهاى خدا تكيه گاه مطمئنى در اين عالم ندارد. غير از خدا، كدام تكيه گاه براى انسان مطمئن است؟

هوا در شهرهاى بزرگ نامطمئن شده است. با سوراخ شدن لايه ازن، كلّ هواى كره زمين هم نامطمئن شده است. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: چه اطمينانى داريد از اينكه شب همه خواب باشيد و من صبح شما را به زير زمين منتقل كرده باشم. چه اعتمادى داريد؟ شما هر چه ساختمان هاى خود را قوى تر بسازيد، من

______________________________
(1)- فيل (105): 5؛ «سرانجام همه آنان را چون كاه جويده شده قرار داد.»

ريشتر زمين لرزه را بالاتر مى برم.

طوفان ها از همين قبيل مى باشند، باد اگر طبيعى بوزد، خدا در قرآن مى فرمايد:

براى جابجايى ابرها است، براى جابجايى گرما و سرماى قطب و شمال و جنوب است كه هواى زمين معتدل شود، حالا اگر پيچ وزيدن باد زياد شود، با همان وزيدن ساختمان ها خراب مى شود. شما در مقابل من چه مقاومتى مى توانيد داشته باشيد.

بدن شما در مقابل ميكربى كه نمى بينيد، از بين مى رود، با پاره شدن مويرگ مغز، كل دستگاه هاى بدن از كار مى افتد، لمس مى شويد. شما كه نمى توانيد همه مويرگ هاى مغز را حفظ كنيد، شما چه تكيه گاه مطمئنى داريد، غرور شما براى چيست؟ تكبّر و سينه سپر كردن براى چيست؟

 

لزوم تواضع براى انسان ها

 

اگر مربّيان، معلمان، اساتيد، پدران و مادران و خود انسان، دست به دست هم بدهند، اين مسأله را به انسان القاء كنند كه تو مملوك هستى، و داراى يك مالك، وقتى انسان احساس كند مملوك است، ديگر غرور و تكبّر به سراغ او نمى آيد، چون تكبّر ظرف مى خواهد، ظرف آن انسان نادان است، وقتى انسان بفهمد مملوك است، ديگر براى تكبّر ظرفى نمى ماند. «1» ظرف غرور جهل است، وقتى من عالم و دانا باشم، غرور در من راه پيدا نمى كند؛ يعنى جايى كه نور علم و فهم باشد، كبر نمى تواند جا باز كند.

رسول خدا مى فرمايد: همه برنامه ها يا حق است و يا باطل، يا الله است و يا ابليس، يا نور است يا ظلمت، يا دنيا است يا آخرت، همه اينها با هم ديگر ضدّ هستند. اگر خدا با شما باشد، ابليس نمى تواند شما را وسوسه كند. اگر نور در باطن شما است، راهى براى ظلمت وجود ندارد، اگر حقّ در شما است، باطل نمى تواند

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 310- 311، حديث 6- 5؛ «عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الْكِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ أَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَا لَايَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ.»

حديث 12؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْكِبْرُ فَقَالَ أَعْظَمُ الْكِبْرِ أَنْ تَسْفَهَ الْحَقَّ وَ تَغْمِصَ النَّاسَ قُلْتُ وَ مَا سَفَهُ الْحَقِّ قَالَ يَجْهَلُ الْحَقَّ وَ يَطْعُنُ عَلَى أَهْلِهِ.»

در شما نفوذ كند.

خدا دو طرفه بودن را قبول ندارد كه يك روز با شيطان باشيم، يك روز با خدا، يك روز با معاويه باشيم، يك روز با اميرالمؤمنين، يك روز با خودم باشم، يك روز با خدا.

 

معناى مخلِصين و مخلَصين

 

كلمه مخلِصين در قرآن زياد آمده است، مخلَصين يك گروه خاص و ويژه اى هستند، انبيا و ائمه مى باشند. اما مخلِصين گروه ويژه اى نيستند، مخلِصين؛ يعنى پاك از دو گانگى، در اين زمينه خداى متعال از ابراهيم عليه السلام تعريف مى كندو مى فرمايد: او حنيف بود؛ يعنى بى انحراف بود. يكتاگرا و يكتابين بود، دوراهه و دو گانه نبود.

مسير او، فقط مسير حق بود:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» «1»

من هيچ انحرافى را قبول ندارم، در هيچ انحرافى هم نيستم. يوسف در زندان به زندانيان مى گفت:

«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «2»

شما اسير ارباب هاى گوناگون مى باشيد كه هر كدام، شما را به يك طرف و يك فرهنگ مى كشند.

 

تواضع در برابر اوامر پروردگار

 

وقتى انسان اين معنا را درك كند و بفهمد كه مملوك است، و متوجه شود كه

______________________________
(1)- انعام (6): 79؛ «من به دور از انحراف و با قلبى حق گرا همه وجودم را به سوى كسى كه آسمان ها و زمين را آفريد، متوجه كردم و از مشركان نيستم.»

(2)- يوسف (12): 39؛ «آيا معبودان متعدد و متفرق بهتر است يا خداى يگانه مقتدر؟»

بيشتر از يك مالك واقعى ندارد و آن حقّ است، با فهم مملوك بودن، مالكِ عزيز، كريم، رحمن، رحيم، ودود و غفور، انسان را به هر چه دعوت كند دعوت او عالمانه و حكيمانه است، به خاطر فهم مملوك بودن خويش كه سبب تواضع است، انسان نسبت به فرمان ها و دعوت هاى او تواضع نشان بدهد. و با كمال ميل، دعوت مولا و مالك را مى پذيرد، آن كسى كه مى گويد: نماز نمى خوانم، يعنى من مملوك نيستم، خودم مالك هستم. اگر مالكى، غير از خدا تكيه گاه مطمئن كجا است؟ درِ هر ضررى به روى تو باز است، اگر مالكى به هوا بگو هرگز طوفانى نشود. اگر مالكى به ميكرب ها بگو به تو حمله نكنند، به طياره ها بگو پايين نيفتند، به ماشين ها بگو واژگون نشوند، به زمين بگو زلزله نياورد، مالك چه چيزى هستى؟

 

عشق و اخلاص امير المؤمنين عليه السلام

 

اميرالمؤمنين عليه السلام با همه وجود به پروردگار مى گفت:

«و أنا عبدك الضعيف الذليل الحقير المسكين المستكين» «1» اين كلمات يك دنيا معنا دارد، ضعيف و ذليل غير از حقير است، مسكين غير از ذليل است، مسكين غير از مستكين است.

براى جبران حقير بودن و ذليل بودن، به تكيه گاه مطمئن ازلى و ابدى تكيه كرده بود و به هيچ عنوان، كسى نمى توانست على را از خدا جدا كند.

جلال الدين مى گويد:

اين چه مى گويم به قدر فهم تست

 

مردم اندر حسرت فهم درست «2»

     

 

محور فهم و درك انسان

 

چه چيزى انسان را فهميده مى كند؟ محور مجالس خود را علم و معرفت قرار

______________________________
(1)- دعاى كميل.

(2)- مولوى.

دهيد، اگر بنا است شعر قرار بدهيد، شعر عالمانه و حكيمانه باشد. قبل از شعر از يك عالم مورد تأييد حوزه هاى علميه دعوت كنيد تا يك ساعت معرفت به شما تغذيه كند؛ زيرا اگر در دنيا نفهم باشيد در آخرت هم ضرر مى كنيد.

وقتى مأموران خدا در جهنّم به جهنّميان مى گويند چرا به جهنم آمديد؟

نمى گويند نماز نخوانديم، روزه نگرفتيم، خمس و زكات نداديم، بلكه به مأموران خدا در جهنّم مى گويند:

«لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» «1»

اگر فهميده بوديم به جهنّم نمى آمديم.

من يك شعر عالمانه بخوانم، اگر كسى حكمت، اصول و عرفان نخوانده باشد اين شعر را نمى فهمد.

ما همه شيران ولى شير علم

 

حمله مان از باد باشد دم به دم

حمله مان از باد و ناپيداست باد

 

جان فداى آن كه ناپيداست باد «2»

     

 

***

از جمادى مُردم و نامى شدم

 

وز نما مردم به حيوان سر زدم «3»

     

 

***

وجود اندر كمال خويش سارى است

 

تعين ها امورى اعتبارى است

برو يك نقطه آتش بگردان

 

كه بينى دايره از سرعت آن

سيه رويى ز ممكن در دو عالم

 

جدا هرگز نشد والله اعلم «4»

     

 

اگر كسى درس نخوانده باشد، اين شعرها را نمى فهمد و نمى داند، اين شعرها را ملاصدرا بايد بيايد براى ملت بخواند و توضيح بدهد.

اى كاش شعرهاى عالمانه خوانده مى شد و عالمان هم مى خواندند.

______________________________
(1)- ملك (67): 11؛ «اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنيده بوديم، يا [در حقايقى كه براى ما آوردند] تعقّل كرده بوديم، در ميان [آتش ] اهل آتش سوزان نبوديم.»

(2)- ميرزا محمدتقى حجةالاسلام.

(3)- مولوى.

(4)- شيخ محمود شبسترى.

 

شبى در محفلى با آه و سوزى

 

شنيدستم كه مرد پاره دوزى

چنين مى گفت با پير عجوزى

 

گل خوشبوى در حمّام روزى

     

 

رسيد از دست محبوبى به دستم

گرفتم آن گل و كردم خميرى

 

خميرى نرم و نيكو چون حريرى

معطّر بود و خوب و دلپذيرى

 

بدو گفتم كه مُشكى يا عبيرى

     

 

كه از بوى دلآويز تو مستم

همه گل هاى عالم آزمودم

 

نديدم چون تو و عبرت نمودم

چو گل بشنيد اين گفت و شنودم

 

بگفتا من گلى ناچيز بودم

     

 

ولكن مدتى با گل نشستم

گل اندر زير پا خود گسترده پر كرد

 

مرا با هم نشينى مفتخر كرد

     

 

چو عمرم مدتى با گل گذر كرد

 

كمال همنشين در من اثر كرد

     

 

وگرنه من همان خاكم كه هستم «1» بر محور همين مطالب كتابى به نام معاشرت نوشتم، چه كسى شعر را بخواند؟

كجا و براى چه كسى بخواند.

 

سؤال دوزخ از گناهكاران

 

به خدا اين مسأله بسيار مهم است در سوره ملك، كه مأموران دوزخ به دوزخيان مى گويد چرا به جهنم آمديد؟ مى گويند: به خاطر نفهميدن، اگر ما فهميده بوديم مانند اميرالمؤمنين عليه السلام، امام حسين عليه السلام، سلمان، مقداد و عمّار در بهشت بوديم.

آنها فهميده بودند كه مملوك هستند، سينه سپر نكردند، شصت سال پيشانى خود را در خانه اين مالك روى خاك گذاشتند و گفتند: «سبحان ربى الاعلى و بحمده»، گفتند: «يا لطيف ارحم عبدك الضعيف»، با ادب در مقابل حق ايستادند به خاطر فهمشان گفتند:

______________________________
(1)- ملك الشعراى بهار.

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» «1»

دو شب مانده به تمام شدن ماه رمضان، مثل مادر داغديده گريه كردند كه چرا ماه رمضان تمام مى شود، نفهم ها مى گويند: چرا ماه رمضان آمد؟

«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» «2»

نادان مى گويد: چرا روزه بگيرم. چرا نماز بخوانم، چرا زكات بدهم؟ اما هيچ وقت أبى عبدالله نمى گويد: چون من حسينم و عزيز خدا هستم، پس هر چه از باغ هاى مدينه به دست مى آورم، خودم و خانواده ام مى خورم، اين كار را نمى كند، چون فهميده است، در زيارت ايشان مى خوانيم،

«أشهد أنّك قد أقمت الصلاة و آتيت الزكاة»

چون مى فهميد.

اسلام احترام زيادى به مردم فهميده گذاشته است، «3» تا جايى كه آمده اعلان كرده اگر از كوچه اى عبور مى كنيد، خانه يك عالم ربّانى در يك كوچه هست، نگاه كردن به در خانه آن عالم ثواب دارد. اگر عالمى از كنار قبرستانى عبور كند، از اول قبرستان تا آخر، تا اين عالم در آنجا حركت مى كند، خدا به احترام او عذاب را از كلّ اهالى قبرستان برمى دارد. همه اين ها به خاطر فهم، علم و معرفت، او مى باشد.

 

وجود آداب نادرست در مجالس ختم

 

با يك دنيا تأسف ختم هايى كه برگزار مى گردد به تدريج از عالم ربّانى خالى مى شود. فقط يك خوش صدا قرآن و شعر مى خواند و در اوج تعريف از ميّت و صاحب مرده ها مراسم برگزار مى شود، بسيارى از مرده ها را بى حساب و كتاب در جهنّم وارد مى كنند، آيا قارى و خواننده خوش صدا ميت را به فردوس مى برند،

______________________________
(1)- فاتحه (1): 6؛ «ما را به راهِ راست راهنمايى كن.»

(2)- زمر (39): 9؛ «آيا كسانى كه معرفت و دانش دارند و كسانى كه بى بهره از معرفت و دانش اند، يكسانند؟»

(3)- الكافى: 1/ 37- 39، حديث 1- 2؛ «عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَاتُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّؤَالَ وَ لَاتَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَيْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً وَ خُصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ دُونَهُمْ وَ اجْلِسْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَاتَجْلِسْ خَلْفَهُ وَ لَاتَغْمِزْ بِعَيْنِكَ وَ لَاتُشِرْ بِيَدِكَ وَ لَاتُكْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ وَ لَاتَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتَّى يَسْقُطَ عَلَيْكَ مِنْهَا شَيْ ءٌ وَ الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

ابِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ مَا مِنْ أَحَدٍ يَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ مَوْتِ فَقِيهٍ.

عنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ مُحَادَثَةُ الْعَالِمِ عَلَى الْمَزَابِلِ خَيْرٌ مِنْ مُحَادَثَةِ الْجَاهِلِ عَلَى الزَّرَابِىِّ.»

خداوند در قرآن مى فرمايد:

«فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ» «1»

«ذهاب» يعنى رفتن، به چه سمتى عبور مى كنيد؟

تواضع سر رفعت اندازدت

 

تكبّر به خاك اندر اندازدت «2»

     

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

______________________________
(1)- تكوير (81): 26؛ «پس [با انكار قرآن و روى گرداندن از آن ] كجا مى رويد؟»

(2)- سعدى شيرازى.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تجلّى خدا در قرآن
آياتى در تبيين هدايت و ضلالت
صبر، بهترين عامل رسيدن به كمال‏
مرگ وفرصتها - جلسه هجدهم
درک حقایق با عمل به اهداف چهارگانۀ قرآن
قطعه‏اى عجيب‏
اثر دوم تقوا: امنيّت
«ارحنا يا بلال»
عرفان در سوره یوسف (ع)- جلسه سوم
اسعد بن زراره: نمونه وجدان بيدار

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه بیست و پنجم
بدهكارى و نماز ميّت‏
تقواى اقتصادى صابران و متقين‏
اداى دين با رحمت خدا
ادب لقمان از بى‏ادبان
ميوه باغ پاكى‏
نشانه‌هاي توحيد در موجودات
علامت روبرگرداندن خدا از بنده
تهران/ حسینیهٔ بنی‌الزهرا/ دههٔ سوم صفر/ پاییز ...
ظهور اشک از قلب صاف و پاک از گناه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^