فارسی
چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 28 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

کاروان ازمحمدعلی مجاهدی (پروانه)

آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام

از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من

بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام

اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست

کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام

تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم

یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام

قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است

چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام

دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود

از برایت دامنی اشک روان آورده ام

تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم

یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام

تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو

در کف خود از برایت نقد جان آورده ام

تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد

گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام  


منبع : محمدعلی مجاهدی (پروانه)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

در مسجد الحرام محرم به پا شده است از زهرا بشری ...
آتش زدند بر سر ایوان کبریا ازمهدی طهماسبی دزکی
قبله اهل صفا از محمد علي مجاهدي »پروانه«
بند سوم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
شمشیر برهنه از حسنا محمدزاده
در موج خون‏ از خباز کاشانی‏
شمع شهدا از قاسم رسا
عباس جوان‏
دریای ادب‏ سید رضا موید خراسانی
یا حسین برادر عباس

بیشترین بازدید این مجموعه

شمع شهدا از قاسم رسا
در موج خون‏ از خباز کاشانی‏
شاهد همت‏ از آزرم خراسانی‏
اشک خورشید از سید حسن ثابت محمودی «سهیل»
عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی ...
گلچرخ از علیرضا فولادی
در چشم فرات عکس ماه افتاده است از سعید سلیمانپور ...
جوشنی از زخم بر تن اشک افشان ذوالجناح از سید ...
شمشیر برهنه از حسنا محمدزاده
رؤیای ارغوانی فرشتگان از محمدسعید میرزایی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^