فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

وسائل هدايت - جلسه چهارم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

زندان گمراهى و آزادى در هدايت افتادگان در گور معصيت

 

تهران، حسينيه هدايت

رمضان 1383

  

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

در سوره مباركه انفال، يك امر عاشقانه اى به اهل ايمان، به آنهايى كه علاقمند به حضرت حق، به سعادت خودشان و به مسائل الهى و تربيت ملكوتى هستند، دارد.

چون به آدم بى ميل و سركش، نمى شود امر كرد مگر اينكه حالش عوض شود، چون او امر را رد مى كند؛ به او مى گويند: بيا، مى گويد: نمى آيم، انجام بده، مى گويد: انجام نمى دهم. نخور، مى گويد: مى خورم.

البته اگر اين ها اين روش شيطانى خود را ادامه بدهند، و اين حالات در وجود و باطنشان تبديل به سرطان معنوى بشود، ديگر علاج نمى شوند.

از اين ها قرآن مجيد، تعبير به افتادگان در گور گناه كرده، كه صداى آنهايى را كه بيرون قبر هستند و دارند صدا مى كنند، نمى شنوند.

مثل تعدادى از مردم مكه و مدينه، در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله كه خيلى علاقه داشتند تا اين ها حرفهاى حق را بشنوند، ولى خداوند متعال به پيغمبرش فرمود:

« وَ مَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِى الْقُبُورِ »(1)


1 ـ فاطر (35) : 22؛ «و تو نمى توانى [ دعوت حق را [به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى .»

 

وجود مقدس تو نمى تواند صدايت را به كسانى كه در گور قرار دارند برساند. منظور از گور هم اين قبرهايى نبود كه مرده در آن دفن مى كنند، بلكه منظور از قبر در آيه شريفه، گناهانى بوده كه محيط به آن انسان شده، و انسان را در حبس خودش برده است.

 

اصحاب يمين، رها از قيد و بند

« كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »(1)

همه در زندانى كه خودشان براى خودشان ساخته اند، گرفتارند:

« إِلاَّآ أَصْحَـبَ الْيَمِينِ »(2)

مگر اصحاب يمين، كه آنها اهل زندان ساختن نبودند. آنها از اول تكليف تا شب مرگشان اهل باز كردن بندها، ريختن بارها و از بين بردن زنجيرهاى شيطانى بودند.

« وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَـلَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ »(3)

اصحاب يمين آزاد هستند، جاى آخرتشان هم معلوم است،

« فِى جَنَّـتٍ يَتَسَآءَلُونَ »(4)

در بهشت هستند.


1 ـ مدثر (74) : 38؛ «هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است.»

2 ـ مدثر (74) : 39؛ «مگر سعادتمندان.»

3 ـ اعراف (7) : 157؛ «و بارهاى تكاليف سنگين و زنجيره ها [ ىِ جهل ، بى خبرى و بدعت را ] كه بر دوش عقل وجان آنان است برمى دارد.»

4 ـ مدثر (74) : 40؛ «كه در بهشت ها از يكديگر مى پرسند.»

 

تكلم اهل سقر با بهشتيان

و از داخل بهشت هم اجازه به آنها داده مى شود كه با اهل جهنم، با زندانى ها صحبت كنند، سؤال مى كنند:

« مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ »(1)

علت اين كه شما به جهنم آمديد چه بوده است؟

آنها هم جواب مى دهند:

« قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ »(2)

ما نماز نخوانديم،(3) خود اين يك ديوار زندان، به بيچارگان كمك نكرديم، اين هم ديوار ديگر، با بى دين ها نشستيم و خوش گذرانديم، اين هم يك ديوار ديگر


1 ـ مدثر (74) : 42؛ «[ به آنان رو كرده [مى گويند : چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟»

2 ـ مدثر (74) : 43 ـ 46؛ «مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم * و به تهيدستان و نيازمندان طعام نمى داديم * و با فرورفتگان [ در گفتار و كردار باطل] فرو مى رفتيم ، * و همواره روز جزا را انكار مى كرديم.»

3 ـ در اين زمينه آمده: وسائل الشيعة: 4/25، باب 6، حديث 4416؛ «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِكُلِّ شَيْءٍ وَجْهٌ وَ وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلاَةُ فَلاَ يَشِينَنَّ أَحَدُكُمْ وَجْهَ دِينِهِ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَنْفٌ وَ أَنْفُ الصَّلاَةِ التَّكْبِير.»

و هم چنين آمده: وسائل الشيعة: 4/23، باب 6، حديث 413؛ «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ لاَ تَتَهَاوَنْ بِصَلاَتِكَ فَإِنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ لَيْسَ مِنِّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاَتِهِ لَيْسَ مِنِّي.»

و نيز آمده: مستدرك الوسائل: 3/95، باب 1، حديث 3103؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا صَلَّى الصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا وَ حَافَظَ عَلَيْهَا ارْتَفَعَتْ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً تَقُولُ حَفِظْتَنِي حَفِظَكَ اللَّهُ وَ إِذَا لَمْ يُصَلِّهَا لِوَقْتِهَا وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَيْهَا رَجَعَتْ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً تَقُولُ ضَيَّعْتَنِي ضَيَعَّكَ اللَّه.»

 

زندان. هر كس هم از قيامت صحبت كرد، گفتيم: اين حرفها دروغ است. اين هم يك ديوار زندان ـ كه چهار ديوار آن تكميل شد ـ و اين ديوار هم در نداشت كه ما خارج شويم. اين معناى

« كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »(1)

است.

 

احاطه اهل معصيت با زندان خطايا

ببينيد در سوره بقره مى فرمايد:

« بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَـطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَــلِدُونَ »(2)

با زندان سازها كه براى جانشان دارند زندان مى سازند، به اين راحتى نمى شود صحبت كرد، خصوصا اگر ساخت زندان تمام شده باشد كه با هيچ كلنگى، هيچ ديوارى از ديوارش را نمى شود خراب كرد. حتى پيغمبر صلى الله عليه و آله هم نمى تواند خراب كند.

« وَ مَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِى الْقُبُورِ »(3)

حُر بن يزيد رياحى كه نجات پيدا كرد، براى اينكه همه درها را به روى خودش نبسته بود.


1 ـ مدثر (74) : 38؛ «هر كسى در گرو دست آورده هاى خويش است.»

2 ـ بقره (2) : 81؛ «[ نه چنين است كه مى گوييد ] بلكه كسانى كه مرتكب گناه شدند وآثار گناه ، سراسر وجودشان را فرا گرفت ، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند .»

3 ـ فاطر (35) : 22؛ «و تو نمى توانى [ دعوت حق را [به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى .»

 

آنهايى كه تمام درها را مى بندند و تمام حيات آنها مولد گناه مى شود؛ چشم، گوش، شهوت، شكم، دست و نفس گناه مى كنند، ادامه هم پيدا مى كند.

« كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »

اين ها در گرو خودشان مى روند و با هيچ چيزى نمى شود اين ها را از گرو درآورد. پيغمبر صلى الله عليه و آله هم نمى تواند آنها را از گرو در بياورد، چون پروردگار دنبال همين آيات مى فرمايد:

« فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَـعَةُ الشَّـفِعِينَ »(1)

اين ها در قيامت از گرو نمى توانند دربيايند.(2)

 


1 ـ مدثر (74) : 48؛ «پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى دهد.»

2 ـ المناقب، ابن شهر آشوب: 2/164؛ بحار الأنوار: 8/43، باب 21، حديث 37؛ «علي بن الجعد عن قتادة عن أبي الجوزاء عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِينَ قَالَ يَعْنِي مَا تَنْفَعُ كُفَّارَ مَكَّةَ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ ثُمَّ قَالَ أَوَّلُ مَنْ يَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أُمَّتِهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَوَّلُ مَنْ يَشْفَعُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ وُلْدِهِ أَمِيرُ الْمُوءْمِنِينَ وَ أَوَّلُ مَنْ يَشْفَعُ فِي الرُّومِ الْمُسْلِمِينَ صُهَيْبٌ وَ أَوَّلُ مَنْ يَشْفَعُ فِي مُوءْمِنِي الْحَبَشَةِ بِلاَلٌ.»

هم چنين آمده: تفسير الإمام العسكري: 242، حديث 119؛ بحار الأنوار: 8/44، باب 21، حديث 45؛ «قَالَ اللَّهُ وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً لاَ يَدْفَعُ عَنْهَا عَذَاباً قَدِ اسْتَحَقَّتْهُ عِنْدَ النَّزْعِ وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ يَشْفَعُ لَهَا بِتَأْخِيرِ الْمَوْتِ عَنْهَا وَ لا يُوءْخَذُ مِنْها عَدْلٌ لاَ يُقْبَلُ فِدَاءٌ مَكَانَهُ يُمَاتُ وَ يُتْرَكُ هُوَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام وَ هَذَا يَوْمُ الْمَوْتِ فَإِنَّ الشَّفَاعَةَ وَ الْفِدَاءَ لاَ يُغْنِي فِيهِ [ عَنْهُ ] فَأَمَّا فِي يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنَّا وَ أَهْلَنَا نَجْزِي عَنْ شِيعَتِنَا كُلَّ جَزَاءٍ لَيَكُونَنَّ عَلَى الاْءَعْرَافِ بَيْنَ الْجَنَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليه السلام وَ الطَّيِّبُونَ مِنْ آلِهِمْ فَنَرَى بَعْضَ شِيعَتِنَا فِي تِلْكَ الْعَرَصَاتِ فَمَنْ كَانَ مِنْهُمْ مُقَصِّراً فِي بَعْضِ شَدَائِدِهَا فَنَبْعَثُ عَلَيْهِمْ خِيَارَ شِيعَتِنَا كَسَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ عَمَّارٍ وَ نُظَرَائِهِمْ فِي الْعَصْرِ الَّذِي يَلِيهِمْ وَ فِي كُلِّ عَصْرٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيَنْقُضُونَ عَلَيْهِمْ كَالْبُزَاةِ وَ الصُّقُورِ وَ يَتَنَاوَلُونَهُمْ كَمَا يَتَنَاوَلُ الْبُزَاةُ وَ الصُّقُورُ صَيْدَهَا فَيَزِفُّونَهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زَفّاً وَ إِنَّا لَنَبْعَثُ عَلَى آخَرِينَ مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ خِيَارِ شِيعَتِنَا كَالْحَمَامِ فَيَلْتَقِطُونَهُمْ مِنَ الْعَرَصَاتِ كَمَا يَلْتَقِطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ وَ يَنْقُلُونَهُمْ إِلَى الْجِنَانِ بِحَضْرَتِنَا وَ سَيُوءْتَى بِالْوَاحِدِ مِنْ مُقَصِّرِي شِيعَتِنَا فِي أَعْمَالِهِ بَعْدَ أَنْ صَانَ الْوَلاَيَةَ وَ التَّقِيَّةَ وَ حُقُوقَ إِخْوَانِهِ وَ يُوقَفُ بِإِزَائِهِ مَا بَيْنَ مِائَةٍ وَ أَكْثَرمِنْ ذَلِكَ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ مِنَ النُّصَّابِ فَيُقَالُ لَهُ هَوءُلاَءِ فِدَاوءُكَ مِنَ النَّارِ فَيَدْخُلُ هَوءُلاَءِ الْمُوءْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ أُولَئِكَ النُّصَّابُ النَّارَ وَ ذَلِكَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَعْنِي بِالْوَلاَيَةِ لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ فِي الدُّنْيَا مُنْقَادِينَ لِلاْءِمَامَةِ لِيُجْعَلَ مُخَالِفُوهُمْ مِنَ النَّارِ فِدَاءَهُمْ.»

 

امام حسين عليه السلام نمى تواند اين ها را از گرو دربياورد. داد و بى داد خودشان، گريه قيامتشان اين ها را از گرو نمى تواند بيرون بياورد.

به اين ها كه نمى شود امر كرد. آنهايى هم كه همه درها را نبستند، راحت امر را قبول نمى كنند، اما احتمال قبوليشان هست.

در آيه شريفه امر به كسانى است كه درى را به روى خودشان نبستند، ديوارى را هم بالا نياوردند، البته در مدت عمرى كه داشتند، بعضى از گناهان از آنها سر زده است، ولى نگذاشتند سياهى و وبال اين گناهان بماند.

 

زدودن آلودگى ها با اعتذار و پشيمانى

حالا به ماه رمضان، به محرم و صفر، به سحر و نيمه شبى برخورد مى كنند، يك يا الله گفتن، پشيمان شدن، باعث مى شود زندانى كه براى خودشان ساختند، ويران شود. چون قصد زندان سازى هم نداشتند؛ آن وقتى كه گناه مى كرده، غفلت در كار بوده، يا ياد حضرت حق و عالم به گناه نبوده است. سرش كلاه رفته، و وقتى بيدار شده و فهميده، باطنش جدى به عذرخواهى به پيشگاه مقدس حضرت حق افتاده است. اين ها محترم و با ارزش هستند، گرچه آلودگى هايى هم داشته باشند.

به اين گروه امر مى كند:

 

« يَـآأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ »(1)

اين نشان مى دهد كه روى حرفش با كسانى است كه زندان ساز براى خودشان نبودند، چراغ وجدان را خاموش نكرده اند، عقل را به اسارت هواى نفس ندادند، عاشق حق و حقيقت و تربيت هستند، دلشان هم مى خواهد رشد كنند، و شجره طيبه بشوند، كه همرنگ اوليا و انبيا عليهم السلام بشوند. همين حق را هم دارند.

به اين ها مى فرمايد: دعوت خدا و پيغمبر خدا را اجابت كنيد، كه خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله ، شما را دعوت كرده اند.

 

حيات ابدى جزاى اجابت امر پروردگار

براى چه؟ « لِمَا يُحْيِيكُمْ »

از اين امر عاشقانه استفاده مى شود كه بنده من! من فقط تو را دعوت كرده ام، مى خواهم با جواب دادن تو به دعوت من و پيغمبرم كه يك دعوت حق است، حيات عقلى به تو بدهم. مى خواهم عقل تو را تغذيه كنم، مى خواهم سلول هاى مغزى تو اينقدر رشد پيدا كنند كه وصل به حقيقت بشوند.

براى اين كه حقيقت در باطن تو با كمك عقل تو جلوه كند، مى خواهم حيات قلبى به تو بدهم. دعوت من را اجابت كن، بعد از يك مدتى حس مى كنى كه خانه دل تو محل عشق يار شده است.

مى خواهم حيات نفسى به تو بدهم، كه بعد از جواب دادن به دعوت من، داراى نفس زكيه خواهى شد، يعنى شصت سال دارى، اما هنوز مثل بچه اى كه از مادر متولد شدى، پاك مى مانى.


1 ـ انفال (8) : 24؛ «اى اهل ايمان ! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [ حيات معنوى و [زندگى [ واقعى ] مى بخشد ، دعوت مى كنند اجابت كنيد.»

 

بعد از اجابت دعوت من، مى خواهم حيات معنوى به جسمت بدهم، چشم و گوشت باز بشود. دستت محل طلوع خير شود، و زبانت فضاى ملكوتى پيدا كند. مى خواهم شكمت از غير حلال ميل نكند، و شهوتت به حرام آلوده نشود، و قدمت، قدم خير و پاكى باشد.

 

پذيرايى خدا از اجابت كنندگان دعوت ماه رمضان

منظور من از دعوت تو اين است كه من به تو يك حيات همه جانبه بدهم؛ حيات علمى، قلبى، عقلى، نفسى و جسمى. و مى خواهم در دستگاه خودم بيايى، چه بسا كه شربت شهادت هم به تو بدهم:

« بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ »(1)

هم نصيبت كنم.

تو بيا، دعوت من را اجابت كن، آن وقت ببين در بارگاه قدس من و در حريم كرم من و سر سفره من چه خبر است و چه چيزهايى نصيبت مى شود.

دنباله آيه مى فرمايد:

« وَاعْلَمُوآاْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه »

خيلى لطيف است؛ اى دعوت شده ها! بدانيد. مگر تا حالا شما خيال نمى كرديد ضربان قلبتان باعث زنده بودنتان است؟ مگر تا حالا خيال نمى كرديد كه پخش شدن خون به وسيله قلب و جمع شدن خون باعث حيات شما است؟ اما از اين خيالتان دست برداريد.


1 ـ آل عمران (3) : 169؛ «بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند .»

 

« وَاعْلَمُوآاْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »(1)

من از قلبت به خودت نزديك تر هستم، آن قلبت نيست كه تو را نگهداشته است، بلكه من هستم. چيزى كه در باطنت كار مى كند، من هستم، گوشت و خون تو نيست. آنها همه در درجه بعد قرار دارند، يعنى بين تو و خون و قلبت يك فاصله هست، آن فاصله خدا است، يكى نزديك تر از خونت به تو هست، كه آن خدا است.

« وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ »(2)

 

دورى از نزديك ترين دوست

 دوست نزديك تر از من به من است

 وين عجب تر كه من از وى دورم(3)

« وَاعْلَمُوآاْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »

اين قلب تو نيست كه تو را نگهداشته است، اين من هستم كه از قلبت به تو نزديك تر هستم، چون اگر من در باطن تو نباشم، قلب با چه نيرويى دارد باز و بسته مى شود؟ گوشت كه در دنيا زياد است، يك خروارش را بياور و به شكل قلب بتراش، اگر باز و بسته شد.

آخر اين كارخانه قلب كه هفتاد سال مى خواهد سه ميليارد مرتبه باز و بسته بشود، و خون را به همه جا ببرد و جمع كند، اين بايد به يك نيرويى وصل باشد،


1 ـ انفال (8) : 24؛ «و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل و مانع مى شود [ تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد ] و مسلماً همه شما به سوى او گردآورى خواهيد شد .»

2 ـ ق (50) : 16؛ «و ما به او از رگ گردن نزديك تريم .»

 3 ـ سعدى شيرازى.

 

بنده من! آن نيروى قلبت از من است، حيات و كارگزار و اراده قلبت من هستم.

 

به دنبال طبيب واقعى

به چه كسى بگويم؟ كجا بگويم؟ اين درد را با كدام دكتر در ميان بگذارم؟

او پيش من است، اما او را نمى بينم. در درون من است، صدايش را نمى شنوم، عنايت و كرامتش را غفلت دارم. لمسش نمى كنم. اين درد را به كه بگويم؟ خيلى از دكترها هم كه به جاى اين كه علاجم كنند، دردم را اضافه مى كنند.

 در دست طبيب است علاج همه دردى

 دردى كه طبيبم دهد آن را چه علاجيست

هزاران نفر خودشان را جاى پيغمبران و ائمه عليهم السلام گذاشته اند و مى گويند: ما طبيب هستيم، ما هم اعتماد مى كنيم، مى رويم و مى گوييم: درد ما اين است كه رابطه ما با حضرت دوست، صميمى نيست، ما را علاج كن!

چند سالى ما را مى آورند و مى برند و دو تا ذكر مى دهند كه تكرار كن، مى بينيم كه علاج نشده، بلكه بدتر هم شده است.(1)


1 ـ بحار الأنوار: 173/23، باب 9؛ «سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ أَنَّهُ قَالَ الْحَارِثُ سَأَلْتُ أَمِيرَ الْمُوءْمِنِينَ عليه السلام عَنْ هَذِهِ الآْيَةِ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ.»

هم چنين آمده: بحار الأنوار: 23/174، باب 9، حديث 3؛ «عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ مَنِ الْمُعَنْوَنُ بِذَلِكَ قَالَ نَحْنُ قُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَعَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لاَ ذَاكَ إِلَيْنَا وَ إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَكْنَا ثُمَّ قَالَ هذا عَطاوءُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب.»

 

طبيب دردهاى درون و بيرون

به چه كسى بگويم؟ اگر به چنين حالى رسيدى كه به چه كسى بگويم، او جواب داده كه به خودم بگو. كجا گفته است؟ من هر وقت اين آيه را روى پرده كعبه ديدم، همين طورى نشسته ام و اين آيه را نگاه كرده و گريه كردم. وصل به خانه خودش هم هست. روبروى حجر اسماعيل، زير ناودان طلا اين آيه نوشته شده است:

« وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَلْيُؤْمِنُواْ بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ »(1)

حبيب من! بندگان من اگر دنبال دكتر گشتند، بگو دكترتان خودم هستم. من به شما نزديك هستم.

تو يك مرتبه صادقانه من را صدا بزن، ببين كه جوابت را مى دهم. من دور، جدا و بريده نيستم.

 

حسابرسى اعمال به دست خود بندگان

« وَاعْلَمُوآاْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »

همه شما پيش خودم در روز قيامت جمع مى شويد، آن وقت با شما حرف مى زنم و مى گويم: بندگان من! من خداى ظالمى نيستم، اعمالتان را مى خواهم جزا بدهم، خودم هم به شما نمره نمى دهم.


1 ـ بقره (2) : 186؛ «هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند ، [ بگو : [يقيناً من نزديكم ، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مى كنم ؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند ، تا [ به حقّ و حقيقت [راه يابند [ و به مقصد اعلى برسند ] .»

 

اين آيه هم از آيات عجيب قرآن كريم است؛ خودم هم به شما نمره نمى دهم، به انبيا و ائمه عليهم السلام هم نمى گويم كه پرونده اش را نمره بدهيد، پرونده خودتان را به خودتان مى دهم.

اين قدر من به شما نزديك و مهربان هستم، به شما مى گويم:

« اقْرَأْ كِتَـبَكَ »

بنده من! پرونده ات را خودت بخوان، من نمى گذارم شخص كنار دستى تو هم بفهمد كه چه نوشته شده است، خودت بخوان:

« كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا »(1)

خودت به خودت نمره بده، من كارى به كارت ندارم. خودت زير پرونده ات بنويس كه بايد جهنم بروى، يا بهشت؟

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ایمان و آثار آن - جلسه اول - (متن کامل + عناوین)
تشويق به قرض الحسنه و پرهيز از ربا
توبه آغوش رحمت - بحث ششم - قسمت دوم (متن کامل ...
خواسته های پاکان- جلسه چهارم
نسخۀ پروردگار برای قلب بیمار
ترك گناه و همنشينى با اولياى الهى
توحید (2) - جلسه پنجم – (متن کامل + عناوین)
صبر لشگر حضرت داود عليه‏السلام‏
موضوعات اخلاقی - جلسه هشتم -حسین عليه السلام کیست؟
گناه و سبب آن - جلسه بیست و نهم (2) – (متن کامل + ...

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه بیست و پنجم
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران‏
عبرت‏گيرى و هدايت از حوادث روزگار
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
آياتى در باب شيطان اقتصادى
4 پرهيز از آزار شوهر و تندخوئى و بدزبانى‏
توحيد امام زين العابدين (علیه السلام)
احساس مسئوليت يوسف
تهران/ حسینیهٔ نیاوران/ دههٔ دوم صفر/ ...
درک حقایق با عمل به اهداف چهارگانۀ قرآن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^