فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وسوم (متن کامل +عناوین)

يزد، مسجد ملااسماعيل دهه دوم محرم 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
بحث ما به اينجا رسيد كه وجود مبارك حضرت حق، در قرآن مجيد، اهل ايمان را به تجارت دعوت و دلالت مى كند. تجارتى كه بنا بر آيات سوره مباركه فاطر، «1» هرگز كسادى در آن راه ندارد و بنا بر آيات ديگر، به خسارت برنخواهد خورد و سودهاى فراوان و سنگينى دارد كه پايان پذير نيست. از مجموعه اين آيات استفاده مى شود كه پروردگار مهربان عالم، دنيا را تجارت خانه، انسان را تاجر و سرمايه عظيم اين تجارت را عمر، عقل، وجدان و بدن انسان مى داند. چون در آيات مربوط به اين حقيقت، هم عقل مطرح است، هم عمر، هم وجدان و هم بدن. آيه شريفه سوره مباركه صفّ با جملات زيبا و پرمعنيى شروع مى شود: «يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجرَةٍ تُنجِيكُم مّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَ لِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»
در بررسى اين آيه ابتدا بايد به سراغ آخر آيه رفت؛ «إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» اگر آگاه و دانا به اين تجارت و تاجران آن شويد، خواهيد فهميد كه اين حركت و تجارت «خَيْرٌ لَّكُمْ» از هر چه غير از اين است و شما به نظرتان مى آيد كه به نفع شما است، بهتر و بالاتر است. چرا كه انسان در دنيا، در فضاى اين تجارت، حيات طيّبه و زندگى پاك پيدا مى كند.
ديدگاه قرآن درباره زندگى پاك
ديدگاه قرآن كريم به زندگى پاك- بنا به توضيحى كه اهل بيت عليهم السلام مى دهند- عبارت است از: زندگى كه زندگى كننده، فقط و فقط به اجراى تدبيرها، نقشه ها و طرح هاى پروردگار در بُعد مادى و معنوى قانع است و با آرامش كامل، بدون اين كه در درون دچار هيجان، اضطراب، ناامنى، حرص، ترس، وحشت، واهمه و بخل شود، در اين ورطه زندگى مى كند. در اين درياى پرموج زندگى و جهان، كشتى آرامى خواهد بود كه با علم به مقصد حركت مى كند، بدون اين كه با خطر مواجه شود و آن خطر بتواند به او زخم زده، او را غرق كند. او اين كشتى را از منافع اين تجارت پر خواهد كرد و در نهايت به ساحل رضا، رحمت، رضوان و بهشت پروردگار خواهد رسيد.
امنيّت كشتى تجارت توسط حضرت حق
البته اين امنيت را پروردگار عالم در باطن انسان تقويت مى كند و براى دفع خطرها در اين امواج سنگين، خود پروردگار انسان را يارى مى دهد. من چند آيه در اين زمينه از قرآن كريم براى شما ذكر مى كنم: «إِنَّ اللَّهَ يُدَ فِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ» «انّ» به معنى قطعى و يقينى بودن است. خدا با كلمه «الله» آمده، نمى گويد: «انّ الربّ» چون او دفاع كننده اى است كه قدرت، توان و علمش بى نهايت است. كدام موجودى مى خواهد اين دفاع را درهم بكوبد؟ مطلب را بايد با دو آيه ديگر تقويت كرد: «يُرِيدُونَ لِيُطْفُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ»
پيوسته در صدد هستند كه «نور الله» را خاموش كنند، نه «الله» را. اينجا بحث خود «الله» نيست، بلكه بحث «نور الله» است. «نور الله» چهره هاى پاك، جامع، كامل و با ايمانى هستند كه با معرفت و عاشقانه، براساس تدبيرهاى تشريعى پروردگار عالم زندگى مى كنند. اين را شما به طور صريح مى توانيد بعد از آيه نور، در سوره مباركه نور كه پروردگار پنج بار كلمه نور را ذكر مى كند، معنيش را به دست بياوريد كه اين نور كجاست و مصاديق آن چه كسانى هستند؟ «فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوّ وَ الْأَصَالِ»  اين نور در خانه هايى است كه پروردگار عالم آن خانه ها را رفعت داده و در اين خانه ها افرادى هستند كه در عمل تسبيح مى گويند، نه با زبان. ما با زبان خود تسبيح مى گوييم، چون خيلى راحت مى گوييم: «سبحان الله» در نماز شبانه روز، به صورت واجب داريم تسبيح مى گوييم. اما من كه دارم با زبانم پروردگار را از هر عيب و نقصى تنزيه و پاك مى كنم، خودم پر از عيب و نقص هستم.
كدام خانه؟ «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ» در آن خانه اى كه برنامه هاى «يُسَبّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوّ وَ الْأَصَالِ» در جريان است؛ در عمل دارند پاك و بى عيب بودن خدا را از هر نقصى نشان مى دهند.
دروغ در ذكر «لا اله الا اللّه»
رباخورِ ظالم، غاصب و دزد، روز روشن پشت ماشين نشسته و دفترش را نظام داده است كه امروز به چند نفر سر بزند و از هر كدام چند تومان ربا را جمع كند. دارد مى رود، خيابان شلوغ و ترافيك است، چراغ قرمز طولانى نيز هست، ممكن است در اين وضعيت ده مرتبه بگويد: «لا اله الا الله» چه وقتى چراغ سبز مى شود؟
گره ترافيك چرا باز نمى شود؟ او كه در حال گفتن «لا اله الا الله» است. بنابر روايتى امام صادق عليه السلام فرمودند: «درهمٌ واحدٌ رباً اشدّ من عشرين زنيةٌ كلّها بذات محرم» خدا ربا را حرام كرده است، چون يك درهم ربا گرفتن، از بيست زنا با محرم سنگين تر است. پس اين چه «لا اله الا الله» گفتنى است؟ اما وجود مبارك فاطمه زهرا عليها السلام «لا اله الا الله» مى گويد كه عمل، اخلاق، نگاه، گريه، خنده، خوراك، عبادت و حركات او دارند مى گويند: «لا اله الا الله» زبان نيز يكى از رشته هاى وجود اوست كه دارد تسبيح مى گويد.
شما فكر مى كنيد مدتى كه ايشان بعد از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله گريه مى كردند، گريه معمولى و طبيعى بوده است؟ دل ايشان مى سوخته كه اشك ايشان را سرازير مى شده است. گريه او عبادتى بود، دنبال نماز، روزه، دفاع و جهادش. هر قطره اشك او با دنيا برابرى مى كرده است، چون گريه اش «لله» بود، يعنى با گريه كردن خود، فقط با خدا معامله مى كرد، پس گريه او «لا اله الا الله» بوده است، يعنى جهادى در برابر شرك، نفاق، مسيحيت و يهوديت اهل مدينه. يا حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام «لا اله الا الله» مى گويد و در برابرش همين «لا اله الا الله» را عمر سعد و يارانش مى گويند، اما اين با آن، تفاوت ذاتى دارند، چون عمر سعد دارد با لفظ و معناى عينى «لا اله الا الله» بازى مى كند. سيد الشهدا عليه السلام با همه وجود خويش وحدانيت خدا را نشان مى دهد. عمر سعد امروز با اين لفظ بازى مى كند و فردا تا كمر در مقابل ابن زياد خم مى شود، به خاطر اين كه مقام استاندارى را به او بدهند، ابى عبدالله عليه السلام را بكشد. «1» اين «لا اله الا الله» كجا و آن «لا اله الا الله» كجا؟
مصداق عينى «نور اللّه»
اما اين «نور الله» كجاست؟ خود آيه دارد توضيح مى دهد؛ اين آيه نورى كه پنج بار در آن كلمه نور به كار رفته است، مى فرمايد: «مَثَلُ نُورِهِ»   يعنى آن حقيقت «نور الله»، اصلًا بحث خدا در اين آيه مطرح نيست، بحث «نور الله» است. اين نور در كجاست؟ «فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»
مصداق عملى، اعتقادى و حركتى اين «نور الله» چه كسانى هستند؟ «رِجَالٌ لَّاتُلْهِيهِمْ تَجرَةٌ وَ لَابَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصرُ»
اين ها «نور الله» هستند. اما آيه ديگرى دارد:«يُرِيدُونَ لِيُطْفُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»
بخش عظيمى از جهانيان، از مرد و زن، از زمان قابيل تا كنون جمع شده، دست به دست يكديگر داده اند و بدون استراحت، تعطيلى و توقف، كه «نور الله» را خاموش كنند، نه خود خدا را. چه كسى را خاموش كنند؟ حضرت ابراهيم، نوح، يوسف، مريم، عيسى، پيغمبر، فاطمه زهرا، ائمه، زينب كبرى، قمر بنى هاشم، على اكبر عليهم السلام و قرآن را كه «نور الله» هستند. چه چيزى را خاموش كنند؟ نورى كه وصل به خداست و اين نورانيّت را به طور دايم از آن منبع بى نهايت دارد كسب مى كند. با چه چيزى؟ خدا در قرآن مى فرمايد: با دهان خود؛ «بِأَفْواهِهِمْ» يعنى در آيه، حماقت شگفت انگيز دشمن و عظمت بى نهايت «نور الله» توان و قدرت آن را در اين امواج جهان و جريانات پر خطر دارد نشان مى دهد.
مه فشاند نور و سگ عوعو كند             هر كسى بر خلقت خود مى تند
مانند كسى كه با غرور مى گويد: بگذار فوت كنم تا خورشيد را خاموش كنم. خورشيدى كه يك ميليون و سيصد هزار برابر زمين حجم دارد و بعضى از شعله هايش شانزده هزار كيلومتر است. خورشيدى كه در نقطه صد و پنجاه ميليون كيلومترى زمين راست را خاموش كنى؟ اين حماقت نيست؟ برو بالاتر، تا برسد به اينجا كه دشمن مى گويد: خودم و يارانم مى خواهيم «نور الله» را خاموش كنيم.
كدام نور از اين انوار خاموش شد؟ جريانات تاريخ از زمان قابيل تا كنون نشان داده است كه حق ثابت و باطل رفتنى است. اين حق گرچه در يك فرد مانند شما ظهور كند، شما «مطلع الفجر» طلوع حق مى شويد. شما كه آمديد تا با عقل، درايت و بينش، خود را افق طلوع انوار حضرت حق كنيد و در اين درياى پرعمق و پرموج دنيا، تاجرى الهى مسلك شويد.
دفاع خدا از اولياى خود
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايتى را از قول خداى متعال نقل مى فرمايد كه: پروردگار فرموده است: اولياى من «كانَ غامِضاً فِى النّاس» «1» كسانى هستند كه مردم آنان را نمى شناسند، حتى همسر، فرزندان، پدر و مادر و همسايه ها. اما همين شخص: «كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِى السَّمَآءِ»
او «نور الله» است و كسى است كه: «إِنَّ اللَّهَ يُدَ فِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ»  ممكن است روزى صدها خطر بسيار سنگين به او هجوم كنند، ولى او به هجوم همه اين خطرها مى خندد.
 خطرات زنان
زن زيبا چهره، از خطرات خيلى سنگين است كه در طول تاريخ، حمله هاى بسيار سنگينى داشته است. اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» از اين زنان اين گونه تعبير دارند- البته حضرت به همه زنان خطاب ندارند، چون در بين زنان نيز مسلمات و مؤمنات وجود دارند كه آبروى صفحات تاريخ بشر هستند. نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام به زنان بى دين، ضعيف و پوچ است:
 «وَ انّ النِّساءَ هَمُّهنَّ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الفَسادُ فيها» زنانى هستند كه تمام طرح زندگى آنها آرايش دادن به خود و فساد در زمين است، نه در كوچه و پارك، بلكه در كل زمين براى فساد مى چرخد. اين گونه زنان خطر بسيار سنگينى هستند كه در طول تاريخ ميليون ها رستم را به زانو درآورده اند و به فساد كشانده اند. خاندانش را به باد داده، از زن و فرزندانش جدا كرده، به حيوان بى رحمى تبديل كرده اند كه زن پاكدامن مؤمن خودش را با چند فرزند رها كرده و در آغوش او افتاده است. چنين زن جوانِ عشوه گر طناز خطرناك كه از خطرات دست اوّل است، جلوى جوانى را گرفت. قرآن مجيد حتى روى صداى گلوى زن حرف دارد؛ به زنان پيغمبر صلى الله عليه و آله زنانى كه در خانه وحى به سر مى بردند، مى گويد: اگر درب خانه پيغمبر صلى الله عليه و آله را زدند و بنا شد كه شما جواب بدهيد و فقط بگوييد: كيست؟ «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ»
با صداى آميخته با عشوه و ناز حرف نزنيد. براى اين كه او حساب نمى كند كه تو ناموس پيغمبر صلى الله عليه و آله هستى، صداى زنانه، پر عشوه و زيباى شما را بشنود، در دل خود هزار نوع فكر فساد مى كند. اين خطرناك است. اين در مورد گلو و حرف زدن بود، تا چه رسد به رو، مو، زيبايى، آرايش و بعد حركت در پاركها، اتوبوس ها، قطارها و هواپيماها و يا منشى پولدارها شدن كه هزاران نفر از اين پولدارها را از صبح تا شب نشده، به جهنم كشاندند. به قرآن اعتماد كنيد كه خدا راستگوترين است. كلام خدا حق و نور است و وعده پروردگار قطعى است. چنين زنى به جوانى گفت: من تو را مى خواهم. جوان گفت: من تو را نمى خواهم، گفت: چرا؟ گفت: براى اين كه من تو را با اين آيه مقايسه مى كنم: «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مّن رَّبّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّموَ تُ وَالْأَرْضُ»
بشتابيد به جانب آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه پهناى بهشت، پهناى آسمان ها و زمين است. چه كسى پهناى آسمان ها و زمين را مى داند؟ خدا. گفت: قد، طول و عرض تو را كه نگاه مى كنم، از نظر متراژ مگر چقدر هستى كه من بهشت به پهناى آسمان ها و زمين را در اين معامله از دست بدهم و با تو عوض كنم؟
 لزوم ورود به حريم دفاع خدا
اين دفاع خداست. شما خود را در دامن دفاع خدا بيانداز! در همين روزگار كه مى گويند: بدترين روزگار است، با امنيت، آرامش و بى خطر زندگى كن. فقط خود را به آغوش «دفاع الله» برسان! اما اگر من در دامن دفاع نباشم، عكس نيز مرا نابود مى كند، چه برسد به خودش.
 معناى حيات طيبه
در اين تجارت كه عمر، بدن، قلب، عقل و وجدان انسان هزينه مى شود و طرح هزينه شدنش نيز قرآن كريم و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام است، نقشه اين تجارت، قرآن، فرمايش هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام است، انسان در اين دنيا نيز حيات طيبه پيدا مى كند.
من حيات طيبه را معنى كنم: زندگى اى كه در فضاى آن، انسان ميلى به پايمال كردن كمترين حقى از هيچ انسان و حيوانى ندارد و در چارچوب اين حيات، انسان با كمال آرامش به تدبير و اجراى آن توسط خدا قانع است. قافيه اين شعر بسيار تنگ است، شعرش را نمى توانم با فصاحت و بلاغت برايتان بسرايم، يعنى ديگر م نمى دانم چه بگويم كه در فضاى حيات طيبه انسان چه مى شود كه همچون اميرالمؤمنين قسم «والله» بخورد كه اگر هفت فلك عالم رابا آن چه كه زير اين افلاك است، به من بدهند، بگويند: مورچه اى پوست جويى را در دهان گرفته و دارد به لانه مى برد، برو اين پوست جو را از دهان او بيرون بكش و دور بيانداز. و الله اين كار را نمى كنم. قناعت از اين بالاتر؟ قناعت به تدبير خدا كه نخواهيم به اين مورچه اى كه پوست جو را به لانه اش مى برد، ظلم كنيم، چون خدا به ما اجازه نمى دهد كه اين پوست جو را بگيرم و ما هفت افلاك را در مقابل اين ظلم معامله نمى كنيم. بعد از اين حيات طيبه، چه مرگ زيبايى به سراغ ما مى آيد. البته در اينجا بايد بگويم: انتقال از دنيا به آخرت، به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام مانند عبور از روى پل است. مانند خود حضرت كه دنيا را در شصت سال با حيات طيبه پشت سر گذاشت، اكنون كه مى خواهد از روى اين پل قدم بردارد و به آن طرف برود، گذشته و آينده اش را ببيند و در دالان مرگ فرياد بزند: «فُزْتُ وَ رَبِّ الكَعبَة». ما برزخ ايشان را نمى دانيم و روز قيامت نيز به تصور ما نمى آيد كه پروردگار عالم با امثال اين ها چه مى كند.
اين تجارت بى خسارت است كه كسادى در آن راه ندارد، تجارتى با منفعت، جاويد و ابدى.
هر كه آيين حقيقت نشناسد ز مجاز             خواجه در حلقه رندان نشود محرم راز
 يا كه بيهوده مبر نام محبت به زبان             يا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز
 مگذارى قدم بيهده در وادى حق             كاندرين مرحله بسيار نشيب است و فراز
آن قدر حلقه بزن بر در درگاه خدا             تا كند صاحب اين خانه به رويت در باز
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

درخواست خطاكاران بعد از رفع حجاب‏ها
احساس مسئوليت يوسف
عبرت‏گيرى و هدايت از حوادث روزگار
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران‏
نشانه‌هاي توحيد در موجودات
ميوه باغ پاكى‏
اداى دين با رحمت خدا
بدهكارى و نماز ميّت‏
نفس - جلسه بیست و پنجم
تجلّى خدا در قرآن

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره یوسف (ع)- جلسه سوم
كاشت در زمين وجود
روزگار عدالت و عدالت گستر جهان
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
زكريا بن آدم، وكيل امام رضا عليه السلام
دين باخته، غارت شده واقعى
حكايتي از استاد در انگليس
عشق حقيقى و مجازى
همدان/ مسجد امام جواد(ع)/ شب شهادت امام جواد(ع)/ ...
تجلی دین در سه بخش وجودی انسان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^