فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

لطيفه اى بس عجيب از عمل اهل اللّه

 
فخر رازى، در تفسيرش مى گويد: الحمدللّه كلمه شريفه با ارزشى است كه بايد به موضع استعمال آن توجّه داشت. چون اين واقعيّت الهيّه را بجا بگوئى، مطلوب و مقصود چهره نمايد; چون بيجا مصرف كنى، شاهد مقصود را نبينى! به سرىّ سقطى گفتند: وجوب بردن طاعت به پيشگاه حضرت ربّ چگونه و به چه كيفيّت است؟ پاسخ دا: سى سال است به خاطر يك الحمد للّه نابجادر استغفار و توبه ام!!
گفتند: چگونه؟گفت:حريقى در بغداد اتّفاق افتاد، مغازه ها و خانه ها سوخت; به من خبر رسيد كه مغازه ام از افتادن در كام آتش در امان مانده; به شنيدن اين واقعه، گفتم: الحمدللّه.وقتى به معناى اين كلمه در ان حالت دقّت كردم ديدم معنايش اين مى شود كه:به خاطر محفوظ ماندن مغازه ام خوشحالم در حالى كه وسائل و مغازه هاى مردم سوخته، در صورتيكه دين و مروّت اقتضا داشت با مردم همدردى كنم نه خوشحال از به جا ماندن مال خودم د رعين از بين رفتن اشياء ديگران باشم!! سى سال است بر آن قول بيجا در طلب مغفرت از حضرت ربّ العزّه هستم!
حمد حضرت دوست انجام فعلى است، كه آن فعل دلالت بر عظمت منعم داشته باشد، به عنوان اينكه منعم است. و اين فعل يا قلبى است، يا زبانى، يا حركات صحيح اعضاء رئيه بدن كه عبارت از چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و شهوت است.
نظر مطابق خواسته حقّ، شنيدن صحيح، گفتارايمانى و قول حقّ، انجام كار خير با دست، قدم برداشتن براى خدا، حفظ عفّت شكم و شهوت وامثال اين برنامه ها، حركات الهى اعضاء جسمى است.فعل قلب به اين است كه قلب، به حقيقت و براساس معرفت كه از راه نظر به آثار مطالعه علوم به دست مى آيد، ايمان و اطمينان به اين داشته باشد كه وجود مقدّس صاحب نعمت داراى جميع صفات كمال و جمال و جلال است. و البتّه طىّ اين مرحله همراه با مقدّمات و كوشش هاى جانانه و عاشقانه است، كه رسيدن به مقام ايمان و اطمينان، در گرو رياضت عظيم و افعال و اعمال بزرگ و طىّ طريق علم و پوئيدن راه دانش و بينش است.
فعل زبان به اين است كه انسان آن حالت على قلب و بصيرت و دانائى دل را با كلماتى اظهار كند كه آن كلمات دلالت بر انى داشته باشد كه ذات منعم، مستجمع جميع صفات كماليّه است; و كلمه الحمدللّه جامع ترين و زيباترين سخنى است كه قابليّت اظهار نمودن اين معنا را دارد. فعل اعضاء و جوارح به اين است كه هماهنگ با خواسته هاى حضرت محبوب انجام بگيرد، تا در حقيقت نمايشگر اسماء و صفات آن جناب باشد، و نشان دهنده اين واقعيّت كه صاحب خلقت و مولاى نعمت داراى جميع اوصاف كمال است. چون اين سه مرحله را طى كردى در حدّ خودت به حمد و ستايش جناب محبوب اقدام كرده اى و حضرت او ار در عين اينكه نعمت هاى مادّى و معنويش از شماره بيرون است، ستايش نموده اى.
سنائى غزنوى كه عارف معارف حقّه است در اين زمينه به پيشگاه حضرت حقّ عرضه مى دارد:
اى در دل مشتاقان از عشق تو بستانها *** وز حجّت بيچونى در صنع تو برهانها
در ذات لطيف تو حيران شده فكرتها *** بر علم قدمى تو پيدا شده پنهانها
در سينه هر معنى بفروخته آتشها *** بر ديده هر دعوا بر دوخته پيكانها
بر ساحت آب از كف پرداخته مفرشها *** بر روى هوا از دود افراخته ايوانها
از نور در ان ايوان بفروخته انجم ها *** وز آب بر اين مفرش بنگاشته الوانها
مستان تو از شوقت در كوى تو سرگردان *** از خلق جدا گشته خرسند به خلقانها
از سوز جگر چشمى چون حقّه گوهرها *** وز آتش دل آهى چون رشته مرجانها
در راه رضاى تو قربان شده جان وانگه *** در پرده قرب تو طنده شده قربانها
از رشته جانبازى بر دوخته دامنها *** در ماتم بى باكى بدريده گريبانها
در كوى تو چون آيد آنكس كه همى بيند *** درگرد سر كويت از نفس بيابانها
چه خوش بود آن وقتى كز سوز دل از شوقت *** در راه تو مى كاريم از ديده گلستانها
اى پايگه امرت سرمايه درويشان *** وى دستگه نهيت پيرايه خذلانها
صد بير لا پرّان بر ما زهر اطرافى *** ماجمله بپوشيده از مهر تو خفتانها
 بى رشوت و بى بيمى بر كافر و بر مؤمن *** هر روز بر افشانى از لطف، تو احسانها
ميدان رضاى تو پر گرد غم و محنت *** ما روفته از ديده آن گرد ز ميدانها
در عرصه ميدانت پرداخته در خدمت *** گوى فلكى برده قد كرده چو چوگانها
از نفس جدا گشته در مجلس جانبازى *** بر تارك بى نقشى فرموده دل افشانها
حقّا كه فرو نايد بى شوق تو راحت ها *** و اللّه كه نكو نايد بى علم تو دستانها
گاه طلب از شوقت بفكنده همه دلها *** وقت سحر از بامت برداشته الحانها
چون فضل تو شد ناظر چه باك زبى باكى *** چون ذكر تو شد حاضر چه بيم ز نسيانها
گر درّ عطا بخشى آنك صدفش دلها *** ور تير بلا بارى اينك هدفش جانها
اى كرده دوابخشى لطف تو به هر دردى *** من درد تو مى خواهم دور از همه درمانها
ما غرقه عصيانيم بخشنده توئى يارب *** از عفو نهى تاجى بر تارك عصيانها
بسيار گنه كرديم آن بود بلاى ما *** شايد كه به ما بخشى از روى كرم آنها
كى نام كهن گردد مجدود سنائى را *** نو نو چو مى آرايد در وصف تو ديوانها
 در هر صورت براى تمام بندگان، جميع مقتضيات حمد، موجود و كليّه موانع، مفقود است و هيچ عذرى براى كسيكه زبان و قلب و عملش از حمد حضرت حق بسته است وجود ندارد. وجود مقدّس پرودگار با توجّه دادن عقل انسان به مافى السّماوات و الأرض خود را از هر عيب و نقصى منزّه نشان مى دهد، و آدمى را متوجّه مى نمايد كه حضرت او ملك و قدّوس و عزيز و حكيم است.
يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى اْلأرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ. آنچه كه در آسمانها و زمين است خدا را تسبيح مى كند7 خدايى كه پادشاه منزّه و عزيز و حكيم است. آرى قرآن مجيد مى خواهد بگويد كمال و جمال او را از زبان آثار و نشانه هايش بشنويد، كه زبان آثار و نشانه ها خيلى گوياتر و روشن تر از زبان خبر است.
اگر هزار نفر بگويند در فلان محل آتش است، و يك ديوانه بگويد نيست، بر اثر گفتار آن ديوانه در باور انسان ايجاد اختلال مى شود، ولى اگر يك نفر دودى را كه آيه و غلامت آتش است ببيند، و هزاران نفر به او بگويند دراين محلّى كه دود مى بينى از آتش خبرى نيست در باورش هيچ اختلالى ايجاد نمى شود، كه اثر در همه جا و در همه حال معرّف مؤثّر است.به همين منوال تمام آثار، چه سماوى چه ارضى و چه نفسى كه تعدادشان از شماره بيرون است نشانه هائى از ان وجود عزيز و آن ذات مقدّس و حكيم است، همان عزيز و حكيمى كه برترين و بهترين و با فضيلت ترين خلق خود، حضرت محّمد بن صلى الله عليه وآله را براى تلاوت آيات و تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت فرستاد، تا با تلاوت آيات كنمال و جلال و جمالش در ديده قلب انسان ظهور كند، و با توجّه به اوصاف و اسمائش از طريق زحمات پيامبر، در نفس، حالت تزكيه آشكار گردد، كه:

تَخَلَّقُوا بِأخْلاقِ اللّهِ به اخلاق الهى آراسته شويد.و بايد يايد گرفتن كتاب، به دستورات حقّ وحلال و حرام او آشنا شده، آنگاه زمينه حكمت نظرى و عملى فراهم آيد، و پس از طّى اين مراحل عالى رشد و كمال و به دست آوردن معرفت بتواند در مقام حمد و ستايش واقعى نه لفظى تنها برآيد، كه حمد حقيقى جز با كمال مسلمانى و بصيرت و بينش و حقيقت و آگاهى و ايمان و عشق و عمل و اخلاق، براى احدى ميسّر نيست.اهل معرفت و آنان كه در سايه چراغ علم و دانائى در راه رياضت و مجاهدت و كوشش و عمل هستند با زبان جان به محضر حضرتش عرضه مى دارند:
از تو دل بر نكنم تا دل و جانم باشد *** مى كشم جور تو تا تاب و توانم باشد
گر نوازى چه سعادت به از اين خواهم يافت *** وركشى زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا عشق تو از هر دو جهان بازستد *** چه غم از سرزنش هركه جهانم باشد
تيغ قهر ار توزنى قوّت روحم گردد *** جام زهر ار تو دهى قوت روانم باشد
به قيامت چو سر از خاك لحد بردارم *** گرد سوداى تو بر دامن جانم باشد
گر ترا خاطر ما نيست خيالت بفرست *** تا شبى محرم اسرار نهانم باشد
هر كسى را ز لبت چشم تمنّائى هست *** من خود آن بخت ندارم كه زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدى خويشم خوانى *** سر اين دارم اگر دولت آنم باشد
مولاى عارفان، سرور عاشقان، اميرمؤمنان عليه السّلام درباب حمد مطالبى بس گران، ومسائلى بسيار عالى، و گفته هائى اعجاب انگيز دارد، كه از باب نمونه جملاتى از آن را در زير مى خوانيد: اَلْحَمدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَ الْحَمْدَ عَلى عِبادِهِ مِنْ غَيْرِ حاحَة مِنْهُ إلى خامِديهِ، وَ طَريقاً مِنْ طُرُقِ الاِْعْتِرافِ بِلا هُوتِيَّتِهِ وَصَمدَدانِيَّتِهِ و رَبّانِيَّتِهِ وَ فَرْدانِيَّتِهِ، وَ سَبَباً إلَى الْمَزيدِ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ مَحَجَّةً لِلطّالِبِ مِنْ فَضْلِهِ; وَ كَمَّنَ فى إبْطانَ اللَّفْظِ حَقيقَةَ الاِْعْتِرافِ لَهُ بِاَنَّهُ الْمُنْعِمُ عَلى كُلِّ حَمْد...
خداوند را سپاس، كه بندگانش را مشرف به تشرف حمد فرمود، بدون اينكه به سپاسگزارى آنان نيازمند باشد; و اين كلمه جامعه را كه بايد از عمق قلب و حقيقت وجود برخيزد، راهى از راه هاى اعتراف به لاهوتيّت و صمديّت و بوبيّت و فرديّت خود قرار داد، و آن را علّت ازدياد رحمتش بر عباد اعلام كرد، و راهى روشن براى طالب فضلش فرمود، و دركمون و سرّ اين لفظ، حقيقتِ اين معنى را كه سپاس و حمد اعتراف به مُنعم بودن او نسبت بر هر حمدى است، جلوه داد!!

 


منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اهمیت و فضیلت اعتکاف
داستان تجارت دوست امام صادق‏
غِشّ
دید و بازدید ارحام
بهترین دانستنی ؟
عملى ديگر به جاى حج‏
براى هر گناهى توبه اى مخصوص است
کم کردن فاصله بین من و خدا
ارزش يوسف عليه السلام در مقابل زليخا
نعمت غریزه جنسی

بیشترین بازدید این مجموعه

همنشينى بهشتيان با چهار گروه
اخلاق الهى حضرت سجّاد
ريشه جنايات‏
الهی! به همه‌چیز تو راضی هستم!
پاداش زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)
دید و بازدید ارحام
هر چه مى‌خواهی از حضرت محبوب بگير
کمبود اخلاقی
فرار از شیطان!
بهترین دانستنی ؟

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^