فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

نعمت پوست بدن

پوست بدن به منزله حصار و نگهبان بدن است و براى ترميم ضايعات و تجديد و نشو و نماى خود ، خاصيت جالبى دارد .
مختصر خراش يا بريدگى كه به پوست وارد مى شود ، براى مرمّت و تعويض آن ، عملى انجام مى دهد كه از كار ساختمان بناى آسمان خراش ، دقيق تر و دشوارتر است ؛ اما به نظر ما عمل مزبور ، طبيعى است و متوجّه نيستيم اگر خاصيت ترميم و جوش خوردن زخم در پوست نبود ، هيچ گونه عمل جراحى براى التيام زخم ممكن نمى شد و كوچك ترين جراحت براى انسان ، عواقب وخيم داشت . هرگاه بريدگى عميق يا شكافى در اين غلاف حادث شود ، سلّول هاى پوست ، پاره و تارهاى عصبى و رگ هاى مويى جريان خون از هم گسسته مى شوند و اين رشته هاى گسيخته كه پر از مواد حياتى هستند در هم و بر هم مى گردند و ناچار بايد به جاى خود قرار يابند و بريدگى ها به هم متّصل يا پيوند داده شوند .
چنان كه شكاف و پارگى مهم و خطير باشد از باشگاه هاى چهارگانه زير اعلام خطر مى گردد :
1 ـ درجه فشار خون براى جلوگيرى از خونريزى پايين مى آيد .
2 - مدت انعقاد خون ، كم تر شده و ظرف چند ثانيه خون بسته و دلمه مى شود .
3 ـ طحال ، خون ذخيره خود را براى جبران ضايعات ، وارد دستگاه دوران خون مى نمايد .
4 ـ گلبول هاى سفيد خون زيادتر گشته و مقدار توليد آنها به ده برابر معمول مى رسد .
چون سلّول ها در ميان ترشّحات نسوجى غوطه ورند و لازمه موجوديّت و حيات آنها ، بودن در محل مرطوب است ، به محض بروز جراحت با هواى خشك مواجه مى شوند كه براى آنها قابل تحمّل نيست ، رگ هاى مويى كه گسيخته مى شوند خون داخل آنها كه پر ارزش ترين مايع آلى بدن است ، خارج و به هدر مى رود و راه براى حمله و هجوم ميكروب ها به داخل بدن باز مى شود كه فورا بايد در دفع حمله و رفع خطر اقدام گردد . در وهله اوّل ، موادّ شيره غذايى و ترشّحات نسوجى و پلاسما وارد زخم مى شوند و رطوبت لازم به آن مى بخشند ، سپس خون در كنار زخم ، منجمد و راه نفوذ آن به بيرون بسته مى شود .
موقعى كه خون در رگ هاى مويى جريان دارد ، منعقد و بسته نمى شود ؛ زيرا اگر بسته شود راه عبور خون مسدود و مانع رسيدن موادّ حياتى به سلّول ها مى گردد ؛ ولى وقتى هم سطح زخم شد بر خلاف حالت اوّلى به سرعت منعقد و قدرت و خاصيت انعقاد خون به اين نحو ظاهر مى شود .
معمولاً در خون ، سلّول هاى ذره بينى وجود دارد كه به محض كوفتكى يا بريدگى و بروز زخم ، آن سلّول ها در معرض هواى آزاد قرار مى گيرند ، در اين حالت شكافته شده ، از ميان آنها چند مايع شيميايى كه ماهيّت آنها نامعلوم است تراوش مى نمايد و فعل و انفعالاتى در موادّ مرطوبى صورت مى گيرد و با فيبرينوژن مخلوط شده مادّه سفيد رنگ پرز دارى به اسم فيبرين مى سازد و اين مادّه ، حلقه و شبكه هاى بى شمارى دارد و گلبول هاى قرمز خون را به ميان خود گرفته آنها را به تله مى اندازد و مقطع بريدگى و رگ هاى مويى و عروق لنفاوى را كه ميكروب ها از آن جا وارد بدن مى شوند مسدود مى كند .
شما را به حقيقت حق فكر كنيد ، اگر نعمت اين فعل و انفعالات در پوست و خون نبود چه مى شد و يا با كدام قدرت مى توانستيم جلوى اين همه خطر و ضرر و خسارت را بگيريم ؟ !
اى حسرت بر آن انسان هايى كه غرق در اين همه نعمت اند ، ولى از منعم اين نعمت ها بى خبرند !
أف بر آن انسان هايى كه دريا دريا نمك صاحب عالم را مى خورند و نمكدان مى شكنند !
اى بدبخت و پست و بيچاره و ذليل ! آن بى خبرانى كه در هر ثانيه و لحظه در ميان ميليون ها نعمت متنعمّ اند ، ولى از اداى شكر يك نعمت غافل اند !
چه بى هويّت و بى اعتبار و بى ارزش اند ، آن مفت خورانى كه سر سفره كارگاه با عظمت بدن و كارخانه وسيع جهان نشسته اند و در نعمت ها فكر نكرده و انديشه نمى كنند و از خالق نعمت ها و دهنده روزى ها خبر نمى گيرند ؛ حيوانات با خوردن غذا يا آشاميدن آب سرى به عنوان شكر به پيشگاه خالق خود بر مى دارند ، ولى اين افراد پست تر از حيوانات ، توجهى به حقيقت و ريشه و اصل جهان نكرده و يادى از آن مولا و آقايى كه اين همه نعمت در اختيار آنان گذارده نمى كنند ، اينان همان هايى هستند كه قرآن مجيد آنها را دچار خزى دنيا و عذاب آخرت معرفى كرده است .
بر خلاف اين ديو صفتان و آلودگان ، آن انسان هايى كه در برابر هر نعمتى از ولى نعمت خود ياد كرده و به حضرت محبوب عرضه مى دارند : ما اگر به پهناى جهان تو را عبادت كنيم به اداى شكر يك نعمت تو موفق نشده ايم !!
آن انسان هايى كه از نعمت ، به خاطر رسيدن به ولى نعمت استفاده مى كنند . آن انسان هايى كه حرم دل آنها مالامال از عشق به خداست ، آن بزرگوارانى كه در برابر حضرت دوست خاضع و خاشع بوده و هميشه احساس شرمسارى و حيا مى كردند و به جناب محبوب با تمام هستى عرضه مى داشتند :
بى خانمانى از سر كويت كجا رود محروم هر قبيله و مردود هر ديار جامى كه غير ذوق تو بخشد مباح نيست چشم و چراغ ماست شب افروز عارضت از سلطنت چه كم شود آن پادشاه را مسكين دلى ، غريب دلى ، بى نوا دلى كز ره به بوى آن سر زلف دوتا رود
دولت در اين در است از اين در چرا رود بى دولتى كزين در دولت سرا رود كامى كه جز طريق تو پويد خطا رود آن روز ظلمت است كه از چشم ما رود كز مرحمت به پرسش حال گدا رود كز ره به بوى آن سر زلف دوتا رود كز ره به بوى آن سر زلف دوتا رود
پس از آن فعل و انفعالات كه به ساخته شدن آن مادّه سفيد رنگ منتهى مى شود ، رگ هاى مجاور زخم ، منبسط و از هم باز مى شوند و جدار آن باريك تر شده از ميان آن جدار ، فاگوسيت ها يعنى ، سلّول خورها و گلبول هاى سفيد خارج مى شوند و سلول هاى مرده و باكترى ها يا هر مادّه ديگرى را كه باعث تعويق جوش خوردن زخم مى شوند مى بلعند !!  اين فاگوسيت ها يا سپورهاى كوچولو از خود زهرى ترشح مى نمايند كه ميكروب ها را مى كشد ، بعد آن ميكروب ها را در چين و حلقه هاى خود فرو مى برند و هر كدام از اين سلّول خورها مى توانند تا بيست ميكروب را ببلعند .
كوچك ترين زخم ، هزارها سلول را ضايع مى كند و سلّول خورها آن ضايعات را براى دفع به خارج ، به كليه ها مى رسانند و سعى مى كنند ، جرم هاى زخم را كه حجم آنها هزاران مرتبه از جثّه خودشان بزرگ تر است بخورند و اگر نتوانند بلع نمايند ، ترشحاتى بيرون مى دهند تا نسج و بافت هاى مجاور زخم ، حل شود و محلول آن همه جرم هاى خارجى را به جلو رانده به سطح پوست مى رساند .
سلّول خورها خيلى پرخور و اكول اند و به واسطه زيادخورى شان به قدرى ورم مى كنند تا بتركند و در نتيجه ، لاشه آنها به چرك و خون تبديل مى شود .
بسا اتفاق مى افتد كه ميكروب ها براى غلبه به سلّول خورها شروع به حمله مى كنند ، در اين حال براى حمايت سلّول خورها و براى آن كه مبارزه و پيكار با آنها پيشرفت كند يك جريان حيرت آميز ديگرى صورت مى گيرد .
به اين نحو كه ميكروب هاى مهاجم كه تحريك شده اند ، مادّه اى توليد مى كنند كه سبب نابودى خودشان مى شود .
آن جريان مهاجم كه بسيار جالب و حيرت بخش است فقط تدابير فورى انجام مى شود ، ولى كار عمده پوشش زخم ، تمام نمى شود .
در اين موقع سلّول هاى زنده موسوم به فيبروپلاست وارد عمل مى شوند و در ميان حلقه و شبكه هاى فيبرين ها (همان مادّه سفيد رنگ پرزدار) وارد و روى هم جمع مى شوند و براى پر كردن گودى زخم روى آن مرهم موقتى مى گذارند !!
به طورى كه سابقا ذكر شد ، ميلياردها سلول بدن به وسيله دستگاه دوران خون تغذيه مى نمايند ، حال كه رگ هاى مويى مجاور زخم پاره و گسيخته شده اند البته به زخم ها از اين راه غذا نخواهد رسيد .
براى چاره جويى ، فيبروپلاست ها يعنى ، همان سلول هاى زنده كه به طريقه حيوانات دريايى از مايع الياف خود تغذيه مى نمايند ، از چرك و خون زخم استفاده خواهند نمود و چند روزى بيش نمى گذرد كه در زخم ريشه دوانده و ديگر به الياف خود نيازى ندارند و
الياف هم حل مى گردد و مبدّل به مايعى مى شود كه اين مايع براى سلّول هاى در حال رشد غذاى مناسبى است ، معمولاً زخم هايى كه در حال التيام و جوش خوردن هستند ، از جرم ها و مايع هاى آنها چيزى به هدر نمى رود !!
جريان التيام زخم و عمل تجديد و نو شدن پوست يكى از شگفت آميزترين شاهكارهاى آفرينش است كه به حكمت عاليه آفريدگار و صانع عليم و به اراده حضرت او سلول ها مطيع و تابع قواعد مرموزى هستند و اين بافته هاى لا شعور در پيروى از نظام مزبور به طور منظم و با اشكال هندسى رديف و هم سطح يكديگر قرار مى گيرند و شروع به آرايش پوست مى نمايند .
براى تغذيه پوست نورس ، چون مقدار معيّنى خون ضرورت دارد ، به ناچار لازم مى آيد كه رگ هاى مويى در زير پوست براى جريان خون ايجاد و آماده شوند .
دانشمندان براى پى جويى اين جريان ، روى خرگوش بررسى نموده و بر روى گوش آن حيوان زخمى پديد آوردند ، بعد متوجّه شدند در مجاورت زخم ، رگ هاى نازك و لطيفى وجود دارد كه به مختصر اشاره اى خون از آنها بيرون آمده به ميان نسج هاى تازه مى ريزد و سپس انتهاى رگ ها بسته مى شود كه خون هاى جارى به هدر نرود .
به همين صورت رگ هاى مويى زخم از هر سوى زخم ، نمو مى كنند تا به يكديگر برسند و دو سر رگ ها به طور سحرآسايى حل گشته و به هم پيوند مى خورند و شبكه اى براى دوران خون تشكيل مى دهند ، سپس تار و رشته هاى عصبى با طرز عجيب ترى در داخل نسج نورس مى رويند !!
اين جريان در وسط گودى زخم صورت مى گيرد و زير قشر زخم ، پوست نو به وجود مى آيد ، در گرداگرد و كنار زخم ، سلول ها دست به كار عمليات اصلى خود مى شوند و به مركز زخم كه عريان است گسترش مى يابند و پوست را آرايش مى دهند و اين كار ، درست مشابه به آرايش پوست درختى است كه زخم برداشته باشد !!
تقريبا يك هفته پس از بروز جراحت ، زخم جوش مى خورد ، ولى براى چاق شدن آن ، عمليات ديگرى هم به لطف خداوند صورت مى گيرد .
در ظرف چند ماه ، تارهاى زير عضلات زيادتر شده و از حاشيه زخم به طرف مركز آن پيشروى نموده و به هم ملحق مى شوند و به يكديگر مى پيچند ، پيه و چربى ها روى هم قرار گرفته و نسج هاى ملتحم به نسج هاى مجاور خود وصل مى گردند ، بالاخره در طى يك سال يا كم تر محل زخم با پوست نوبنياد ، مفروش و عمل اصلاح زخم و تجديد ساختمان پوست آن پايان مى پذيرد !!

 

 


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

وهب بن وهب
ایمان، نخستین ویژگی اولیاءالله
نشانه هاى دشمنىِ دوست نما
عبرت در نهج البلاغة
مقام و منزلت انسان
سرچشمه معرفت
عكس هايي ار استاد انصاريان با امام وعلما
نیایش و درخواست دوری از شر شیطان
نیایش در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
آداب خروج از منزل

بیشترین بازدید این مجموعه

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
اسراف
وهب بن وهب
نفس و هفت مرحله آن
تفسیر حکیم (جلد9)
شرح دعاي كميل
حدّ لباس زن در اسلام
آداب خروج از منزل
نیایش در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
ایمان، نخستین ویژگی اولیاءالله

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^