هر کسى را که فرصت دمیدن این نفخه را غنیمت بداند، در ابتداى کار دنبال دمنده نفخه حرکت مى کند. چه کسى بود مرا به وجود آورد؟ چه کسى دم به این عالَم زد و مرا از نیستى به هستى کشاند؟ چه کسى به من عقل داد؟ خدا را پیدا مى کند، خدا را که پیدا کرد، به وجود مقدّس او مى گوید: براى چه مرا آوردى؟ وجود مقدّس او مى گوید: براى خودم تو را آوردم. حال براى این که با تو معیّت پیدا کنم چه کنم؟ تکالیف و حلال و حرام براى انسان بیان مى شود، دم هاى دیگر الهى به صورت الهامات قلبى و نفسى دمیده مى شود، به صورت قرآن کریم، گفته هاى پیغمبر و امامان، به صورت حکم هاى مرجع تقلید واجد شرایط دمیده مى شود.وقتى عبد بخواهد، به این نفخه ها علاقه داشته باشد از پس همدیگر مثل سیل و دریا به طرف او عنایت مى شوند. این جاست که عبد از حالت جهل به حالت علم، از حالت سوء خُلق به حُسن خُلق، از دنیا به آخرت، از خویش به خدا شروع به حرکت کردن و مسافرت کردن مى کند، اما تا کجا مى تواند سفر کند؟ تا لقاى حق.