فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حنظلة بن اسعد شباسی

حنظله ، از جوان مردان روزگار و شجاعان نامدار ، و از انسان های برجسته بود .

ارباب رجال و مقاتل و محدثين ، نام نامی و اسم گرامی و نورانی او را زينت كتاب های خود كرده اند ، و او را از بزرگان كم نظير شيعه به شمار آورده اند ، و وی را به شجاعت و فصاحت زبان ، و قرائت قرآن ستوده اند .

او در دلِ فتنه و ناامنی ، و جوّ ارعاب و وحشت ، و فضای جاسوسی و ترس ، خود را از كوفه به كربلا رسانيد ، تا با دفاع از دين و اهل بيت (عليهم السلام) گوی سعادت دنيا و آخرت را به دست آورد .

حنظله از جمله كسانی است كه حضرت حسين (عليه السلام) او را برای گفتگو با سردار سپاه دشمن ، ابن سعد عنيد ، گسيل داشت .

در كتاب شريف منتهی الآمال آمده : حنظله قَدّ مردی برافراشت و پيشاپيش امام ايستاد و در حفظ و نگهداری آن حضرت ، خود را سپر تير و نيزه و شمشير ساخت ، و هر زخم شمشير و سنانی كه به قصد امام می رسيد آن را عاشقانه به جان خود می خريد ; و همی ندا در می داد كه :

ای قوم ! من می ترسم بر شما همانند آن عذاب هايی كه بر امت های گذشته وارد شد وارد شود ، و مانند عذاب های قوم نوح و عاد و ثمود ، و آنان كه پس از ايشان راه كفر و انكار گرفتند بر شما نازل گردد ، من بر شما از روز قيامت می ترسم ، روزی كه از صحرای محشر رو به دوزخ گردانيد و شما را از عذاب الهی نگاه دارنده ای نباشد .

ای قوم ! حسين را مكشيد كه خدا شما را به سبب عذاب ، مستأصل و هلاك كند .

مطابق برخی از روايات ، حضرت حسين (عليه السلام)فرمود :

ای حنظلة بن اسعد ! خدا تو را رحمت كند . بدان كه اين گروه مستوجب و مستحق عذاب شدند . تو اينان را به سوی حق دعوت كردی ولی آنان از پذيرش دعوتت امتناع كردند ، و بر تو و يارانت تاختند و به تو و اصحاب تو ناسزا گفتند .

حنظله گفت :

فدايت شوم سخن به صدق گفتی ، آيا من به سوی پروردگارم نروم ، و به برادرانم ملحق نشوم ؟

حضرت فرمود :

چرا ای حنظله ! شتاب كن و به سوی آنچه از جانب حق برايت مهيا شده برو كه از دنيا و آنچه در دنياست بهتر است . آری ، برو به سوی سلطنتی كه هرگز كهنه نشود و زوال نپذيرد .

پس حضرت را وداع كرده و گفت :

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أبَاعَبْدِاللّه ! صَلّی اللّهُ عَلَيْكَ وَعَلی أهل بَيْتِكَ وَعَرَّفَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ فِي الْجَنَّةِ .

حضرت حسين دعای حنظله را آمين گفت ، سپس حنظله به ميدان شتافت و سر در راه جانان داد و جان به جان آفرين از طريق شهادت تسليم كرد .

 

مردی با بصيرت از قبيله خزيمه

در مقتل ابومخنف آمده : عمر سعد مردی از قبيله خزيمه را به رسالت نزد حضرت حسين (عليه السلام)فرستاد كه به آن حضرت بگو : قصد تو از آمدن به اين سرزمين چيست ؟

آن مرد تا كنار خيمه امام آمد ، حضرت به يارانش فرمود : او را می شناسيد ؟

گفتند : آری ، وی اهل خير و صلاح است و جای شگفتی است كه در چنين موقعيتی شنيع و فظيع و خطرناك و پر فتنه پيدا شده است .

حضرت فرمود : از او بپرسيد چه می خواهد ؟

به او گفتند : چه قصدی داری ؟

گفت می خواهم خدمت حضرت حسين برسم .

زهير بن قين گفت : سلاح خود را زمين بگذار و وارد شو .

گفت : اطاعت می كنم . سلاحش را بر زمين گذاشت و وارد شد . پس از سلام به محضر حضرت حسين (عليه السلام) ، دست و پای آن بزرگوار را بوسيد و گفت : مولای من ! چه چيز شما را به اين صحرا كشانيد ؟

حضرت فرمود : نامه های شما مردم كوفه كه پی در پی فرستاديد .

گفت : پسر پيامبر ! مردمی كه به سوی شما نامه فرستادند امروز از خواص ابن زيادند .

حضرت فرمود : برگرد و صاحب خود را از آنچه شنيدی خبر ده .

گفت : مولای من ! كدام عاقل و خردمند بهشت را می گذارد و آتش دوزخ را انتخاب می كند ، به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا جانم را فدايت كنم .

حضرت فرمود :

 

وَاصَلَكَ اللّه كَمَا وَاصَلْتَنَا بِنَفْسِكَ .

خدا تو را از مقربين قرار دهد چنان كه با همه وجودت با ما پيوند برقرار كردی .

 

سعيد بن عبداللّه حنفی

كتاب های رجال و تاريخ و مقاتل از سعيد به عنوان انسانی شايسته ، شيعه ای كامل ، جوانمردی وفادار و عبدی صالح ياد كرده اند .

شب عاشورا هنگامی كه امام پس از خطبه معروفش فرمود : تاريكی شب شما را فرو پوشانده ، برخيزيد و برويد و خود را از اين مهلكه برهانيد .

سعيد بن عبداللّه از جای برخاست و گفت :

ای پسر پيامبر ! به خدا سوگند ما دست از ياری ات بر نداريم و تو را رها نكنيم ، تا خدا بداند كه ما وصيت پيامبر را در حق ذريه اش حفظ كرديم ، به خدا سوگند اگر بدانم كشته می شوم سپس زنده می گردم ، آنگاه به آتش سوخته خواهم شد و خاكسترم را بر باد می دهند و هفتاد بار با من چنين كنند از تو جدا نخواهم شد تا جانم را فدايت كنم . چگونه از تو جدا شوم در حالی كه يك بار كشته شدن بيشتر نيست و پس از آن كرامت و عزت سرمدی و نعمت ابدی است ، نعمتی كه هرگز برای آن زوال و فنايی نمی باشد !

سعيد به صورتی ويژه شهيد شد ، و آن به هنگام ظهر عاشورا بود كه امام با ياران باقی مانده به نماز جماعت ايستادند ولی دشمن شروع به تيراندازی كرد . سعيد پيش روی امام خود را سپر قرار داد ، و از هر طرف تير آمد ، او از آن تير استقبال كرد ، و به سر و صورت و سينه و دست و پا نمی گذاشت تيرها به حضرت اصابت كند ، و در حال خريدن تيرها به بدن می گفت :

خدايا ! اين قوم را چون قوم عاد و ثمود لعنت كن .

پروردگارا ! سلام مرا به پيامبرت برسان ، و به او ابلاغ كن كه من از درد زخم هايی كه به سبب تيرهای دشمن به بدنم رسيد چه ديدم و چه كشيدم .

خدايا ! من از اين كه بدنم را سپر اين همه تير قرار دادم قصدی جز پاداش و ثواب تو در ياری فرزند پيامبرت نداشتم .

هنگامی كه قدرت و توانايی از سعيد برفت و بر زمين افتاد ، روی به حضرت حسين نمود و گفت : يا بن رسول اللّه آيا من به عهدم وفا كردم ؟ حضرت فرمود آری تو پيشاپيش من به سوی بهشت می روی .

 

سويد بن عمرو

شيخ طوسی ، آن فقيه و رجالی بزرگ و استاد بسياری از فقها در كتاب رجال خود سويد را از اصحاب حضرت سيد الشهداء شمرده است .

علامه سماوی در ابصارالعين از طبری روايت می كند كه : سويد پيرمردی شرافتمند و عابد و بسيار نمازگزار بود ، و از نظر شجاعت انسانی فوق العاده و در جنگ ها تجربه زيادی آموخته بود . روز عاشورا پس از شهادت بشر بن عمرو حضرمی به سوی دشمن تاخت و جنگی نمايان كرد تا جراحت زيادی برداشت و به رو در خاك در افتاد . دشمن خيال كرد او شهيد شد وی را رها كردند تا وقتی شنيد دشمن عربده می كشد كه حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد ، او كاردی نزد خود پنهان كرده بود با همان كارد تا جايی كه توان داشت كنار بدن حضرت حسين جنگيد و از حريم قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) دفاع كرد . دشمن بر او تاخت و وی را محاصره كرد تا به ضربت اسلحه عروة بن بكار و زيد بن ورقا به شرف با عظمت شهادت نايل شد و به جهانيان اين درس را داد كه هيچ زمانی برای دفاع از حق دير نيست و هيچ گاه انسان بازنشسته از مسئوليت نمی شود !

 

عبداللّه بن عمير

مامقانی گويد : عبداللّه بن عمير مكنّی به ابووهب ، مردی دلاور و شجاع و در شهر كوفه نزديك بئر الجعده كه در قبيله هَمْدان است منزل داشت و همسرش از قبيله بنی نمرين قاسط بود .

روزی از خانه بيرون شد ، مشاهده كرد سپاهی انبوه و لشگری فراوان به طرف نخيله ، سان می دهند . پرسيد اين لشگر برای چيست و عزم كجا دارد و به جنگ چه كسی عازم است ؟

گفتند عازم كربلا برای جنگ با حسين (عليه السلام)هستند .

عبداللّه گفت : به خدا سوگند من بی ترديد و شك به جنگ با كفار بسيار حريصم ، و جنگ با اين قوم را كه برای ريختن خون پسر پيامبر بيرون می روند ثوابش را كمتر از جنگ با كافران نمی دانم و به ثوابش اميدوارم .

آنگاه به خانه درآمد و همسرش را از آن ماجرا خبر داد . آن زن صالحه شايسته گفت : انديشه خوبی كردی و به فكر مناسبی افتادی ، مرا هم با خود ببر . عبداللّه شبانه با همسرش به سوی كربلا حركت كرد و شب هشتم به محضر حضرت حسين (عليه السلام)مشرف شد .

هنگامی كه روز عاشورا رسيد اول كسی كه به سوی لشگر حضرت حسين (عليه السلام)تير انداخت عمر سعد بود ، و اول كسی كه قدم به ميدان مبارزه بر ضد لشگر حق گذاشت و مبارز طلبيد يسار ، آزاد كرده پدر ابن زياد بود .

حبيب بن مظاهر و برير بن خضير خواستند به ميدان او روند حضرت حسين (عليه السلام)فرمود : شما در جای خود باشيد . عبداللّه بن عمير پيش آمد و از حضرت رخصت ميدان رفتن خواست .

حضرت به او نظر كرد ، مردی ديد گندم گون ، بلند قامت ، دارای بازوانی قوی ، فرمود : گمان دارم كه عبداللّه ، قرين و حريف مناسبی برای اين دشمن خداست . سپس او را برای مبارزه رخصت داد .

عبداللّه به ميدان تاخت . يسار گفت : كيستی كه به مبارزه با من بيرون شدی ؟ عبداللّه خود را معرفی كرد . يسار گفت : بازگرد كه توهم كفو و حريف من نيستی حريف من حبيب يا زهير است . عبداللّه گفت : حرام زاده مگر مبارزه و جنگ به فرمان توست كه هر كه را بخواهی بيايد و هر كه را نخواهی برگردد . اين بگفت و با يك ضربت كاری ، يسار را به خاك هلاك انداخت .

اين زمان همسر صالحه و وفادارش ستون خيمه را برگرفت و به سوی شوهر شتافت و گفت : پدر و مادرم فدايت برای ذريه پاك محمد (صلی الله عليه وآله) فداكاری كن . شوهر به سوی او نظر كرد ، خواست او را به خيمه بازگرداند نپذيرفت ، او جامه شوهر را می كشيد و می گفت تو را رها نمی كنم تا با تو يكجا شهيد شوم .

در ابصارالعين آمده : عبداللّه چون نتوانست همسر خود را از ميدان جنگ دور كند و او را به خيام حرم برگرداند به حضرت حسين (عليه السلام) متوسل شد . امام (عليه السلام) به ميدان آمد و به آن زن شيردل فرمود : خدا شما را از جانب خاندان پيامبر پاداش خير دهد ، به سوی حرم برگرد . خدای رحمتت كند جهاد بر زنان مقرر نيست .

زن اطاعت نموده به خيمه ها بازگشت ، عبداللّه در مبارزت همی كوشيد تا شربت شهادت نوشيد .

زن وقتی از شهادت شوی خود آگاه شد به سوی كشته شوهر شتافت و بر بالين او نشست و خاك و خون از چهره اش پاك می كرد و می گفت : بهشت بر تو گوارا باد . من از خدايی كه بهشت را روزی تو گردانيد درخواست می كنم كه به زودی مرا به تو ملحق سازد .

شمر به غلام خود گفت برو اين زن را به شوهرش ملحق كن . آن نابكار غدار ، و مطرود از رحمت پروردگار پيش آمد و عمودی بر فرق آن زن صالحه زد كه مغز سرش پريشان شد و همانجا جان به جان آفرين تسليم كرد !

 

مالك بن عبد و سيف بن حارث

طبری می نويسد مالك بن عبد وسيف دو برادر مادری و پسر عمو بودند كه با شبيب بن حرث به كربلا آمدند و به لشگر حضرت حسين (عليه السلام) پيوستند .

ابومخنف می گويد : مالك و سيف روز عاشورا در حالی كه سيلاب اشك از ديدگانشان جاری بود خدمت حضرت حسين (عليه السلام) رسيدند .

امام فرمود : شما را چه می شود و برای چه گريه می كنيد ؟

گفتند : پدر و مادر ما فدايتان باد ، گريه ما نه برای خود ماست كه اينك كشته می شويم بلكه برای غربت و تنهايی توست كه در محاصره دشمن قرار گرفته ايد و كاری از دست ما برای نجات شما از حلقه اين محاصره ساخته نيست .

حضرت فرمود : من اميدوارم پس از ساعت ديگر ديده های شما روشن و به نعيم ابد نايل گردد ، خدا شما را پاداش خير عنايت كند ، شما با اين مواساتی كه نسبت به من داريد و به سبب سعی و كوششتان در راه خدا شايسته پاداش نيك هستيد .

سپس با يكديگر به ميدان شتافتند و در جنگ با دشمن پشتيبان هم بودند . آنگاه برای اين كه به فيض زيارت و ديدار حضرت حسين (عليه السلام) نايل شوند . به سوی خيمه برگشتند و به اين گونه به امام سلام دادند :

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّه !

حضرت پاسخ داد :

وَعَلَيْكُمَا السَّلاَم وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكَاتُه

پس از آن به ميدان بازگشتند و آن چنان كوشيدند تا شربت شهادت نوشيدند .

 

مسلم بن عوسجه

كتاب های رجالی اهل سنت مانند اصابه ، استيعاب ، اسدالغابة ، وطبقاتو كتاب های رجالی شيعه اتفاق دارند كه مسلم از اصحاب رسول خدا (صلی الله عليه وآله)بود . او را مردی شب زنده دار ، قاری قرآن ، شجاعی شيرافكن برشمرده اند و نامش را در كتاب فتوحات ذكر كرده اند .

او از خواص اصحاب اميرمؤمنان (عليه السلام) و ملازم ركاب حضرت در جمل و صفين و نهروان بود ، و به روايت مهيج الاحزان چندين بار قرآن را از نظر اميرالمؤمنين گذرانيد .

در زمانی كه مسلم بن عقيل به كوفه آمد ، مسلم وكيل آن حضرت در قبض اموال و خريد اسلحه و گرفتن بيعت از مردم بود . امام عصر (عليه السلام) در زيارت ناحيه مقدسه بر او سلام كرده است .

مامقانی در كتاب رجالش می نويسد : قلم از بيان جلالت قدر و عدالت و قوت ايمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است .

هنگامی كه حضرت حسين (عليه السلام) در شب عاشورا اجازه انصراف اصحاب را داد و فرمود : من بيعت خود را از همه شما برداشتم راه بيابان را پيش گيريد و به خانه و ديار خود بازگرديد . مسلم بن عوسجه از جای برخاست و گفت :

ای سيد و مولای ما ! آيا ما شما را تنها بگذاريم ؟ اگر چنين كنيم فردای قيامت در محضر عدالت جواب جدت پيامبر را چه بگوييم و چه عذری بياوريم ؟ به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا نيزه ام را در سينه اين كافران بشكنم و تا قبضه شمشير در دست من است با اين گروه جهاد خواهم كرد . و اگر برای من اسلحه ای نماند كه به جهاد ادامه دهم با سنگ می جنگم . به خدا سوگند دست از ياری تو برندارم تا معلوم شود كه تا زنده بودم ذريه پيامبر را حفظ كردم . به خدا سوگند اگر بدانم كشته می شوم و دوباره زنده می گردم ، سپس مرا می كشند و به آتش می سوزانند و تا هفتاد مرتبه با من اينگونه رفتار می شود هرگز از تو جدا نشوم !

مسلم ، روز عاشورا چون شير غرّان و همچون برق خاطف و صرصر عاصف بر آن سپاه خون آشام زد و جنگی نمايان كرد ، و پنجاه تن سوار را به خاك هلاك انداخت تا از كثرت زخم و جراحت به زمين افتاد . حضرت حسين (عليه السلام) با حبيب بن مظاهر بر بالين او آمد و فرمود :

 

يَرْحَمْكَ اللّه يَا مُسْلِم !  فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً ) .

 

هفهاف بن مهند راسبی

هفهاف ، بنا به نوشته دانشمندان رجالی مردی تهمتن ، شيرافكن ، كوه كن ، نيكوسيرت و از شجاعان بصره و از مخلصين جماعت شيعه است .

هفهاف در عشقورزی به اميرمؤمنان (عليه السلام)و محبت شاه ولايت و اطاعت از اهل بيت (عليهم السلام) گوی سبقت از ديگران ربوده بود و در جنگ صفين ملازم ركاب آن حضرت بود .

پس از شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام) روزگارش را در خدمت حضرت مجتبی (عليه السلام) به سر رسانيد و پس از شهادت آن حضرت ساكن بصره شد . تا اين كه شنيد حضرت حسين (عليه السلام)از مكه عازم سفر عراق گرديده .

هفهاف ـ در عين اين كه بيرون رفتن از بصره سخت بود و فضای جاسوسی و رعب و وحشت بر آن ديار حكومت داشت ـ از بصره بيرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به كربلا رسانيد .

بر لشگر عمر سعد وارد شد و پرسيد : مولايم حسين كجاست ؟

گفتند تو كيستی و كجا بودی ؟

گفت : من هفهاف بن مهند راسبی بصری هستم ، برای ياری حسين آمده ام .

گفتند : ما حسين را كشتيم و از اولاد و اصحاب او جز بيماری و جماعتی از زنان و دختران را باقی نگذاشتيم ، اكنون گروهی از لشگر عمر سعد به غارت خيمه های حسين هجوم برده اند !

دنيا در نظر هفهاف تاريك شد و آه از نهادش برآمد ولی نگفت اكنون كه حسين (عليه السلام)شهيد شده جايی برای مبارزه من نيست ، بلكه او مبارزه را اصلی اصيل برای دفاع از حق می دانست ، و ادامه راه حسين (عليه السلام) را بر خود از واجب ترين امور به شمار می آورد ; به همين خاطر با ايمانی استوار و اخلاصی بی نظير برای دفاع از دين و ملحق به حضرت حسين (عليه السلام) هم چون پلنگ بر آن لشگر بی نام و پر ننگ حمله برد و از چپ و راست سر و دست پرانيد و بسياری را به دوزخ رسانيد ، تا از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پای درآمد و پياده ماند . او پياده به جنگ ادامه داد تا بر اثر كثرت جراحت نزديك گودال قتلگاه به خاك افتاد و با به سر بردن پيمان به حضرت حسين (عليه السلام) پيوست .

اينان اصحاب و ياران امام بودند كه قلم و بيان از توصيف شخصيت آنان تا ابد عاجز است ، چه رسد به بيان شخصيت هايی هم چون قمر بنی هاشم ، علی اكبر ، و ساير جوانان بنی هاشم و به خصوص سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) .

 

از آنجا كه قلم شكسته اين عاجز از وصف شخصيت باعظمتی چون قمر بنی هاشم ناتوان است به ناچار به زيارت هايی كه نسبت به وجود مقدّس او از معصومين (عليهم السلام) رسيده متوسّل شده و نكات آن زيارات را برای شناخت دورنمايی از شخصيت آن حضرت يادآور می شوم .

سلام خدا و سلام همه فرشتگان مقرب و انبيای الهی و عباد شايسته حقّ و همه شهدا و صديقين و نفوس پاكيزه و پاك در آنچه صبح و شام است بر تو ای فرزند اميرالمؤمنين !

گواهی می دهم كه حضرت تو مقام تسليم به حقّ و تصديق به واقعيّات و وفاداری و خيرخواهی نسبت به سالار شهيدان را در حدّ كمال داشتی .

برترين جزا ، به خاطر مقام صبر و استقامت و خلوص نيّت و كمك بر برادر مظلومت ، برای تو باد .

سلام بر تو ای عبد صالح ! ای مطيع فرامين خدا و رسول حقّ و اميرالمؤمنين و امام مجتبی و حضرت حسين !

گواهی می دهم در راه حقّ سستی نكردی ، و در احيای دين كوتاهی نداشتی ، عمر بابركت خود را در بصيرت گذراندی ، به صالحين اقتدا كردی ، و از جميع انبيا متابعت نمودی . تو در صبر و جهاد و ياری امام معصوم و دفاع از برادرت و در پاسخ گويی به دعوت حقّ و طاعت رب انسانی نيكو و بزرگوار بودی(74) .

امام سجّاد (عليه السلام) فرمود :

برای عمويم قمر بنی هاشم نزد خداوند در قيامت منزلتی است كه جميع شهدا به آن غبطه می خورند ، و همه شهدا را آرزوی آن مقام است !(75) !

ای حرمت قبله حاجات ما *** ياد تو تسبيح و مناجات ما
فخر شهيدان همه عالمی *** دست علی ماه بنی هاشمی
هم قدم قافله سالار عشق *** ساقی عشّاق و علمدار عشق
سرور سالار سپاه حسين *** داد سر و دست به راه حسين
عمّ امام و اخ و ابن امام *** حضرت عباس عليه السّلام
مكتب تو مكتب عشق و وفاست *** درس الفبای تو صدق و صفاست
شمع شد و آب شد و سوخته *** روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات *** موج زند اشك به چشم فرات
ياد حسين و لب عطشان او *** وان لب خشكيده طفلان او
تشنه برون آمدی از موج آب *** ای جگر آب برايت كباب
مزد تو زين سوختن و ساختن *** دست سپر كردن و سر باختن
دست تو شد دست گواه خدا *** خطّ تو شد خطّ امان خدا
چار امامی كه تو را ديده اند *** دست علم گير تو بوسيده اند
ای به فدای سر و جان و تنت *** وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمی پشت سر *** وقت شهادت قدمی پيشتر
مدح تو اين بس كه امام زمان *** حجّت حقّ مالك ملك جهان
گفت به تو گوهر والا نژاد *** جان برادر به فدای تو باد
او كه به قربان برادر شود *** كيست رياضی كه فدايش شود

 

حضرت حسين (عليه السلام)

نسبت به سالار شهيدان نيز نكاتی از زيارت حضرت را يادآور می شوم باشد كه در آيينه اين نكات بتوانيم گوشه ای از شخصيّت حضرت را كه دريايی بی ساحل است تماشا كنيم .

سلام بر تو ای خازن و نگهبان علوم و اسرار كتاب مسطور ! ای وارث علوم تورات و انجيل و زبور !

سلام بر تو ای امين رحمان ! ای شريك قرآن ! ای نگهبان دين ! ای باب حكمت خداوند عالميان !

سلام بر تو ای باب تواضع و طاعت ! كه هركه از آن وارد شود از هر بلا ايمن است .

درود بر تو ای صندوق علم خدا ! ای محل سرّ حقّ ! ای خون خدا و پسر خون خدا !

يا ابا عبداللّه ! چون خون پاكت به زمين ريخت سرادق عرش و ارواح خلايق به لرزه آمد ، و آسمان و زمين و ساكنان بهشت و موجودات دريا و خشكی برايت گريه كردند .

گواهی می دهم وجودت در منت های پاكی و از ريشه طهارت و پاكيزگی است .

تو امر به قسط و عدل فرمودی ، و به آن دو حقيقت دعوت كردی .

سلام بر تو ای بزرگ جوانان اهل بهشت ! ای آن كه رضا و خوشنودی تو و سخط و غضبت از خشنودی و غضب خداست !

سلام بر تو ای امين خدا ! حجت حقّ ! ای باب اللّه ! ای دليل به سوی خدا و دعوت كننده به اللّه ! ای آن كه حلال خدا را حلال دانستی ، و حرام حقّ را حرام حساب كردی ، نماز برپا داشتی و زكات پرداختی ، و امر به معروف نمودی و نهی از منكر كردی ، و بر اساس حكمت و موعظه حسنه به راه خدا دعوت نمودی !

سلام بر تو ای ابا عبداللّه ! ای حجّت خدا در روی زمين و شاهد و گواه حقّ بر خلق ! درود خداوند بر امام شهيد و كشته ستم و پيشوای اهل زهد و عبادت .

سلام بر امام نيكوكار ، امام راضی به قضای حقّ ، امام پاكيزه و باتقوا ، هادی و مهدی ، اسير رنج و مصائب  .

 

گريه بر حضرت حسين (عليه السلام)

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ ذُكِرَ الْحُسَيْنُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدارُ جُناحِ ذُباب كانَ ثَوابه عَلیَ اللّهِ عَزَّ وَجَلْ وَلَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ.

آن كه حسين را نزد او ياد كنند ، از ديدگانش به اندازه بال مگس اشك بيايد ثوابش بر خداوند عزّ و جل است ، و كمتر از بهشت برای او رضايت نمی دهد .

راوی می گويد : امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

. . . مَنْ اَنْشَدَ فِی الْحُسَيْنِ بِيْتاً فَبَكی وَاَظُنُّهُ قالَ اَوْ تَباكی فَلَهُ الْجَنَّةُ .

آن كه برای حسين (عليه السلام) شعری بگويد ، پس گريه كند ، و گمان كنم حضرت فرمود يا خود را شبيه گريه كننده سازد ، مزدش بهشت است .

 

امام ششم (عليه السلام) در روايتی فرمود :

 

مَنْ ذَكْرَهُ فَبَكی فَلَهُ الْجَنَّةُ .

آن كه حسين (عليه السلام) را ياد كند و گريه كند مزدش بهشت است .

 

زيارت حضرت حسين (عليه السلام)

راوی می گويد از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم :

 

قَبْرُ الْحُسَيْنِ . . . رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ ، مِنْهُ مِعْراجٌ اِلَی السَّماءِ فَلَيْسَ مِنْ مَلَك مُقَرَّب وَلا نَبِیّ مُرْسَل اِلاّ وَهُوَ يَسْأَلُ اللّهَ تَعالی اَنْ يَزُورَ الْحُسَيْنَ فَفوْجٌ يَهْبِطُ وَفوْجٌ يَصْعَدُ .

قبر حسين باغی از باغ های بهشت است ، از آنجا محل عروج به آسمان است ، ملك مقرب و نبیّ مرسلی نيست مگر اين كه از خداوند زيارت حسين را می خواهد ، پس دسته ای برای زيارت فرود می آيند ، و گروهی بعد از زيارت بالا می روند .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا و امامان (عليهم السلام) برای زائر حسين (عليه السلام)دعا می كنند .

امام ششم (عليه السلام) به معاوية بن وهب فرمود :

 

. . . وَمَنْ يَدْعُوا لِزُوَّارِهِ فِی السَّماءِ اَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِی الاَْرْض.

 . . . و آنان كه برای زائران حسين در ملكوت دعا می كنند ، بيش از دعا كنندگان در زمين هستند .

 

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

چهار هزار ملك غبار آلوده كنار قبر حسين هستند ، تا قيامت بر او گريه می كنند ، سرپرست آنان فرشته ايست بنام منصور ، زائری به جانب زيارت نمی رود مگر اين كه او را استقبال می كنند ; و وداع كننده ای با او وداع نمی كند مگر اين كه او را مشايعت كنند ; بيمار نمی شود مگر اين كه او را عيادت می نمايند ; نمی ميرد مگر اين كه بر جنازه اش نماز می خوانند و پس از مرگ او برايش استغفار می كنند(83) .

روايات و احاديث در رابطه با گريه بر حضرت و زيارت وجود مقدّس و مبارك او از طريق پيامبر و ائمه به اندازه ايست كه بيش از چند جلد كتاب است . روايات ذكر شده در اين نوشتار نمونه ای از آن روايات است كه از معتبرترين و پاكيزه ترين كتاب يعنی كامل الزيارات نقل شد .

در خاتمه لازم است خوانندگان عزيز را به بيست و شش امتياز از قول امامان معصوم (عليهم السلام) در رابطه با اصحاب حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) كه در كتاب های زير به آن اشاره شده توجّه دهم .

بحار الأنوار ـ كنز كراجكی ـ زيارت ناحيه ـ لهوف ـ امالی صدوق ـ تهذيب ـ مناقب ابن شهر آشوب ـ مروج الذهب ـ رجال كشّی ـ معانی الاخبار ـ كامل الزيارات ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد ـ تفسير ثعلبی ـ خرائج راوندی ـ علل الشرايع ـ دار السلام ـ تذكره ابن جوزی و شرح شافيه ابن فرّاس .

 

1 ـ آنان با همه وجود از خداوند راضی بودند و حضرت حقّ هم از آنان راضی بود .

2 ـ باوفاتر و بهتر از اصحاب تمام انبيا و ائمه بودند .

3 ـ نامشان از ازل در لوح محفوظ ، بدون كم و زياد شدن ثبت بود .

4 ـ احدی در گذشته بر آنان سبقت نگرفت ، و يك نفر بعد از آنان به مقام آنان نمی رسد .

5 ـ درجه آنان از همه شهدای اولين و آخرين بالاتر است .

6 ـ در اوج مقام زهد و عبادت بودند .

7 ـ در بلندی همّت و رفعت شأن ، نمونه نداشتند .

8 ـ دين حقّ تا قيامت به آنان نصرت يافت .

9 ـ عاشق ترين عاشقان نسبت به حضرت حسين (عليه السلام) بودند .

10 ـ خاكی كه در آن دفن شدند خاك مقدّس و مبارك و پاك قلمداد شد .

11 ـ پيش از اتفاق افتادن حادثه كربلا ، انبيا و اوليا از آن حادثه و برپا كنندگانش خبر دادند و از ياران حضرت تعبير به برادران خود نمودند .

12 ـ سادات شهدا در دنيا و آخرتند .

13 ـ شهيدان كوی حسين گويی شهيد با همه انبيای خدا هستند .

14 ـ در قيامت كنار مولايشان حضرت سيد الشهداء قرار دارند .

15 ـ از اولياء اللّه و اصفياء اللّه و اودّاء و طاهرون و ابرار و مهديّون می باشند .

16 ـ معروف و شناخته شده در ملكوتند ، چنان كه ستاره های آسمان معروف اهل زمينند .

17 ـ اگر رسول خدا (صلی الله عليه وآله) آنان را در زمان خود می يافت دهانشان را می بوسيد ، و در كنار خود به عنوان بهترين انسان ها می نشاند .

18 ـ از شدّت عشق و شوق به شهادت از اسم تير و نيزه و شمشير تو گويی غافل بودند .

19 ـ خود حضرت حقّ به وقت شهادتشان متولّی قبض روحشان بود ، ملائكه آنان را به آب بهشت شستند ، و به طيب بهشتی حنوط كردند و بر آنان نماز گذاردند .

20 ـ پيش از شهادت به اعجاز حسينی جايگاه خود را در بهشت ديدند .

21 ـ به محض شهادت به جنّت خاص حقّ « و ادخلی جنّتی » وارد شدند .

22 ـ به وقت شهادت از دست رسول حقّ (صلی الله عليه وآله وسلم)و اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) آب بهشتی نوشيدند .

23 ـ قسمتی از خون شريفشان به هنگام شهادت به وسيله رسول الهی برای عرضه در قيامت ضبط شد .

24 ـ مباشر حفر قبور دفن اجساد مطهّرشان روح باعظمت رسول الهی بود .

25 ـ به توسط حضرت حسين (عليه السلام) به نعيم دائمه بشارت داده شدند .

26 ـ از شدّت شهامت و شجاعت ، صدق و كرامت ، درستی و فضيلت ، مورد مدح دشمن قرار گرفتند .

« والفضل ما شهدت به الاعداء »

فهرست ها

1 ـ كنز العمال : 1 / 164 .

2 ـ خصال: 1 / 27، حديث 95; روضة الواعظين: 2 / 386; بحار الأنوار: 65 / 16، باب 15، حديث 20.

3 ـ لهوف : 4 .

لهم نفوس علی الرمضاء مهملة *** و انفس فی جوار اللّه يقريها
كـانّ قاصدها بالضّر نافعها *** و انّ قاتلها بالسّيف محييها

4 ـ عن فضيل بن الزبير...... وكان حبيب من السبعين الرجال الذين نصروا الحسين (عليه السلام)ولقوا جبال الحديد واستقبلوا الرماح بصدورهم والسيوف بوجوههم وهم يعرض عليهم الأمان والأموال فيأبون ويقولون : لا عذر لنا عند رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) إن قتل الحسين ومنا عين تطرف حتی قتلوا حوله .

رجال كشّی : 78 ; بحار الأنوار : 45 / 92 ، باب 37 ، حديث 33 .

5 ـ قيل لرجل شهد يوم الطف مع عمر بن سعد : ويحك أقتلتم ذرية رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) ؟ فقال: عضضت بالجندل إنك لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا ثارت علينا عصابة أيديها في مقابض سيوفها كالأسود الضارية تحطم الفرسان يمينا وشمالا وتلقي أنفسها علی الموت لا تقبل الأمان ولا ترغب في المال ولا يحول حائل بينها وبين الورود علی حياض المنية أو الاستيلاء علی الملك فلو كففنا عنها رويدا لأتت علی نفوس العسكر بحذافيرها فما كنا فاعلين لا أم لك.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد : 3 / 263 ; عنصر شجاعت : 1 / 20 .

6 ـ زنی زانيه مادر زياد ابن ابی سفيان .

7 ـ كامل ابن اثير : 4 / 63 .

8 ـ فلما كان وقت السحر خفق الحسين برأسه خفقة ثم استيقظ فقال : أتعلمون ما رأيت في منامي الساعة ؟ فقالوا : وما الذي رأيت يا ابن رسول اللّه ؟ فقال : رأيت كأن كلابا قد شدت علي لتنهشني وفيها كلب أبقع رأيته أشدها علي وأظن أن الذي يتولی قتلي رجل أبرص من بين هؤلاء القوم . ثم إني رأيت بعد ذلك جدي رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) ومعه جماعة من أصحابه وهو يقول لي : يا بني ! أنت شهيد آل محمد وقد استبشر بك أهل السماوات وأهل الصفيح الأعلی فليكن إفطارك عندي الليلة ، عجّل .

مقتل خوارزمی : 1 / 251 ; بحار الأنوار : 45 / 3 ، باب 37 .

9 ـ پيشوای شهيدان مرحوم آيت اللّه صدر : 195 ، با كمی تغيير .

10 ـ نهج البلاغه : 191 ، خطبه 133 .

11 ـ شرح نهج البلاغه جعفری : 23 / 228 .

12 ـ حج ( 22 ) : 11 .

13 ـ السلام عليكم يا اولياء اللّه و احبائه ، السلام عليكم يا اصفياء اللّه واودّائه . . .

14 ـ نور ( 24 ) : 39 ـ 40 .

15 ـ نحل ( 16 ) : 106 ـ 109 .

16 ـ طه ( 24 ) : 124 ـ 127 .

17 ـ كامل الزيارات : 68 ، باب 22 ، حديث 2 ; تفسير فرات : 171 ، حديث 219 ; بحار الأنوار : 44 / 264 ، باب 31 ، حديث 22 .

18 ـ ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الوری : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

19 ـ عنصر شجاعت : 26 .

20 ـ مثير الأحزان : 22 ; عنصر شجاعت : 1 / 8 .

21 ـ توحيد ( 112 ) : 4 .

22 ـ ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الوری : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

23 ـ شوری ( 42 ) : 11 .

24 ـ ابراهيم ( 14 ) : 24 ـ 25 .

25 ـ اعراف ( 7 ) : 179 .

26 ـ فاطر ( 35 ) : 10 .

27 ـ خرائج : 1 / 183 ، باب 2 ; بحار الأنوار : 41 / 295 ، باب 114 ، حديث 18 .

28 ـ امالی صدوق : 136 ، المجلس الثامن و العشرون ، حديث 6 ; بحار الأنوار : 44 / 255 ، باب 31 ، حديث 4 .

29 ـ عوالی اللآلی : 1 / 67 ، حديث 117 ; جعفريات : 196 ; وسائل الشيعة : 17 / 73 ، باب 25 ، حديث 22020 ; بحار الأنوار : 72 / 137 ، باب 52 ، حديث 5 .

30 ـ الجواهر السنية : 361 .

31 ـ صف ( 61 ) : 8 .

32 ـ مولوی، مثنوی معنوی .

33 ـ توبه ( 9 ) : 111 .

34 ـ حافظ عليه الرحمه در وصف عاشقان حقيقت و عارفان به حقايق می فرمايد :

تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
حلقه پير مغان از ازل در گوش است *** بر همانيم كه بوديم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه *** كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود

35 ـ بحار الأنوار : 44 / 387 ، باب 37 .

36 ـ مائده ( 5 ) : 93 .

37 ـ نحل ( 16 ) : 128 .

38 ـ « اولئِكَ سادةُ شُهداءِ أمَّتی إلی يَومِ القِيامَة » ، مثير الأحزان : 22 ; عنصر شجاعت : 1 / 8 .

39 ـ قال علي بن الحسين زين العابدين : (عليه السلام) فدنوت منه لأسمع ما يقول لهم........ فإني لا أعلم أصحابا أوفی ولا خيرا من أصحابي......

ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الوری : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

40 ـ عن الأعمش عن عطية العوفي قال : خرجت مع جابر بن عبد اللّه الأنصاري (رحمه الله)زائرين قبر الحسين بن علي بن أبي طالب (عليه السلام) فلما وردنا كربلاء دنا جابر من شاطی الفرات فاغتسل ثم ائتزر بإزار وارتدی بآخر ثم فتح صرة فيها سعد فنثرها علی بدنه ثم لم يخط خطوة إلا ذكر اللّه حتی إذا دنا من القبر قال ألمسنيه فألمسته فخر علی القبر مغشيا عليه فرششت عليه شيئا من الماء فأفاق وقال : يا حسين ! ثلاثا ثم قال : حبيب لا يجيب حبيبه.......... والذي بعث محمدا بالحق لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه . قال عطية : فقلت لجابر : كيف ولم نهبط واديا ولم نعل جبلا ولم نضرب بسيف والقوم قد فرق بين رؤوسهم وأبدانهم وأولادهم وأرملت الأزواج فقال لي : يا عطية ! سمعت حبيبي رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) يقول : من أحب قوما حشر معهم ومن أحب عمل قوم أشرك في عملهم والذي بعث محمدا بالحق إن نيتي ونية أصحابي علی ما مضی عليه الحسين وأصحابه .

بشارة المصطفی : 74 ; بحار الأنوار : 98 / 195 ، باب 18 ، حديث 31 ; اربعين قاضی طباطبايی : 131 .

41 ـ تهذيب الأحكام : 6 / 113 ، حديث 17 ; بحار الأنوار : 98 / 200 ، باب 18 ، حديث 32 .

42 ـ نساء ( 4 ) : 69 .

43 ـ توبه (9) : 7 . ( كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ) ; فصلت (41) : 30 ( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ) ; احقاف (46) : 13 ( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ) .

44 ـ جملاتی از زيارت وارث .

45 ـ توبه (9) : 34 .

46 ـ مولوی ، مثنوی معنوی .

47 ـ آنچه در كتاب كامل ابن اثير : 4/57 ، از حضرت زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است چنين است كه :

قال علی بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) : فدنوت منه لا سمع ما يقول لهم وأنا إذ ذاك مريض . فسمعت أبی يقول لأصحابه :

أثنی علی اللّه اَحْسَنَ الثَّناءِ وَاَحْمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، اللّهُمَّ إنِّي اَحْمَدُكَ عَلی اَنْ اَكْرَمْتَنا بِالنُّبُوَّةِ وَجَعَلْتَ لَنا اَسْماعاً وَاَبْصاراً وَاَفْئِدَةً وَعَلَّمْتَنَا القُرْآنَ وَفَقَّهْتَنا فِي الدّين فَجَعَلَنا لَكَ مِنَ الشَّاكِرين، أمّا بَعْدُ إنّي لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَلا خَيْراً مِنْ اَصْحابي وَلا اَهْلِ بَيْت اَبَرُّ وَلا اَوْصَلُ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فَجَزَاكُمُ اللّهُ عَنّي خَيراً اَلا وَاِنّي لا اَظُنُّ يَوْمَنا مِنْ هؤلاءِ الاْعْداءِ غَداً وَاِنّي قَدْ اَذِنْتُ لَكُمْ جَميعاً فانْطَلِقُوا فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنّي ذِمامٌ، هذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً وَليَأخُذْ كُلُّ رَجُل مِنْكُمْ بَيَدِ رَجُل مِنْ اَهْلِ بَيْتِي فَجَزاكُمُ اللّهُ جَمِيعاً ثُمَّ تَفَرَّقُوا فِي البِلادِ فِي سَوادِكُمْ وَمَدائِنِكُمْ حَتّی يُفَرّجَ اللّهُ فَاِنَّ القَوْمَ يَطْلُبُونَني وَلَوْ اَصابُوني لَهُو عَنْ طَلَبِ غَيْري .

علی بن الحسين (عليه السلام)می فرمايد : من نيز خدمت پدرم رفتم تا گفتار او را بشنوم در حالی كه بيمار بودم ، پدر به اصحاب خود فرمود :

خدای را ستايش می كنم بهترين ستايش ها و او را سپاس می گويم در خوشی و ناخوشی. بار خدايا! تو را سپاسگزارم كه ما را به نبوت گرامی داشتی و علم قرآن و فقه دين را به ما كرامت فرمودی و گوشی شنوا و چشمی بينا و دلی آگاه به ما عطا كردی، ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده. من يارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتی فرمانبردارتر و به صله رحم پای بندتر از اهل بيتم نمی شناسم، خدا شما را بخاطر ياری من جزای خير دهد! من می دانم كه فردا كار ما با اينان به جنگ خواهد انجاميد، من به شما اجازه می دهم و بيعت خود را از شما برمی دارم تا از سياهی شب برای پيمودن راه و دور شدن از محلّ خطر استفاده كنيد و هر يك از شما دست يك تن از اهل بيت مرا بگيريد و در روستاها و شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج خود را برای شما مقرر دارد. اين مردم، مرا می خواهند و چون بر من دست يابند با شما كاری ندارند.

اين روايت در ارشاد : 2/91 ; روضة الواعظين : 1/138 ; بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 با كمی اختصار نقل شده است .

و مرحوم علامه مجلسی كامل اين جريان را مقتبس از كتب معتبره مانند : أمالی صدوق ، ارشاد شيخ مفيد ، لهوف سيد بن طاووس ، مثير الاحزان ابن نما ، مقاتل الطالبين أبی الفرج اصفهانی ، مناقب ابن شهر آشوب ، مروج الذهب مسعودی وكشف الغمه در بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 نقل فرموده است .

48 ـ فرسان الهيجاء : 2 / 32 ، محدث خيبر مرحوم حاج شيخ عباس قمی (رحمه الله) در كتاب نفس المهموم : 230 ادامه جريان را چنين نقل می فرمايد :

امام (عليه السلام) فرمود : عمويت به فدای تو باد ! عبداللّه كشته خواهد شد هنگامی كه دهانم از شدّت عطش خشك شود و به خيمه ها آمده آب يا شير طلب كنم و چيزی نيابم ، فرزندم عبداللّه را طلب می كنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند قبل از آن كه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پيشه ای از لشگريان دشمن، گلوی فرزند شيرخوارم را با تير پاره كند و خون او بر دستانم جاری شود، آنگاه است كه دست به آسمان بلند كنم و از خدا طلب صبر نمايم و به ثواب او دل بندم، در اين حال نيزه های دشمن مرا به سوی خود خواند و آتش از خندق پشت خيمه ها زبانه كشد و من بر آن ها حمله خواهم كرد و آن لحظه، تلخ ترين لحظه دنياست و آنچه خدا خواهد، واقع شود.

علی بن الحسين (عليه السلام) فرمود: قاسم با شنيدن اين سخنان زار زار گريست و ما نيز گريستيم و بانگ شيون و زاری از خيمه ها بلند شد.

49 ـ قال رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) : إن اللّه أمرني بحب أربعة قالوا : ومن هم يا رسول اللّه ؟ قال : علي بن أبي طالب (عليه السلام)ثم سكت . ثم قال : إن اللّه أمرني بحب أربعة ، قالوا : ومن هم يا رسول اللّه ؟ قال : علي بن أبي طالب والمقداد بن الأسود وأبوذر الغفاري وسلمان الفارسي .

رجال كشّی : 10 ، حديث 21 ; اختصاص : 9 ; بحار الأنوار : 22/353 ، باب 10 ، حديث 82 .

50 ـ عن جابر عن أبي جعفر (عليه السلام) قال.... فقال أمير المؤمنين (عليه السلام) : يا أباذر ! إن سلمان لو حدثك بما يعلم لقلت رحم اللّه قاتل سلمان . يا أباذر ! إن سلمان باب اللّه في الأرض من عرفه كان مؤمنا ومن أنكره كان كافرا .

رجال كشّی : 14 ، حديث 33 ; بحار الأنوار : 22/373 ، باب 11 ، حديث 12 .

51 ـ رجال كشّی : 16 .

52 ـ رجال كشّی : 18 ، حديث 42 ; بحار الأنوار : 22/385 ، باب 11 ، حديث 25 .

53 ـ رجال كشّی : 13 ، حديث 29 ; اختصاص : 11 ; بحار الأنوار : 22/346 ، باب 10 ، حديث 59 .

54 ـ عن المسيب بن نجبة الفزاري قال : لما أتانا سلمان الفارسي قادما تلقيناه فيمن تلقاه فسار حتی انتهی إلی كربلاء فقال : ما تسمون هذه قالوا كربلاء فقال هذه مصارع إخواني هذا موضع رحالهم وهذا مناخ ركابهم وهذا مهراق دمائهم يقتل بها خير الأولين ويقتل بها خير الآخرين......

رجال كشّی : 19 ، حديث 46 ; بحار الأنوار : 22/386 ، باب 11 ، حديث 28 .

55 ـ انفال ( 8 ) : 22 .

56 ـ انفال ( 8 ) : 55 .

57 ـ ارشاد : 2/91 ; بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 .

58 ـ اعلام الوری : 238 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 393 ، باب 37 .

59 ـ عن فضيل بن الزبير، قال... وكان حبيب من السبعين الرجال الذين نصروا الحسين (عليه السلام) ولقوا جبال الحديد واستقبلوا الرماح بصدورهم والسيوف بوجوههم وهم يعرض عليهم الأمان والأموال فيأبون ويقولون لا عذر لنا عند رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) إن قتل الحسين ومنا عين تطرف حتی قتلوا حوله...

رجال كشّی : 78 ، حديث 133 .

60 ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : 455 ; محاسن : 1/90 ، باب 16 ، حديث 40 ; وسائل الشيعة : 1/122 ، باب 29 ، حديث 309 ; بحار الأنوار : 27/177 ، باب 7 ، حديث 24 .

61 ـ اين جمله مقتبس از روايتی است به اين مضمون :

 . . . الحسين بن علی بن أبی طالب (عليه السلام) قال : دخلت علی رسول اللّه 9 وعنده أُبی بن كعب . فقال لی رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) : مرحبا بك يا أبا عبداللّه ! يا زين السموات والأرضين ! قال له أُبی : وكيف يكون يا رسول اللّه زين السموات والأرضين أحد غيرك ؟ قال : يا أُبی ! والذی بعثنی بالحق نبيا اِن الحسين بن علی فی السماء اكبر منه فی الأرض ، وانه لمكتوب عن يمين عرش اللّه عزوجل : مصباح هدی وسفينة نجاة وامام خير ويمن وعز وفخر وعلم وذخر . . .

عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 2/62 ، حديث 29 و . . .

62 ـ عنصر شجاعت : 3 / 56 .

لنعم الحرّ حرّ بنی رياح *** ونعم الحر مختلف الرماح
ونعم الحر اذ نادی حسينا *** فجاد بنفسه عند الصباح

63 ـ جوهر الثّمين : تأليف حسين بن علی بغدادی به سال 1019 هجری .

64 ـ صف (61) : 10 ـ 11 .

65 ـ صف (61) : 12 ـ 13 .

66 ـ مصباح الشريعة : 183 ، باب 87 .

67 ـ بحر المعارف : 2 / 317 .

68 ـ الحلية روی محمد بن الحسن أنه لما نزل القوم بالحسين وأيقن أنهم قاتلوه قال لأصحابه قد نزل ما ترون من الأمر وإن الدنيا قد تغيرت وتنكرت وأدبر معروفها واستمرت حتی لم يبق منها إلا كصبابة الإناء وإلا خسيس عيش كالمرعی الوبيل ألا ترون الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهی عنه ليرغب المؤمن في لقاء اللّه وإني لا أری الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما .

مناقب : 4/68 ; تحف العقول : 245 ; بحار الأنوار : 44/192 ، باب 26 ، حديث 4 .

69 ـ مقتل الحسين مقرم : 218 با كمی اختلاف .

70 ـ يونس ( 10 ) : 58 .

71 ـ مقتل الحسين ابو مخنف : 142 .

72 ـ بصائر الدرجات : 192 ، نادر من الباب ، حديث 6 .

73 ـ احزاب (33) : 23 .

74 ـ عن أبي حمزة الثمالي قال : قال الصادق (عليه السلام) : إذا أردت زيارة قبر العباس بن علي وهو علی شط الفرات بحذاء الحير فقف علی باب السقيفة وقل :

سلام اللّه وسلام ملائكته المقربين وأنبيائه المرسلين وعباده الصالحين وجميع الشهداء والصديقين والزاكيات الطيبات فيما تغتدي وتروح عليك يا ابن أمير المؤمنين أشهد لك بالتسليم والتصديق والوفاء والنصيحة لخلف النبي (صلی الله عليه وآله)المرسل والسبط المنتجب والدليل العالم والوصي المبلغ والمظلوم المهتضم فجزاك اللّه عن رسوله وعن أمير المؤمنين وعن الحسن والحسين صلوات اللّه عليهم أفضل الجزاء بما صبرت واحتسبت وأعنت فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ لعن اللّه من قتلك ولعن اللّه من جهل حقك واستخف بحرمتك ولعن اللّه من حال بينك وبين ماء الفرات أشهد أنك قتلت مظلوما وأن اللّه منجز لكم ما وعدكم جئتك يا ابن أمير المؤمنين وافدا إليكم وقلبي مسلم لكم وتابع وأنا لكم تابع ونصرتي لكم معدة حَتّی يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ فمعكم معكم لا مع عدوكم إني بكم وبإيابكم من المؤمنين وبمن خالفكم وقتلكم من الكافرين قتل اللّه أمة قتلتكم بالأيدي والألسن . ثم ادخل فانكب علی القبر وقل :

السلام عليك أيها العبد الصالح المطيع للّه ولرسوله ولأمير المؤمنين والحسن والحسين السلام عليك ورحمة اللّه وبركاته ومغفرته ورضوانه علی روحك وبدنك أشهد وأشهد اللّه أنك مضيت علی ما مضی به البدريون والمجاهدون في سبيل اللّه المناصحون له في جهاد أعدائه المبالغون في نصرة أوليائه الذابون عن أحبائه فجزاك اللّه أفضل الجزاء وأكثر الجزاء وأوفر الجزاء وأوفی جزاء أحد ممن وفی بيعته واستجاب له دعوته وأطاع ولاة أمره أشهد أنك قد بالغت في النصيحة وأعطيت غاية المجهود فبعثك اللّه في الشهداء وجعل روحك مع أرواح السعداء وأعطاك من جنانه أفسحها منزلا وأفضلها غرفا ورفع ذكرك في عليين وحشرك مع النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً أشهد أنك لم تهن ولم تنكل وأنك مضيت علی بصيرة من أمرك مقتديا بالصالحين ومتبعا للنبيين فجمع اللّه بينا وبينك وبين رسوله وأوليائه في منازل المخبتين فإنه أرحم الراحمين .

تهذيب الأحكام : 6/65 ، باب 18 ، حديث 1 ; كامل الزيارات : 256 ، باب 85 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 98/277 ، باب 20 ، حديث 1 .

75 ـ عن ثابت بن أبي صفية الثمالي قال : نظر علي بن الحسين... وإن للعباس عند اللّه عزّوجل منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة .

خصال : 1/68 ، حديث 101 ; أمالی صدوق : 462 ، المجلس السبعون ، حديث 10 ; بحار الأنوار : 44/298 ، باب 35 ، حديث 4 .

76 ـ قال المفيد والسيد ابن طاوس رحمة اللّه عليها وغيرهما زيارة أول يوم من رجب وليلته ليلة النصف من شعبان فإذا أردت زيارته (عليه السلام) في الأوقات المذكورة فاغتسل والبس أطهر ثيابك وقف علی باب قبته مستقبل القبلة وسلم علی سيدنا رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) وعلی أمير المؤمنين وفاطمة والحسن والحسين والأئمة صلوات اللّه عليهم أجمعين ثم ادخل علی ضريحه وكبر اللّه مائة مرة وقل السلام عليك يا ابن رسول اللّه السلام عليك يا ابن خاتم النبيين السلام عليك يا ابن سيد المرسلين السلام عليك يا ابن سيد الوصيين السلام عليك يا أبا عبد اللّه السلام عليك يا حسين بن علي السلام عليك يا ابن فاطمة سيدة نساء العالمين السلام عليك يا ولي اللّه وابن وليه السلام عليك يا صفي اللّه وابن صفيه السلام عليك يا حجة اللّه وابن حجته السلام عليك يا حبيب اللّه وابن حبيبه السلام عليك يا سفير اللّه وابن سفيره السلام عليك يا خازن الكتاب المسطور السلام عليك يا وارث التوراة الإنجيل والزبور السلام عليك يا أمين الرحمن السلام عليك يا شريك القرآن السلام عليك يا عمود الدين السلام عليك يا باب حكمة رب العالمين السلام عليك يا باب حطة الذي من دخله كان من الآمنين السلام عليك يا عيبة علم اللّه السلام عليك يا موضع سر اللّه السلام عليك يا ثار اللّه وابن ثاره والوتر الموتور السلام عليك وعلی الأرواح التي حلت بفنائك وأناخت برحلك بأبي أنت وأمي ونفسي يا أبا عبد اللّه لقد عظمت المصيبة وجلت الرزية بك علينا وعلی جميع أهل الإسلام فلعن اللّه أمة أسست أساس الظلم والجور عليكم أهل البيت ولعن اللّه أمة دفعتكم عن مقامكم وأزالتكم عن مراتبكم التي رتبكم اللّه فيها بأبي أنت وأمي ونفسي يا أبا عبد اللّه أشهد لقد اقشعرت لدمائكم أظلة العرش مع أظلة الخلائق بكتكم السماء والأرض وسكان الجنان والبر والبحر صلی اللّه عليك عدد ما في علم اللّه لبيك داعي اللّه إن كان لم يجبك بدني عند استغاثتك ولساني عند استنصارك فقد أجابك قلبي وسمعي وبصري سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً أشهد أنك طهر طاهر مطهر من طهر طاهر مطهر طهرت وطهرت بك البلاد وطهرت أرض أنت بها وطهر حرمك أشهد أنك قد أمرت بالقسط والعدل ودعوت إليهما وأنك صادق صديق فيما دعوت إليه أنك ثار اللّه في الأرض وأشهد أنك قد بلغت عن اللّه وعن جدك رسول اللّه وعن أبيك أمير المؤمنين وعن أخيك الحسن ونصحت وجاهدت في سبيل اللّه وعبدته مخلصا حتی أتاك اليقين فجزاك اللّه خير جزاء السابقين وصلی اللّه عليك وسلم تسليما اللهم صل علی محمد و آل محمد وصل علی الحسين المظلوم الشهيد الرشيد قتيل العبرات وأسير الكربات صلاة نامية زاكية مباركة يصعد أولها ولا ينفد آخرها أفضل ما صليت علی أحد من أولاد أنبيائك المرسلين يا إله العالمين ثم قبل الضريح وضع خدك الأيمن عليه والأيسر ودر حول الضريح وقبله من أربع جوانبه .

إقبال : 712 ; بلد الأمين : 281 ; بحار الأنوار : 98/336 ، باب 26 ، حديث 1 .

77 ـ عن أبي عبداللّه (عليه السلام) قال : تقول إذا أتيت إلی قبره :

السلام عليك يا ابن رسول الّه السلام عليك يا ابن أميرالمؤمنين السلام عليك يا أبا عبداللّه السلام عليك يا سيد شباب أهل الجنة ورحمة اللّه وبركاته . السلام عليك يا من رضاه رضا الرحمن وسخطه من سخط الرحمن . السلام عليك يا ابن الله وحجة اللّه وباب اللّه والدليل علی اللّه والداعي إلی اللّه ، أشهد أنّك قد حللت حلال اللّه وحرمت حرام اللّه وأقمت الصلاة وأتيت الزكاة وأمرت بالمعروف ونهيت عن المنكر ودعوت إلی سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة . . .

كامل الزيارات : 222 حديث 13 .

78 ـ كامل الزيارات : 100 ، باب 32 ، حديث 3 ; وسائل الشيعة : 14/507 ، باب 66 ، حديث 19703 ; بحار الأنوار : 44/291 ، باب 34 ، حديث 33 .

79 ـ كامل الزيارات : 106 ، باب 33 ، حديث 7 ; بحار الأنوار : 44/289 ، باب 34 ، حديث 29 .

80 ـ كامل الزيارات : 106 ، باب 33 ، حديث 5 ; بحار الأنوار : 44/287 ، باب 34 ، حديث 25 .

81 ـ كامل الزيارات : 114 ، باب 39 ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 98/60 ، باب 9 ، حديث 33 .

82 ـ كافی : 4/582 ، باب فضل زيارة أبی عبداللّه الحسين (عليه السلام) ، حديث 11 ; ثواب الأعمال : 94 ; وسائل الشيعة : 14/411 ، باب 37 ، حديث 19482 .

83 ـ قال أبو عبد اللّه (عليه السلام) : إن أربعة آلاف ملك عند قبر الحسين (عليه السلام) شعثا غبرا يبكونه إلی يوم القيامة رئيسهم ملك يقال له منصور فلا يزوره زائر إلا استقبلوه ولا يودعه مودع إلا شيعوه ولا يمرض إلا عادوه ولا يموت إلا صلوا علی جنازته واستغفروا له بعد موته .

كافی : 4/581 ، باب فضل زيارة أبی عبداللّه الحسين (عليه السلام) ، حديث 7 ; ثواب الأعمال : 88 ; كامل الزيارات : 128 ، باب 119 ، باب 41 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 98/62 ، باب 9 ، حديث 42 . .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^