فارسی
يكشنبه 30 ارديبهشت 1403 - الاحد 10 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پرسشها و پاسخها، ص: 7

عموميّت اين پديده در همه انسان ها حتّی در آن هايی كه معمولًا با مسائل مذهبی سر و كار ندارند نشان می دهد كه ريشه ای عميق تر از اين فرضيه دارد، ريشه ای كه در اعماق وجود انسان نهفته شده و مولود تبليغ و تلقين نيست.

نقل می كنند وزير مقتدر و نيرومندی بود كه در عصر خود، بيشتر قدرت ها را به دست گرفته بود و كسی را يارای مخالفت با او نبود، روزی به مجلسی كه جمعی از دانشمندان دينی در آن حضور داشتند وارد شد و رو به آن ها كرده گفت: تا كی شما می گوييد جهان را خدايی است؛ من هزار دليل بر نفی اين سخن دارم.

اين جمله را با غرور ادا كرد، دانشمندان حاضر چون می دانستند او اهل منطق و استدلال نيست و قدرت و مقام او را مغرور كرده است در برابر او سكوت كردند بعد از گذشت مدّتی وزير مورد اتّهام قرار گرفت و زندانی شد.

يكی از دانشمندان كه آن روز در مجلس حاضر بود فكر كرد كه موقع بيداری وی رسيده است، اكنون از مركب غرور پياده شد، و حسّ حق پذيری در وی بيدار گرديده و نصيحت كردن او مؤثّر خواهد بود به همين جهت اجازه ملاقات با وی را گرفت و به سراغش در زندان آمد، همين كه نزديك آمد از پشت ميله ها مشاهده كرد كه او در اطاق تنها قدم می زند و اشعاری را زير لب زمزمه می كند و می گويد:

ما همه شيران ولی شير علم

حمله مان از باد باشد دم بدم

حمله مان پيدا و ناپيداست باد

جان فدای آن كه نا پيداست باد

يعنی ما همانند نقش های شيری هستيم كه روی پرچم ها ترسيم




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^