سد راه محبّت و مهرورزى
وجود حضرت حق محبّت و عشق بىنهايت است و همه موجودات خانه آفرينش و ذرات عرصهگاه هستى را از خمير مايه محبّت آفريده است و زمينه مهرورزى و هزينه كردن محبّت را براى همه فراهم آورده است .
بر اين اساس انسان مىتواند با تحقق شرايط لازم ، محبّت خدا و همه موجودات را به خود جلب نمايد و محبوب همه موجودات شود ، چنان كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام اين حقيقت را در زيارت امين اللّه از محضر حضرت حق درخواست كرده است :
« مَحْبُوبَةً فِى أَرْضِكَ وَسَمائِكَ » .
خدايا ! مرا در ميان همه اهل زمين و همه اهل آسمانهايت محبوب گردان .
ولى با يك دنيا تأسف بسيارى از مردم در هر روزگار و زمانى با آلوده نمودن خود به كارهاى ناپسند وكردارهاى ناشايسته و رذايل اخلاقى و در يك كلمه با بىرحمى و بىمهرى به خود و بىمهرى به دين خدا و بىمهرى به ديگران مانع از رسيدن محبّت و رحمت خدا و محبّت و مهر و عشق موجودات به خود شدند .
اين خدا نيست كه به انسان مهر نمىورزد و اين ديگران نيستند كه انسان را از محبّت خود محروم مىسازند ، اين موجودات نيستند كه نمىخواهند به انسان محبّت نمايند بلكه اين خود انسان است كه مانع رسيدن محبّت خدا و غير خدا به خود است .
نور ، لازمه وجودىاش تابيدن و هزينه كردن روشنايى است و در اين زمينه از هيچ جا و هيچ كس دريغ نمىورزد ولى اگر انسان هنگام تابش نور همه درها را ببندد و همه پنجرهها را مسدود كند و همه شيشههاى در و پنجره را قير اندود سازد و پردههاى ضخيم را بكشد ، البته فضاى اطاق از نور و منافعش بىبهره مىشود و اين خود انسان است كه با دست خود چنين محروميت و خسارتى را براى خود به بار آورده است واين كاهلى و تنبلى و سستى شخص نيازمند است كه او را از نور محروم نموده است و به قول گذشتگان « گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟ ! » .
آرى ؛ نور ، بىدريغ مىتابد ولى هنگامى كه به مانع و سد برخورد كند ، برمىگردد و ماوراى مانع و سدّ ، از منافع آن بىبهره و محروم مىشود .
انسان بىرحم در محروميت از مهر خدا و ديگران ، همچون كسى است كه با اختيار خود وجودش را از تابش خورشيد و منافع آن محروم مىسازد .
حكايت سمره
مردى در مدينه از مردم به نام سَمره خانهاى خريد كه سمره درفروش خانه درخت خرماى وسط حياط آن خانه را از فروش استثنا كرد و آن را براى خود نگاه داشت .
سمره هر روز براى ديدن درخت خرمايش به خانه فروخته شده مىآمد و مزاحم مالك خانه مىشد .
مالك خانه به رسول خدا صلي الله عليه و آله شكايت برد ، رسول خدا صلي الله عليه و آله سمره را خواست و به او فرمود : اين درخت را به مالك خانه بفروش ، سمره از فروش امتناع كرد ، حضرت فرمود : من به خاطر فروش اين خانه درختانى را در بهشت براى تو ضمانت مىكنم ، سمره باز هم از فروش درخت امتناع نمود و رسول خدا صلي الله عليه و آله نهايتاً براى آزاد شدن مالك خانه قاعده معروف « لا ضرر ولا ضرار فى الاسلام » را فرمود يعنى هيچ حكم ضررى در اسلام وجود ندارد .
سمره سنگ دل و بىمحبّت مىخواست از مزاحمت نسبت به ديگران دست برندارد ولى پيامبر صلي الله عليه و آله با بيان آن قاعده كه به مالك اجازه مىداد درخت را از ريشه درآورد و به كوچه بيندازد تا سمره درختش را هر كجا كه مىخواهد انتقال دهد ، شر او را از سر صاحب خانه دور كرد1 .سمره بىمهر و محبّت نسبت به برترين و بهترين مخلوق آفرينش ، حضرت ختمى مرتبت صلي الله عليه و آله بىادبى روا داشت و از اطاعت آن حضرت روى گردانيد .
سمره بىمهر و محبّت ، خود را با اختيار خود از درختان بهشتى محروم كرد و در برابر مهر و رحمت خداى عزيز با دست خود به صورت مانع و سدى رخ نمود .
انسان سنگدل
جوانى مؤمن به اينجانب مراجعه كرده ، گفت :
پدر همسرم چند سال است با مادر خود در حالى كه در يك خانه زندگى مىكنند قهر و جدايى دارد و ما قدرت آشتى دادن او را با مادرش نداريم ، اگر امكان دارد ساعتى نزد او آييد شايد با شنيدن آيات قرآن و روايات از زبان شما با مادرش آشتى كند ، من به خاطر خدا به خانه آن مرد تندخو و لجباز رفتم و آنچه در زمينه تبليغ آيات و روايات نسبت به حق مادر هنر داشتم به كار گرفتم ، نهايتاً آن مرد جسور پس از دو سه ساعت سخن گفتن من ، به من گفت : اگر من به اين آيات و روايات توجه نكنم و خواسته حق را به كار نگيرم چه خواهد شد ؟ گفتم عاق مادر مىشوى و در قيامت دچار عذاب خواهى گشت ، گفت : من مىخواهم به عذاب دچار شوم و عاق مادر گردم ، شما بيش از اين در بيان مسائل اسلامى خود را خسته مكن !
راستى شگفتآور است رحمت و مهر خداوندى و عشق و محبّت ديگران چون خورشيد مىخواهد به عرصه حيات انسان بتابد و انسان با سنگدلى و جسارت ، خود را از آن ممنوع و محروم مىسازد ! !
فريادِ الهىِ صدو بيست و چهار هزار پيامبر و هزاران وصى و دوازده امام و هزاران عالم ربّانى در فضاى هستى و زندگى به گوش مىرسد كه همه يك دل و يك زبان مىگويند : انسان ! بيا دست در دست ما بگذار تاتو را به درياى بىنهايت مهر خدايى برسانيم و تو را به گونهاى رشد دهيم كه محبوب همه اهل زمين و اهل آسمانها شوى ،
« مَحْبُوبَةً فِى أَرْضِكَ وَسَمائِكَ » 2 .
خدايا ! مرا در ميان همه اهل زمين و همه اهل آسمانهايت محبوب گردان .
سنگدل ، پشيمان بىسود
اين محرومان سنگدل و فراريان از مهر و رحمت ، هنگامى ارزش اين حقيقت و آثار پر بركت آن را درك مىكنند كه زمان جبران سپرى شده و كار از كار گذشته است ، اينان به فرموده قرآن مجيد از پشيمانى و عذرخواهى خويش پس از سپرى شدن زمان ، سودى نمىبرند3 و بر فرض كه به دنيا بازشان گردانند به خاطر اين كه بىمهرى و سنگدلى و فساد و رذالت جزء طبيعت آنان شده ، به وعدهاى كه در اصلاح خود مىدهند عمل نمىكنند و راه باطل خود را دوباره ادامه مىدهند ! !
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ 4 .
[ دشمنان حق از دشمنى خود باز نمىايستند ] تا زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد ، مىگويد : پروردگارا ! مرا [ براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا ] بازگردان ؛ * اميد است در [ برابر [آنچه [ از عمر ، مال و ثروت در دنيا [واگذاشتهام كار شايستهاى انجام دهم . [ به او مىگويند : [اين چنين نيست [ كه مىگويى [بدون ترديد اين سخنى بىفايده است كه او گوينده آن است ، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند .
خداى مهربان در اين دنيا انسان را به عظيمترين نعمتها چون عقل و نبوت و امامت و اختيار و قدرت و ديگر امكانات مجهز نموده ، انسان وقتى از اين نعمتها بهره نگيرد البته به خسارت غير قابل جبران دچار مىشود و هنگام مرگ كه زمان كشف حقايق و آگاهى كامل است ، در عين پشيمانى ، درخواست بازگشت مىكند ولى به او پاسخ منفى مىدهند .
درخواست نجات سنگدلان
اين نامهربانان سنگدل و بىرحمهاى ظالم كه محبتى به خدا و پيامبران نورزيدند و ديگران را نيز از مهر و محبّت مثبت محروم نمودند و بر اثر بىرحمى به خود ، عذاب ابد را براى خود فراهم آوردند ، در قيامت هنگامى كه دچار عذاب دوزخ مىشوند پنج بار درخواست نجات و بازگشت به دنيا براى انجام كار شايسته مىكنند كه خداى متعال چهار بار جواب آنان را مىدهد و براى مرتبه آخر آنان را براى ابد از دعا و درخواست نجات محروم مىكند :
مرتبه اول :
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِن سَبِيلٍ 5 .
مىگويند : پروردگارا ! دوبار ما را ميراندى و دوبار زنده كردى ، اكنون به گناهانمان معترفيم ، پس آيا راهى براى بيرون آمدن [ از دوزخ ] هست ؟
خدا به آنان پاسخ مىدهد :
ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ للّهِِ الْعَلِىِّ الْكَبِيرِ 6 .
اين [ سختىِ عذاب ] به سبب اين است كه چون خدا به يگانگى [ و بدون معبودانتان ] خوانده مىشد [ يگانگىاش ] را انكار مىكرديد ، و اگر براى او شريك و همتايى قرار داده مىشد ، باور مىكرديد ؛ پس [ اكنون [ داورى ويژه خداى والامرتبه و بزرگ است .
مرتبه دوم :
وَلَوْ تَرَى إِذِ الُُمجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ 7 .
و اگر ببينى زمانى كه [ اين ] مجرمان [ منكر قيامت ] نزد پروردگارشان سرهايشان را به زير افكندهاند [ مىبينى كه مىگويند : ] پروردگارا ! [ به آنچه ما را وعده داده بودى [بينا شديم و [ به دعوت حق ] شنوا گشتيم ، پس ما را به دنيا برگردان تا كار شايسته انجام دهيم ، بىترديد ما باور كننده [ همه حقايق ] هستيم .
حضرت حق پاسخ مىدهد :
. . . أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ 8 .
. . . شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد مىكرديد كه هرگز براى شما زوال و فنايى نيست ؟ !
مرتبه سوم :
. . . رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُ. . . .
. . . پروردگارا ! ما را بيرون بياور تا كار شايسته انجام دهيم غير آنچه انجام مىداديم . . .
خداى تعالى پاسخ مىدهد :
أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ 9 .
. . . آيا شما را چندان عمر نداديم كه هر كس مىخواست در آن مقدار عمر متذكّر شود ، متذكّر مىشد ؛ و [ آيا [بيم دهندهاى به سوى شما نيامد ؟ پس بچشيد كه براى ستمكاران هيچ ياورى نيست . . .
مرتبه چهارم :
رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّينَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ 10 .
پروردگارا ! تيرهبختى و شقاوت ما بر ما چيره شد ، و ما گروهى گمراه بوديم . * پروردگارا ! ما را از دوزخ بيرون آر ، پس اگر [ به بدىها و گمراهىها ] بازگشتيم ، بىترديد ستمكار خواهيم بود .
حضرت حق پاسخ مىگويد :
. . . قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلاَ تُكَلِّمُونِ 11 .
[ . . . اى سگان ! ] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد ! .
پس از آن به فرياد و ناله آنان و درخواستهايشان پاسخ نمىدهند و پاسخ ندادن به آنان اوج سختى عذاب براى آنهاست .
به اين حقيقت بايد اعتراف كرد كه هر بدى و رنج و عذابى چه در دنيا و چه در آخرت به ما مىرسد به وسيله خود ما به ما مىرسد و به قول ناصر خسرو : « از ماست كه بر ماست » و قرآن هم به اين مطلب هشدار مىدهد :
. . . مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ. . . .
. . . و آنچه از بدى به تو رسد ، از سوى خود توست . . .
آرى ؛ عذاب و بدى به سبب معاصى و گناهان حاصل مىشود ، گناهانى كه كار كرد خود انسان است و اين حقيقتى است كه به وسيله آيات قرآن و روايات و تجربه حيات بشر ثابت شده است و در آن هيچ ترديدى نيست .
پاداش و كيفر محصول اعمال و اخلاق انسان است ، اعمال و رفتارى كه انسان به اختيار و اراده خود و در كمال آزادى از خود ظهور مىدهد و در اين زمينه نكته بسيار جالبى در روايتى نقل شده كه ذكرش خالى از فايده نيست .
حضرت امام رضا عليه السلام مىفرمايد :
« شَكَا يُوسُفُ فِى السِّجْنِ إلَى اللّهِ ، فَقَالَ : يَا رَبِّ بِمَا استَحْقَقْتُ السِّجْنَ ؟ فَأوْحَى اللّهُ إلَيْهِ : أنْتَ اخْتَرْتَهُ حِيْنَ قُلْتَ : رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إلَيْهِ هَلاَ قُلْتَ : العَافِيَةُ أَحَبُّ إلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إلَيْهِ ؟ 12 .
يوسف در زندان به حضرت حق شكايت كرد كه پروردگارا ! به چه سبب من مستحق زندان شدم ؟ خدا به او وحى كرد : خودت به خواست خودت اين مورد را انتخاب كردى ، آنگاه كه گفتى : پروردگارا ! زندان براى من از آنچه مرا به آن مىخوانند محبوبتر است ، چرا نگفتى : خدايا ! عافيت براى من از آنچه مرا به آن دعوت مىكنند محبوبتر است .
مهرورزى و طلب غفران
مهرورزى و محبّت ، مهربانى و عشق و عفو و گذشت در آيين حق از چنان جايگاه بلند و مقام و منزلتى عظيم برخوردار است كه از همه مردم خواسته شده براى خود و ديگران از حضرت حق كه منبعى بىنهايت از مهربانى و گذشت است ، مهر و رحمت و عفو و گذشت بخواهند .
درخواست مهر و عفو آن هم به طور دائم و پيوسته علاوه بر اين كه علامت و نشانه زنده بودن دل و آراسته بودن اين عضو ملكوتى به حالات معنوى و انسانى است ، سبب تلطيف و رقت بيشتر و باعث تقويت و مهرورزى و گذشت و عفو آن است .
دعا به ديگران و درخواست مهر و رحمت خدا و عفو و گذشت او براى مؤمنين و مؤمنات از هر دعايى به اجابت نزديكتر شده است .
از حضرت امام باقر عليه السلام روايت شده است :
« أوشَكُ دَعْوَةٍ وَأسرَعُ إجَابَةٍ دُعَاءُ الْمَرْءِ لاِءَخيهِ بِظَهْرِ الغَيْبِ » 13 . نزديكترين دعا به پيشگاه حق و سريعترينش به اجابت ، دعاى انسان پشت سر برادر ايمانى اوست .
گاهى دعا به ديگران و درخواست مهر و رحمت و عفو و گذشت براى غير خود سبب نجات و رهايى از عذاب قيامت است ! !
رسول خدا صلي الله عليه و آله مىفرمايد :
« إنَّ العَبْدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ يَوْمَ القِيَامَةِ فَيُسْحَبُ فَيَقُولُ الْمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ : يَا رَبّ هَذَا الّذى كَانَ يَدْعُو لَنَا فَشَفِّعنَا فِيهِ فَيُشَفِّعُهُمُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِيهِ فَيَنْجُو » 14 .
قيامت فرمان مىرسد انسانى را به سوى دوزخ ببرند ، به دنبال آن فرمان ، او را روى زمين به جانب دوزخ مىكشند ، مؤمنين و مؤمنات مىگويند : پروردگارا ! اين شخصى است كه همواره از حضرت تو براى ما درخواست مثبت داشت ، پس شفاعت ما را براى نجات يافتنش در حق او بپذير ، نهايتاً خداى عزّوجلّ شفاعت همه آنان را درباره او مىپذيرد و او نجات پيدا مىكند .
حضرت امام سجاد عليه السلام در دعاى خود نسبت به ديگران به پيشگاه حق عرضه داشت :
« اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْ لِى وَلِوالِدَىَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِى صَغِيراً ، اجْزِهِما بِالاْءِحْسانِ إِحْساناً وَبِالسَّيِّئاتِ غُفْراناً . اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ الاْءَحْياءِ مِنْهُمْ وَالاْءَمْواتِ َتابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ اللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغائِبِنا وَذَكَرِنا وَأُنْثانا صَغِيرِنا وَكَبِيرِنا حُرِّنا وَمَمْلُوكِنَا . . . 15 .
خدايا ! بر محمد و آلش درود فرست و مرا و پدر و مادرم را مورد عفو و گذشت قرار ده چنان كه مرا در كودكى مورد تربيت و رشد قرار دادند و نيكى آنان را به نيكى پاداش بخش و از بدى آنان درگذر ، خدايا ! مؤمنين و مؤمنان و مسلمين و مسلمات را مورد آمرزش قرار ده ، چه زنده آنان و چه مردهشان را و ميان ما و آنان در همه خيرات الحاق و اتصال ده .
خدايا ! زنده و مرده ما ، حاضر و غايب ما ، مرد و زن ما ، كوچك و بزرگ ما ، آزاد و برده ما را بيامرز .
تبديل مهرورزى به رضوان الهى
ما تبديل عنصرى را به عنصرى ديگر و تبدل نيرو و انرژى را به ماده را به انرژى و انرژى را به قدرت كامله حق هر لحظه در عالم طبيعت مشاهده مىكنيم و باور مىنماييم كه اين كار يعنى تبديل و تغيير فعل حضرت حق براى وجود مقدسش بسيار آسان است و نتيجه مىگيريم كه اين برنامه در عالم معنى و ملكوت هم از بركت قدرت و رحمت حق صورت مىگيرد و بر اساس آيات و روايات ، حالات مثبت قلب و كارهاى پاك انسان به بهشت و رضوان اكبر تبدل مىيابد .
مگر نه اين است كه در فصل بهار به قدرت بىنهايت حضرت حق ، باران و خاك و هوا و دانههاى نباتى به هزاران نوع گل و گياه و درخت و ميوه تبديل مىشود و فضاى حيات ، سبزى و خرمى و شادابى و طراوت مىگيرد و صورتى زيبا و شگفتانگيز و بهجتآور پيدا مىكند ؟ !
شما به بعضى از خاكهاى زبر و شور و آبهايى كه اندكى تلخ است بنگريد كه از آن ميوههاى شيرين بيرون مىآيد كه گاهى شيرينى آن گلو و لب را تحت تأثير قرار مىدهد .
آرى ؛ آن خدايى كه خاك شور و آب تلخ را در منطقه گرمسار ايران و جنوب استان خراسان به خربزه و گرمك و تيل بسيار شيرين تبديلمىكند و آب و خاك سياه و كود بد بو را به گل ياس و گل مريم و گل رز و گياهان معطر تغيير مىدهد ، حالات مثبت قلب و اعمال شايسته را به بهشت و رضوان تبديل مىكند و اين كار بر او سخت و دشوار نيست .
ولى بايد به اين معنا توجه داشت كه فقط حالات مثبت و اعمال صالحه همچون محبّت و عشق مثبت و خدمت به خلق كه از انسانهاى پاك و مؤمن سر مىزند قابليت تبديل به بهشت و رضوان را دارد ، اما حالات منفى مانند عشق حيوانى ـ كه محصولش بىبند و بارى و توسعه فساد و گسترش فحشا و منكرات و ويرانى نظام خانواده و از هم پاشيدگى شيرازه جامعه و تخريب اخلاق و قاتل روان و سبب اضطراب است ـ و نيز اعمال زشتى كه از اين عشق غير انسانى و محبّت غير اخلاقى و كشش حيوانى پديد مىآيد ، تبديل به ننگ دنيا و عذاب آخرت مىشود و صاحبش را ـ چنانچه به توبه و پاكسازى باطن موفق نشود ـ براى ابد دچار حسرت و اندوه و پشيمانى و ندامت و نهايتاً دوزخ سوزان و خشم و غضب حضرت حق مىكند .
عشقهايى كز پى رنگى بود | عشق نبود بلكه آن ننگى بود16 |
آرى ؛ به قول عارف رومى ، نام اين حالت را نبايد عشق گذاشت كه اين حالت در صورتى كه در قلب پديد شود ، عشق نيست بلكه ننگ است ، عشق چنانچه حقيقى و ملكوتى و عرشى و انسانى باشد مايه اصلاح و سبب ريشه كن شدن فساد و كليد حل مشكلات و مايه عبادت و بندگى و خدمت به خلق خدا و نفع رسانى به ديگران است .
عشق و محبّت به ديگران ، پيامبران را ـ در مسير هدايت و هدايتگرى ـ وادار به استقامت و تحمل انواع مشكلات و سختىها كرد .
مهرورزى به ديگران ـ در طريق حق و حقيقت ـ امامان معصوم قدس سرهما به ويژه حضرت امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش را در گردونه ايثار جان به پيشگاه حضرت محبوب نمود .
اولياى حق به دنبال چنين عشق مثبت و مهرورزى شگفتانگيزى به حل مشكلات خلق و رسانيدن سود دنيا و آخرت به مردم واداشته مىشوند .
زمينههاى ظهور محبّت و عشق
1 ـ ياد خدا
اخلاقشناسان درستكار و عارفان دل آگاه شايسته كردار ، بر اساس آيات و روايات مىگويند :
اگر انسان از ياد حق و توجه به پروردگار و قيامت و همه امور زندگى غافل و بىخبر بماند و خود را از كارهاى پسنديده و عمل صالح دور نگهدارد و از پاكان و نيكان فاصله بگيرد ، به تدريج قلبش به سوى ظلمت و تاريكى و سگ صفتى و حيوانيّت مىرود و نهايتاً از رقت و دل سوزى و مهرورزى و محبّت خالى مىشود و به قول قرآن :
. . . فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً . . . 17 .
. . . مانند سنگ يا سختتر . . .
خشك و بىخاصيت و عضوى بريده از خير و رحمت مىگردد و به فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام :
« فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنْسَانٍ وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ » 18 .
صورت ، صورت انسان و قلبى چون قلب حيوان .
مىشود .
قرآن مجيد به همه مؤمنان فرمان مىدهد :
. . . وَاذْكُرُوا اللّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 19 .
. . . و خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد .
خدا را بسيار و هميشه و همه جا ياد كنيد تا به مراد و هدف مثبت خود دست يابيد و بر ناملايمات و مصائب پيروز شويد و به پاداش و ثواب عظيم حق برسيد .
انسان اگر در ناملايمات و مصائب به ياد خدا باشد ، سنگينى و وزن ناملايمات و مصائب يقيناً سبك مىشود و به خاطر خدا آنها را با روشى درست و صحيح تحمل مىكند و با صبر و استقامتش كه براى حفظ دينش به كار مىگيرد ، درى به سوى رحمت دوست بر روى خود گشايد .
انسان اگر هنگام رسيدن اوقات نماز و روزه و حج و پرداخت زكات و صدقه و خمس به ياد خدا باشد ، بىترديد نماز مىخواند و روزه مىگيرد و زكات و صدقه و خمس مىپردازد و از زيان زدن به آنان خوددارى مىكند و جز با اخلاق خوش و رفتار پسنديده با آنان رفتار نمىكند و براى فهم اهداف خلقت خويش و تكاليف و مسئوليتهايش به كسب معرفت و آگاهى برمىخيزد و به يادگيرى اصول اسلام و احكام و فروع و معارف حقه قيام مىكند .
1 ـ بحار الأنوار : 22/60 ، باب 37 ( مضمون روايت ) .
2 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت امين اللّه .
3 ـ « لاَّ يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ » . [ روم ( 30 ) : 57 ] .
4 ـ مؤمنون ( 23 ) : 99 ـ 100 .
10 ـ مؤمنون ( 23 ) : 106 ـ 107 .
12 ـ تفسير القمى : 1/354 ؛ نور الثقلين : 2/424 ؛ بحار الأنوار : 12/247 ، باب 9 حديث 12 .
13 ـ الكافى : 2/507 ، باب الدعاء للاخوان بظهر الغيب ، حديث 1 ؛ وسائل الشيعة : 7/107 ، باب 41 ، حديث 8865 .
14 ـ الكافى : 2/507 ، باب الدعاء للاخوان بظهر الغيب ، حديث 5 ؛ وسائل الشيعة : 7/114 ، باب 43 ، حديث 8886 .
15 ـ الإقبال : 70 ؛ بحار الأنوار : 95/85 ، باب 6 ، حديث 2 ( با كمى اختلاف ) .
18 ـ نهج البلاغة : 119 ، خطبه 87 ؛ غرر الحكم : 122 ، حديث 2117 ؛ بحار الأنوار : 2/56 ، باب 11 ، حديث 36 .