فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نوری درتاریکی

نوری درتاریکی


در میان انبوهی از روایات که بر شان و بزرگی بی‌نظیر امام حسین(علیه السلام) تاکید می کند، بعضی پر‌رنگ‌تر و چشمگیرتر می نماید؛ تاریخ نگاران و نویسندگان زبردست، بر محور آن سخن‌ها گفته و کتاب‌ها نوشته‌اند. برخی روایات شخصیت آسمانی و ملکوتی آن حضرت را در نظر داشته و بعضی دیگر شخصیت زمینی و اهداف بلندش را تبیین کرده و زندگی سراسر نور و برکتش را در ذهن انسان‌ها به تصویر کشیده‌اند.

امام حسين(علیه السلام)

در میان انبوهی از روایات که بر شان و بزرگی بی‌نظیر امام حسین(علیه السلام) تاکید می کند، بعضی پر‌رنگ‌تر و چشمگیرتر می نماید؛ تاریخ نگاران و نویسندگان زبردست، بر محور آن سخن‌ها گفته و کتاب‌ها نوشته‌اند. برخی روایات شخصیت آسمانی و ملکوتی آن حضرت را در نظر داشته و بعضی دیگر شخصیت زمینی و اهداف بلندش را تبیین کرده و زندگی سراسر نور و برکتش را در ذهن انسان‌ها به تصویر کشیده‌اند.

روایتی امام حسین و برادرش امام حسن(علیه السلام)را سید جوانان بهشتیان معرفی می‌کند؛ تا مردم مقام معنوی شان را درک کنند؛ روایتی می‌گوید آنان دو سبط رسول خدا هستند؛ تا مقام بزرگشان در زمین و نسبت‌شان با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) را گوشزد کنند. برخی روایات نیز فضایل بی‌شمار اهل‌بیت‌رسول خدا4 و برتری‌شان بر سایر افراد را بیان می‌کنند که امام حسین(علیه السلام) نیز جزء اهل‌بیت‌پیامبر است[1].

روایتی نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد است که فرمود: مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است؛ هرکس در آن داخل شود، نجات می یابد و هرکس از آن تخلف کند، غرق می گردد[2].

تمامی روایاتی که درشان امام حسین(علیه السلام) وارد شده، درصدد بیان عظمت ایشان و تبیین تفاوت‌های چشمگیر و بی نظیرش با سایر مردم است؛ تا قدر مقامش بر همگان روشن شود و کسی خود را همتا و مانند او نداند. نا‌سپاسی از اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درتاریخ اسلام سابقه‌ای دیرینه دارد که تاریخ، در جاهای گوناگون برآن گواهی می‌دهد. برای مثال می توان این نمونه را آورد که امام‌علی(علیه السلام) فرمود: روزگار مرا آن قدر پایین آورد و آن قدر پایین آورد و آن قدر پایین آورد تا من‌و‌معاویه را در کنارهم قرار دادند و گفتند: علی و معاویه؛ معاویه و علی!

و نمونه دیگر این که متوکل حاکم ستمگر عباسی، از آموزگار پسرانش پرسید: فرزندان مرا بیشتر دوست داری یا فرزندان علی (حسن و حسین) را؟! او که مردی مومن و پارسا بود، متوکل را شدیدا سرزنش و بخاطر این سوال توبیخ کرد؛ در نتیجه جانش را در راه محبت امام حسین7 فدا کرده و متوکل دستور قتلش را صادر کرد.

به هر روی، پیامبر6 در روایتی امام حسین(علیه السلام) را «چراغ هدایت» معرفی می‌کند. آن حضرت می‌فرماید: مکتوب علی یمن العرش؛ ان الحسین مصباح هدی[3] ...

در سمت راست عرش این گونه نوشته شده است: همانا حسین(علیه السلام) چراغ هدایت و کشتی نجات است‌...

این حدیث، از آن دسته احادیثی است که در میان بقیه روایات، چشمگیرتر می‌نماید و هماره نویسندگان پیرامون آن کتابها نوشته و مبلغان دین، در تفسیر آن منبرها ایراد کرده‌اند.

در ادامه برای فهم بیشتر و بهتر این فرمایش رسول خدا، مقدمه ای را بیان می کنم تا بهره‌برداری از آن آسان‌تر شود.

الف. نور، در حقیقت خود، دارای ارزش و قابل احترام است؛ نور در مقابل ظلمت و تاریکی قرار می‌گیرد و با آن در تضاد کامل است. نور بر ظلمت برتری کامل و تمام دارد و هر جا نور باشد ظلمت درآن جا، جایگاهی ندارد. نور و ظلمت هماره ضد هم هستند و در نقطه مقابل هم قرار گرفته‌اند. این دو واژه، دو حقیقت مسلم تاریخ‌اند که هماره در سرنوشت بشر تاثیر گذار بوده‌اند. برتری نور برتاریکی و جهل را نمی‌توان انکار کرد؛ اما باید دانست این دو رقیب، در طول تاریخ بشر، پیروانی بی‌شمار داشته و هماره درگیر بوده‌اند.

گفتنی است که منشأ نور حقیقی خداوند است؛ و قرآن بر این ادعا گواهی می‌دهد؛ آن‌جا که می‌فرماید: خدا نور آسمان ها و زمین است[4]؛ و شیطان نیز خاستگاه اصلی جهل و تاریکی است؛ زیرا در مقابل خداوند قد‌علم کرده و سوگند یاد کرد که بندگان خدا را از راه او منحرف و گمراه سازد؛ به‌جز بندگانی که مخلص و به معنای واقعی مومن هستند.

بنابر این خداوند نور حقیقی و شیطان تاریکی مطلق است.

ب. معمولا واژة نور با واژة هدایت همراه است و اغلب در کنار هم می‌آیند. می‌توان گفت این دو مکمل هم‌اند و معنای یکدیگر را به خوبی تبیین می‌کنند. هرجا سخن از اهمیت بالایی برخودار باشد که سرنوشت جامعه یا سیر رشد و سقوط آن بیان شود، از این دو واژه و نیز واژه‌های متضاد‌شان استفاده می‌شود.

ج. پیروی از خیر و شر، که همان اطاعت از خدا و شیطان است هماره سررشته اصلی فعالیت‌های اساسی انسان‌ها بوده و خواهد بود؛ عده‌ای رهنمودهای پیامبران الهی را پذیرفته و خود را ملزم به‌انجام آن می‌دانند و خدا محوری در برنامه‌های زندگی شان موج می‌زند؛ این افراد رضامندی خدا و‌‌راضی بودن به رضای او را هدف خود قرار داده و برای رسیدن به آن مرحله مدام در تلاش و تکاپو هستند.

عده‌ای درست مقابل دسته اول قرار گرفته و فرمانبردار شیطان هستند که خواسته‌های او و برآورده ساختن آن، در زندگی شان اولویت دارد. به جای خدامحوری، شیطان محوری، سراسر زندگی‌شان را تیره و تار ساخته است؛ اما اغواگری شیطان و سست عنصری آنان، سبب غفلت‌زدگی‌شان شده و در منجلاب تباهی دست و پا می‌زنند.

کشتی هدایت و تاریکی جهالت


با توجه به این مقدمه، بیان گهربار رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) درباره امام حسین(علیه السلام) که آن حضرت را چراغ هدایت و کشتی نجات معرفی فرمود قدری روشن می‌شود.

شمه‌ای از شخصیت بی نظیر امام حسین(علیه السلام) زمانی شناخته می‌شود که خدای متعال از آن پرده بر‌می‌دارد و در گوشه عرش خود می‌نویسد: اِن الحسینَ مصباحُ هدیَ و سفینة النجاة؛ و پیامبرش را تا عرش بالا می‌برد تا در بیداری کامل، آن عبارت زیبا را ببیند و برای امتش بازگو کند. پس، گوینده خداوند و پیام آورنده پیامبرش است و حسین(علیه السلام) نیزنوة پیامبر.

پس از رسول‌خدا جامعة اسلامی دستخوش نا آرامی‌های سیاسی و تشویش‌های اجتماعی فراوانی‌شد. این نا آرامی‌ها زمینه‌های انحرافات گونان عقیدتی و سیاسی را به ‌دنبال داشت. عدة زیادی هوس‌های دنیایی را پی‌گرفتند و به تدریج از آموزه‌های اسلام دور شدند. عده‌ای نیز که تعدادشان انگشت‌شمار بود سفارش‌های رسول‌خدا6 را آویزه‌گوش کردند و گرداگرد نور حقیقی (علی و فرزندانش) چرخیدند؛ این افراد در اقلیت بودند و پیروان تاریکی، به ظاهر برآنان غلبه کردند. فعالیت‌های ضد دینی و دگرگون ساختن زیربناهای اسلام به صورت های گوناگون، روز افزون شد؛ فرصت طلبان، فرصت را غنیمت شمردند و تا جایی که امکان داشت بهره‌برداری کردند. بنا شد طی‌چند سال، اسلامی نو ظاهر شود و تعالیمی جدید، جای رهنمودهای رسول‌خدا6 را بگیرد.

هدف اصلی از این توطئه، تغییر ماهیت اسلام و تبدیل جانشینان رسول خدا بود.

تغییر ماهیت دین


شیطان صفتان خرسند بودند و شیطان خرسندتر. سیاست نرم ایجاب می‌کرد هر روز گوشه‌ای از دین جدا شده و چیزی به جای آن نهاده شود. مسلمین بر اساس دستور زمامدارانی که پس از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) بر منبر او نشسته بودند، مدتی باید نمازی جدید می‌گزاردند که رسول‌خدا6 از آن بی‌خبر بود، و مدتی باید احادیثی را می‌خواندند و دهان به دهان بازگو می‌کردند که هیچگاه از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) صادر نشده بود، اما به ایشان نسبت می‌دادند! شیاطین جن و انس دست در دست هم دادند به مهر، تا مهر اهل بیت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) را از دل مردم بزدایند و آن‌ها را هر روز بیش از دیروز از ‌حق‌شان محروم کنند.

دست پنهان شیطان در دست شیطان صفتان بود و امام علی و امام حسن(علیه السلام) در چنین شرایطی، دوران امامت‌شان را سپری کردند؛ خون دل‌ها خوردند و زخم‌ها برداشتند. پس از آن دو بزگوار، نوبت امامت و جانشینی رسول‌خدا به امام حسین(علیه السلام) رسید.


شخصیت ضد دین معاویه


معاویه پس از سال‌ها تلاش، توانست چهره واقعی اسلام را به دلخواه خود تغییر داده و خود را جانشین رسول‌خدا معرفی کند. هرچه می‌کرد و هرچه می گفت نزد مردم غفلت زدة شام پذیرفته بود و قابل اجرا. امام حسین(علیه السلام) در زمان معاویه منصب امامت را تحویل گرفت و ده سال با او دست‌و‌پنجه نرم کرد. زبان بران و گفتار عریان امام حسین(علیه السلام)، بارها تن معاویه را لرزاند و خاطرش را مشوش کرد؛ امام حسین(ع) دشمن اصلی او به شمار می‌آمد و از جانب آن حضرت، هماره حکومتش را در خطر می‌دید‎ هماره می‌ترسید تاج و تختی که بر پایه خون بی‌گناهان و بی‌سرپرست شدن خانواده‌های آزادگان ساخته و پرداخته بود، با روشنگری‌های امام حسین(علیه السلام) برباد رود و پرده از حقایق باطنی او برداشته شود. لذا هرچه بیشتر می‌کوشید نیرنگی تازه بیافریند تا بر جهل مردم بیفزاید.

بی کفایتی یزید


عمر معاویه بدین صورت سپری شد و بعد از او یزید بر مسند پدر تکیه زد. قدرت باد آورده یزید، مایة طغیانگری بیش ازحد او و به وجود آمدن حادثه استثنایی عاشورا شد. رشته‌هایی که به دست معاویه بافته و پرداخته شده بود، با دست یزید برباد رفت و از هم تنیده‌شد. یزید که ادامه دهنده راه پدر بود، در بی دینی و عیاشی گوی سبقت را از او ربود. اگرچه معاویه مردی سیاست‌مند و حیله‌گر بود، یزید بی‌کفایت و سبکسر بود. شب ها در حرامسرا به عیاشی مشغول بود و روزها در کاخ ریاستش، میمون بازی می‌کرد. مانند پدر، به نماز معتقد نبود و نمی‌خواند و مانند جدش قیامت را انکار می‌کرد و قرآن را شعری بیش نمی دانست که از زبان شاعری در آمده است[5].

شخصیت واقعی معاویه هرآنچه بود نمی نمود، و تلفیق دین با سیاست‌های شیطانی، از برجسته‌ترین علمکردهای معاویه برای حفظ حکومتش بود؛ در اوج بی دینی، دم از دین می‌زد و بر دین می‌گریست، اساس دین را از بین برده و به ظاهر در پی حفظ آن بود! تا می‌توانست از زر و زور و‌تزویر مدد می‌گرفت و این سبب می‌شد چهره واقعی‌اش از مردم پنهان بماند. اما یزید برخلاف پدر بی‌سیاست و بی‌مایه‌تر از او بود. طغیانگری یزید به جایی رسید که ناخواسته نقاب از چهرة پدر و جدش برداشت و دست به ارتکاب گناه در حضور دیگران زد. به عبارتی هرآنچه معاویه در خفا می‌کرد‌، یزید در ملا می‌کرد و از هیچ کس حیایی نداشت و از هیچ چیز ابایی! در یکی از روزها چنین گفت: ملک داری و خلافت، بازیچه ای بود در دست بنی هاشم که چند روزی با آن بازی کردند؛ نه وحیی نازل شده و نه قیامت و حساب و کتابی در کار است!

سردرگمی مسلمین و نور امید

وضع جامعه طوری رقم خورد که یزیدیان مانند او عمل می‌کردند و زندگی مسلمین هر روز بدتر از دیروز شد. والیان بر ستمگری‌ها افزودند و ظالمان برسرکشی ها؛ از دین و قرآن، جز نامی نمانده و پیکر بی‌جان اسلام بازیچه دست یزید گشته بود؛ هرزگی و بی‌بندوباری جای عفت و وقار دینی را‌گرفت. هرکس با یزید بیعت کرد، به فرمانش گردن نهاد و بر اعمالش صحه گذاشت و هرکس از بیعت با او سرزد، جانش را داد و خونش را ریختند.

سرگشتگی و اضطراب جامعه را در برگرفت و مردم امان نداشتند. امنیت و دیانت، این دو نعمت گرانقدر، پس از حکومت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نایاب شده بود و مردم کوفه درصدد به دست آوردن آن شدند. به این دلیل، نامه‌های زیادی برای امام حسین (علیه السلام) فرستادند و از ایشان خواستند رهبری‌شان را برعهده بگیرد و بار دیگر، دست مردم را به دامان پرمهر اهل بیت رسول‌خدا6 برساند؛ و آن حضرت به ندایشان لبیک گفت.

امام با یزید بیعت نکرد و فاتحه اسلامی که یزید رهبر عالی آن باشد را خواند. او که نور خدا و خون‌خدا بود، دلِ سیاهی و جهالت را شکافت و نوری خدایی در پیکر بی‌رمق اسلام جاری ساخت. جانش را در کمال اخلاص دردست گرفت و مانند چراغی فروزان و خاموش ناشدنی، در دریای ظلم و جهلی که دست مایه معاویه بود، هدایت کشتی اسلام را برعهده گرفت. مردمِ در خواب‌رفته را بیدار کرد و افراد غفلت‌زده را هشیار. ایشان برای امر به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، دعوت کوفیان را لبیک گفت و به سوی آنان براه افتاد. زن و فرزندانش را با خود همراه کرد تا در یاری دین خدا از هیچ اقدامي دریغ نکرده باشد؛ در مسیر راه در هر موقعیتی، سخن ازخدا و رسول خدا و ارزش‌های دین و کرامت انسانی بود. از ذلت بیزار بود و بر عزت خود می‌بالید. می‌خواست مسلمین عزیز باشند و مشرکین ذلیل؛ می‌خواست انحراف و دگرگونی‌هایی که در دین جدش بوجود آمده است را اصلاح کند و مردم را به سیرة پیامبر و علی بن ابی طالب8 بخواند.

بنابراین، روشنگری‌ها و معرفی اسلام واقعی، هدف و دغدغة اصلی امام حسین(علیه السلام) بود که برای تحقق آن در برابر یزید، از جان و مال خود گذشت و اهل بیتش را به خطر انداخت. خودداری از بیعت با یزید و پرده برداشتن از چهرة واقعی «او و خاندانش»، و «آگاه کردن مردم» و هدایت آنان، همان معنای سخن گرانبهای رسول‌خداست که ایشان را نور هدایت و کشتی نجات خواند؛ زیرا آن حضرت مردم زمانش را از سردرگمی و حیرت و ضلالت، به سوی روشنی و امید و صلاح راهنمایی کرد و با خون قلبش، راه رشد و سعادت را هموار ساخت. اگر هدایت و ایثار ایشان نبود، از اسلام نه نام می‌ماند و نه نشانی. او مردم سرگشته را در کشتی هدایتش جای داد و اسلام واقعی را به آنان آموخت و به دست ما رساند. راستی حیات اسلام مرهون وجود آن حضرت و اهل بیت و یارانش است.

بی شک، حسین(علیه السلام) نوری است که هرگز خاموش نمی‌شود؛ زیرا ارادة خداوند چنین است و داغی‌است بر جگر مسلمین که هرگز رو به سردی نمی گراید.

یا لیتنا کنا معک ...

پی نوشت:
[1] . انوار درخشان، ص37.
[2] . سیماری تابان، ص15.
[3] . پیشوای سوم، ص14.
[4] . نور، 35.
[5] . ننگ تاریخ، ص104.
سيد كميل اديبي


منبع : tebyan
  • نور هدايت الهى‏
  • نور
  • امام حسين علیه السلام
  • نوری درتاریکی
  • امام حسين(علیه السلام)
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    بهشتستان یار از سروش اصفهانی‏
    مثنوی عاشورایی از شیخ فریدالدین محمد (عطار) ...
    راه‌های ارتباط با جوانان
    حسين را ديدم، شيعه شدم
    پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از زبان حلیمه ...
    مراقبات ماه شعبان
    زينب (سلام الله علیها) بانوى حيا، پاسدار عفت و ...
    نگاهى به مقام حضرت زينب (س)        
    هنوز فرصت باقیست، بشتابید!!
    اسباب استجابت دعا

    بیشترین بازدید این مجموعه

    5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع) - سال 117 ...
    چشم زخم و شور چشمی، واقعیت یا خرافه
    چهل حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص)
    پيش‏آمدها سبب زدوده شدن گناه
    چهل حديث پيرامون روزه و روزه‌ دار
    وجوب حفظ قلب از نفوذ شيطان‏
    چند نکته قرآنی برای عاقبت بخیر شدن
    نمی خواهم در امتحانات سخت خداوند شرکت کنم!!
    افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^