امروز تا حقيقتِ تربيت و تعليمِ صحيح و معنوى، آن تعليم و تربيتى كه متكى به مبدأ جهان است، مورد توجه مصلحين جهان قرار نگيرد، دامنه فساد و شيوع اعمال ننگين و قبيح، روز به روز در تمام كشورها توسعه پيدا كرده و همه جوامع بشرى دير يا زود، با تمام محصولات علمى و صنعتى كه در اختيار دارند، خود به سوى نابودى كشيده خواهند شد.
به خاطر اين كه اين مسئله از نظر جامعهشناسى بسيار پر ارزش و مفيد است، بايد جوامع و ملل را متوجه آن مكتبى نمود كه سزاوار است انسان را در مسير كمال قرار داده و بسوى مقصود سوق دهد، مكتبى كه بناى آن بر فطرت، حقيقت و انسانيت، و محورش بر ايجاد سيادت و عظمت انسان است.
به طور قطع آيينى كه خداى جهان آفرين به نام اسلام توسط آخرين فرستاده خود محمد بن عبداللَّه صلى الله عليه و آله به انسان عرضه كرده، و براى اثبات برتريش بر ساير مكتبها، بشر را به تأمل و تعمّق در آن دعوت كرده است، همان مكتبى است كه انسان سزاوار آن است.
از هنگامى كه قوانين عالى اسلام از طرف خداى متعال نازل شده است چهارده قرن مىگذرد؛ در اين زمان طولانى انسان در تمام گيتى تجربيات مختلفى كسب كرده است، فلسفه فراگرفته، در علوم سياسى درسها خوانده، و دانشهاى زيادى اندوخته، آنچه از تمام اين علوم و معارف كسب كرده است، در اين جمله خلاصه مىشود كه: هر آيين و نظام زمينى، در ميان يك اجتماع، نشانهاى از افكار طبقهاى است كه بر آن اجتماع مالك و حاكمند، و اين دسته، حاكم و مالك منافع و مصالح خود را به حساب بقيه مردم مىگذارند.
گاهى ممكن است در اجتماعى «فؤوداليزم» حكومت كند، روى اين حساب سيستم سازى اين حكومت فقط به نفع فئودالها خواهد بود، و مصالح آنها به حساب بقيه ملت بيچاره گذارده خواهد شد.
همچنين ممكن است روش «سرمايهدارى» بر ملتى حاكم باشد، باز هم نظام آنها فقط به نفع سرمايهدارها است، و مصالح آنها به حساب مصلحت كارگران گذارده خواهد شد!
گاهى حكومت «ديكتاتورى» بر مردم فرمانرواست، به طور قطع سيستم سازى اين جمعيت نيز به خاطر نفع طبقه كارگر (حد اقل از نظر تئورى) گذارده خواهد شد و جز در سايه همين برنامه كلى در تاريخ، سيستم ديگرى به وجود نيامده است، و اين همان است كه خداى متعال در قرآن كريم فرموده: هر دين و شريعتى (جز شريعت الهى) تابع «هوى» است كه پيروان آن به هر طرف متمايل گردند، آن شرع هم به همان طرف خواهد گراييد.
آن وقت چهارده قرن است كه از نزول اسلام مىگذرد، و مردم در سراسر جهان تجربيات مختلفى به دست آوردهاند، مطالعه و تحقيق نشان مىدهد هر چيزى كه سبب انحراف مردم از دين الهى بوده است، خود سبب دل سنگى، پستى و شقاوتى گرديده است كه طاقت فرسا بوده و امنيت و آسايش آنان را مورد تهديد قرار داده، و پيوند ايشان را از هم بريده، و وِزْر و وبال يكى را گريبانگير ديگرى نموده است. چنان كه سيستمهاى زمينى هميشه اين طور بودهاند.
قطع نظر از شقاوت همه جانبه جهانى، كه در تاريخ معاصر سبب دو جنگ جهانى پى در پى در ربع قرن شده است، و سومى هم در مرز جهان در كمين است و كره زمين را به وحشيانهترين جنگى كه تاريخ آن را مىشناسد تهديد مىكند، و نيز قطع نظر از به هم پاشيدن نظام خانوادهها و تحليل رفتن اخلاق عمومى و لجام گسيختگى بيشتر غير مسلمانان و درد اعصاب آدمى، درگيرودار هدفهاى متفاوت كه سبب امراضى چون ديوانگى و نگرانىهاى روحى و عصبى و خودكشى مىگردد، كه به آن اندازه كه آدميّت در اين نسل با اين امراض روبروست، خلاصه قطع نظر از تمام اينها، انسان در تاريخ عصر خود با اين همه نگرانى مواجه نبوده است و جز با پاسخ گفتن به نداى حق و حقيقت كه همان اسلام است، از بدبختى و بردگى آزاد نمىگردد.
منبع : پایگاه عرفان