كتب آسماني راه رسيدن به توحيد
كاشمر، حسينية حضرت ابوالفضل شوال 1384
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
كتب آسماني راه رسيدن به توحيد
بعضی از كتابهاي آسماني در قرآن مجيد با نامهاي تورات، انجيل، زبور و صحف ابراهيم نام برده شدهاند؛ غير از اينها، به تعداد سورههاي قرآن مجيد 114 کتاب بر انبياي خدا نازل شده که همة آن کتابها به تعبير قرآن مجيد براي مردم راهنما و رحمت بودهاند.[1] اين وصف هدايت و رحمت در کنار نام کتابهاي آسماني، در قرآن مجيد ذکر شده است.
غير از اين مجموعه آيات، پروردگار مهربان عالم معارفي را با انبياي خود در ميان گذاشتند. اين مجموعه، غیر از 114 کتاب نازل شده است و «احاديث قدسي» ناميده شدهاند؛[2] يعني این احادیث، گفتههاي پاکي است که براي هدايت و زمينهسازي رحمت پروردگار مهربان عالم نسبت به مردم صادر شده است.
بخش عمدهاي از اين احاديث را علماي بزرگ در کتابهاي مستقل ثبت کردهاند که گستردهترين آنها کتاب «کلمة الله» است.
كيفيت و كميت عبادات
يکي از اين احاديث قدسي را وجود مبارک علي بن موسي الرضا (ع) از پدرانشان نقل ميکنند که خداوند متعال در آن به چند مسأله معنوي و اخلاقي و اجتماعي اشاره ميکنند. اگر کسي توفيق فهم عميق آن حديث را پيدا کند، به يقين در عباداتش تغيير و تحول ايجاد خواهد شد. عبادت را از خشکي و بيحالي و کسالت در ميآورد.
چون طبق آيات قرآن و روايات، ارزش عبادات به کيفيت آنها است هر چه کيفيت عبادت بالاتر باشد از نظر معرفت و حال و هدف، ارزش بالاتری دارد.[3]
عبادات در كميت با یکديگر مساوي هستند[4] و حتی عبادات انجامدهندگان هم يکي است. وجود مبارک رسول خدا9 نماز صبح را دو رکعت با حمد و سوره و ذکر رکوع و سجود و تشهد به جا ميآورد؛ ائمه طاهرين و اوليای خدا نیز همينطور؛ مردم دورههاي مختلف هم همينگونه. مقدار در همة عبادتکنندگان يکي است. فرق عبادتها مربوط به کيفيت آنها است. دو رکعت نماز صبحی كه رسول خدا9 ميخواندند از جهت وزن کيفي از عبادات کل ملائکه و انس و جن سنگينتر بوده است. يا کیفیت دو رکعت نمازي كه اميرالمؤمنين (ع) ميخواندند، تا قيامت با عبادت ملائکه و جن و انس بسیار متفاوت است. درک معارفي که حضرت رضا (ع) نقل ميفرمايد در کيفيت عبادت تأثیر خواهد گذاشت. هر کس مقدار عبادت را تغيير دهد، نماز، روزه يا مناسک حج او باطل خواهد بود. ولي کيفيت قابل تغيير است و خوش به حال آنها که در حوزة تغيير و تحول عبادي، راه پيدا ميکنند.
نماز با تواضع
پروردگار در جملة اول اين حدیث قدسی میفرماید:
«انما اقبل الصلاة لمن تواضع لعظمتي»[5]
نماز پذيرفته شده براي انسانهايی است که نماز را با درک عظمت من انجام ميدهند. براي درک عظمت خدا بايد چه کار کرد؟ آيا راهي وجود دارد که انسان عظمت پروردگار را درک کند؟ البته عظمت او که نهايت و حدود ندارد؛ اما آيا اين بينهايت عظمت را ميتوان درک کرد؟ بله؛ اما تا حدودي؛ چرا که اگر قابل درک نبود، اصلاً اين جمله از پروردگار صادر نميشد.
مطالعة عالم آفرينش، راه درك توحيد
يکی از راههای درک عظمت پروردگار، مطالعة خلقت و آفرينش پروردگار است. از عجایب اين که کوچکترين آفريدهها نیز دلالت بر عظمت پروردگار دلالت دارند. کوچکترين مخلوق پروردگار عظيم، ميتواند کار حکيمانه و عادلانه را منظم انجام دهد. هر مرحلهای از زمستان خود دليلي بر عظمت پروردگار عالم است؛ اين که خورشيد چه اندازه حرارت به سطح درياها برساند، آب تا چند درجه بخار شود و بخار در بالا چگونه به ابرهاي متراکم تبدیل شود و در يک روز برفي در يک منطقه ميلياردها عدد برف ببارد و تک تک برفها هم شکل دقيق هندسي داشته باشد.
دانشمندان از دانههاي برف عکسبرداري کردهاند. اين دانهها شکل و وزن دارند، زاويه قائمه يا زاويه منفرجه دارند، و نظام ظاهري نشان ميدهد که اين کار يک قدرت بينهايت و عظمت است. ميلياردها برف با مأموريت پايين ميآيد و در هوا با همديگر تصادف نميکنند. شکلشان را تا رسيدن به کره زمين حفظ ميکنند.
آبي که در دل ابر است وقتي ميخواهد قطره قطره بريزد به قول قرآن کريم:
(يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً)[6]
باران به اندازة فراوان، قطره قطره و با منفعت ميفرستد. اين کار و عمل آن آفریدگار عظيم است.
امام صادق (ع) فرمودهاند که: آنچه پروردگار در خلقت فيل به کار برده، در پشه نيز به کار برده، علاوه بر آن دو بال هم به او داده است. اين کار بسیار عظيمي است. عسل بهترين مادة غذايي جهان است و تاکنون ثابت شده که بالاتر از آن هنوز يافت نشده است. خدا اين ماده را در بدن يک حشرة کوچک قرار داده است و این حشره براي ساخت لانه و توليد عسل، چهارصد و شصت رشته علم را به کار ميگيرد. اين کار بسیار عظيم و شگفتآوری است.[7]
در قرآن مجيد ميفرمايد:
(إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ)[8]
اگر همة شما از آغاز خلقت تا آخر جمع شويد و بخواهيد يک پشه بسازيد، نميتوانيد. يعني ناتوان و بيقدرت هستيد. با اينکه همه ابزارها در اختيارتان است؛ اگر اين همه کارخانه، کامپيوتر، ابزار علمي و همة عناصر و مواد را جمع کنید نمیتوانید يک پشه بسازید. چون نيرو و قدرت آن را ندارید.
هر انساني در طرف راست و چپ بدن، يک کليه دارد. کليه کوچک است. اگر دانشمندان بخواهند دستگاهي بسازند که کار اصلي کليه را انجام دهد، نيازمند يک کارخانة چند هزار متری هستند که در اين کارخانه دستکم چهار هزار چرخ با تسمه بگردد تا آن کار به انجام رسد؛ اما خداوند در يک تکه گوشت، دويست ميليون کانال براي تصفيه کثافات خون قرار داده است.
خدا هر آفريدهاي دارد، به تناسب آن، عظمت خود را نشان داده است و در قرآن هم اصرار دارد که به ما بفهماند شما قوي نيستيد، شما قدرت و توان نداريد؛ پروردگار شما را به دنيا ميآورد و از دنيا ميبرد. شما در امر تکوين کمترين راهي براي دخالت نداريد. بنابراین یکی از راههای درک عظمت پروردگار، مطالعة آفريدههاي اوست. ارتباطي که او با مخلوقات دارد، ارتباط بسیار عظيمي است. نمونههای زيادي دربارة ارتباط پروردگار با موجودات میتوان نشان داد كه در قرآن پارهای از آنها ذکر شده و واقعاً اعجابانگيز است.
داستاني دربارۀ كلاغ و مار
روزي یکی از اهالی شهريار چند تهراني را به صرف ناهار در باغ خود دعوت کرده بود. این حکایت را يکي از آشنايان ما كه در آن محل بود تعريف ميکرد. گفت: نزديك ظهر كه هنوز وقت اذان نرسيده بود، هواي خيلي خوبي بود. باغ را فرش کرده بودند و ما نشسته بوديم. ناگهان ديديم روي درختي يک کلاغ به شدت صدا ميکند.
کلاغ سه نوع صدا از خودش در ميآورد: يک آژير سفيد، يک آژير زرد و يک آژير قرمز. وقتي اوضاع طبيعي است، صدايش سفيد است. احساس خطر كه ميكند صدایش عوض ميشود که کلاغهاي ديگر او را کمک كنند. با نزديک شدن خطر، صدا قرمز است. در اين هنگام فوجی از کلاغها هر کجا باشند فرا میرسند. تعاون عجيبي با هم دارند. همه با صداي غيرعادي کلاغ متوجه شدند. ديديم که کلاغ بالاي درخت لانه دارد. لانهسازي کلاغ هم عجيب است، طوفان و باد و باران و برف لانهاش را نميتواند خراب کند.
صداي غيرعادي کلاغ براي اين بود که يک مار قوي از وسط تنه درخت به طرف لانة کلاغ براي خوردن جوجهها بالا ميرفت و کلاغ ناله ميکرد و تعدادي کلاغ هم بالای درخت پر ميزدند و ما تماشا ميكرديم که عاقبت اين جنگ و حمله به کجا ميرسد.
ارتباط خدا با کلاغ ارتباط عظيمی است. اينکه بزرگان ما تا چيزي را ميفهميدند ميگفتند: «العظمة لله»؛ واقعاً نیز چنين است.
پروردگار عالم اگر اراده كند جوجه کلاغها زنده بمانند، به کلاغ الهام ميكند که راه فرار از اين دشمن اين نیست که با مار درگير شوي؛ زهر او خطرناک است. گلوي مار موش صحرايي را راحت ميبلعد. کلاغ مادر ناگهان با سرعت از درخت دور شد و زود برگشت. چند لحظه نکشيد که مار هم نزديک لانه رسيده بود. کلاغ بالاي لانه سنگر گرفته بود. مار دهانش را باز کرد كه نيش بزند؛ کلاغ گلهاي خارخاسک پر از تيغ آورده بود و آنها را وسط گلوي مار انداخت. تمام خارهاي آن در گلوي مار فرو رفت و نفس مار بند آمد؛ از بالاي درخت رها شد و به زمين افتاد و مرد. کلاغ هم آرام گرفت. اين کار ما نيست؛ ما ناتوانيم.
توان در اين عالم براي خداوند است و بس:
(وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)[9]
فرمانروايي و حکومت براي يک نفر است. قدرت و علم هم از آن اوست. عدل و حکمت نیز در ید قدرت اوست. بنابراین يک راه درک عظمت حق، فهم نظام آفرينش است.
شگفتیهای خلقت انسان
كودك بعد از هشت ماهگي از لثههاي گوشتياش يك جنس سنگي محکم با رنگ سفيد به نام دندان بيرون ميآيد. کارخانة سازندة دندان، کجاي لثه است؟ رنگ آن از چيست؟ اين رنگآميزي خيلي مسألة مهمي است. لبها و لثهها که همه قرمزند؛ عضلات دهان و زبان همه قرمز هستند. عضلات گلو و لب که خيلي نرمند؛ پوست صورت و دهان که خيلي نرم است. در كجاي لثه، کارخانة سازندة سنگ وجود دارد که چند عدد معين با رنگ خاص بايد بيرون بيايد و کنار هم چيده شود. چرا وقتي بيرون ميآيد در يک حد مشخص متوقف ميشود. اگر بنا باشد دندان بزرگتر شود، ديگر دهان باز و بسته نميشود. چون جلوي قدرت حرکت دهان را ميگیرد. اين عجايب نزد ما بسيار عادي است؛ اما همة آنها غيرعادياند.
موهاي بدن كه اینقدر نازک است؛ چه کارخانهاي در بدن تارهای به اين نازکي ميبافد. اصلاً روئيدن مو چگونه است؟ بدن که پوست است و زير آن عضله و گوشت و خون. سوزن بافندهای که اين قدر نازک ميبافد کجاست. در وسط تمام اين موهايي که بايد با دقت ديد تا ريشه سوراخ است؛ با چه متهاي اينها را سوراخ کردهاند. سوزن مته چقدر نازک بوده است. چنين اموری براي ما آنقدر عادي است كه به نظر نميآيد. اما اگر به عنوان آفريده و صنعت خدا و هنر خدا نگاه کنيم، تا ابد مبهوت ميشويم.
چگونه است که ما به هر جاي بدن كه خراشی بزنيم، دردمان ميگيرد؛ اما با قيچي ناخنها را ميچينيم و دردمان نميگيرد. بالاخره اين ناخن مرده است يا زنده است؟ اگر مرده است، چرا رشد ميکند؟ اگر زنده است، چرا درد نميگيرد؟ اگر انگشتهاي بشر ناخن نداشت، يک کتاب هم نوشته نميشد و يک کار اصولي انجام نميگرفت.
چرا بعضي از استخوانهاي بدن ما منحني است؛ چرا بعضي عمودي و بعضي افقي است؛ چرا بعضي با یکديگر حرکت ميکنند. چرا گردن ما در حدي حرکت ميکند و دايرهوار نميچرخد. اگر پيچ مهرههاي گردن را طوري درست کرده بود که سر كامل ميچرخيد، آیا زندگي براي ما غيرقابل تحمل نميشد؟ چرا براي چشم ما مژه و ابرو قرار داده است؟ چرا پلک قرار داده و چرا كنار چشم ما چشمة آب شور قرار دارد؟ چرا در گوش ما چشمة آب تلخ قرار دارد؟ چرا زير زبان ما سه جفت چشمة آب شيرين هست؟
کارخانة سازندة این آبهای تلخ و شور و شيرين کجاست؟ چرا اين آب شيرين زير زبان بند نميآيد؟ هفتاد سال دهان است، اگر آب بند بيايد عصبها و غضروفها و زبان و گوشتهاي خشکيده ميشکند و تکه تکه ميشود. اين عظمت از كيست؟ بايد مقداري از وقتمان را براي مطالعة کتب انسانشناسي و حيوانشناسي و طبيعتشناسي بگذاريم.
شگفتیهای درخت گردو
ريشه درخت گردو چقدر قوي است که تنه چند صد تني را با همة شاخهها و برگها را با ده هزار و بيست هزار گردو نگه ميدارد و اين ريشه در اعماق چهار پنج متري زمين چگونه نيرو ميگيرد که املاح و آب را پمپاژ ميکند تا به آخرين برگ گردو ميرساند و دويست سال اين كارخانة طبيعي نه روغن کاري ميخواهد و نه از کار ميافتد؛ نه خراب ميشود و نه پيچ و مهرهاش شل ميشود. اين نيروي پمپاژ ريشه که غذا و آب را تا 40 ـ 50 متري گردو ميرساند چه نيرويي است؛ آیا غير از نيروي خداست؟!
نيروي جاذبه
شخصي به اسحاق نيوتن در لندن نامهاي نوشت که نيروي جاذبه را براي من توضيح بده. نوشت: نيروي جاذبه يعني خدا. نيروي جاذبه چيست؟ تمام حفظ اين کرات در اين عالم با يک نيروي نامرئي به نام خدا است و من خدا را يافتم.
همين امشب در منزل خود يک توپ تخم مرغي را رها کنيد، پايين ميافتد. يک دانه ارزن روي تخم مرغي بگذاريد با دستتان توپ را بچرخانيد ارزن ميافتد. براي دانشمندان اثبات شده که عمر کره زمين 4 ميليارد و 500 ميليون سال است؛ آن وقت کرهاي که ميلياردها تن وزن دارد و در يک مدار معين دور خورشيد ميگردد، در هوا پرت نميشود. آب درياهاي روي آن در حالی که ميچرخد، در فضا نميريزد. ما روي زمين راحت راه ميرويم و زمين ميچرخد و ما به آسمان پرتاب نميشويم. اينها همه از عظمت خداست.
بنابراين پروردگار ميفرمايد:
«انما اقبل الصلاة لمن تواضع لعظمتي»
نماز کسي را ميپذیرم که بزرگي مرا و کوچکي خود را فهميده باشد؛ کسی که نماز خود را براساس معرفت به حقارت خود و عظمت من بخواند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) اشاره به آيات سوره آل عمران/ 3؛ مائده/ 46 ـ 44؛ اعراف/ 157؛ انبيا/ 105؛ و نجم/ 53.
[2]) ميرداماد محمد باقرحسيني:291 ـ 292، الرواشح السماوية، «في الفرق بين الحديث القدسي و القرآن و بينه و بين الأحاديث النبوية:
«إن القرآن هو الكلام المنزل بألفاظه المعينة في ترتيبها المعين للإعجاز بسورة منه؛ و الحديث القدسي هو الكلام المنزل بألفاظه بعينها في ترتيبها بعينه، لا لغرض الإعجاز. و Û
Ü الحديث النبوي هو الكلام الموحى إليه9 بمعناه، لابألفاظه. فما أتانا به- عليه وآله صلوات الله و تسليماته - فهو جميعا من تلقاء إيحاء الله سبحانه إليه «و ما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحى يوحى» لكن الوحي على أنحاء ثلاثة.
و قال فرق: الحديث القدسي ما أخبر الله نبيه معناه بالإلهام، أو المنام، فأخبرالنبي أمته بعبارة عن ذلك المعنى فلايكون معجزاً و لا متواتراً كالقرآن. قال الطيبي: فضل القرآن على الحديث القدسي أنه نص إلهي في الدرجة الثانية و إن كان من غير واسطة الملك غالباً؛ لأن المنظور فيه المعنى دون اللفظ، و في التنزيل اللفظ و المعنى منظوران، فعلم من هذا مرتبة بقية الأحاديث.»
[3]) بقره(2): 21؛ (يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)، «اى مردم! پروردگارتان را كه شما و پيشينيان شما را آفريده است، بپرستيد تا [با پرستيدن او] Û
Ü پرواپيشه شويد.»؛ حج(22): 77؛ (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)، «اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا [بر همه مشكلات دنيا و آخرت] پيروز شويد.»
[4]) الكافي: 2/16، باب الإخلاص، حديث 3؛ «أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع): أَنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (ع) كَانَ يَقُولُ طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَيْنَاهُ وَ لَمْ يَنْسَ ذِكْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ يَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِيَ غَيْرُهُ.»
الكافي: 2/83، باب العبادة، حديث 3؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَايُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.»
بحارالأنوار: 30/74، باب 2، حديث 6؛ «رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّ النَّبِيَّ9 سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجُ ... فَقَالَ اللَّهُU: ... يَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِي مَتَى تَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً قَالَ لَا يَا رَبِّ قَالَ إِذَا اجْتَمَعَ فِيهِ سَبْعُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ الْمَحَارِمِ وَ صَمْتٌ يَكُفُّهُ عَمَّا لَا يَعْنِيهِ وَ خَوْفٌ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ مِنْ بُكَائِهِ وَ حَيَاءٌ يَسْتَحْيِي مِنِّي فِي الْخلأ وَ أَكْلُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ يُبْغِضُ الدُّنْيَا لِبُغْضِي لَهَا وَ يُحِبُّ الْأَخْيَارَ لِحُبِّي إِيَّاهُم.»
بحارالأنوار: 143/79، باب 18، ذيل حديث 26؛ «أَخْبَارِ دَاوُدَ (ع): مَا لِأَوْلِيَائِي وَ الْهَمَّ بِالدُّنْيَا إِنَّ الْهَمَّ يُذْهِبُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِمْ يَا دَاوُدُ إِنَّ مَحَبَّتِي مِنْ أَوْلِيَائِي أَنْ يَكُونُوا رُوحَانِيِّينَ لَايَغْتَمُّونَ.»
[5]) المحاسن: 1/15، باب 9، حديث 44؛ بحارالأنوار: 66/391، باب 38، حديث 66.
[6]) نوح/ 11: «تا بر شما از آسمان باران پى در پى و با بركت فرستد.»
[7]) الكافي، 8/248، حديث القباب، حديث 348: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: مَا خَلَقَ اللَّهُU خَلْقاً أَصْغَرَ مِنَ الْبَعُوضِ وَ الْجِرْجِسُ أَصْغَرُ مِنَ الْبَعُوضِ وَ الَّذِي نُسَمِّيهِ نَحْنُ الْوَلَعَ أَصْغَرُ مِنَ الْجِرْجِسِ وَ مَا فِي الْفِيلِ شَيْ ءٌ إِلَّا وَ فِيهِ مِثْلُهُ وَ فُضِّلَ عَلَى الْفِيلِ بِالْجَنَاحَيْنِ.»
[8]) حج/ 73: «يقيناً كسانى كه به جاى خدا مى پرستيد، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند اگر چه براى آفريدن آن گرد آيند و اگر مگس، چيزى را از آنان بربايد، نمى توانند آن را از او بازگيرند.»
[9]) آل عمران/ 189: «و مالكيّت و فرمانروايى آسمان ها و زمين فقط در سيطره خداست.»
منبع : پایگاه عرفان