بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در جلسه گذشته شنیدید اگر اسلام را یک مدرسه بدانیم، یک کلاس بدانیم، این مدرسه سه معلم دارد، معلم اول پروردگار مهربان عالم است که خودش دارای علم بینهایت است و عاشق این است که بندگانش عالم، فهیم، و اهل معرفت باشند.
در قرآن مجید این جمله نورانی را میبینیم که پروردگار میفرماید این کار را کردم این کار را کردم، این برنامهریزی را کردم لتعلموا، برای اینکه شماها عالم بشوید، اهل معرفت بشوید، چون عالمان و اهل معرفت البته عالمان و اهل معرفت وابسته به خدا، یعنی مومن، ضرر نمیکنند، خسارت نمیبینند، گول نمیخورند، کلاه سرشان نمیرود. طبق آیات قرآن شیاطین بر آنها تسلطی ندارند.
اما معلم دوم این مدرسه انبیاء خدا هستند، که تعلیماتشان هم در قرآن مجید آمده که آدرس بعضی از تعلیماتشان را در سورههای قرآن در جلسه قبل عرض کردم، و معلم سوم هم ائمه طاهرین علیهم السلام هستند این سه نفر یک امتیازی که علمشان بر علم همه دارد این است که علمشان مخلوط با جهل نیست، یعنی دانای محض هستند، چیزی از نظر آنها پنهان نیست، انبیاء خدا و ائمه طاهرین در طول خداوند و همه حقایق آگاه بودند و به نیازهای عقلی و قلبی و روحی و اخلاقی و عملی و دنیایی و آخرتی مردم هم عالم بودند، و کلمه نمیدانم در وجود هیچ پیغمبری و امامی نبود. همش دانایی بود.
انصاف هم نیست که انسان این منابع دانایی و علم را که علمشان را هزینه رشد انسان، خیر دنیا و آخرت انسان میکنند انسان از زندگی حذفشان بکند و تکیه بکند به نظریات خودش، آراء خودش، یا نظریات دیگران، یا آراء دیگران.
البته به ما گفتند اگر نظری بهتان دادند رأیی بهتان دادند در هر زمینهای، شما این نظر و رأی را با قرآن کریم که معیار خدا در تشخیص حق و باطل است بسنجید، اگر نظر نظر درستی بود احترام بکنید به آن نظر، قبول کنید. اگر نظر درستی نبود جنگ و دعوا راه نیندازید نظر را نپذیرید و قبول نکنید.
من یک نمونه کوچک را میگویم، یک پامنبری داشتم به من میگفت که مادرم با اینکه اهل حجاب و نماز است اهل روزه است، ولی یک توقعات خارج از حدود از پدرم میکرد پدرم گوش میداد، پدرم وارد بود به مسائل و خیلی هم اهل رفتن جلسات علمی بود، به منبریهای عالم علاقه داشت. به حرفهای آنها خوب گوش داده بود خیلی چیزها را میدانست، حرفهای مادرم را کامل گوش میداد، توقع و حرفی که با اسلام و با قرآن هماهنگی داشت برآورده میکرد اما اگر هماهنگی نداشت، خیلی با وقار، باادب، با آرامش و با نگاه عاطفی به مادرم میگفت همسرم طاقت این که با طناب توقعات تو بروم جهنم را ندارم همین. بیشتر هم میگفت نمیکرد.
میگفت من الان پنجاه سالم است، حداقل چهل سال این برخورد پدرم را با مادرم میدیدم، اگر توقع خواسته، برابر با شرع و با علم خدا، با علم انبیا، با علم ائمه، با راهنماییهای آنها داشت انجام میداد البته در حد امکان، اما اگر هماهنگی نداشت اصلا دعوا نمیکرد، اگر هم مادرم داد و بیداد میکرد جواب نمیداد، اگر او تلخی میکرد او شیرین برخورد میکرد فقط میگفت بزرگوار بدنم و جانم طاقت اینکه با طناب توقعات تو برود جهنم را ندارد.
خب حیف است آدم خدا و انبیا و ائمه را حذف بکند. بنا بود من یک درس از خدا و انبیا و ائمه را که دنباله دهه سوم محرم بود ادامه بدهم، اما امشب به مناسبت جلسه شهدای مسجد یک درس دیگر خدا و انبیا و ائمه را میگویم و آن هم درس جهاد است.
در این کلاس چهار جهاد را خدا و انبیا و ائمه درس دادند، خب یاد گرفتن این درس به چه درد میخورد؟ جهاد را وقتی آدم یاد گرفت و عملی کرد در برابر هر نوع نفوذ دشمنی سد میبندد، با عملی کردن جهاد هر نوع دشمنی را انسان میشکند، شکست میدهد، نسبت به پیاده کردن خواستههایش محرومش میکند، جلویش را میگیرد، زمینگیرش میکند، البته این چهار جهاد هر کدام دشمن خاصی دارند، یک جهاد جهاد علمی است، جهاد با قلم، من حالا بخواهم روزگاران مختلف این پانزده قرن را برایتان مثل بزنم خب وقت اجازه نمیدهد، وجود مبارک شیخ مفید قلمی که زده و دهها کتاب نوشته است و جانش هم با نوشتن این کتابها در خطر بوده در بغداد، روزگاری بوده که مخالفین شیعه با سفسطه، با وسوسه، با دروغ، با تهمت، به مکتب اهل بیت حملهور شده بودند و خطر نابودی اعتقاد شیعه و ایمان شیعه، البته جامعه شیعه نه عالمان شیعه، داشت رخ نشان میداد که با این تبلیغات سوء مرد و زن دست از تشیع بردارند. از فرهنگ اهل بیت جدا بشوند.
ایشان آمد کتابهایی را نوشت که این کتابها سفسطهها، وسوسهها، مغالطهها، شبهات، ایرادها، و اشکالات دشمن را خرد کرد، شکست، و شیعه زنده ماند و برای نسلهای بعد تشیع بقاء پیدا کرد، این میشود جهاد علمی، وجود مبارک علامه مجلسی ملا محمد باقر در اصفهان به این نتیجه رسید که به خاطر پخش یک علم خاص مشتری پیدا کردن این علم، زیاد شدن دانشجو برای تحصیل این علم، روایات اهل بیت در خطر قرار گرفت و روایات دارد به گوشه خزانده میشود و کم کم در کتابها حبس خواهد ماند و جامعه محروم از روایات اهل بیت میشود.
ایشان آمد وارد این جنگ شد در مقابل آن علمی که منشأ و ریشهاش از اسکندریه قدیم مصر و یونان و هند بود اما رنگ اسلامی بهش زده بودند، و یک مکتب التقاطی به وجود آمده بود، ایشان قیام کرد، جهاد علمی کرد، هفتاد جلد کتاب نوشت، بخش عمدهای از این کتابهایش را به فارسی نوشت برای ملت ایران، بخشی را عربی نوشت برای شیعیان عربزبان، کتابهای فارسی در زمان خودش تا افغانستان و کنارههای پاکستان و هند رفت تا جایی که اثرگذاریاش به اینجا رسید که بیرونیها میگفتند اگر مذهب تشیع را مذهب مجلسی بنامیم حرف درستی زدیم، از این هفتاد و یکی دو جلد کتاب، من شصت و هفت هشت تا را کنار میگذارم، سی چهل تا را میتوانم اسم ببرم چون با کتابهایش دائم سروکار دارم، همین دیشب هم برای منبر دیشب سروکار داشتم. یک کتابش را یا دو تا را برایتان میگویم که مربوط به حدود چهارصد و پنجاه سال قبل است، در اصفهان آن هم در شهری که نه برق بود و نه لولهکشی آب بود و نه کامپیوتر بود و نه وسائل الکترونیکی بود، این جنگ علمی فقط با یک مقدار کاغذ و قلم میسر بود، رادیو و تلویزیون نبود که بیاید خودش هم حرف بزند.
یک کتابش که خودش اسمش را گذاشته جامع الاخبار، بحار الانوار جامع اخبار الائمه که من این کتاب را دارم خیلی از روحانیون هم چون مورد نیازشان است دارند، این یک دانه از هفتاد جلد است که چهل و پنج هزار صفحه است. تمامش هم روایت است.
شما الان خودتان را جای مجلسی بگذارید، همین امشب بروید خانه ده تا صفحه آچهار انشا بنویسید، قصه بنویسید، دو صفحه که بنویسید میگویید انگشتم درد گرفت، مچم دارد میافتد، حالا خوشبختانه به خط خودش هم هم در کتابخانه آستان قدس است همین کتاب، هم در کتابخانه وزیری یزد، هم در کتابخانه مرعشی قم، هم در کتابخانه ملی هم در کتابخانه مجلسی این یک کتابش، بحار الانوار.
یک کتاب دارد که شاهکار علمیاش است، به نام مرآة العقول، در اصفهان دارد چاپ میشود این غیر از بحار است، بیست و پنج هزار صفحه است، که شاهکار علمیاش است و کارش هم باعث شد که آن موج علوم بیگانه را که آمده بود زیر لباس اسلام بشکند و دو مرتبه رویکرد دانشجو و طلبه به اخبار اهل بیت شدید بشود. این میشود جهاد علمی.
اسلحه این جهاد قلم است و مرکب، که اینقدر این جهاد مهم است که پیغمبر میفرماید مداد العلماء مرکب عالمان نویسنده که در دوات است، افضل من دماء الشهدا، از خون شهیدان برتر است، چون اینها شهیدساز است، اینها مومنساز است، اینهاست که زنها و دخترها را باحجاب بارمیآورد همین قلمها، همین کتابها و نوشتهها.
اما جهاد دوم، جهاد با مال است، ما هم نباید بگوییم چون خیلی ثروت نداریم نمیتوانیم وارد این جهاد بشویم، امیرالمومنین میفرماید روزی که برای دین احساس خطر کردید و این خطر را میشد با پول دفع کرد، فجعلوا اموالکم، در جیبتان را باز بکنید، پول به میدان بیاورید، اگر با پول میشود با دشمن مبارزه کرد، حالا باید ببینیم دشمن علیه ما چه نقشههایی دارد، همین دشمن یک تعدادیاش در بحرین هر چی شیعه مسجد و حسینیه داشت با خاک تا هفته پیش یکسان کردند، یعنی دشمن میگوید من از مسجد میترسم.
الان فیلم امشب شما اگر در کانال جام جم پخش بشود، اروپا ببینند امریکا ببینند، اسرائیل ببیند این دولتهای بیدین حلقه به گوش اسرائیل ببینند، به خون شهدا قسم وحشت میکنند که اینها سالهاست از زمان رضاخان دارند در این مملکت میکوشند در تمام مسجدها بسته شود، حسینیهها بسته شود، حوزهها بسته شود، محرابها تعطیل بشود، برای اینکه میدانند مسجد و حسینیه و محراب مردم را جهادگر بار میآورد، میدانند مردم را شهید بار میآورد، میدانند مردم را شهیدپرور بار میآورد. پس شما باید ببینید الان دشمن چه شگردی را میخواهد به کار بزند برای خاموش کردن چراغ خدا و برای روشن نگه داشتن این چراغ پول لازم دارد، از پول کم تا پول زیاد بپردازید.
الان یک کار زیبایی که باید ملت ایران بکنند آنهایی که دستشان به دهانشان میرسد، دائم آنهایی که تا حالا کربلا را ندیدند پول هم ندارند بروند زائر بفرستند کربلا، این جهاد مالی است. یعنی دنیا دائم ببیند حرم ابی عبدالله پر است، حرم قمر بنی هاشم پر است، وقتی بفهمد که این ملت دست بردار از ابی عبدالله نیستند احساس شکست میکند، مگر روز اربعین این پولی که خود عراقیها برای نهار و شام و صبحانه زائر خرج میکنند، مگر این بیست و دو میلیونی که از همه جای دنیا میآیند کربلا کم مسئلهای است؟ به اندازه صد برابر بمبهای اتمی آمریکا دشمن را ورشکسته میکند.
اینها دارند میزنند این اسم نباشد، این حرمها نباشد، این رسم نباشد، ما با پولمان باید مرتب تقویت بکنیم، و باریک الله به مردم، سامرا را نابود کردند پول مردم بهتر از گذشته، قویتر، عالیتر سامرا را ساخت، گنبد را ساخت، ضریح را ساخت، گلدستهها را ساخت این جهاد است، اینها بیوت اذن الله ان تذکر فیه است، فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ ﴿النور، 36﴾، این میشود جهاد مالی.
و اما یک جهاد هم جهاد با زبان است که ما دائما رفقایمان را، مراجعهکنندگانمان را، زن و بچهمان را دائم، پنج دقیقه، ده دقیقه با مسائلی که فهمیدیم از قرآن و روایات آشنا کنیم که میشود امر به معروف، یعنی بشویم یک دعوتکننده به همسرمان بگوییم پولی اضافه میماند از مخارج خانه، ببین چهار تا مستحق را پیدا میکنی شب عیدی بهشان بده، لباس بده، به یتیم برس. پولدار را تشویق بکن، ثروتمند را تشویق بکنید، با زبان جهان کنید.
اما جهاد چهارم جهاد با جان است، که اگر دشمن با اسلحه به مومنین حمله کرد در این کلاس یاد دادند که غیر از جهاد با قلم، جهاد با پول، جهاد با زبان یک جهاد هم با جان است، سریع بروید پادگانها و مسائل نظامی را تعلیم بگیرید، اسلحه به دوش لله بدون ترس، و بدون وحشت بروید و دشمن را به عقب برانید، نابودشان کنید، سرشان را به سنگ بکوبید، هر کدامتان هم که به خاطر من و دینم در میدان جنگ خونتان ریخته شد میشویدشهید، یعنی شاهد زنده همیشگی. شهید یعنی شاهد، شهید اسم خداست به معنی قتیل نیست شهید یعنی شاهد، حاضر، و زنده همیشگی.
وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿آلعمران، 169﴾، شهدا الان کجا هستند؟ یک مرحله این شخصیتشان و شخصشان عند ربهم یرزقون هستند این آدرسی است که قرآن داده، یک بخشیشان در نگهداری جریان انقلاب است، یک بخشیشان به وسیله آنهایی که میخواهند قدردانی بکنند از شهدا حافظ مساجد و حسینیهها و دین خدا هستند، این میشود حضور شهید. حضور معنوی، حضور دینی، حضور در پیشگاه پروردگار مهربان عالم.
و برادران و خواهران چقدر جهاد ارزش دارد که بین ده دقیقه تا یک ربع امیرالمومنین به شهادتش مانده بود یعنی در حالی بود که دیگر تمام دخترها و پسرهاازش قطع امید کرده بودند، در آن حال نیمه شب، به حسن و حسین و بچههایی که دورش بودند فرمود الله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم، این چهار درسی است که خدا و انبیا و ائمه در کلاس دین یاد دادند.
حتما در این جلسه در این مسجد امشب که به یاد شهدا برقرار است پدران و مادران شهدا حضور دارند، خوش به حالتان، خدا یک گنج عظیمی را برایتان ذخیره کرده، خودتان هم که دینتان را حفظ بکنید این گنج قیامت به شما برمیگردد. با قیمت خیلی سنگین.
یک قیمتش این است که خدا به شهدای شما میگوید حساب و کتاب با شما ندارم، پرونده ندارید در بهشت باز است برویدداخل، و بچههای شهید شما به امر خدا راه میافتند دم در بهشت میایستند، خطاب میرسد من که بهتان گفتم حساب و کتابی با شما ندارم وارد بهشت شوید، میگویند ما امر تو را اطاعت کردیم تا دم در بهشت آمدیم، بقیهاش هم اطاعت میکنیم اما بدون پدر و مادرمان نمیتوانیم برویم آنها را هم با ما بفرست و در محشر خطاب میرسد پدر و مادر شهدا بچههایتان دم در بهشت منتظرتان هستند سریع بروید این یک سود این گنجی است که خدا برایتان ذخیره کرده.
وجود مبارک ابی عبدالله هم شهید داد، نه فقط یارانش را یک جوانی از ابی عبدالله شهید شد که ابی عبدالله درباره آن نظریات عجیبی دارد، لقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خُلقا و منطقا برسولک، وای که داغ علی اکبر با ابی عبدالله چه کرد.