فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شهادت امام جواد، آستان مقدس امامزاده موسی مبرقع


ویژه برنامه شهادت حضرت جوادالائمه(ع) - سخنرانی استاد انصاریان - ذی القعده 1436 - آستان امامزاده موسی مبرقع -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

قرآن مجید نه فقط به مردم مومن بلکه به همه انسانها در هر روزگاری در هر زمانی، در هر تاریخی، اصرار دارد که با صادقین باشید، این معنی اش این است که ایمانتان را، اخلاقتان را، اعمالتان را با آنها هماهنگ کنید، چرا؟ چون صادقین که مصداق اتم و اکملشان یقینا انبیاء خدا و ائمه طاهرین هستند تربیت شدگان مستقیم پروردگارند، در مسئله ایمان از افضل ایمان برخوردارند، یعنی همه انبیا و ائمه طاهرین در صف  اول ایمان هستند و پروردگار مهربان عالم را کاملا می شناسند و حضرت او معرفت دارند و از طریق این ارتباط ایمانی فیوضات الهیه را به طرف خود جذب می کنند، جلب می کنند یعنی در عالم معنویت انبیاء خدا و ائمه طاهرین سر سفره رزق معنوی پروردگارند که این رزق هم برای عقلشان، هم برای قلبشان، هم برای روحشان، هم برای اعمالشان تدارک دیده شده است.

علاوه بر این صادقین در قله اخلاقند، اخلاق از نظر قرآن یعنی تمام ارزشهای روحی همه ارزشهای نفسی، در جای خودش صادقین در اوج محبت به مردم هستند، در اوج لطف و عاطفه به مردم هستند تا جایی که گاهی انبیا خدا و ائمه طاهرین برای دشمنان و مخالفان که چرا راه دوزخ را انتخاب کردند گریه می کردند، ما در تاریخ جنگ جمل داریم که بعد از خاموش شدن چراغ جنگ امیر المومنین علیه السلام با یکی از یارانشان آمدند بالای سر کشته های جمل که به روی امیر المومنین شمشیر کشیده بودند و قصدشان این بود که امیر المومنین را به قتل برسانند و مقام حقه الهیه او را در چهره ظاهرش غارت بکنند ولی امیر المومنین بالای سر کشته های جمل اشک ریختند و گریه کردند. دلشان سوخته بود که چرا هشت در بهشت به روی اینها از جانب خدا باز بوده اینها با کردار غلتشان به هشت در بهشت قفل زدند و هفت در دوزخ را به روی خودشان باز کردند.

در حادثه کربلا هشت روز از روز دوم محرم تا عصر عاشورا حضرت ابی عبدالله الحسین قمر بنی هاشم، علی اکبر، و دیگر اهل بیت و اصحاب خیلی زحمت کشیدند که این سی هزار نفر دوزخی نشوند، وگرنه سید الشهدا همان روز دوم جنگ را شروع می کرد و خاتمه می داد، آن که هشت روز زمان را تداوم دادند فقط به خاطر نجات مردم بود. و این اخلاق محبت به نجات مردم را از خدا گرفته بودند. چون ارتباطشان با پروردگار کامل بود از طریق سیم این ارتباط فیوضات الهیه به قلب و جانشان شبانه روز بدون توقف سرازیر بود، شما اگر حوصله داشته باشید حالا ما طلبه ها که حوصله اش را داریم جلد اول اصول کافی باب امامت و باب حجت را بخوانید در آنجا برایتان واضح می شود که صادقین آراسته به اخلاق پروردگار بودند، اخلاق فقط عبارت از خوشروئی نیست، که انسان صبح از خانه بیاید بیرون با هر کسی با لبخند برخورد بکند خیلی از لبخندزن ها مال مردم را غارت می کنند، ملک مردم را غارت می کنند تقلب در جنس دارند، اینها دچار اخلاق ابلیسی هستند، این لبخند و در این دو سال گفتگوی انرژی هسته ای پنج تا کشور زوردار پولدار قدرتمند فرعون صفت هم به ما داشتند، حتما گاهی می دیدید فیلم هایشان وزیر خارجه امریکا به ما لبخند می زد، وزیر خارجه فرانسه و انگلیس به ما لبخند می زدند این اخلاق نیست، این اخلاق اسمش اخلاق ژنتلمنی است، یعنی اخلاق فریبکاری، اخلاق خدعه، اخلاق غرور، اخلاق یک سلسله صفات با ارزش است مثل شجاعت، مثل غیرت، مثل نرم خوئی، مثل با همه با محبت رفتار کردن، مثل موضع گیری سخت در برابر دشمنانی که نمی خواهند دست از دشمنی بردارند این هم اخلاق اسلامی است، در قرآن مجید می خوانیم پروردگار درباره اهل ایمان می فرماید رحماء بینهم اشداء علی الکفار، این اشداء هم یک اخلاق الهی است، که مومن همه جوانب اخلاق الهی را دارد انبیاء در اوجش را داشتند، یک روایتی را مرحوم مجلسی نقل می کند در بحار، بسیار روایت با ارزشی است از قول رسول خدا که پیغمبر اکرم در این روایت امر می کنند مرد و زن نه فقط مردان را، همه مردان امت و زنان امت را تخلقوا باخلاق الله، در جنبه اخلاق شما همرنگ با اخلاق پروردگار مهربان عالم بشوید، اخلاق خداست گذشت می کند وقتی گنهکار توبه می کند، وقتی غارتگر مال مردم اموال مردم را پس می دهد، وقتی ظالم به زن و بچه از ظلمش دست برمی دارد و از خدا عذرخواهی می کند، در روایات بسیار مهم ما دارد در محضر حضرت رضا صحبت از ارتش جمل شد، اینهایی که آمدند با امیر المومنین جنگیدند و شکست هم خوردند، یکی از یاران امام هشتم در جلسه بلند گفت خدا از اول تا آخرتان را لعنت کند، که به جنگ امیر المومنین آمدید امام هشتم فرمودند این حرف تو حرف درستی نیست، شما نباید کلی یک قومی را لعنت بکنید، عرض کرد چرا یابن الرسول الله فرمود خیلیها در جنگ جمل حق را فهمیدند توبه کردند، و خدا توبه شان را قبول کرد یعنی مهربانی اش را خرج آنها کرد، احسانش را خرج آنها کرد، عرض کرد یابن الرسول الله مگر جنگ با امیر المومنین توبه دارد؟ فرمود بله توبه دارد مگر با انبیا نجنگیدند  توبه کردند آدم های خوبی شدند پروردگار عالم توبه شان را قبول کرد همه آنهایی که در ده سال بودن پیغمبر در مدینه با پیغمبر جنگیدند مگر همه رفتند جهنم، یک عده ای هم حق برایشان روشن شد، آشکار شد، آمدند محضر پیغمبر عظیم الشان اسلام توبه کردند، خدا توبه شان را قبول کرد. این که اصرار دارد مرد و زن قرآن اصرار دارد با صادقین باشید چون صادقین در ایمان و در اخلاق انسان های کاملی هستند، و شایستگی دارند که تا روز قیامت برای همه مردم سرمشق باشند، در عمل هم انبیاء و ائمه طاهرین کل اعمالشان افضل اعمال بود.

البته ما نمی توانیم در عمل به آنها به خاطر نیتی که داشتند به آنها برسیم، خود امیر المومنین می فرماید لا تقدرون علی ذلک، شما نمی توانید علی بشوید، اما اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و السداد، می توانید به من علی کمک کنید با اخلاق عفت مآبانه، عفت یعنی حفظ شکم و غریزه جنسی از حرام، ورع یعنی با نامحرمان تا آخر عمر سروکار غریزه ای نداشتن، اجتهاد یعنی خوب عمل کردن سداد یعنی محکم بودن در دین، این کار را که می توانید شما انجام بدهید، به من می توانید اقتدا بکنید، بنابراین ما  اگر بخواهیم از یک ایمان بالایی در حد ظرفیت خودمان برخوردار بشویم باید برویم سراغ انبیاء و ائمه، از اخلاق برخوردار بشویم باید برویم سراغ انبیاء و ائمه، از عمل صالح خالص برخوردار بشویم باید برویم سراغ صادقین، حالا یکی از کسانی که در همین آیه داخل است که پروردگار امر می کند کونوا مع الصادقین وجود مقدس حضرت جواد الائمه است، پدر بزرگوار حضرت موسی مبرقع و احمد ابن موسی که شما امشب مرد و زن واقعا به احترام این امام بزرگوار در این مکان مقدس که بیتی از بیوت الله است جمع شدید.

خب من یک متنی را از حضرت جواد برایتان بگویم برای خودم که خیلی متن باارزشی است، یعنی یک متنی است که طلای بیست و چهار عیار است، کتابهای روایتی مهم ما هم نقل کردند، ننوشتند کی، می آید محضر مبارک امام جواد، حالا در چه سن امام جواد است آن را هم ننوشتند عمر امام جواد از همه ائمه کمتر بود در بیست و پنج سالگی بنی عباس از ترس علم او، ایمان او، جایگاه او، موقعیت او، او را زهر دادند و فکر هم می کردند با یک ذره زهر دادن چراغ الهی را می شود خاموش کرد این احمق ها انگار این آیه را در قرآن ندیده بودند يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ‌ (8)

اینها می خواهند با فوت دهان چراغی را که من در کره زمین به عنوان پیغمبر و امام و قرآن برای نجات مردم و بهشتی شدن مردم روشن کردم خاموش بکنند ولی من دنبال تکمیل این نور هستم که این نور را بر فراز عصرها، روزگارها، قرار بدهم. خب یک روزی بدن حضرت جواد در ایوان خانه بنی عباس افتاده بود به کسی هم اجازه نمی دادند بیاید تشییع جنازه، آنها همه مردند و رفتند جهنم و خاموش شدند و اسمشان هم محو شد اما روز به روز نور حضرت جواد فراگیرتر شد. گسترده تر شد، دشمن چه می دانست بعد از هزار و پانصد سال امشب ما مردان و زنان دور همدیگر جمع می شویم و از فرهنگ الهی حضرت جواد برای زندگی سالم بهره می گیریم.

قال رجل للجواد، یک مردی به حضرت جواد گفت که در روایت ندارد کی بوده، حتما از اصحاب امام بوده دشمن که نمی آمده این تقاضا را بکند دشمن یعنی کسی که خودش را از همه فیوضات الهیه محروم کرده، می آید به حضرت می گوید اوسنی، من را موعظه کنید، من را نصیحت کنید، در نصیحت گران عالم چه نصیحت گری از انبیا و ائمه بهتر، چه دلسوزانی از این مردان عرشی که در فرش زندگی می کردند بهتر، وقتی به حضرت جواد عرض می کند من را نصیحت کنید یک سفارشی برای پیدا کردن یک زندگی خوب به من داشته باشید حضرت درجا شروع نمی کنند نصیحتشان، به او می فرمایند تقبل قبول می کنی اگر من نصیحتت بکنم؟ چون شنیدن نصیحت و حفظ کردن نصیحت و فهمیدن نصیحت و نوشتن نصیحت اگر عمل نشود هیچ ارزشی ندارد، تو اول به من قول بده تعهد بده، که اگر من این گوهرهای گرانبهای عرشی را که در عرش قلب من است بخواهم در اختیار تو قرار بدهم بپذیری و عمل بکنی، قبول می کنی من حرف بزنم؟ یا نه راستش را بگو اگر قبول نمی کنی من ساکت بمانم. بله انبیاء خدا و ائمه طاهرین منبع علم الهی هستند وصل به علم حق هستند، ولی اگر من قبول نکنم علم آنها چه سودی به حال من دارد؟ علم سود دارد برای کسانی که بپذیرند و به اجرا بگذارند، این که حضرت بعد از اینکه این مرد گفت قبول می کنم، و مطالبشان را بیان کردند معلوم بود که راست می گوید به امام چون امام اگر آدم بهش دروغ بگوید کاملا برایش روشن است راست هم بگوید روشن است، به اعتقاد ما شیعه مااگر برویم کاظمین سر قبر موسی ابن جعفر و حضرت جواد زیارت بخوانیم، آنها از عالم برزخ گوششان می شنود صدای ما را می فهمند که ما داریم دروغ می گوییم یا راست می گوییم، ما این توجه را داشته باشیم که در محضر خدا راست بگوییم، وقتی می ایستیم می گوییم ایاک نعبد و ایاک نستعین، خدا ببیند که من هواپرست، زن پرست، مردپرست، قدرت پرست، شیطان پرست، شهوت پرست نیستم وگرنه اگر بگویم ایاک نعبد و ایاک نستعین بعد نماز هم قرار دارم برای گناه کبیره خب معلوم می شود دارم دروغ می گویم حالا چرا نماز می خواند بالاخره سی سال است نماز خوانده توان ترکش را ندارد ولی نمازها دروغ است، بالاخره دروغ هم وقتی که پشت سر هم باشد بتون آرمه می شود در انسان، راستگویی هم پشت سر هم باشد بتون آرمه می شود، گفت یابن الرسول الله قبول می کنم، حضرت چهار پیشنهاد بهش کردند. که امروز خیلی به درد ما می خورد، انگار حضرت جواد همین امشب دارند ما را نصیحت می کنند و ما گفتیم قبول می کنیم نصیحت های شما را. فرمودند توصب الصبر، تکیه گاه و پشتی خودت را در زندگی صبر قرار بده، حادثه های تلخ، حادثه های شیرین، پیشامدهای مالی، پیشامدهای قدرتی، پیشامدهای فکری، پیشامدهای فرهنگ های غلط تو را از مدار توحید و عبادت خدا خارج نکند.

لغت شناسان می گویند الصبر حفظ النفس، صبر یعنی خود را نگه داشتن، حادثه که می آید حالا یا تلخ است یا شیرین است یا یک فرهنگ اروپایی است یا یک فرهنگ امریکایی است یا یک سایت و فیلم است یا یک پول حرام است، وقتی می آید صبر کردن یعنی خود را نگاه داشتن که این مار خطرناک حرام نزند آدم را، بخندد به این مار خطرناک، بگوید دامی که می خواهی من را در آن دام قرار بدهی برو این دام بر مرغ دیگر نه، که انها را بلند است آشیانه، من در حصار ولایت اهل بیت و نبوت پیغمبر و توحید پروردگار هستم دستت به من نمی رسد، من را نمی توانی زخم بزنی، این معنی صبر است، این دقیق ترین معنی صبر است، صبر یعنی در حوادث تلخ و شیرین دست از خدا و دین برنداری این معنی صبر است، نه اینکه در حادثه تلخ پست بشوی و جدا بشوی از پروردگار و دینش و زمین بخوری، و در حادثه های شیرین مست بکنی عربده جو شوی که نه من دیگر نماز نمی خوانم، روزه نمی گیرم، جلسه نمی روم، میلیاردر شدم خانه دو هزار متری دارم، نیازی دیگر به این حرفها ندارم گاهی هم انحراف فکری شدیدی برایشان پیش می آید می گویند پنجاه سال و صد سال است و هزار و چهارصد سال است این آخوندها ما را گول زدند، ما هیچ آخوند واجد شرایطی را نداریم که از ذهنش در عمرش گذشته باشد که عباد خدا را بخواهد گول بزند، تمام اینها دنباله انبیا دلسوز مردم بودند.

دلشان می خواست مردم نجات پیدا کنند، این یک نصیحت حضرت جواد، توصع بالصبر، دوم، و اعتنق الفقر، مواظب باش نداری از راه می رسد، یک وقت خرید و فروش تعطیل می شود نمی خرند، نمی فروشند، درآمد کم می شود، دنیا همه با همدیگر دست به یکی میکنند که هیچی گیر ما نیاید چنانکه سی سال است دست یکی کردند، تو گردنبند نداری را بینداز گردنت بگو خدایا ما یک عمری خوردیم پوشیدیم خوش گذشت، خوب بود، رفاه داشتیم حالا به مشکل این گرفتار شدیم که جنسمان را نمی خرند، داد و ستد نمی کنند هر روز دارد ارزان می شود حضرت جواد می فرمایند اینقدر این چند روزه دنیا ارزش ندارد که توقف چرخ اقتصاد تو را هم نسبت به خدا و انبیا و ما اهل بیت متوقف بکند.

و سوم چقدر این سومی زیباست و ارفض الشهوات، تمام خواسته های نامشروعت را رد کن، دور بریز، راه نده، چون گاهی آدم دچار یک خواسته نامشروع می شود و می گوید بروم دنبالش علم بکنم، در علم کردن دین و ایمان و اخلاق و آدمیت و انسانیتش را از دست می دهد، و ارفض الشهوات، و نصیحت چهارمشان هم چقدر زیباست خالف الهواء، با هوای نفس که فرهنگ شیطانی است مخالفت کن، موافقت نکن، همراه نشو، و بعد آخر نصیحتشان یک جمله بسیار عالی دارند حضرت جواد می فرماید و اعلم انک بعین الله، تو دائم در برابر نگاه خدا هستی، از خدا تو غایب نمی توانی بشوی چون برای خدا در این عالم خلوتی وجود ندارد فانظر ما تکون، دقت کن ببین چه می کنی، چون یک پلک به هم زدنت را خدا معنی اش را، خودش را، اینکه این پلکی که داری می زنی چه نیتی داری همه را می داند، نگاه هایت را می داند، حرکاتت را می داند، حرکات ابرویت را می داند که داری کسی را مسخره می کنی یا کسی را از کسی می خواهی جدا بکنی، حرفهایت را می بیند، اعمال و رفتارت را می بیند خلوتی برای او نیست، بعد هم حضرت مطلبشان را تمام کردند.

یابن الرسول الله شما یک مشابهت زمانی فقط با حضرت سید الشهدا دارید، یک مشابهت زمانی، و آن این بود روز اول شهادتتان شما را دفن نکردند یک روز گذشت، دو روز گذشت، سه روز گذشت، بی اعتنای به شما بودند ولی جنازه تان در این سه روز در خانه بود، لباس داشت بدن جایی زخم نبود، تغییری پیدا نکرده بود، مشابهت شما با ابی عبدالله فقط در زمان بود، یعنی در کمیت زمانی اما در بقیه امور با جد بزرگوارتان مشابهتی نداشتید جد بزرگوارتان در یک گودال خاکی، سر مبارکشان را خیلی سخت از بدن جدا کردند، یعنی طبق نوشته ها قاتل نیامد بغل بدنی که ضعف گرفته بود بنشیند قاتل با آن بدن سنگینش آمد روی سینه ابی عبدالله همه آنهایی را که سر بریدند از زیر گلو سر بریدند، ولی تو را از پشت گردن سر بریدند، و بعد هم ریختند در گودال لباسهایت را غارت کردند، حتی پیراهن کهنه ات را هم نگذاشتند به بدنت بماند. ما نمی دانیم نمی فهمیم خواهرت، دخترهایت، وقتی آمدند کنار گودال وضع شما را دیدند چه به آنها گذشت، که همه با هم فریاد می زدند وامحمدا، واعلیا، خواهرت این بدن قطعه قطعه ات را نگاه می کرد برادر دعا کن که زینب بمیرد، نباشد که بعد از تو ماتم بگیرد.

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^