بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
دو آیه از سوره مبارکه اعراف یک آیه از سوره مبارکه انبیاء، و یک آیه از سوره مبارکه لقمان، همراه با یک روایت که از بینظیرترین روایات است، از یکی از مهمترین منابع واقعا پرارزش اهل سنت در رابطه با امیر المومنین برایتان میخوانم. با توفیق خداوند با نظر عنایت حضرت حق.
اما سوره مبارکه اعراف که یکی از طولانیترین سورههاست و مسائل بسیار مهمی در این سوره مطرح است در آیه هفت و هشت سخن از ترازوی الهی در قیامت برای سنجش اعمال به میان آمده است. نام این ترازو بنا به آیه هفتم حق است، کیفیت این ترازو که چی است، از زمان نزول قرآن تا الان پنهان مانده. یک روایاتی در کتب معتبر است که این حق چیست، ولی درک هویت این حق هم کار مشکلی است. یا غیرممکن است. اما اصل مسئله که در قیامت ترازویی به نام حق برای سنجش اعمال معین شده است قطعی است، چون خبر پروردگار در قرآن کریم است. منکرش کافر است باورکنندهاش هم مومن است.
متن دو آیه این استوَ اَلْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ، وزن در اینجا به معنی ترازو است، یومئذ یعنی روز قیامت، ترازو در روز قیامت حق است، خود ترازو حق است، با این ترازو اعمال تمام بندگان سنجیده میشود، خیلی جالب است که پروردگار عالم به علم خودش احتمالا مردم محشر قدرت تماشای وزن اعمال را در علم حق ندارند این ترازو قرار داده میشود که وزن اعمال در برابر دید کل اهل محشر نمایش داده شود. وگرنه وجود مقدس او نیازی به ترازو ندارد، غیب و شهود عالم را میداند، ترازو که قرار داده شد فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ ثقل وقتی این ترازو نشان بدهد اعمال خیلی وزنش بالاست، این وزن هم وزن جرمی نیست، وزن ارزشی است، عبادات را در قیامت تبدیل به جرم نمیکنند که حالت جسمی پیدا بکند و بعد بگذارند در ترازو آن طرفش هم پارسنگ بگذارند، این ترازو ترازوی سنجش ارزش اعمال است، سنگینی عمل یعنی ارزش عمل.
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ آنهایی که ارزش اعمالشان واقعا سنگین است، فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف، 8﴾ اهل نجاتند، رستگارند، بین آنها و بین بهشت هیچ مانعی وجود ندارد، چون اینها در دنیا موانع بین خودشان و بهشت را برداشتند جاده صاف، پاک، روشن و بسیار کوتاه. این یک گروه از مردم.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ اما آنهایی که اعمالشان فاقد ارزش است، عمل دارند ولی عملشان بیارزش است، حالا یا اعمال دوره عمر ریاکارانه بوده، یا اعمال دوره عمر سلامت لازم را نداشته، اخلاص لازم را نداشته، یا کافر بودند ولی خیلی کار خیر داشتند، وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ آنهایی که اعمالشان ارزش ندارد فَأُولٰئِكَ اَلَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ اینان کل سرمایههای وجودیشان در قیامت تباه است، هیچی نمیماند ازشان، آنی که میماند یک اسکلت استخوانی با یک مقدار پوست و گوشت است که فَكٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً ﴿الجن، 15﴾ آن هم هیزم دوزخ است به درد جای دیگر نمیخورد. چرا دار و ندارشان بر باد است؟ بما کانوا علتش را میگوید، بِمٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَظْلِمُونَ ﴿الأعراف، 9﴾ اینها ظالم به آیات من بودند آیات یعنی نشانهها، آیات یعنی احکام، آیات یعنی حلال و حرام، اینها ظالم به آیات ما بودند این آیات ما به صورت پیغمبرانند به صورت اماماناند و به صورت کتاب الهی قرآن مجید.
ظالمند یعنی چی؟ یعنی آمدند در گوش قرآن چک زدند؟ نه ظلم یعنی تجاوز، اینها از حدود قرآن من متجاوز بودند، از حدود نبوت متجاوز بودند، از حدود امامت متجاوز بودند در این چهارچوب نبودند بیرون زندگی میکردند گوش به حرف قرآن و انبیا و ائمه طاهرین نداشتند تجاوز، این دو آیه، هفت و هشتم سوره مبارکه اعراف.
اما سوره انبیاء آیه چهل و هفت، وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِينَ اَلْقِسْطَ لِيَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ خود ما ترازوهایمان را براساس عدالت برپا میکنیم، که در سنجش اعمال در این ترازوها نه افراطی در کار است، نه تفریطی، یکی از زیباترین حسنات در این عالم عدالت است، عدالت اخلاق پروردگار است، آنهایی که اهل علم هستند و اهل تحقیق هستند به هر کجای عالم که نظر میکنند میبینند فاصلهها، حجمها، حرکتها، از ریزترین ذره جهان طبیعت تا بزرگترین براساس عدالت است، بالعدل قامت السماوات و الارض، اگر یک گوشه این عالم افراطی در آن بود تفریطی در آن بود فرو ریختنش قطعی بود، در این آیه توضیح میدهد وصف ترازویی را که در سوره اعراف فرموده، آنجا فرمود ترازوی ما در قیامت حق است، اینجا میگوید ترازوها را خودم برپا میکنم، براساس عدالت.
اینقدر این ترازوها دقیق است که در ارزیابی اعمال نه افراط دارد و نه تفریط دقیق، یعنی هشتاد سال اعمال مردم را بیافراط بیتفریط، ارزشهایش را ارزیابی میکند و ارائه میدهد، تا همه خلایق ببینند، وگرنه خود خدا که میداند ارزش اعمال عبادش چیست ولی او در علم غیبش است خدا میخواهد ارزیابی بشود اعمال ارزشهای اعمال را کل اهل محشر ببینند.
وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِينَ اَلْقِسْطَ لِيَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً محال است به خوبان عالم و به بدان عالم در ارزیابی ارزش اعمال ظلم بشود، محال است، اعمال فرعون را ارزیابی میکنند ظلم بهش نمیکنند، نمیگویند تو چون فرعون هستی باید در ارزیابی اعمالت ما بالا و پایین قرار بدهیم پدرت هم دربیاوریم نه، فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً عبارت از نظر ادبی نکره در سیاق نفی است، معنیاش این است از زمان آدم تا آخرین انسان در قیامت کسی را پیدا نمیکنید که از جانب من به او کمترین ظلمی در ارزیابی اعمالش شود فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً.
حالا جمله بعدش خیلی سنگین است، وَ إِنْ كٰانَ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنٰا بِهٰا ﴿الأنبياء، 47﴾ اگر ارزش اعمال شما و اصل عمل شما به وزن دانه ارزن باشد با اینکه همه نظام عالم را به هم ریختم، آسمانها به هم ریخته سیارگان به هم ریختند کهکشانها به هم ریختند ولی من از لابلای این جهان به هم ریخته اگر عمل به اندازه وزن دانه ارزن باشد اتینا میآورم در مقابل خودت وَ كَفىٰ بِنٰا حٰاسِبِينَ، بس است که ارزیاب عملت خودم باشم. این دقیق بودن قیامت این سه آیه.
پس در آیه هفتم و هشتم سوره اعراف مسئله گزاردن ترازو در قیامت مطرح است و در چهل و هفت سوره انبیاء، و اما آیه سوره لقمان آیه شانزده، این آیه هم از عجایب آیات قرآن است. خیلی عجیب است.
یا بنی این قول لقمان است به پسرش که پروردگار این قول را آورده در قرآن یعنی اینی که لقمان به پسرش گفته حرف من است، يٰا بُنَيَّ إِنَّهٰا إِنْ تَكُ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اگر عمل تو به وزن دانه ارزن باشد، فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ این عمل در دل یک سنگ نامعلوم باشد، میلیاردها سنگ در زمین و ماه و مریخ و کرات دیگر اگر این عمل به وزن دانه ارزن تو در یک سنگ نامعین باشد که اگر به کسی بگویند برو پیدا کن تا قیامت هم نمیتواند پیدا کند چون باید برود تک تک سنگها را بگردد با دوربین و وسیله در آن را ببیند ببیند این دانه عمل تو در کدام سنگ است که قابل پیدا کردن نیست، اگر در دل یک سنگ نامعین باشد، أَوْ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ یا این عمل به وزن دانه ارزن تو در دل آسمانها باشد در دل آسمانها، خدا میداند آسمانها چه خبر است همین چند روز پیش تلسکوپهای نجومی کهکشانی را پیدا کردند نشان هم دادند جدید جدید که اگر از کره زمین کسی بخواهد تا لب آن کهکشان برود با یک مرکبی در ثانیه سیصد هزار کیلومتر راه طی کند، یعنی در هر یک تیک ساعت سیصد هزار برابر تهران تا مشهد برود و هیچ جا هم توقف نکند پنج میلیارد سال دیگر به آنجا میرسد، این آسمانها. اگر عمل تو که به وزن دانه ارزن باشد در دل این آسمانها باشد.
أَوْ فِي اَلْأَرْضِ یا در اعماق زمین، يَأْتِ بِهَا اَللّٰهُ خدا با دست قدرتش میآورد جلو إِنَّ اَللّٰهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ﴿لقمان، 16﴾ خدا ریزنگر است، یعنی هر چی به چشم شما نمیآید به دید او میآید، هر چی به چشم تلسکوپها نمیآید به دید او میآید، هر چی به چشم میکروسکوپها نمیآید به چشم او میآید ریزنگر است و خبیر، آگاه. این چهار تا آیه معلوم شد.
ترازو ارزیابی ارزش اعمال نه افراط نه تفریط، نه اینکه چون این از اولیا خداست وزنش را سنگینتر از حقیقتی که هست نشان بدهند یا کمتر، نه، خود عمل را نشان میدهند ارزشش را این چهار آیه در ذهنتان تا آخر سخنرانی بماند چون من وعده دادم یک روایت بیشتر نخوانم همین یک روایت را میخوانم امشب را تا صبح میخواهیم بیدار باشیم من بحث را با همین روایت و آن چهار آیه اکتفا بهش میکنم، چهار تا آیه ترازو ارزیابی ارزش عمل، بیافراط و بیتفریط. حالا روایتی را که اهل سنت نقل کردند که من امروز باید به این علمای اهل سنت بگویم باریک الله بهتان، انصاف به خرج دادید چون میتوانستید اینها را پنهان کنید و ننویسید، ولی معلوم میشود که نمیتوانستید پنهان بکنید رو حساب مقدار ارادتی که داشتید. و باریک الله یکی از آن کتابها البته مدرک خیلی زیاد است سی تا مدرک میخواهیم من شنبه بیاورم، اما طولانی میشود ینابیع المودة نوشته شیخ سلیمان بلخی قوندوزی، مسلک حنفی مذهب، یعنی نه تابع امام صادق است نه امام باقر، نه امام رضا نه بقیه ائمه علنی هم گفته من تابع ابوحنیفه هستم، اعلم مرجع من گفته ابوحنیفه است، من دینم را با فتواهای ابوحنیفه عمل میکنم.
صفحه شصت و چهار، این مرد عالم و این نویسنده، صفحه شصت و چهار قال رسول الله، البته سند میدهد من دیگر سندش را حذف کردم که کی کی کی تا پیغمبر، یا اباالحسن علی جان، لو این را دقت کنید روایت عجیبی است هنر باید داشته باشید در درک این روایت من هم باید هنرمندانه روایت را معنا کنم، علی جان لو وضع ایمان الخلائق، این را دقت کنید، اگر ایمان تمام خلائق، خلائق ما نیستیم که تنها، جن مومن هم جزو خلائق است، ملائکه هم جزو خلائق هستند اگر ایمان خلائق و اعمالشان را هم ایمان قلبی و هم اعمالشان را فی کفة میزان، بگذارند یک طرف ترازو قیامت است و میخواهند ارزیابی کنند علی را از نظر عمل، ایمان و عمل کل خلائق را در یک کفه ترازو بگذارند و وضع عملک، ایمان تو را دیگر نمیشود در ترازو گذاشت فقط باید عملت را بگذارند، وگرنه اگر ایمان و عملت را با هم بگذارند در آن کفه که کفه آن وری پرت میشود به بینهایت، ایمانت نه فقط عملت، اگر عملت را علی جان بگذارند در یک کفه دیگر عمل شصت و سه سال عمرت را؟ نه، علی جان عملک یوم احد، فقط جهاد روز احد را بگذارند در یک کفه ترازو یعنی عمل یکی دو ساعتت را، که برای حفظ نبوت در فرار مردم از نوک سر تا نوک پا نود تا زخم خوردی، فرار نکردی، که نبوت بماند بعد از نبوت امامت بماند با ماندن نبوت و امامت قرآن بماند اینها بمانند که امروز چند صد میلیون شیعه به وجود بیاید و این همه مسجد و این همه احیا و این همه محرم و صفر و این همه گریه و این همه مرجع و این همه حکیم و عارف و این همه مفسر اینها همه یادگار آثار آن روز احد تو است، یک روزت لرجح عملک علی جمیع ما عمل الخلائق، وزن ارزشی عمل آن یک روز تو بر تمام اعمال خلائق من الاولین و الآخرین من جن و الانس و الملائکة سنگینی میکند، متوجه شدی؟ من به خدا متوجه نشدم. اصلا کیفیتها قابل درک نیست.
و ان الله باها بک یوم احد، روز احد علی جان که بیست و دو سالت بود خدا بر تمام ملائکه مقرب به تو مباهات دارد، من نمیدانم مباهات را چطور معنی کنم برایتان، به تو مباهات کرد بگذارید از زبان لاتها معنی کنم، حالا خودم که طلبه هستم نمیتوانم اینجوری معنی کنم اما لاتها به ما در معنا کردن خیلی گاهی کمک میدهند، یعنی روز احد با عمل تو خدا در برابر تمام فرشتگا ن مقرب سینهاش را سپر کرد گفت ببینید چی ساختم و چی دارم، دارائیاش را به رخ ملائکه کشید.
و رفع الحجب من السماوات سبع، پرده از روی هفت آسمان برداشت که ببینند، و اشرفت الیک الجنة، کل بهشت علی جان روز احد برای تماشای تو سر کشیده، بهشت زنده است ان الآخرة لهی الحیوان، علی جان و ابتهج بعملک رب العالمین پروردگار جهانیان به عمل تو شاد شد، ابتهج و ان الله تعالی علی جان یقینا پروردگار یعوذک ذلک الیوم، به خاطر امروزت همین یک روزت در قیامت عوضی بهت بدهد که یقبط کل نبی و رسول و صدیق و شهید، هر چی پیغمبر در قیامت و رسول در قیامت و صدیق در قیامت و شهید است همه حسرت میخورند ای کاش این کار برای ما بود. این برای یک روز است. شصت و سه سال عمرش را هیچ کس نمیتواند ارزیابی کند، مثلا شوهر بودنش و شوهرداریاش را برای حضرت زهرا کی میتواند ارزیابی کند؟ این بچههایی که به عالم تحویل داده کی میتواند زحمات تحویل دادن حسن و حسین و زینب و قمر بنی هاشم را ارزیابی کند؟ کی میتواند؟ کی میتواند عبادات شبش را ارزیابی کند، کی میتواند نمازها و روزههایش را ارزیابی کند، کی میتواند بارهایی که شبها در مدینه و کوفه به دوش گرفت و در خانه یتیمها رفت و ارزیابی کند، اخلاصش را کی میتواند ارزیابی کند نهج البلاغه را کی میتواند ارزیابی کند، یک دهان خوانم به پهنای فلک، تا بگویم وصف آن رشک ملک.
این علی قیامت با شما شیعیانش چه میکند، میدانید چقدر علی مایه دارد، برایتان مایه میگذارد نجاتتان میدهد، سرخالی پروندههایمان را پر میکند با نمازش به نماز ما کمک میدهد، با روزهاش به روزه ما کمک میدهد، با جهادش به جهاد ما کمک میدهد، با نالههای نیمه شبش به نالههای ما کمک میدهد، شفاعت یعنی چی؟ شفاعت یعنی من از سرمایههای عظیمی که دارم خرج تو کنم که کم داری، این معنی شفاعت است، قرآن شفاعت را اعلام کرده قطعی است، قطعی. و امیر المومنین شفیع روز قیامت است، یعنی پیش خدا از آبرویش، از اعمالش، از عباداتش، مایه میگذارد نه اینکه چیزی از آنها را به ما بدهد مایه میگذارد، مایه میگذارد یعنی میگوید خدایا اینها خدا میگوید بردار و برو یک لحظه مایه میگذارد. کی میتواند اعمالت را ارزیابی کند؟
خب هم شب جمعه است هم نود و نه درصد ائمه ما امشب را شب قدر میدانستند، چه گوش باوفایی خدا به ما داده که حالا چند دقیقه میخواهیم صدای گلوی علی را با این گوش بشنویم.