بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
براساس معارفی که از خاندان وحی و رابطهداران با عالم غیب به ما رسیده است پروردگار مهربان عالم برای وجود مقدس خودش سه هزار اسم انتخاب کرده است. البته در حریم او اسم و رسم و عدد وجود ندارد، به فرموده امیر المومنین در خطبه اول نهج البلاغه صفت و موصوف در آنجا نیست. آنجا یعنی در باطن عالم غیب خودش و خودش است، به قول حکمای الهی لا اسم له و لا رسم.
پس این سه هزار یعنی چی؟ سه هزار معلوم است چون که با کودک سر و کارت فتاد، پس زبان کودکی باید گشاد، با وجود بینهایتش که با ما حرف نمیزند اگر بخواهد حرف بزند آن کلمه غیبی در خودش بینهایت است، مگه هوش ما، گوش ما، عقل ما، قلب ما، چقدر گنجایش دارد؟ گنجایش ما همین مقداری است که حقایق را به لباس عدد، یا به لباس آیه، یا به لباس الفاظ، یا به لباس نبوت انبیا، یا به لباس ولایت ائمه بیان میکند. و این را یقین بدانید خیلی من وقتتان را نگیرم، از ابن عباس گرفته تا شیخ الرئیس ابوعلی سینا تا مهمترین جراح دوره قبل کره زمین آلکسیس کارل فرانسوی که من کتابهایش را خواندم آدم بسیار عالم و منصفی بود، و با اخلاق تمدن امروز هم به شدت مخالف بوده، این مجموعه که کم نیست تعدادشان از ابن عباس تا کارل، در این هزار و پانصد سال، یک حرفی دارند مشترک است بین همشان، و آن این است که میگویند حقیقت هیچ چیزی تا الان معلوم نشده. آنچه که برای ما معلوم است میگویند پول و ارز و حجم و آثار است ما فقط میتوانیم بگوییم آب د راین لیوان یک لیتر است این هم حجمش است، این هم خودش است آثارش هم این است که ما میخوریم تشنگیمان برطرف میشود غذا میپزیم و شستشو میکنیم، اما حقیقت آب چیست؟ اگر کسی بگوید حقیقت آب دو تا اکسیژن و یک هیدروژن است میگویند خب این بیان عنصری است که آب را ترکیب کرده هیدروژن خب یک اتم است، یک هسته مرکزی دارد یک الکترون اکسیژن یک هسته مرکزی دارد دو تا الکترون، حقیقتش را بگو چیست اینها که همه آثار است، وزن است، حجم است، حقیقتش، یعنی هنوز بعد از میلیونها سال که از زندگی انسان گذشته است یک ذره خاک حقیقتش روشن نشده، یکی از دعاهای بسیار مهم پیغمبر این بود اللهم ارنی الاشیاء کما هی، خدایا من آسمان را که دارم با چشمم میبینم زمین را میبینم کوه و دریا و صحرا را میبینم گیاهان را میبینم، جنس دوپا را میبینم، اینهایی که من میبینم طول و عرض و حجم و رنگ و آثار است، خدایا حقیقت اشیاء را به من بنما.
قرآن میگوید وَ مٰا أُوتِيتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿الإسراء، 85﴾ دانش شما انسانها از زمان آدم تا قیامت دانش اندک است، یعنی چیزی نمیدانید، خبری ندارید، بیخودی سینهتان را جلو ندهید، باد هم در دماغتان نیندازید چون حقیقت یک شیء را هنوز نمیدانید، اینجا یک نکتهای را هم بگویم که این هم از عجایب نکات دین ماست گفتار امام باقر است، حضرت میفرماید کلا علم بیست و هشت حرف است، به تعداد حروف الف ب ت ث ج ح د ذ خ تا ی، امام باقر میفرماید از زمان خود آدم با توجه به اینکه در جامعه بشری انبیا هم بودند امامان هم بودند اولیا هم بودند، خبرداران زیادی هم بودند، امام باقر میگوید از زمان آدم تا لحظه ظهور دوازدهمی ما فقط الف علم معلوم میشود دوازدهمی ما که میآید از ب تا ی را او به مردم ارائه میدهد، خب ما از حقیقت یک شیء بیخبر هستیم، اگر اسمی را مطرح کرده، وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ اگر رسمی را مطرح کرده، اگر صفتی فعلی فاعلی را مطرح کرده درباره خودش چون سروکارش با ما بچههای کوچک با عقل خیلی کوچک است به زبان ما دارد حرف میزند، وگرنه آنجا نه عددی وجود دارد نه صفتی، نه اسمی، نه رسمی.
خب سه هزار تا اسم انتخاب کرده، دقت بفرمایید نه اینکه سه هزار اسم دارد و تمام، سه هزار اسم انتخاب کرده است، هزار تایش را به عنوان المستاثر اولیش با سین است دومی به ث سه نقطه، به عنوان المستاثر یعنی اسماء سرّی پنهان غیر قابل بیان پیش خودش نگاه داشته، هیچ کس خبر ندارد از آن هزار تا هیچکس، لا ملک مقرب و لا نبی مرسل، هیچکس خبر ندارد. هزار تا را که من نمیدانم بین انبیائش پخش کرده یا به تعدادیشان مثل اولوالعزم هزار تا را یاد داده، در بین انبیاء دیگر بخش بخش تقسیم کرده، نمیدانم. هزار تا را در اختیار انبیاء گذاشته، هزار تا را هم عمومی کرده، بیان شده هر کسی دلش میخواهد بیاید این هزار تا را بفهمد، اینجا خیلی نکات دقیقی هست، درست هم نیست من واردش بشوم چون اینجا فیضیه نیست، جلسه درس حکمت الهی و عرفان الهی و تفسیر حقایق نیست، این هزار تایی که اعلام کرده من گذرا یک جمله دربارهاش بگویم و رد شوم اسم و مسمی یکیست، این را من رد میشوم، چون اینجا اگر یک خرده بخواهیم موشکافی بکنیم آنهایی که ظرفیت ندارند قطعا در سایتها و روزنامهها مینویسند فلانی کافر است یقینا.
چقدر هم سخت است، که آدم نتواند بعضی از حقایق الهیه را به این بندگان الهی که مستحق این حقایق هستند بگوید، حقیقت اسم و مسمی در این هزار تا با آن دو هزارتای دیگر یکی است معنیاش این میشود که اسم کلمه حروفی نیست، یعنی وقتی یک اسمش رحیم است ر و ح و ی میم نیست، با مسمّی یکیست یعنی کل عالم جلوه رحمت اوست، یعنی تک تک ما اسم رحیم خدا هستیم، قلب ما اسم رحیم است، خون ما اسم رحیم است، زمین ما اسم رحیم است، یعنی کل رحیم است. با توجه به اینکه والله اعتقاد دارم بین مخلوق و خالق مباینت کلی کلی است، یعنی هیچ چی خدا نیست ولی هیچی هم از جلوه اسماء او بیرون نیست.
این را یک مقدار سادهتر کنم، اسم حروف نیست خود حقیقت است با این جلوه خود حقیقت است، این لقبها را اهل سنت هم دارند ما هم داریم مشترک هستیم، علی یدالله است، عین الله است، اذن الله است، جنب الله، اینها در زیارتش هم هست یعنی امیر المومنین اسم خداست، این اسم حروفی نیست، اسم جلوه خلقتی است، این هزار تا کلش را در یک جا جمع کردند به نام دعای جوشن کبیر، من یکیش را امروز یا دوتایش را، از قرآن مجید برایتان توضیح بدهم، توضیح به اندازه بچگی و عقل خودم، نه توضیحی که مربوط به بارگاه ربوبی است، آنجا که ما راه نداریم، و این هم بهتان یقین بدهم او که تمام سه هزار اسمش مسمّی است نه حروف، به همین یک مقدار روزه و نماز و خمس و تقوا و ترک گناه شما و خوبیهای شما خانمها و حجابهایتان قناعت کرده بهشت را بهتان میدهد اینقدر آقاست. وگرنه اگر بخواهد مطابق یک اسم خودش با ما برخورد بکند که مسمّای او هستیم ا صلا هیچی ته کاسه نمیماند هیچی.
یعنی نهایتا باید بهمان بگوید نه بهشت، نه جهنم هیچ هیچ اصلا نمیارزی جهنم هم ببرم اینقدر کوچک هستی، یکی از این اسامی رحیم است، این رحیم ر ح ی میم نیست، کل عالم رحمت الله است، کل عالم، فَانْظُرْ إِلىٰ آثٰارِ رَحْمَتِ اَللّٰهِ ﴿الروم، 50﴾ یعنی علنا در قرآن میگوید ابر همان اسم رحیم من است، ولی شکل ابر است مسمی است، باران همان اسم رحیم من است، روئیدن گیاه اسم رحیم من است، شروع عالم با رحمت است، چون همه جلوه رحمت است، پایان عالم با رحمت است پایان عالم، یعنی پایان قیامت با رحمت است، آنهایی هم که میریزند جهنم بهشان میگویند خدا شما را نیاورده جهنم خودتان خودتان را آوردید، خدا کبابپزی ندارد، آتشافروزی ندارد، امشب هم در کمیل میخوانید قسم خیلی سخت میخورد امیر المومنین میگوید فبالیقین اقطع لو لا ما حکمت به من تعذیب جاهدیک و قضیت به من اخلاد معاندیک این دیگر بالاتر از قسم است، علی یقین دارد که اگر منکر پیدا نمیکردی و دشمن لجعلت النار کلها بردا و سلاما، هفت طبقه جهنم هم میشد هشت طبقه بهشت میشد پانزده طبقه بندگانت این هفت طبقه را از بهشت جدا کردند.
حالا این رحیم را از مسمی از ذهنتان بیاورید بیرون ببرید سراغ شخص خودش، وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ﴿الأعراف، 156﴾، رحمت تو یعنی وقتی میبریم سراغ خودش یعنی مهربانی تو، محبت تو، فراگیر به کل شیء است، یعنی یک موجودی را پیدا نمیکنید که اگر پنجاه هزار برابرش بکنید با میکروسکوپ نتوانیم ببینیم که از دایره رحمت تو بیرون باشد همه در دایره رحمت هستند، خدا چقدر موجود دارد؟ شما یک بار باید بروید پیش یک دانشمند خاکشناس زمینشناس بگویید یک تپه کوچک من را بنشان و دوربینهایت هم روشن کن من ببینم چه خبر است، در یک تپه خاکی معمولی اینها را جان کندند پیدا کردند حالا من به این راحتی دارم برای شما عرض میکنم، در یک تپه خاکی اینقدر موجود زنده زندگی میکند که بعضیهایش را ما میبینیم بیشترش را نمیبینیم، نوشتند اگر این هفت میلیارد جمعیت کره زمین بروند در آن تپه قاطی این موجودات زنده و بعد بروند بیرون این موجودات زنده حس نمیکنند کسی بهشان اضافه شده یا کم شده اینقدر زیادند، حالا در دریاها چه خبر است؟ در تپهها در کوهها در آسمانها، در ملکوت خیلی چیزهای ائمه برای ما مکشوف نشده، علم هم نمیتواند حلش بکند باید به قول حضرت زین العابدین بگذاریم به آینده شاید آینده بیایند بعضی از آیات قرآن و یا حرفهای ائمه را روشن کنند، امام باقر میفرماید خداوند هجده هزار قندیل آفریده که کل آسمانهای هفتگانه با میلیونها کهکشان و صحابی در یک دانه قندیل است، هفده هزار و نهصد و نود و نه تا قندیل است ما نمیدانیم چه عوالمی در آنجا آفریده، واقعا به قول حافظ عقل دیوانه شد بله که دیوانه میشود، ما کی نشستیم در عالم دقت بکنیم تا خودش را به دست بیاوریم؟ ما کی نشستیم در خودمان فکر کنیم او رادر خودمان پیدا کنیم کی نشستیم در یک مورچه فکر بکنیم خودمان را در مورچه پیدا بکنیم و او را کی نشستیم؟
همین کنههایی که قدیم بود در رختخوابها میآمدند خون رگ ما را میخوردند درباره آنها آمده قویترین دوربینهایی که سرعتگیر است که ببینند کنه حرکتش در چه سرعتی است، دوربینهای قوی الکترونیکی جابهجایی کنه را نتوانستند دوربینها بگیرند، یعنی سرعت از دوربین بالاتر بود، چه میدانیم عالم چه خبر است و رحمتی مهر من، محبت من، لطف من، فراگیر کل شیء است، ما روایاتی داریم درباره غفران و رحمت به خودش قسم جرات خواندنش نیست، دو نوع فرشته دارد در قرآن اشاره بهشان کرده، فرشتگان حاملین عرش، ما عرش را نمیدانیم چیست تا فرشتگانش را بفهمیم در سوره مومن است، غافر آیه هفتم، فرشتگانی که عرش را با خود حمل میکنند کجا میبرند؟ نمیدانیم، عرش چیست که روی دوش فرشتگان حاملش است؟ نمیدانیم کجا میبرند؟ دانشمندان نوشتند از روزی که خدا منظومه شمسی را ساخته تمام سیاراتش حرکت دارند کلشان با خورشید شش میلیارد سال است در آن نقطهای که خلقشان کرده حرکت کردند وَ اَلشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهٰا ﴿يس، 38﴾ خورشید دارد میرود به طرف قرارگاهش، شش میلیارد سال است منظومه شمسی دارد میرود، معلوم نیست کجا دارد میرود به مانع هم برنخورده یعنی شش میلیارد سال در این عالم جای دیگر بوده جایش الان از جای اولش شش میلیارد سال است فاصله گرفته، فضا چه خبر است؟ موجوداتش چی هستند؟ فرشتگان عرش به پروردگار میگویند رَبَّنٰا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً ﴿غافر، 7﴾ خدایا رحمت تو و آگاهی تو فراگیر است به کل شیء.
میگویند من هم در کتابها خواندم سلولهایی که بدن ما را تشکیل داده شمارهاش این است راحت هم به دست میآید، اگر کسی بنشیند سلولهای بدن خودش را تکشماری بکند یک دو سه چهار ثانیهای هزار عدد بشمارد، نخوابد، نخورد، راه نرود، کاری دیگر نکند، فقط آجرهای ساختمان بدنش را بشمارد ثانیهای هزار عدد سه هزار سال تمام شدن شمردنش طول میکشد اینها همه کل شیء است.
ربنا وسعت کل شیء، اول میگویند رحمة بعد میگوید علما، بله رحمتش بر همه چیز سبقت دارد، در همه چیز، این رحمتش است، اما علمش وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ اَلْغَيْبِ تمام کلیدهای باطن هستی پیش من است، لاٰ يَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ وَ يَعْلَمُ مٰا فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ، بر هر جا خشکی است کل عالم و البحر هر جا دریاست، وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ يَعْلَمُهٰا ﴿الأنعام، 59﴾ از میلیاردها درخت در کره ماه و کرات دیگر که قرآن میگوید در کرات دیگر موجود عاقل زندگی میکند آنها هم روزی میخواهند، از میان میلیاردها درخت میگوید برگ نمیافتد، وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ يَعْلَمُهٰا من میدانم، که برگ افتاد، وزن برگ را میدانم سلولهای برگ را میدانم، عدد باران را از زمانی که باران آفریدم میدانم، عدد موجودات زنده را میدانم، وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنٰاهُ فِي إِمٰامٍ مُبِينٍ ﴿يس، 12﴾ شماره کل شیء در کتاب علم من است، تا اینجا را دانستید حالا اصل مطلبم را بگویم.
اینهایی که شنیدید فرع بود و برویم سراغ اصل، اصل آن است که حضرت مجتبی تمام این حقایقی که گفتم غیر آن هزار اسم پیشش بود، میدانست، امام مجتبی عظمت بینهایت خدا را و اینکه تمام این سه هزار اسم یعنی مسمی و آثار این مسمی را میدانست آمده خودش را هیکلش را، قلبش را، عقلش را، با این عظمت بینهایت علم بینهایت، رحمت بینهایت، سنجیده میبیند در برابر او قدی ندارد، علمی ندارد، ملکیتی ندارد، چیزی از خودش ندارد، میدانید چی کار کرده حضرت مجتبی؟ بیست و پنج سفر مرحوم فیض کاشانی نقل میکند بیست و پنج سفر با کف پای بیکفش از در اتاقش هشتاد نود فرسخ در جاده خاکی سنگلاخ، آمده مکه، بیست و پنج سفر من یک چیزی دارم میگویم و شما یک چیزی میشنوید، الان یکی به ما بگو ماشینت سر چهارراه است بیا برو آنجا سوار شده شلوغ بوده جای پارک نبود، میگوید زانویم درد میکند، خسته میشوم، گرم است، بیست و پنج سفر با پای برهنه از دم در اتاقش آمده مکه آمده دم در مسجد الحرام، داخل نمیرود، صورتش را گذاشته روی دیوار بغل در، به خاطر آن معرفتی که به او داشته و اندازهگیری خودش را نسبت به او مثل سیل دارد اشک میریزد میگوید یا محسن قد اتاک المصیب، نیکوکار بدکار آمده پیشت، یعنی این نماز من به نظر من با این کوچکی نسبت به تو بدعملی است، بدکار نه اینکه مثل من و شما دروغ گفته غیبت کرده، کاری کرده، زن و بچه را اذیت کرده این نه بدکاری او را ببر در حریم ملکوت پروردگار عالم خودش را میبیند و پروردگار را با چشم دل مشاهده میکند میگوید من دهر نماز بخوانم نسبت به عظمت و اسماء تو کار خوبی نیست بدکاری است، روزهام بدکاری است، این بیست و پنج سفرم با ارزیابی نسبت به تو بدکاری است، بعد التماس میکند، میگوید فتجاوز القبیح ما عندی بیا از این بدیهایی که در من است که همین عباداتم است، گذشت کن بجمیل ما عندک، به آن زیباییهایی که پیش تو است، این یک گوشه معرفت امام مجتبی است، تو ذوق لعل خوبان را چه دانی، تو شور این نمکدان را چه دانی، تو را با اطلس و مخمل بود کار، قماش گل گذاران را چه دانی، برادران خواهران یک خرده بیشتر دنبال معرفت برویم، اینقدر کارزده و دنیازده نباشیم، اینقدر ساختمانزده نباشیم، اینقدر تجارتزده نباشیم، والله بالله پاساژ و مغازه و کارخانه و پول و این خانههای گرانقیمت را از ما یک لحظه میگیرند میبرند زیر یک متر و نیم خاک میاندازند برای اینکه بوی گند بدنمان تهران را برندارد در قبر را میبندند با گل و با آهک راحت میشوند و برمیگردند. چه میکنیم. ما با امامانمان چقدر فاصله داریم؟ چقدر؟ ما با حال امامانمان با گریه امامانمان، با معرفت امامانمان، خاقانیها، به سائل اگر یک درهم دهی خواهی مقابلش دو بهشت از خدای خویش؟ چی کار کردیم؟ خدایا شب جمعه است، خدایا نسبت به اعمالمان یک کلمه حرف نداریم نه میگوییم قبول کن نه میگوییم رد کن نه به ما چه، خدایا اگر ما را از چشم رحمتت بیندازی چی کار باید بکنیم؟ کدام نماز، کدام روزه، ما کی هستیم در مقابل عظمت بینهایت تو.