فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دهه اول محرم 94 حسینیه همدانیها سخنرانی سوم


دنیا - شب سوم - محرم 1437 - حسینیه همدانی‌ها -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

از آیات سوره مبارکه قصص راه چگونه زیستن در دنیا استفاده می‌شود که آن آیات را در جلسه گذشته توضیح دادم. خداوند مهربان از باب لطفش، رحمتش، برای این چند روزه عمر محدود انسان در این دنیا او را به بهترین وجه راهنمایی کرده که چگونه زندگی کنیم که از دل این زندگی آخرت آباد بیرون بیاید.

آنهایی که نقشه خدا را، طرح خدا را، در این عمر محدود به کار گرفتند به قول قرآن کریم سعادتمند شدند، در سوره هود می‌فرمایند جای سعادت‌مندان هم معلوم است وَ أَمَّا اَلَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي اَلْجَنَّةِ ﴿هود، 108﴾، بالاخره کسی که این پنجاه شصت ساله عمر از خدا اطاعت کرده باشد واقعا شایسته پاداش است، مستحق مزد است، چون خداوند متعال هیچ بنده‌ای را به بیگاری نگرفته و نمی‌گیرد، که مسئولیت‌هایی را، تکالیفی را بر عهده بنده‌اش بگذارد ولی مفت و مجانی. حتی بندگان خوبش هم اهل به بیگاری گرفتن کسی نبودند.

ابوذر وقتی در بیابان ربضه به مرز مرگ رسید، به دخترش وصیت کرد گفت بعد از مردن من برو سر جاده کاروانی از مکه می‌آید خبر مرگ من را به آنها بده، آنها می‌آیند من را غسل می‌دهند کفن می‌کنند و دفن می‌کنند ببین کارهای من را چه کسی انجام می‌دهد،  تو را با خودشان می‌برند مدینه، رسیدی مدینه به آنی که زحمت من را کشید از گوسفندهای من گوسفند بهش بده نمی‌خواهم زحمت عباد خدا برای من مجانی تمام بشود.

چه برسد به پروردگار، وقتی بنده‌های خوبش مفت نمی‌دانند زحمت کسی را، خودش مفت می‌داند زحمت کسی را؟ حالا نه اینکه مفت نمی‌داند زحمت بنده‌اش را چند برابر پاداش می‌دهد، به تناسب وضع بنده‌اش در بعضی از آیات می‌فرماید مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا ﴿الأنعام‏، 160﴾ کسی یک کار خوب بیاورد برای من من ده تا حسنه پاداش بهش می‌دهم. در بعضی از آیات دارد هفتصد تا مثل این آیه مَثَلُ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنٰابِلَ ﴿البقرة، 261﴾ یک ساقه هفت خوشه می‌دهد فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ این خوشه که هفت تاست هفتصد تا دانه در آن روئیده می‌شود اینجوری مزد می‌دهد گاهی هم می‌گوید نه بغیر حساب مزد می‌دهد نه ده تا نه هفتصد تا بی‌حساب.

این مزد زحمت بندگی بنده‌اش است که در این چند روز عمر محدود ازاو اطاعت کرده، چه کار کرده؟ تمام نعمت‌های او را چه نعمت‌های منفصل را مثل میوه‌ها، خوراکی‌ها، پوشاکی‌ها، چه نعمت‌های متصل را مثل اعضا و جوارح، همه را یا تبدیل به عبادت کرده یا تبدیل به خدمت به بندگان الهی کرده، کسبش هم سر جایش بوده چون کاسبی حلال هم خودش عبادت است، خیلی هم عبادت سنگینی است خیلی‌ها نمی‌دانند کسب حلال عبادت است، شماها که با منبر بزرگ شدید می‌دانید پیغمبر می‌فرماید عبادت خدا هفتاد جزء است، شصت و نه تایش در کسب حلال است. یک دانه هم نماز و روزه و حج و دیگر عبادات است. چون ریشه سلامت عبادات لقمه حلال است، اگر من لباسم حلال مخلوط به حرام باشد، لقمه‌ام حلال مخلوط به حرام باشد یا حرام باشد خب تمام عباداتم باطل می‌شود حتی حج، اگر من با دو حوله احرامی حرام بروم حج انجام بدهم محرم می‌شوم ولی حج من باطل است برگردم محرم هستم ولو لباس بپوشم باید یک سفر دیگر بروم حج انجام بدهم با حوله حلال تا از احرام دربیایم از اول اگر آدم حرف محبوب را، مولا را، خالق را، رازق را، گوش بدهد به هیچ مشکلی نمی‌خورد.

یک زندگی راحتی در اختیارش است که همین زندگی را راحت‌تر در قیامت خواهد داشت، اصلا ما را در دنیا آورده برای اینکه از سر سفره نعمت‌های مادی‌اش سفر بکنیم به سر سفره نعمت‌های معنوی‌اش، از فضای رحمانیتش برویم در فضای رحیمیت، رحمانیتش، جلوه‌اش همین دنیاست همین خوراکی‌هاست، همین پول است و مغازه است، همین ماشین است اینها جلوه‌های رحمانیت حضرت اوست.

رحیمیتش هم بهشت است و رضایتش، ما باید سر سفره رحمانیت تمام این جلوه‌های رحمانیت را به عبادتش برگردانیم، که پایان کارمان هم بشود بهشت، اما اگر از سر سفره رحمانیت به رحیمیت حرکت نکنیم همه نعمت‌ها به دست خودمان تبدیل به آتش دوزخ می‌شود، بدلوا نعمت الله کفرا.

خب آن آیات هدایتگری اوست برای پیدا کردن یک زندگی الهی، ملکوتی، عرشی، اما یک عده‌ای کاری به کار هدایت پروردگار در این دنیا ندارند آدم‌های نمک به حرامی هستند، قدرنشناس هستند، مخالفت می‌کنند، و راهنمایی خدا را نمی‌پذیرند راهنمایی دو منبع را قبول می‌کنند یکی هوای نفس خودشان است که از زبانشان می‌شنویم دلم می‌خواهد اینجوری زندگی کنم، یعنی دلیلش و راهنمایش هوای نفس است، شیطان درون است، و منبع دیگر هم مجرمین جهان هستند فرهنگ‌های ضد خدا که به دست بدعت‌گذاران و کافران به وجود آمده هدایت او را قبول نمی‌کنند اما هدایت هوای نفس و شیاطین بیرون را قبول می‌کنند اینها زندگیشان با یک مقدمه شروع می‌شود که این مقدمه یک نتیجه بسیار خطرناکی دارد. مقدمه چیست؟

این آیه بیان‌کننده مقدمه زندگی اینهاست، اَلَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِيثٰاقِهِ ﴿البقرة، 27﴾، کلمه عهد در این آیه شریفه به الله اضافه شده است از نظر ادبی، عهدالله، خب این عهدالله چیست؟ که پروردگار می‌فرماید اینها با بی‌وفایی به عهد خدا می‌شکنند عهد را، من بعد میثاقهم بعد از اینکه عهد خدا با دلائل استواری استحکام پیدا کرده چیست این عهدالله؟ در سوره مبارکه بقره که همین آیه هم در همین سوره است در آیات مربوط به ابراهیم می‌خوانیم، وَ إِذِ اِبْتَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً﴿البقرة، 124﴾، یعنی ابراهیم پنج تا مقام پشت سر هم پیدا کرد. که آخرینش مقام خلت بوده و امامت ناس تا روز قیامت یعنی جلوه نبوت کامل.

قال، ابراهیم به پروردگار گفت، این مقام امامت و نبوت و خلّتی که به من دادی، مقام عبودیتی که به من دادی، قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي، در فرزندان من هم مقام امامت و نبوت و عبودیت قرار می‌گیرد؟ پروردگار جواب داد قٰالَ لاٰ يَنٰالُ عَهْدِي اَلظّٰالِمِينَ  ﴿البقرة، 124﴾. نه این مقام در ستمکاران قرار نمی‌گیرد. اَلَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّٰهِ، یعنی آمدم وفا کردن به انبیا را، که از طرف من آمده بودند برای هدایتشان، وفا کردن به کتابهای آسمانی را بی‌وفایی کردند، عهد را شکستند، با اینکه عهد من با دلائل استوار بود یعنی هیچ راه شکی برای احدی نبود، که در نبوت انبیاء من شک بکند یا در وحی من شک بکند ولی اینها قبول نکردند شکستن یعنی نپذیرفتند، یعنی تکالیف الهیه را به عهده نگرفتند گفتند ما این هدایت را نمی‌خواهیم.

وَ يَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ ﴿الرعد، 25﴾، خدا اصرار کرده با انبیاء من پیوند بخورید، با امامان پیوند بخورید، خب وقتی کسی با یک پیغمبر پیوند بخورد خب معلوم است نور آن پیغمبر از طریق این پیوند انتقال به او پیدا می‌کند معلوم است. یک انسان از یک پیوندی که به یک درخت می‌زنند که کمتر نیست می‌آیند یک شاخه ده سانتی را به یک درخت سیب سی ساله پیوند می‌زنند، وقتی پیوند می‌گیرد رشد می‌کند رشد که کرد عین محل پیوند میوه می‌دهد.

انسان یک موجودی است که می‌تواند پیشوند بخورد، پیوندش هم از راه دلش است، از راه قلبش است، من وقتی پیغمبر عظیم الشان اسلام و ائمه و قرآن را باور کردم، پیوند می‌خورم. پیوند که خوردم انوار از آن منابع به جانب من حرکت می‌کند من هم می‌شوم مومن، می‌شوم مسلم، می‌شوم صادق، می‌شوم کریم، می‌شوم نفاح، می‌شوم اهل خیر تمامش هم برای آن پیوند است بدون پیوند قرآن می‌گوید شما میت هستید.

يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ ﴿الأنفال‏، 24﴾، شما دعوت خدا و پیغمبر را قبول بکنید اینها می‌خواهند شما را زنده کنند به حیات معنوی، اما اگر کسی دعوت اینها را قبول نکند میت است، حالا این میت ممکن است مهندس بشود، استاد دانشگاه بشود یک عالم معروفی بشود، یک مخترع معروفی بشود، بالاخره همه آثارش را در دنیا می‌گذارد وارد عالم آخرت می‌شود آخرت هم مرده‌خری نیست، زنده را می‌پذیرد، بازار مرده‌خریدن در آخرت نیست، مرده یعنی جیفه، مرده‌ها را می‌ریزند در دوزخ، چون اگر نریزند در دوزخ بوی تعفنشان محشر را پر می‌کند، باید بروند دوزخ، در بازار قیامت زنده‌ها را می‌خرند، زنده‌ها، وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَعْمىٰ وَ اَلْبَصِيرُ  ﴿فاطر، 19﴾ وَ لاَ اَلظُّلُمٰاتُ وَ لاَ اَلنُّورُ  ﴿فاطر، 20﴾ وَ لاَ اَلظِّلُّ وَ لاَ اَلْحَرُورُ  ﴿فاطر، 21﴾ وَ مٰا يَسْتَوِي اَلْأَحْيٰاءُ وَ لاَ اَلْأَمْوٰاتُ ﴿فاطر، 22﴾. هَلْ يَسْتَوِي اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِينَ لاٰ يَعْلَمُونَ ﴿الزمر، 9﴾، أَ فَمَنْ كٰانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كٰانَ فٰاسِقاً لاٰ يَسْتَوُونَ  ﴿السجده‏، 18﴾.

کسی مرده وارد قیامت بشود خریدار ندارد، ان الله اشتری، خدا می‌خرد از کی؟ من المومنین از مردم زنده که زنده به دین هستند زنده به توحید هستند، زنده به اعتقاد حق هستند زنده به عمل صالح هستند، زنده به اخلاق هستند از اینها می‌خرد، به چه قیمت؟ بان لهم الجنه، به قیمت بهشت.

خب و یقطعون خیلی عجیب است که درباره این گروه با فعل مضارع مطلب را آورده، یعنی دائم در حال قطع هستند در حال جدا شدن هستند، اصلا انگار نمی‌خواهند چشمشان به صورت یک پیغمبر، یک امام یک عالم ربانی بیفتد نمی‌خواهند، دائم در حال جدا شدن هستند نمی‌خواهند، الان ما هم داریم یک عده‌ای را می‌گویند حالا فرض بکنید تلویزیون است ایام محرم و صفر است ماه رمضان است، می‌آیند از مراجع تقلید تفسیر پخش می‌کنند، از چهره‌های علمی منبر پخش می‌کنند درس پخش می‌کنند، یک عده‌ای هستند که حاضرند نود دقیقه با وقت اضافی فوتبال را ببینند حتی با سن بالا، شصت سالش است هشتاد سالش است سریالی را کامل می‌بیند باز می‌زند کانال دیگر، اما تا قیافه یک آخوندی می‌آید با تلخی بلند می‌کند کنترل را و سریع خاموش می‌کند می‌گوید اصلا خوشم نمی‌آید این قیافه‌ها را ببینم، در قرآن می‌گوید که مردم زمان نوح هم انگشت در گوششان می‌گذاشتند که صدای یک پیغمبر اولوالعزم را نشنوند هم تا نوح را می‌دیدند لباسهای بلند را روی کله و صورت می‌انداختند که قیافه‌اش را نبینند، وَ يَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ من از باب لطف، رحمتم، دعوت کردم بیایید بپیوندید با عباد صالح من، با اولیاء من با عاشقان من، اما اینها دائم در حال جدا شدن هستند، هی دارند دور می‌شوند.

خب بی‌وفائی به انبیاء، قطع رابطه، وَ يُفْسِدُونَ فِي اَلْأَرْضِ، نتیجه‌اش این است که در زمین من که نعمت پاک من است، زمین من نعم الله است، زمین در قرآن مجید زیاد اسمش آمده بندگانش را دعوت کرده به اینکه به خلقت زمین، به گردش زمین، به باغ‌های زمین، به گیاهان زمین، به این منبع رزق و روزی دقت بکنند و از دقت در زمین و این منبع رزق و روزی به توحید برسند، اما اینها روی این زمین فساد می‌کنند، فساد مستمر، نه فساد یک ماهه و دو ماهه یفسدون دائم، فساد در اخلاق، در رابطه، در معاشرت، در اجتماع، در اقتصاد، در سیاست، همه چیزشان فساد بود. أُولٰئِكَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ  ﴿البقرة، 27﴾، اینها بعد از پنجاه شصت سال بیدار می‌شوند که تمام سرمایه‌های وجودی‌شان تباه شده، هیچی نمانده دنیا که گذشت شکم که دیگر خوراکی نخورد چون صاحبش مرد، چشم که دیگر ندید گوش که دیگر نشنید انداختند در قبر حالا قیامت که زنده‌اش می‌کنم دنیایش که نابود شد با هر چی داشت حالا وارد آخرت شده عمل ودین که ندارد، اخلاق که ندارد خدمت ندارد عبادت ندارد چی دارد؟ یک اسکلت استخوانی با پوست فَكٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً  ﴿الجن‏، 15﴾، هیزم جهنم. درست؟

این مقدمه زندگی اینها، بی‌وفائی به انبیاء، شکستن عهد خدا، و مرتب دور شدن از هدایت الهی، اما در آیه دویست و دوازده سوره بقره وضع اینها را بعد از آن آیه بیان می‌کند، که نتیجه بی‌وفائی به انبیاء و دور شدن و جدا شدن از هدایت خدا این می‌شود، خوب عنایت کنید، زین للذین کفروا الحیاة الدنیا، تمام زندگی مادی در برابر چشم این‌ها زیبا می‌آید، و دلشان را فقط به همین قیافه ظاهر زندگی مادی خوش می‌کنند، یعنی فکر می‌کنند جمال همین است، زیبایی همین است، زندگی همین است، و پشت این پرونده هیچ چیز دیگر وجود ندارد، آرایش داده می‌شود زندگی مادی در مقابل آن، خب وقتی که آرایش داده بشود نه یک دل صد دل عاشق این چهره آرایش کرده می‌شوند که نمی‌فهمند هم زیر این آرایش جهنم است حالیشان نیست چون با انبیا ارتباطی ندارند، چشمشان که شعبه چشم انبیا نیست ببینند زیر این زیبایی چه دیوی و چه موجود سم‌دار ودم‌دار و شاخداری قرار گرفته چه می‌دانند؟

همین در و دیوار زندگی خودمان را الان ببینید چقدر زیباست، حالا ما که فریفته این زیبایی نیستیم، فریب‌خورده‌اش نیستیم اما حالا همین چند تا ستون با این سر ستون‌های زیبا، با این رنگ روغنی، با این شکل و قیافه، اگر فردا یک کارگر بیاوریم بگوییم این ستون‌ها را سرش را بریز وقتی می‌ریزد پایین چقدر نازیباست، آجر خورده، سیمان خورده، گچ خورده، نمی‌دانم قلوه سنگ اینقدر دلمان را می‌زند که می‌گوییم بابا فرغون را بردار بیاور این آشغالها را بردار بگذار در خیابان ماشین ببرد در بیابان خالی کند، ظاهر خیلی زیباست باطن هیچی.

یک شعری تک بیتی است نمی‌دانم برای کیست، ظاهرش چون گور کافر پرحلل، این مسیحی‌ها که می‌میرند اول یک سلمانی می‌آورند مرده را کاملا آرایش می‌کند موهایش را می‌زند تر و تمیز می‌کند صورتش را می‌زند بزکش می‌کند، روغن و عطر بهش می‌مالد، بعد بهترین لباسش را می‌آورند زیباترین پیراهنش را می‌آورند، شکیل‌ترین کت و شلوارش را می‌آورند، بهترین کراوات رنگی‌اش را می‌آورند و بهش می‌پوشانند و بعد هم در زیباترین تابوت می‌گذارند دفن می‌کنند در ایران هم همین کار را می‌کنند مسیحی‌ها می‌گوید ظاهر زندگی مثل گور کافر خوشگل، پر از زینت، اندرون قهر خدا عز و جل، ولی زیر این زیبایی لباس و شکل و قیافه آتش دوزخ است چون مشرک و کافر مرده، مخالف اسلام مرده، مخالف قرآن و پیغمبر مرده غلام حلقه به گوش پاپ مرده، ظاهرش یعنی ظاهر زندگی کفار چون گور کافر پرحلل، اندرون قهر خدا عز و جل.

کسی جوان آمد خدمت موسی ابن جعفر، گفت یابن الرسول الله من شیعه شما هستم، پدر من از مخالفین شماست، مخالف بود، می‌گفت من بعد از مرگ پیغمبر علی را قبول ندارم دیگران را قبول دارم مخالف شما خب کسی که علی را قبول ندارد یعنی خدا و نبوت را قبول ندارد یعنی امامان بعد را قبول ندارد، یعنی قرآن را قبول ندارد، چون توحید حقیقی بعد از پیغمبر در امیر المومنین جلوه داشت نبوت انبیاء و علم انبیاء در او جلوه داشت امامان علمشان از امیر المومنین گرفته شده، علی را قبول ندارم یعنی مبدأ و معاد را قبول ندارم یعنی هیچی را قبول ندارم گفت پدر من اینجوری است، یقطعون ما امر الله است، ینقضون عهد الله من بعد میثاقه است، یفسدون است حالا مرده است، قبرستان بقیع هم دفن است، خب مدینه‌ای‌ها را همانجا خاک می‌کردند. یک آقایی یابن الرسول الله آمده به من می‌گوید من از پدرت طلب دارم، این طلب ما رابده زندگی ما بسته به این بدهی پدرت است ما بیچاره داریم می‌شویم پول ما پیش پدرت بوده حالا جنس فروختیم پول ما را نداده و برده، پدر من هم یابن الرسول الله می‌نوشته خرید و فروش و بدهی و طلب را، من دفترهای پدرم را نگاه کردم اسم این آقا نیست، به نظر من می‌آیددروغ نگوید ولی من اطمینان می‌خواهم پیدا کنم چه کار کنم بدهم؟ آخه برای خواهر برادرها ارث است از مجموع باید من طلب را بدهم هنوز ارث را تقسیم نکردیم من نمی‌دانم این طلب واقعا درست است، درست نیست، آدم گاهی گیر می‌کند نمی‌تواند بگوید این دروغ است اطمینان هم پیدا نمی‌کند خیالش آدم راحت بشود.

فرمودند این منوط به این است که پدرت اقرار کند، که به این آدم بدهکار هست یا نه گفت پدر من مرده فرمود می‌دانم، شما که شیعه من هستی امشب نیمه شب برو قبرستان بقیع با این کلماتی که می‌گویم پدرت را صدا کن، پدرت می‌آید با تن صدای خودش سوال کن این آقایی که آمده به من مراجعه کرده می‌گوید از پدرت طلبکارم پدر طلبکار است؟ من باید پولش را بدهم؟ پسر شب رفت قبرستان بقیع، یک پرده است دیگر بین ما و بین برزخ، پرده حائل، حاجب و من ورائهم برزخ یک پرده است، الی یوم یبعثون، برای امام کنار زدن این پرده کاری ندارد پشت پرده را بخواهد نشان بدهد کاری دارد؟ فرق ما با امام این است که  ما کارهای امام را نمی‌توانیم بکنیم او کارهای ما را می‌تواند انجام بدهد، ما هر چی کار بلد هستیم امام بلد است هر چی کار امام بلد است ما بلد نیستیم و بلد هم نمی‌شویم.

نیمه شب آمد با همان کلمات پدرش را صدا کرد، یک هیولای سیاه وحشتناک خطرناک هولناک که حیوان بود اما شبیه هیچ حیوانی نبود اما خیلی ترسناک بود، گفت پسر این آقایی که از تو درخواست پول کرده راست می‌گوید پولش را بهش بده بعد هم غایب شد روح است دیگر خدا در برزخ روح را برابر با اخلاق و عمل ما شکل می‌دهد، وجوه این هم مدرک قرآنی، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خٰاشِعَةٌ  ﴿الغاشية، 2﴾ یک چهره ورشکسته هولناک، ترس‌آور و وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاعِمَةٌ  ﴿الغاشية، 8﴾، یک چهره‌ای در شادابی عین گل سحرگاه، یک قیافه تر و تازه. اینها همه انعکاس اخلاق  و روحیات است.

صبح آمد پیش موسی ابن جعفر، گفت دیدم پدرم چه پدری یابن الرسول الله اصلا من هیولایی به این شکل هم نمی‌توانستم تخیل بکنم این چی بود؟ فرمود این نتیجه مخالفت پدرت با ما، پشت این زیبایی‌های زندگی کافران نازیبایی‌های عجیبی است اما قیافه ظاهر، در کاخ زندگی می‌کنند، برو و بیا دارند، ماشین‌های گرانقیمت دارند طیاره‌های چهار موتوره شخصی دارند، قیافه ظاهر زندگی زیبا اما پشت این زندگی آل صعود، پشت این زندگی اوباما و دستیارانش پشت زندگی این انگلیسی‌های خبیث چه عذابی قرار داردما عاجز از درکش هستیم.

وَ يَسْخَرُونَ مِنَ اَلَّذِينَ آمَنُوا ﴿البقرة، 212﴾، اینها با این زندگی ظاهر زیبا مردم مومن را مسخره می‌کنند، می‌خندند، چه خبرتان است، یکیتان را هزار و پانصد سال پیش کشتند هر سال دو ماه می‌آئید داد می‌زنیددر سر و سینه می‌زنید گریه می‌کنید، سیاهپوش می‌شوید کارتان خنده‌آور است می‌خندند مسخره می‌کنند. وَ اَلَّذِينَ اِتَّقَوْا اما بندگان باتقوای من فَوْقَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ، مقام مافوقی دارند که این بدبخت‌ها همان قیامتش هم نمی‌توانند درک بکنند، و من در قیامت به اینهایی که مسخره‌شان کردید این نعمت را می‌دهم، و وَ اَللّٰهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشٰاءُ بِغَيْرِ حِسٰابٍ، تا چشمتان کور شود.

جواب هم از طرف او بگیریم، این هم زندگی کفار این هم زندگی پاک شما که با طرح خدا دارید زندگی می‌کنید و خداوند هم کمک‌تان کرده یعنی دلتان را در اختیار گرفته، به هر جا که می‌خواهد جهت می‌دهد دلتان را، یا مقلب القلوب و الابصار. گرداننده دل شما پروردگار عالم است. گرداننده دل آنها هم هوای نفس و شیطان است کارهای ما را هم نمی‌فهمند، گریه ما را هم نمی‌فهمند، این بحث امشب.

خب بیشتر ما خدا بهمان دختر داده، حال دختر را هم می‌دانیم، ناز دختر را هم می‌دانیم این که دختر در سه چهار سالگی تا ما از در وارد می‌شویم با یک هیجانی می‌دود خودش را می‌اندازد بغل ما یک دو سه تا بابا می‌گوید اینها را هم می‌دانیم، حالا صدای سه ساله را بشنوید ببینید او چه می‌گوید.

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
حسینیه همدانی ها سخنرانی استاد انصاریان سخنرانی مکتوب استاد انصاریان سخنرانی استاد انصاریان در حسینیه همدانی ها سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^