فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

رعايت حق قرآن

از آيات و وروايات استفاده می شود كه مسلمانان نسبت به كتاب الهی ، دارای سه وظيفه مهم هستند :

1 ـ قرائت قرآن 2 ـ فهم قرآن 3 ـ عمل به قرآن .

و اين سه وظيفه از آيه 121 سوره بقره و آياتی مشابه آن به طور صريح استفاده می شود:

( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ )(1) .

« كسانی كه كتاب [ آسمانی ] به آنان داده ايم ، آن را به طوری كه شايسته آن است [ با تدبّر و به قصد عمل كردن ] می خوانند ; آنانند كه به آن ايمان می آورند و كسانی كه به آن كفر میورزند آنانند كه زيانكارند » .

راغب اصفهانی ، كه مورد توجه تمام علمای اسلام از تمام فرقه ها است ، در كتاب پرقيمت «مفردات» در لغت «تلو» آياتی را ذكر می كند كه از آن آيات لزوم قرائت و وجوب فهم استفاده می شود .

تلاوت عامل ايمان ، تحقق اعتقاد پاك در قلب ، اخلاق حسنه در نفس و عمل صالح در اعضای آدمی است .

تلاوت كننده قرآن به چهار بهره فوق العاده خواهد رسيد:

1 ـ عزّت بی ذلّت 2 ـ غنای بی فقر 3 ـ علم بی جهل 4 ـ حيات بی موت كه شرح هر يك جزوه ای جدا می طلبد و اين همه در كلمه « فلاح » و مشتقات آن نهفته است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره (2 ) : 121 .

از هنگام نزول اولين آيه كه در لحظه اول بعثت بود ، تا ولادت حضرت حجة بن الحسن العسكری عجّل الله تعالی فرجه الشريف دويست و شصت و هشت سال می شود ، در اين دوران رسول خدا و ائمه بزرگوار (عليهم السلام) در بين مردم بودند و همت آنان مصروف زمينه سازی برای قرائت ، فهم و عمل به كتاب خدا شد ، كه اگر اين سه واقعيت در زندگی تمام مسلمانان تحقق يابد ، دست هر شرّ ظاهر و باطنی از حيات آنان كوتاه و درهای خير و بركتی به روی آنان باز خواهد شد .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) می فرمايد:

عَلَيْكَ بِتَلاوَةِ الْقُرانَ وَذِكْرِ اللهِ كَثِيْراً فَاِنَّهُ ذِكْرٌ لَكَ فی السَّماءِ وَنُورٌ لَكَ فِی الاَْرْضِ(1) .

بنا بر نقل «ملا محمد باقر مجلسی» اين مرد كم نظير و آگاه به قرآن و روايات و خدمتگذار به نبوت و ولايت امير مؤمنان (عليه السلام)می فرمايد:

تَعلَّمُوا كِتابَ اللهِ تَبارَكَ وَتَعالی فَاِنَّهُ أحْسَنُ الْحَديثِ وَأبْلَغُ الْموْعِظَةِ وَتَفَقَّهُوا فِيْهِ فَاِنَّهُ رَبيْعُ الْقُلُوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فِاِنَّهُ شِفاءٌ فِی الصُّدُورِ وَأَحْسَنُوا تِلاوَتَهُ فَاِنَّهُ أحْسَنُ القِصَصِ(2) .

« بر شما لازم است كتاب خدا را بياموزيد كه آن نيكوترين سخن و رساترين موعظه است . در تمام آيات تدبر و انديشه كنيد كه قرآن بهار دل ها و شكوفا كننده تمام استعدادهای نهانی و معنويست . از نورش شفا بجوييد كه شفای دردهای سينه ها و آن را نيكو تلاوت كنيد كه حاوی بهترين سرگذشت هاست » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 89/198 ، باب 23 ، حديث 7 ; مستدرك الوسائل : 5/294 ، باب 5 ، حديث 5900 ـ 16 .

2 ـ تحف العقول : 149 ; بحار الانوار : 74/291 ، باب 14 ، حديث 2 .

اين مطلب برای همه از روز روشن تر است كه علاج تمام دردهای مسلمين ، در گرو رجوع به قرآن با كمك اهل بيت رسول خداست ، كه بنابر نقل اكثر كتب حديث ، ساعتی چند به پايان عمرش ، در حضور مردم در حالی كه به پله اول منبر به خاطر سختی درد و رنج بدنش تكيه كرده بود فرمود :

اِنّی تارِكٌ فِيْكُمُ الثَقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَعِتْرَتِی اَهْلِ بَيْتی لَنْ يَفْتَرِقا حَتّی يَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدی أبَداً(1) .

« دو چيز گرانبها را ميان شما باقی می گذارم ; كتاب خدا و اهل بيتم را ، اين دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند ، اگر به آن دو تمسك جوييد پس از من هرگز گمراه نخواهيد شد » .

همه لغزش ها ، گمراهی ها ، در افتادن در ظلمات جهل ، ماديگری و گرفتار آمدن به بند استعمار و استثمارگران و دچار آمدن به شهوات و اميال شيطانی ، محصول جدايی از قرآن ، اين برنامه جامع الهی است.

دورنمايی از حقايق قرآن

آن مدرسه ای كه سفرای بزرگ الهی ، يعنی پيامبران عظيم الشأن آسمانی ، قبل از پيامبر اسلام برای تربيت انسان ، به مقتضای فطرت و عقل و وجدان كه جزء مايه های ذاتی او است بنا كردند ، رسول خدا (صلی الله عليه وآله) با ارائه قرآن از جانب حق ، تكميل كرد.

رهبر اسلام به وسيله آيات قرآن ، مردم را به بهترين زندگی و برترين تمدن ، و آراسته شدن به حقايق و معارف دعوت كرد ، و علاج افسردگی عقل آنان را در رجوع به قرآن مجيد دانست ، كه آيات قرآن مقوی ترين و پاك ترين غذا برای عقل است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 2/225 ، باب 29 ، حديث 2 ; مستدرك الوسائل : 7/254 ، باب 47 ، حديث 8181 ـ 1 .

قرآن مجيد به انسان حريّت و آزادی فكر بخشيد ، و بشر را از قيد خرافات و اوهام كه همچون زنجير گران ، آنان را از همه جهت بسته بود ، و از رشد باز می داشت نجات داد ، و ايشان را از اين بند مهلك خلاص نمود ; تا روز به روز به رشد ، ترقی ، تعالی و تكامل خود بيفزايند و در مسير قانون طبيعی سيری به سوی كمال قرار گيرند.

قرآن آنچه به خير انسان است تعليم می دهد و او را به آنچه برای او ضرر دارد آگاه می نمايد و اعلام می دارد : اعمال خير مايه شادكامی و بهبود و اصلاح جامعه و علت رسيدن به حق و فضيلت ، و اعمال بد و ناپسند موجب بدبختی و تباهی و گرفتاری در دنيا و آخرت و هلاك ابدی است .

قرآن كريم مردم را در همه امور ، از مادی و معنوی ، به تفكر و تعقّل دعوت كرد و راه تقليد كور كورانه را ، راه ضلالت و جاده شياطين دانست ، و در اين زمينه مردم را به سير در حقايق تشويق نمود ، و رشد دادن عقل و انديشه را بر آنان واجب كرد.

قرآن دروازه های دانش را به روی همگان گشود ، و جهل و بی خبری را مايه ذلت و بدبختی معرفی كرد ، و تعليم و تعلم را در رأس فرايض و واجبات قرار داد و فاصله بين فهميده و نفهم را فاصله بين حق و باطل ، نور و ظلمت و حيات و مرگ دانست!!

قرآن مجيد درس استقلال و آزادی به انسان آموخت ، و بر وی واجب دانست كه طوق بندگی ديگران را از گردن خود باز كند و جز در برابر حضرت رب و مالك حقيقی و وجود مستجمع جميع صفات كمال سر فرود نياورد.

قرآن مجيد مجموعه اصول ، حقايق و واقعياتی است كه از جانب حضرت حق به بندگان ابلاغ شده و رعايت و دقت در آن اصول ، به خصوص در مرحله عمل ، به تمام مردم واجب گشته است.

سلسله مسائلی كه انسان ، به دستور قرآن برای تقرب به حق ، و جلب رحمت و رأفت حضرت مولا انجام می دهد ، عبادات و اعمالی كه مربوط به روابط انسان با همنوعانش ، اعم از پدر و مادر و زن و فرزند و جامعه و ملت می شود ، معاملات و سياست خوانده و از انسان می خواهد كه جانب تمام مسائل الهيه را ، در تمام زمينه ها مراعات كند ، كه مراعات مسائل الهی در امور زندگی مورث صلح و صفا و به پا شدن عدل و عدالت و كرامت و شرافت است.

قرآن تكيه بر شرافت نژادی ، و حسب و نسب را ، كه عامل ظلم و ستم و زور و قلدری بود ، الغا كرد و سپيد را بر سياه ، عرب را بر عجم و عجم را بر عرب جز به تقوا امتياز نداد.

قرآن در بين تمام افراد از هر نژاد و رنگ ، به شرط ايمان ، طرح برادری و دوستی انداخت و همگی را دعوت به اتحاد و اتفاق كرد ، و شريف را با وضيع و فقير را با غنی يكی ساخت ، و از آنان خواست كه در تمام زمنيه های فردی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی و پيشتيبان و يار يكديگر باشند .

نوری بر تارك حيات

قرآن كريم دلايل متين و برهان های استواری بر نزولش از جانب خداوند اقامه می كند ، و زمينه قبول آن را به عنوان وحی الهی ، برای هر انديشمندی آماده می نمايد .

قرآن ; در يكی از دلايل دندان شكن بر اثبات نزولش از پيشگاه ذوالجلال می گويد :

« و اگر در آنچه ما بر بنده خود [ محمّد (صلی الله عليه وآله) ] نازل كرده ايم ، شك داريد [ كه وحی الهی است يا ساخته بشر ] پس سوره ای مانند آن رابياوريد ، و [ برای اين كار ] غير از خدا ، شاهدان و گواهان خود را [ از فُصحا و بُلغای بزرگ عرب به ياری ] فرا خوانيد ، اگر [ در گفتار خود كه اين قرآن ساخته بشر است نه وحی الهی ] راستگوييد . * و اگر اين كار را انجام نداديد ـ كه هرگز نمی توانيد انجام دهيد ـ بنابراين از [ آتشی ] كه هيزمش مردم و سنگ هايند ، بپرهيزيد ; آتشی كه برای كافران آماده شده است  »(1) .

و در جای ديگر می گويد :

« بگو : قطعاً اگر جنّ و انس گرد آيند كه مانند اين قرآن را بياورند ، نمی توانند مانندش را بياورند ، و اگر چه پشتيبان يكديگر باشند »(2) .

قرآن ; رابطه بين انسان و خداست ، و بدون اين كتاب اتصال به غيب عالم امكان ندارد .

قرآن ; پر بركت ترين كتابی است كه تا كنون در زندگی بشر پديدار شده ، و تا دميدن صبح قيامت ، همچنان پر بركت ترين كتاب خواهد بود .

قرآن ; وسيله هدايت ، نور راه ، چراغ پر فروغ حيات ، و عامل نجات انسان از هلاكت و بدبختی است .

قرآن ; راهگشای انسان به سوی رشد و كمال ، و علاج دردهای فردی خانوادگی ، اجتماعی ، سياسی ، اقتصادی ، مادی و معنوی است .

قرآن ; بهترين درس تربيت ، برترين كتاب اخلاق ، زنده ترين كتاب دانش و پربارترين كتاب قانون است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَيْب مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَة مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ) ] بقره (1) : 23 ـ 24 [ .

2 ـ ( قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً ) ] اسراء (17) : 88 [ .

قرآن ; نشان دهنده هدف حق از خلقت عالم و آدم ، نمايشگر اهداف عاليه انبيا ، نزديك كننده انسان به بهشت برين و دور كننده آدمی از رنج امروز و عذاب فردا است .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) فرمود :

« قرآن رها بخش از ضلالت ، درمان كوری دل ، ووسيله نجات از هر لغزش ، و نور در تاريكی ، و پرتو دستگير در هر پيش آمد ، و حافظ انسان از هلاكت ، ونشان دهنده رشد از غوايت و گمراهی ، وبيان حق برای بازشناساندن هر فتنه و اشتباه ، و وسيله رسيدن از دنيا به سعادت آخرت و كمال دين شماست ، منحرف از قرآن راهی جز آتش جهنم ندارد »(1) .

در يكی از سخنرانی های مهم پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) چنين آمده است :

« هرگاه آشوب ها و فتنه ها ضلالت و گمراهی ها چون شب تار به شما حملهور شد ، و زندگی شما را فراگرفت ، بر شما باد به قرآن ; زيرا شفيعی است كه شفاعتش را می پذيرند ، و گزارشگر بدكرداری هاست كه گفته او تصديق می شود ، آن كس كه قرآن را رهبر خويش سازد ، او را به بهشت می برد ، و هر كه آن را پشت سر انداخته از عمل به آن سرباز زند ، او را به دوزخ خواهد راند ، همانا قرآن ، آن رهنمايی است كه به بهترين راه ره نمايد ، و آن كتابی است كه در آن تفصيل هر چيز و بيان هر واقعيّت و تحصيل مقاصد قرار دارد ; قرآن جداكننده حق از باطل و برطرف كننده هر گونه اختلاف است ، اين كتاب شوخی و سرسری نيست ; ظاهری دارد و باطنی ، ظاهرش حكم و دستور است و باطنش علم و دانش ، ظاهرش خرّم و زيباست و باطنش ژرف و دور از دسترس ، اخترانی دارد و اخترانش هم اخترانی ، شگفتی هايش شماره نشوند ، و تازه هايش هرگز كهنه نگردند ، و در آن است چراغ های هدايت ، و فروزانگاه حكمت و دليل بر معرفت برای كسی كه راه آن را بداند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 2/600 ، كتاب فضل القرآن ، حديث 8 ، بحار الانوار : 99/106 ، باب 7 .

بايد هر پيگردی ديده های خود را به همه سوی آن بچرخاند ، و نظر تأمل را تا درك صفت آن برساند ، هر كه را در معرض هلاك است نجات بخشد و آزاد كند »(1) .

از نبی اكرم (صلی الله عليه وآله) نقل شده :

« من اوّل كسی هستم كه در قيامت بر عزيز جبار وارد می شوم و قرآن در حالی كه اهل بيتم با من هستند ، و آنگاه امّتم ، سپس از امت سؤال می كنم با قرآن و اهل بيت من چه كرديد ؟ ! ! »(2)

اميرمؤمنان (عليه السلام) در نهج البلاغه درباره قرآن می فرمايد :

« . . . سپس قرآن را بر پيامبر فرو فرستاد ، قرآن نوری است كه قنديل های آن خاموش نمی شود ، و چراغی است كه افروختگی آن فرو نمی نشيند ، و دريايی است كه عمق آن پيدا نيست ، و راهی است كه سير در آن گمراهی ندارد ، و شعاعی است فروزنده كه روشنی آن خاموش نمی گردد ، و فاروق بين حق و باطل است كه دليل آن از قوّت نمی افتد ، بنايی است كه پايه های آن ويران نمی شود ، بهبود دهنده ای است كه بر هيچ بيماری در برابر آن خوف و بيمی نيست ، ارجمندی است كه ياری كنندگان آن شكست نمی خورند ، و حقّی است كه مددكاران آن مغلوب نمی شوند ، قرآن معدن ايمان و سرچشمه آن ، و چشمه های علم و درياهای آن ، و بستان های دادگستری و حوض های آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 2/598 ، باب فضل القرآن ، حديث 2 ; وسائل الشيعه : 6/171 ، باب 3 ، حديث 7657 .

2 ـ كافی : 2/600 ، كتاب فضل القرآن ، حديث 4 ; وسائل الشيعه : 6/170 ، حديث 7653 .

و سنگ های اسلام و پايه آن ، و بيابان های حق و دشت های هموار آن است ، و دريايی است كه آب برندگان آن را خالی نمی كنند ، و چشمه هايی است كه هر چه از آن آب بكشند كم نمی شود ، آبشخورهايی است كه واردين از آن نمی كاهند ، و منزل هايی است كه مسافرين راه آنها را گم نمی نمايند ، و نشانه هايی است كه روندگان از آنها كور نيستند ، و تپه هايی است كه رو آورندگان از آنها گذر نمی توانند كرد .

خداوند آن را باعث سيرابی دانايان قرار داد ، و بهار دلهای كوشندگان ، و مقصد راه های خوبان و دارويی كه پس از آن دردی نمی ماند ، و روشنايی كه تاريكی با آن نيست ، و ريسمانی كه جای چنگ زدن آن محكم است ، و پناهگاهی كه دژ بلند آن استوار است ، و ارجمندی و سرفرازی آن كس كه او را دوست دارد ، و صلح و ايمنی كسی كه داخل آن گردد ، و هدايت و رستگاری كسی كه پيرو آن باشد ، و عذر خواه كسی كه آن را به خود نسبت دهد ، و دليل آن كس كه با آن سخن گويد ، و گواه كسی كه به وسيله آن با دشمن جدال نمايد ، و پيروزی كسی كه آن را حجت آورد ، و نگهدارنده كسی كه به آن عمل كند ، و مركب تندرو كسی كه آن را به كار بندد ، و نشانه كسی كه نشانه جويد ، و سير كسی كه آن را به بر گيرد ، و دانايی كسی كه در گوش دارد ، و خبر كسی كه نقل كند ، و حكم كسی كه حكومت كند »(1) .

بررسی موقف قرآن ، با كمك گيری از آيات و رواياتی كه نمايشگر چهره با عظمت آن است ، و نقل گفتار بيداران ، حكيمان ، عارفان ، انديشمندان ، درباره قرآن كتاب های متعددی خواهد شد ، چه نيكوست كه برای شناخت و نقش قرآن در حيات بشری ، به بررسی صفاتی كه قرآن مجيد خود را متصف به آن می داند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغة : خطبه 196 .

صفحه 162

و ارزيابی ويژه گی هايی كه مخصوص اين كتاب بزرگ الهی است پرداخته شود كه از اين راه بتوان به تماشای دورنمايی از نقش قرآن و اهداف عاليه آن در حيات انسانی موفق شويم .

اوصاف قرآن

قرآن مجيد در آيات متعددی ، خود را با ويژه گی هايی ستوده ، و از اين راه ، انسان را برای شناخت چهره پرقدرش كمك كرده است ، برخی از آن ويژه گی ها عبارتند از :

1 ـ ذكر

4 ـ شفا

7 ـ بُشری

10 ـ تبيان

2 ـ فرقان

5 ـ رحمت

8 ـ هُدی

3 ـ نور

6 ـ حكيم

9 ـ حق

ذكر!(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « راغب » در مفردات می گويد : « ذكر دو معنا دارد : گاهی به معنای حفظ و گاهی به معنای يادآوری است » .

ذكر به هر معنايی كه باشد ممكن است زبانی يا قلبی باشد . اگر قرآن را « ذكر » گفته اند به اين خاطر است كه حقايقی را بازگو می كند كه مايه يادآوری ، بيداری و آگاهی است .

در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن « ذكر » است می توان گفت : از آنجا كه انسان موجودی است فراموش كار و ممكن است بر اثر تمايلات و غرايز درونی دچار فراموشی شود ; قرآن به عنوان مهمترين عامل يادآوری ، او را به ذكر و ياد سوق می دهد .

توضيح اين كه : « انسان » اشرف موجودات عالم است و در شرافت و برتری ، موجودی به پای او نمی رسد . بی ترديد هدف از خلقت اين موجود ناشناخته و برتری دادن او بر تمام موجودات عالم ، هدف و غرض مقدّسی است ، اين غرض مقدّس كه در روايات از رسيدن به « كمال » ياد شده است آدمی را بسوی مقصد كشانده و يكه تاز ميدان حكومت حضرت حق می كند . خدای متعال انسان را برای جانشينی خويش آفريد و ندای اِنّی جاعِلٌ فِی الاْرْضِ خَليْفةً را بر تارك كارنامه خلقتش نقش بست .

اين انسان با تمام امتيازاتی كه دارد ، دارای غرايز و تمايلاتی است كه تعطيل يا تحريك آن ، او را از رسيدن به مقصد باز می دارد . آنچه مهم است « تعديل » آن غرايز است كه می تواند ارزش های درونی و شخصيّت بالقوه اش را به فعليت برساند .

بی ترديد ظواهر دنيا و ماديّات توجه انسان را از آن مقام شامخی كه برايش در نظر گرفته شده است ، جلب موقعيّت های كاذب و باطل می نمايد . اينجاست كه « قرآن » به عنوان مهمترين فاعل ايجاد انگيزه و تحريك او ، انسان را از فراموشی به « ذكر » و ياد می كشاند .

به بيان ديگر : اين طبيعت دنياست كه انسان را در ورطه محبّت خود غرق می نمايد ، دنيا مقام و موقعيّت انسان را به فراموشی سپرده و غفلت از خود را به او می بخشد ، خودفراموشی مساوی با خدافراموشی و برابر با سقوط از قلّه غرورانگيز انسانيّت است ، با توجه به بيان فوق، قرآن به عنوان مهمترين ذكر و ياد ، انسان را از خودفراموشی و عدم توجه به مقام و موقعيت والای خود بازمی دارد و مدام او را به يادآوری مقام والای كرامت و شرافت تشويق كرده و آثار خسارت بار غفلت را گوش زد می نمايد .

به هر روی ، اطلاق « ذكر » بر قرآن به خاطر اين است كه قبل از هر چيز انسان را متذكر و بيدار می نمايد و حقايقی را كه انسان به طور اجمال و فطرتاً دريافته است با وضوح و تفصيل شرح می دهد .

( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ )(1) .

اين ذكر فرو فرستاده مردم و ملائكه نيست ، تا دشمن در محور اين ذكر بتواند مردم يا ملائكه را عاجز كند ، و زمينه بطلان آن را فراهم نمايد ، و مردم و ملائكه در برابر حفظ سلامت اين ذكر دچار زحمت شده ، و قدرت نگهداری آن رانداشته باشند .

آری ! اگر قرآن ساخت تو ، يا ديگران ، يا ملائكه بود ، بشر از آوردن مثل آن ، يا باطل كردن آن و يا تحريف و تغيير آن عاجز نبود !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجر (15) : 9 . « همانا ما قرآن را نازل كرديم ، و يقيناً ما نگهبان آن [ از تحريف و زوال  ]هستيم » .

اين ذكر فرو فرستاده ماست ، و ماييم كه او را از هر حادثه حفظ می كنيم . اين ذكر ابدی و جاويد است ، و از فراموش شدن ، و از بين رفتن در امان قدرت ماست ، كم و زيادی در آن راه ندارد ، نقص و تغيير نمی تواند بر آن حاكم شود ; اين ذكری كه بيانگر حقايق و معارف الهی است ، صورت و سياقش تا قيامت به شكل خود باقی خواهد ماند .

حفظ در برابر تحريف

درباره پا برجا ماندن قرآن مجيد ، به همين صورتی كه هست ، صورتی كه در زمان نبی اكرم (صلی الله عليه وآله) به دستور خداوند تنظيم شده ، و هم اكنون در دسترس جهانيان است ، در سوره فصّلت می فرمايد :

( إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيم حَمِيد )(1) .

« بی ترديد قرآن كتابی است شكست ناپذير ، * كه هيچ باطلی از پيش رو و پشت سرش به سويش نمی آيد ، نازل شده از سوی حكيم و ستوده است » .

( وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ )(2) .

« و قرآن را [ هم ] به سوی تو نازل كرديم به خاطر اينكه برای مردم آنچه را كه برای [ هدايتشان ] به سويشان نازل شده بيان كنی و برای اينكه [ در پيامبری تو و آنچه را به حق نازل شده ] بينديشند » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فصلت (41) : 41 ـ 42 .

2 ـ نحل (16) : 44 .

صفحه 165

( وَهذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ )(1) .

« و اين [ قرآنی ] كه آن را نازل كرده ايم ، ذكر و پندی پرمنفعت است ; آيا باز هم شما منكر آن هستيد ؟ »

( إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَة وَأَجْر كَرِيم )(2) .

« بيم دادنت فقط برای كسی ثمربخش است كه از قرآن پيروی كند و در نهان از خدای رحمان بترسد ، پس او را به آمرزش و پاداشی نيكو و باارزش مژده ده » .

( ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّكْرِ )(3) .

« ص ، سوگند به قرآن كه مشتمل بر ذكر [ حقايق ، معارف ، مطالب اخلاقی و اجتماعی و احكام حلال و حرام ] است » .

( وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ )(4) .

« و مسلماً [ اين ] قرآن برای تو و قوم تو مايه تذكر [ و شرف و عزت  ]است ، و به زودی [ درباره آن  ]بازخواست خواهيد شد » .

( وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ )(5) .

« در حالی كه قرآن جز مايه تذكر و پند برای جهانيان نيست » .

قرآن به اعتبار اين كه پند و حكمت ، اندرز و نصيحت ، حلال و حرام ، و مسائل فردی ، اجتماعی ، و خانوادگی را ياد می دهد ذكر است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انبياء (21) : 50 .

2 ـ يس (36) : 11 .

3 ـ ص (38) : 1 .

4 ـ زخرف (43) : 44 .

5 ـ قلم (68) : 52 .

قرآن از آنجا كه يادآور تمام برنامه های انبيا ، و اوصاف عاشقان ، و صفات عارفان ، و نوع برخورد نيك و بد با مرگ و برزخ و قيامت ، و حساب و كتاب و بهشت و جهنم و رضايت و خوشنودی ، و سخط و غضب حق است ذكر است ، و اگر اين كتاب نبود ، يا با بودن اين كتاب اگر به آن مراجعه نشود ، از كجا می توان به حقايق عالی و به خواسته های الهی رسيد ؟ !

2 ـ فرقان(1)

( نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالاِْنجِيلَ * مِن قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ )(2) .

« اين كتاب را تدريجاً به حق و راستی بر تو نازل كرد ، كه تصديق كننده كتاب های پيش از خود است ; و تورات و انجيل را . * پيش از اين برای هدايت مردم فرستاد ، و فرقان را [ كه مايه جدايی حق از باطل است  ]نازل كرد » .

( تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً )(3) .

« هميشه سودمند و با بركت است آنكه فرقان را [ كه قرآن جدا كننده حق از باطل است ] به تدريج بر بنده اش نازل كرد ، تا برای جهانيان بيم دهنده باشد » .

استعمال لفظ فرقان به عنوان يكی از اسامی يا اوصاف قرآن ، برای چيست ؟ پاسخ اين پرسش در ضمن يك مقدمه كوتاه ميسر است :

همان طوری كه آفرينش اعضای جسمی انسان ، در چهارچوب بسيار محدودی قرار گرفته ، و اراده خالق انسان به خاطر موزون بودن جسم آدمی ، بر اين بود كه دستگاه های تشكيل دهنده ساختمان انسان محدود باشد ، همان اراده و علت بر اين قرار گرفت كه دستگاه مشاعر ، ، ادراك ، قوه عقل و انديشه او نيز محدود باشد ، و اين محدوديت از عجايب نعمت های الهی است كه همين محدوديت باعث تحرك انسان به سوی فهم حقايق ، و درك مسائل عالی است !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « فرقان » به معنای چيزی است كه حق را از باطل جدا می كند و وسيله شناسايی است .

2 ـ آل عمران (3) : 3 ـ 4 .

3 ـ فرقان (25) : 1 .

اگر نورافكن خرد از ابتدا بينای همه چيز بود ، برای انسان نسبت به دستگاه فهم و شعور و عقل و خرد ، حركتی وجود نداشت ، و اين محدوديت عقل مقتضای آفرينش انسان است ، آن هم از طرف آفريدگاری كه عالم و عادل و حكيم است .

از آنجا كه دنيا مركز نور و ظلمت ، حق و باطل ، سلامت و مرض و شكر و كفر است ، و از طرفی هر انسانی خواه ناخواه با امور بسياری ، چه در زمينه های فكری و چه در مراحل فردی ، اجتماعی ، سياسی ، اقتصادی ، مادی ، معنوی ، معاشرتی ، خانوادگی ، دنيايی و آخرتی روبه روست و در تمام اين امور ، حق و باطل جريان دارد ، و با تكيه بر عقل تنها ، كه از نظر خلقت سخت محدود است ، تميز حق از باطل ، و تشخيص نور از ظلمت ، در همه جا و در همه برنامه ها كاری غير ممكن است ; خداوند مهربان از باب كمك به انسان ها معيارهايی برای جدا كردن حق از باطل ، در همه امور قرار داد ، كه قرآن مجيد در رأس تمام اين معيارهاست .

انسان در برخورد با هر برنامه ای وقتی از تشخيص حق از باطل عاجز ماند ، بايد اين عجز را با توسل و مراجعه به كتاب خدا ، كه فرقان حق و باطل و نور و ظلمت است ، از اين كتاب پر بركت الهی كمك گرفته ، و اين معيار و كمك گيری از آن را عين لطف دوست به خويش بداند .

3 ـ نور

( يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِن رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً )(1) .

« ای مردم ! يقيناً از سوی پروردگارتان برای شما برهان [ و دليلی چون پيامبر و معجزاتش ] آمد ; و نور روشنگری [ مانند قرآن  ]به سوی شما نازل كرديم » .

( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُْمِّیَّ الَّذِی يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالاِْنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالاَْغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )(2) .

« همان كسانی كه از اين رسول و پيامبر « ناخوانده درس » كه او را نزد خود [ با همه نشانه ها و اوصافش ] در تورات وانجيل نگاشته می يابند ، پيروی می كنند ; پيامبری كه آنان را به كارهای شايسته فرمان می دهد ، و از اعمال زشت بازمی دارد ، و پاكيزه ها را بر آنان حلال می نمايد ، و ناپاك ها را بر آنان حرام می كند ، و بارهای تكاليف سنگين و زنجيره ها [ یِ جهل ، بی خبری و بدعت را ] كه بر دوش عقل وجان آنان است برمی دارد ; پس كسانی كه به او ايمان آوردند و او را [ در برابر دشمنان ] حمايت كردند و ياريش دادند و از نوری كه بر او نازل شده پيروی نمودند ، اينان همان رستگارانند » .

( فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ )(3) .

« پس به خدا و پيامبرش و نوری كه نازل كرديم ، ايمان آوريد و خدا به آنچه انجام می دهيد ، آگاه است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء (4) : 174 .

2 ـ اعراف (7) : 157 .

3 ـ تغابن (64) : 8 .

انتخاب نام نور برای قرآن به چه ملاك است ؟

مگر نه اين است كه رذايل اخلاقی ، صفات ناپسند ، فساد ، ظلم ، و هر گناهی كه فكر می كنيد ، و نيز كليّه مكتب های ضد خدا و ضلالت و گمراهی و حاكميت هوای نفس و . . همه و همه تاريكی است ، و انسان برای حركت به سوی كمال ، و مبارزه با هر نوع تاريكی اگر چراغی فرا راه حيات نداشته نباشد ، چگونه می تواند بدون ضربه خوردن از تاريكی ها به مقصد رسيده و نجات يابد ؟

اين است كه در قرآن مجيد در اول سوره ابراهيم به اين نكته اشاره می كند ، كه : من آمده ام تا بشر را از ظلمت ها نجات داده و به وادی نور كه عبارت از تمام حقايق الهی است رهنمون شوم :

( الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ )(1) .

« الر ـ [ اين ] كتابی است كه آن را بر تو نازل كرديم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاريكی ها [ یِ جهل ، گمراهی و طغيان ] به سوی روشنايیِ [ معرفت ، عدالت و ايمان و در حقيقت ] به سوی راه [ خدایِ  ]توانای شكست ناپذير و ستوده بيرون آوری » .

در تفسير « انوار درخشان » در ترجمه « نور » كه اسم و يا وصف قرآن است آمده : قرآن نور مبين است ، يعنی معرفت و بصيرتی در قلوب اهل ايمان و پيروانش پديد می آورد ، و شعاعی است كه از ساحت پروردگار بر دل های آنان می تابد ، كه همواره در مقام كسب فضيلت برآيند ، و در مسير زندگی فردی و اجتماعی كه با حوادث جهان آميخته است از هر خطر ايمن بمانند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابراهيم (14) : 1 .

قرآن طريق زندگی سعادتمندانه را آشكار می سازد ، و پيروانش در اثر بصيرتی كه دارند ، اعمالی كه به نفع آنهاست را برگزينند ، و آنچه به ضرر و زيان آنهاست را ترك كنند ; زيرا چنانچه روح تعليمات در دل های آنها رسوخ كند و استقرار يابد ، در عقيده و افكار و رفتار آنان نيز ظهور خواهد نمود .

در مقابل، گروهی در ضلالت و گمراهی زندگی می نمايند ، و از سعادت و غرض از خلقت خود غافلند ، و در آتش آرزوها و حرص می سوزند ، و به خداوند اعتماد نداشته ، نور فطرت را در وجود خود خاموش نموده ، فاقد بصيرت در دين هستند . اينان به خاطر دور بودن از نور ، هرگز راهی به سعادت نخواهند برد .

در هر صورت قرآن نوری است كه از جانب حق بر بشر تابيده ، و چراغی است كه فروغ فروزان آن ، هميشگی است ، و بدون اين نور يافتن راه مستقيم و حق برای هيچ كس امكان ندارد .

4 ـ شفاء

( يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ )(1) .

« ای مردم ! يقيناً از سوی پروردگارتان برای شما پند وموعظه ای آمده ، و شفا است برای آنچه [ ازبيماری های اعتقادی و اخلاقی ] در سينه هاست ، و سراسر هدايت و رحمتی است برای مؤمنان » .

( وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً )(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يونس (10) : 57 .

2 ـ اسراء (17) : 82 .

« و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مايه درمان ورحمت است ، نازل می كنيم وستمكاران را جز خسارت نمی افزايد » .

( قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدیً وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمیً أُولئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَكَان بَعِيد )(1) .

« بگو : اين كتاب برای كسانی كه ايمان آورده اند ، سراسر هدايت و درمان است ، و كسانی كه ايمان نمی آورند در گوششان سنگينی است ، و آن [ با همه روشنی و آشكاری اش ] بر آنان پوشيده و نامفهوم است ; اينانند كه [ گويی ] از جايی دور ندايشان می دهند » .

ممكن است كسی بگويد من دارای سلامتم و نيازی به نسخه و درمان كننده ندارم ، بايد گفت اين سخن از كمال بی خبری است ; زيرا هر كس خود را با قرآن معيارگيری كند می يابد كه دارای بيماری يا بيماری هايی است . و تنها راه معالجه قرآن است و بس .

انسان مركب از سه قوّه است : جسم ، روح ، عقل ، هر يك دارای امراضی است مخصوص به خود . قرآن گرچه درباره امراض جسمی آن چنان سخن ندارد ; ولی با عمل به آياتی از قبيل آياتی كه خبائث را حرام كرده ، و نيز دستوری كه در خوردن و آشاميدن و پرهيز از اسراف دارد ، می توان سلامت جسم را تضمين كرد ; اما نسبت به روح و عقل ، كسی نمی تواند ادعای سلامت كند ، و اتّفاقاً علت بعثت انبيا و امامت امامان و نزول كتب آسمانی ، بيماری های روحی و عقلی مردم بوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فصلت (41) : 44 .

روايتی در اين باره

روايتی در اين زمينه از حضرت عيسی (عليه السلام) نقل شده است ، می نويسند :

مسيح در شهری آگهی داد كه فردا من عازم حركتم ، بيمارها را بامدادان حاضر كنيد تا شفا دهم و بروم ، فردا بامدادان به سركشی بيمارها آمد ، آنها را ده نفر ديد ، فرمود : بيماران اين شهر همين ده تند ؟ گفتند : آری . فرمود : ای كاش تندرست های اين شهر به اين شماره بودند(1) ! !

از پيغمبر اسلام (صلی الله عليه وآله) نقل شده كه فرمودند :

يا عِبادَ اللهِ اَنْتُمْ كَالْمَرْضی وَرَبُّ الْعالَمينَ كَالطَّبيبِ فَصَلاحُ الْمَرْضی فيما يَعْلَمُهُ الْطَّيبُ وَيُدَّبِرُهُ بِهِ لا فيما يَشْتَهِيْهِ الْمَريضُ وَيَقْتَرِحُهُ(2) .

« ای مردم شما همچون مريضان هستيد ، و خدای عالميان طبيب شماست ، صلاح مريض در عمل طبيب و تدبير اوست ، نه در آنچه مريض می خواهد ، و برای خود مصلحت می داند » .

اگر در آيه 57 سوره يونس(3) دقت كنيد می بينيد كه خداوند متعال ، قرآن را شفای صدور دانسته ، و همين صدر است كه منبع بسياری از بيماری هاست ، و همان بيماری هاست كه علّت ضيق صدر و تنگی سينه در برابر معارف الهی است ، و اگر امراض قلب و سينه ، عقل و خرد و نفس و روان با قرآن معالجه نشود ، انسان به ذلّت دنيا و عذاب آخرت دچار خواهد شد .

كفر ، نفاق ، شك ، شرك ، قساوت ، ريا ، كبر ، سوء ظن ، كينه ، حقد ، حسد ، حبّ خارج از حد به دنيا و امثال اين گناهان ، در حقيقت بيماری هايی هستند كه اكثر قريب به اتفاق مردم به برخی از آنها ، و بعضی به همه آنها دچارند ، و جز با داروی قرآن قابل علاج نيستند . البته برای اطلاع از چگونگی علاج اين امراض با قرآن ، كه تنها شفا دهنده انسان است ، بايد به كتب اخلاقی مراجعه كنيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قائم آل محمّد : 22 .

2 ـ مستدرك الوسائل : 3/175 ، باب 2 ، حديث 93297 ; مجموعه ورام : 2/117 .

3 ـ ( يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ ) .

5 ـ رحمت

( . . فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِی الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ )(1) .

« اينك برهانی آشكار و هدايت و رحمتی از سوی پروردگارتان برای شما آمد ، پس ستمكارتر از كسی كه آيات خدا را تكذيب كند و از آن ها روی بگرداند كيست ؟ به زودی كسانی [ را ] كه از آيات ما روی می گردانند ، به خاطرِ روی گرداندنشان به عذابی سخت مجازات خواهيم كرد » .

( وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَاب فَصَّلْنَاهُ عَلَی عِلْم هُدیً وَرَحْمَةً لِقَوْم يُؤْمِنُونَ )(2) .

« و برای آنان كتابی [ عظيم و با ارزش ] آورديم كه آن را از روی دانشی [ گسترده و دقيق ] بيان كرديم ، در حالی كه برای گروهی كه ايمان آوردند ، سراسر هدايت و رحمت است » .

( وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَة قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَايُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِقَوْم يُؤْمِنُونَ )(3) .

« و هرگاه برای مخالفان [ به سبب تأخير وحی ] آيه ای نياوری [ بر پايه گمان پوچ و باطلشان كه قرآن را از پيش خود می آوری ] می گويند : چرا آيه ای از نزد خود انتخاب نكردی [ تا برای ما بياوری ] ؟ بگو : من فقط از آنچه كه از سوی پروردگارم به من وحی می شود ، پيروی می كنم . اين قرآن دلايلی روشن از سوی پروردگار شماست و برای گروهی كه ايمان می آورند ، سراسر هدايت و رحمت است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام (6) : 157 .

2 ـ اعراف (7) : 52 .

3 ـ اعراف (7) : 203 .

( وَإِنَّهُ لَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ )(1) .

« و يقيناً قرآن برای مؤمنان ، سراسر هدايت و رحمت است » .

رحمت در انسان صفت نفسانی است ، و ريشه آن عبارت است از: تأثير خاطر به علت نقصی كه در غير مشاهده می كند ; و اين تأثير ، باعث می گردد حس نوع دوستی و عاطفه تحريك شده و انسان برای كمك به انسان ديگر از هيچ فعاليتی دريغ نكند .

ولی نسبت به پروردگار كه منزّه از هر نقصی است عبارت است از : افاضه وجود به موجودات ، و قرار دادن آنها در چهارچوب نظامات و مقررّاتی كه متناسب با آنهاست . از اين گونه عنايت حضرت او به موجودات تعبير به رحمت عامه شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نمل (27) : 77 .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^