ترجمه نهج البلاغه، ص: 230
سرگردان ماند كه پاسخم را چه بگويد.
الهی! من بر ضدّ قريش و آنان كه ياريشان می دهند از تو كمك می جويم، زيرا آنان با من قطع رحم كردند، و منزلت والايم را كوچك شمردند، و در ستيز با من در برنامه ای كه حق من بود با يكديگر همدست شدند، آن گاه گفتند: هش دار، حق آن است كه آن را بگيری، و حق آن است كه آن را رها كنی.
از اين خطبه است درباره اصحاب جمل
به سوی جنگ بيرون شدند در حالی كه حرم رسول خدا صلی الله عليه و آله را همچون كنيزی كه برای فروش می برند به دنبال خود كشاندند، و او را با خود به سوی بصره روان ساختند، طلحه و زبير زنان خود را در خانه نشاندند و همسر رسول خدا صلی الله عليه و آله را در برابر تماشای خود و ديگران گذاشتند، آن هم در ميان لشگری كه مردی از آنان نبود مگر اينكه دست طاعت به من داده بود، و با آزادی و اختيار بيعتم را پذيرفته بود، آنان به فرماندار من، و خزانه داران بيت المال مسلمين و مردم بصره هجوم بردند، گروهی را به شكنجه، و عده ای را به مكر و حيله كشتند. به خدا قسم اگر جز به يك نفر از مسلمانان دست نمی يافتند و عمداً و بدون گناه او را می كشتند، كشتن همه آنان بر من حلال بود، زيرا همه در آن قتل حاضر بودند ولی مانع نشدند و از او به زبان و دست دفاع نكردند، چه رسد به اينكه اينان برابر با عددی كه داخل بصره شدند از مسلمانان به قتل رساندند.
172 از خطبه های آن حضرت است