مرگ و فرصت ها، ص: 342
مىفرمايد: آخرت مىخواهد بپا شود، بشود، ولى اين چند لحظهاى كه از عمر تو باقى مانده، از كار كاشت اين نهال دست برندار، چون كار مثبت است. برپايى آخرت براى تو مجوّز تعطيل كار مثبت نيست. «1»
اشتياق انبيا و اوليا به كار
تمام انبيا و اوليا علاقهمند به كار بودند و از بيكارى فرارى بودند. در قرآن مجيد، بنا بر آيات سوره قصص، وقتى موسى عليه السلام در اوج جوانى، آن حادثه درگيرى برايش به وجود آمد كه فردى از قوم بنى اسرائيل، يعنى از اولاد حضرت يعقوب عليه السلام با شخصى از درباريان درگيرى داشت و مظلوم واقع شده بود، موسى بن عمران عليه السلام در آن ماجرا دخالت كرد كه منجر به كشته شدن آن شخص دربارى شد. «2» حضرت موسى بن عمران عليه السلام چهره معروفى بود، چون از زمان شيرخوارگى در دامن فرعون بزرگ شده بود و همه او را فرزند اعلى حضرت مىدانستند.
البته آن زمانى كه در دربار بود، دربارى به معناى مصطلح نبود و در هيچ گناه و ستمى در دربار شركت نداشت. حادثه عجيبى بود كه پروردگار عالم مىخواست نابود كننده فرعون را در دامن خود فرعون بزرگ كند و به تمام ستمكاران بفهماند:
شما با اسب ظلم و ستمى كه داريد، بتازيد، ولى من تمام راهها را به روى شما مىبندم. نمىتوانيد از حوزه حكومت من فرار كنيد.
«وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» «3»
هيچ كدام نمىتوانيد مرا درمانده كنيد، يا درهايى كه من مىبندم، باز كنيد و برويد. شما در دايرهاى بسته زندگى مىكنيد و راه فرارى براى شما وجود ندارد و من نيز عجلهاى ندارم كه شما را در اين دايره بسته گير بياندازم. اسب ظلم و ستم
______________________________ (1)- مستدرك الوسائل: 13/ 460، باب 1، حديث 15892- 15893- 15894- 15895؛ «أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ غَرْساً أَوْ يَزْرَعُ زَرْعاً فَيَأْكُلُ مِنْهُ إِنْسَانٌ أَوْ طَيْرٌ أَوْ بَهِيمَةٌ إِلَّا كَانَتْ لَهُ بِهِ صَدَقَةً.»
«أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ مَنْ غَرْسَ غَرْساً فَأَثْمَرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الثَّمَرَةِ.»
«أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِي يَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِيلَةُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَاتَقُومَ السَّاعَةُ حَتَّى يَغْرِسَهَا فَلْيَغْرِسْهَا.»
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَنْ بَنَى بُنْيَاناً بِغَيْرِ ظُلْمٍ وَ لَااعْتِدَاءٍ أَوْ غَرَسَ غَرْساً بِغَيْرِ ظُلْمٍ وَ لَااعْتِدَاءٍ كَانَ لَهُ أَجْراً جَارِياً مَا انْتَفَعَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ الرَّحْمَنِ.»
الكافى: 5/ 261، حديث 7؛ «يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ الْأَنَامِ يَزْرَعُونَ طَيِّباً أَخْرَجَهُ اللَّهُ عز و جل وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُ النَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً يُدْعَوْنَ الْمُبَارَكِينَ.»
كنز العمال: 3/ 897، حديث 9081؛ «قال صلى الله عليه و آله: مَن نَصَبَ شَجرَةً وصَبَرَ على حِفظِها والقِيامِ علَيها حتّي تُثمِرَ، كانَ لَهُ فى كُلِّ شَيءٍ يُصابُ مِن ثَمَرِها صَدَقةٌ عِندَ اللّه.»
(2)- اشاره به سوره قصص 15- 16؛ «و [موسى] به شهر وارد شد در حالى كه اهل آن [در خانهها استراحت مىكردند و از آنچه در شهر مىگذشت] بىخبر بودند، پس دو مرد را در آنجا يافت كه با هم [به قصد نابودى يكديگر] زد و خورد مىكردند، اين يك از پيروانش، و آن ديگر از دشمنانش، آنكه از پيروانش بود از موسى بر ضد كسى كه از دشمنانش بود درخواست يارى كرد، پس موسى مشتى به او زد و او را كشت، گفت: اين [نزاع ميان آن دو] از عمل شيطان است، قطعاً او گمراه كننده و دشمنىاش آشكار است.* گفت: پروردگارا! [از اينكه از جايگاهم درآمدم و وارد شهر شدم] به خود ستم كردم [مرا از شرّ دشمنانم حفظ كن] و آمرزشت را نصيب من فرما. پس خدا او را آمرزيد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»
(3)- عنكبوت (29): 22؛ «و شما نه در زمين و نه در آسمان نمىتوانيد خدا را عاجز كنيد [تا از دسترس قدرت او بيرون رويد]، و شما را به جاى خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست.»