فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دهه اول محرم 94 هیئت صاحب الزمان سخنرانی نهم


تجارت و خسارت - شب نهم - محرم 1437 - حسینیه صاحب‌الزمان(عج) -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

شاید حدود بیست سال پیش به فکرم افتاد مسئله رحمت پروردگار را در قرآن کریم ببینم که چندبار از ابتدای سوره حمد که رحمان و رحیم مطرح  است، تا آخرین سوره قرآن مسئله رحمت به وسیله خود پروردگار بیان شده است.

شمردم تقریبا در سی جزء قرآن و صد و چهارده سوره دویست و هفتاد و شش بار رحمت خداوند بیان شده است. کم نیست اگر بیشتر مردم اهل باور بودند یک بار هم که در قرآن خودش را اعلام می‌کرد من رحیم و مهربان هستم بس بود، خدا که صادق است، و بی‌نیاز است چه نیازی دارد به خلاف‌گویی؟ یک بار هم اگر می‌فرمود برای مردم در طول تاریخ از زمان نزول قرآن تا قیامت بس بود، البته آنهایی که از بندگان خاصش هستند آنها تکراری لازم نداشتند و قسمی هم لازم نداشتند. مثلا ما در قرآن مجید در سوره بقره می‌خوانیم که پروردگار یک بار  فقط به ابراهیم ایامی که جوان بود ابراهیم بالای صد سال عمر کرد، اعلام کرد تسلیم من باش خب خدا حکیم است، خدا عالم است خدا خبیر است، خدا بصیر است، اینها صفاتی است که خودش در قرآن بیان کرده. حکمتش هم محدود نیست هر صفتی را شما در قرآن ببینید بی‌نهایت است.

علم محدود با آن جهل است، قدرت محدود با آن وقف هست خدا که صفات منفی ندارد، معلوم نیست چند میلیارد سال است میلیاردها سیاره و خورشید و ماه و منظومه و کهکشان و صحابی را بدون اینکه روی ستون بگذارد و یا با زنجیر جایی وصل بکند در فضا نگه داشته و همشان را هم حرکت داده كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ  ﴿الأنبياء، 33﴾.

کره زمین شش برابر ماه است، ماه یک ششم زمین است، خورشید یک میلیون و دویست هزار برابر زمین است یعنی یک میلیون و دویست هزار زمین در خورشید راحت جا می‌گیرد خب میلیاردها سال است اینها را در فضا هم دارد دور خودشان می‌چرخاند هم دارد دور یک محور سالانه می‌گرداند زمین در یک سال یک بار دور خورشید می‌گردد چهار فصل به وجود می‌آید، خود خورشید هم گردش دارد. با کل منظومه هم در حرکتند از اولی که آفریده شدند رو به جلو آمدند و هنوز هم دارند می‌روند و به بن بست هم نخوردند. اگر قدرت بی‌نهایت نباشد علم بی‌نهایت نباشد، حکمت بی‌نهایت نباشد، بصیر بودن بی‌نهایت نباشد این نظام چطوری بگردد؟ اگر نباشد اصلا نظمی به وجود نمی‌آمد چه برسد به اینکه بگردد. آن وقت کارهای ریز و درشتش این خیلی اعجاب‌انگیز است، مثلا در کوچکترین ظرف تولید بهترین مواد عالم را گذاشته است، کرم ابریشم تولید می‌کند زنبور عسل تولید می‌کند، خب این کارخانه تولید عسل کجای بدن این زنبور است؟ کارگاه تولید کرم کجای بدن زنبور است، شما حتما بیشترشان بالاخره برای خودتان برای خانواده‌تان، برای بچه شیرخواره‌تان شیر می‌خرید، خب بیشترین شیر برای گاو است، گوسفند ماده هم شیر دارد بز ماده هم شیر دارد، تولید این شیر چگونه است در کارخانه وجود گاو حالا چون ما بیشتر با شیر گاو سروکار داریم مثل به گاو می‌زنیم.

سوره مبارکه نحل آخرهای جزء سیزدهم قرآن، شما بخوانید تولید شیر گاو و دام‌های دیگر را می‌گوید اینگونه است، گوسفند و گاو را که می‌کشند دیدید که معده‌اش را می‌آورند خالی می‌کنند اسمی آنی که در معده  گاو گوسفند است به تعبیر فارسی شکمبه به تعبیر قرآن فرث، عربی شکمبه است، خب آنی که قصاب‌ها خالی می‌کنند رنگش زرد است، بدبو هم هست، این یک ماده و یک ماده دیگری که در بدن شیردهندگان دامی است خون است، خون به شدت قرمز است، اولا این رنگ‌آمیزی خون در آن تاریکی بدن گاو و گوسفند و ما چطوری صورت می‌گیرد؟ یعنی شما نوزاد هر کدام از اینها را هم از شکمشان دربیاورید یک نیش چاقو بزنید خونش قرمز است، در رحم مادرها این را چطوری رنگ می‌کند، کارخانه رنگرزی برای کجاست؟ که پوست گوساله سفید و سیاه است، پشم گوسفند خرمائی است، کلیه نزدیک به قرمز کمرنگ است. پالایشگاه جگر سیاه است، تنفس سفید است. چشم زاغ است، مو سیاه است. پوست گندمگون است، سفید است، لب قرمز است، دندان سفید است، زبان قرمز است، معده مایل به زرد است، این کارگاه رنگرزی کجای وجود این حیوانات  و ماست، داخل هم هست.

اگر قدرت بی‌نهایت بود پس این حرفها یعنی چی؟ اگر حکمت و علم بی‌نهایت نبود این حرفها چی بود؟ یعنی اینها را ما به کجا بند می‌کردیم، آن وقت برای شیر می‌گوید من از شکمبه حیوانات و خونشان بین فرث و دم از شکمبه که بیرون می‌آید تاپاله است داخل که هست شکمبه است یونجه و جو و علف‌های جویده شده از شکمبه و خون لبنا صاعقا مریعا، شیر سپید خوش‌گوار برایتان بیرون می‌آورم. حالا شما دو کیلو شکمبه و نیم لیتر خون بدهید به قوی‌ترین کارخانه‌های دنیا بگو از این دو تا شیر سفید بیاور بیرون اگر آمد، نمی‌آید. اگر می‌آمد که این جنس دوپا صد باره تا حالا شیر ساخته بود از مواد دیگر، آن مهم نیست از شکمبه و خون شیر بیاور بیرون آن هم شیری که برای کودکانتان نزدیکترین شیر به شیر مادر است، در صورتی که مادر نتواند تامین بکند وگرنه خانم‌هایی که می‌توانند بچه‌هایشان را شیر بدهند قرآن می‌گوید و الوالدات خانم‌هایی که شما را آفریدند و بچه بهتان دادند وَ اَلْوٰالِدٰاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاٰدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كٰامِلَيْنِ ﴿البقرة، 233﴾، من دو سال تمام ویتامین‌های بدن این بچه و رزق این بچه را در سینه تو قرار دادم بهش بده مال من را، روزی من را، سینه پر شیرت را می‌بندی می‌گویی هیکلم خراب می‌شود، این تهمت به پروردگار نیست؟ خدا شیر دادن به بچه را عالم تخریب قرار داده این که تهمت است. بگو زحمت دارد دوست ندارم شیرش بدهم بگذار شیر خشک بخورد که معلوم نیست چی هست. بگو بخیل هستم بیخود خدا روزی این بچه را در سینه  من گذاشته نمی‌خواهم شیر بدهم، بخل است، جهل است، خلاف است خلاف کرم است، خلاف قرآن است، خلاف طبیعت عالم است.

آن وقت یک مسئله دیگر، تمام حیوانات ماده در عالم چه دریایی چه صحرایی، چه جنگلی تولید شیر در سینه‌شان فقط به اندازه بچه‌اش یا  تعداد بچه‌اش است مثلا یک گوسفند دوقلو بزاید تولید شیر فقط به اندازه آن دو تا بچه است، گاو یک  گوساله بزاید تولید شیرش اضافه از گوساله‌اش است بقیه را خدا برای ما گذاشته، تمام حیوانات تولید معین دارد سینه‌شان برای بچه اگر یک بچه است همان مقدار سیرش می‌کند دیگر نیست، دو تا بچه است دو تا بچه را سیر می‌کند هفت تا بچه است هفت تا بچه را سیر می‌کند الا دام حلال‌گوشت که خدا شیر اضافی می‌دهد هم برای بچه‌اش هم برای بندگانش، که شیر را بخورند صبح به صبح، یک عده‌ای پوکی استخوان نگیرند، بتوانند راه بروند بروند یواشکی عرق بخرند بخورند بنده‌اش هستند دیگر اگر پوکی استخوان بگیرند باید خانه‌نشین بشوند و یکی دیگر برود عرق بخرد و بیاورد، یا بروند زنا کنند، یا بروند شبها دزدی کنند، روزی خدا را بخورند انرژی بگیرند بدوند برای دزدی و آدم‌کشی.

شماها هستید که روزی خدا را حرام نمی‌کنید، نمک خدا را  حرام نمی‌کنید، شما خوب هستید اما دیگران خیلی نامرد هستند،  پست هستند، ظالم هستند، خب دویست و هفتاد و شش بار در کل قرآن رحمت خدا مطرح است. موارد رحمت را  من اگر بخواهم بگویم خب باید دویست هفتاد و شش موضوع را برایتان مطرح بکنم، من یک کلیاتی از رحمت پروردگار را برایتان می‌گویم شنیدنی است.

یک جلوه رحمت الله برای نیکوکاران عالم است، إِنَّ رَحْمَتَ اَللّٰهِ قَرِيبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِينَ  ﴿الأعراف‏، 56﴾، این یک جلوه رحمتش است، محسنین مثلا، شما مومن هستید، می‌آیی می‌گویی من در محضر پروردگار زشت است بخیل باشم، خدا دارد دائم من را می‌بیند چون خودش کریم است کریم را دوست دارد دلم می‌خواهد این پولی که خدا به من داده انفاق برای کار خیر یا برای حل مشکل مردم کنم، شما این کار را که می‌کنید رحمت خدا از افق وجود شما اینجوری طلوع  می‌کند، مثل الذین در سوره بقره است، مَثَلُ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ﴿البقرة، 261﴾، آنی که یک مقدار همه پول را که خدا  نمی‌گوید خودش در سوره اسرا  می‌گوید نه اینقدر دست و دلباز باش که خودت و زن و بچه‌ات به مشکل بخورید آن دست و دلبازی را نمی‌خواهم نه آنقدر دستت بسته باشد که یک قران ندهی، بین ذلک قواما، در انفاق کردن آدم متعادلی باش، نه چندان بخور کز دهانت برآید، نه چندان که از ضعف جانت درآید. متعادل باش، شما پول را رد می‌کنی حالا خدا با تو چه کا رمی‌کند این جزو جلوه‌های رحمت الله است، قریب من المحسنین.

می‌گوید وقتی که انفاق می‌کنی انفاقت را در پیشگاه من کمثل حبة مانند یک دانه نباتی که می‌کارند یک دانه است، انبتت سبع سنابل، دانه از یک طرف ریشه می‌دهد در زمین از یک طرف ساقه، هفت تا خوشه به بعضی از ساقه‌های نباتات روئیده  می‌شود، فی کل سنبلة معة حبه، بعضی از این نباتات در هر خوشه‌ای صد تا دانه نباتی دارند هفت تا خوشه، هفت تا صد تا هفتصد تا این هفتصد تا تا سه چهار ماه پیش چند تا بوده؟ یک دانه، یعنی هر روز دارد نشانمان می‌دهد که چیزی را که به من بدهی چنانکه به زمین می‌دهی هفتصد برابر تحویلت می‌دهد من هم انفاقت را هفتصد برابر در دنیا و آخرت بهت برمی‌گردانم، می‌گویم یک تومان دادی قیامت می‌گویم پاداشت هفتصد برابر است. این هم یک نوع تجارت است.

گرفتن تنها تجارت نیست پرداخت هم تجارت است، یک شهری من دعوت داشتم هنوز ازدواج نکرده بودم خیلی جوان بودم بیست و سه چهار سالم بود، شهر کشاورزی بود اصلا هیچ صنعتی در آنجا نبود و الان هم نیست همه باغ بود خانه‌ها همه در باغ بود باغ‌های پنج هزار متر و سه هزار متر خانه کوچک نبود آنجا، منبرشان هم بعدازظهر بود شبها جمع نمی‌شدند سال اول من هم بود، خوب هم جمعیت می‌آمد با اینکه حالا من اینجور که یادم است نه منبر پخته‌ای داشتم، درس می‌خواندم قم نه آیه زیادی بلد بودم نه بحث یاد گرفته بودم، نه تحلیل روایت بلد بودم ولی می‌آمدند مردم خوب بود، البته من هم حرف خوب می‌زدم ولی متن بود همش آیه را معنی می‌کردم یا روایت را، خیلی بلد نبودم بپرورانم.

یک عکس از آن زمان هست یک دانه، هفتاد درصد مستمع من بالای نود سال بودند، پیرمردهای خوش قیافه، محاسن سفید، اغلب هم با عبا می‌آمدند، سی درصد هم متوسط بود و جوان، خیلی این قیافه‌ها برای من جالب بود، یک روز از منبر آمدم پایین معمولا یک دری روبروی منبر بود می‌آمدم پایین می‌رفتم می‌نشستم نزدیک در چون بزرگان شهر و علما و تجار آنجا بودند نشستم خوردم کنار یک پیرمرد، که آن زمان حدود صد و هشت سالش بود، عبا هم داشت. محاسنی داشت، خیلی خوشگل بود شکسته نبود صورتش، گفت که آقا اگر من یک نهار دعوتت بکنم می‌آیی خانه  ما؟ یا باغ ما، گفتم بله، گفت این آدرس من دو کیلومتر باید پیاده بیایی چون شهر ما تاکسی و ماشین  ندارد، می‌خواهی قاطری اسبی بفرستم بیاورند، گفتم نه خودم می‌آیم، آدرس دقیق داد گفت ته بازار این شهر که آمدی بیرون مستقیم می‌آیی دیوار من دیوار چینه‌ای است کاه‌گل است کل آن یک در کوچکی هم دارد بیا در بزن من آنجا هستم.

آن سال هم آن منطقه سال نیارش بود، یعنی زردآلو کم بود، آلبالو و گیلاس خیلی کم بود گردو خیلی محدود بود درختها سال نیارش بود چیزی است که شب جمعه در محضر خدا روی منبر پیغمبر دارم می‌گویم می‌دانم کلمه به کلمه‌اش را پایم می‌نویسند، نمی‌خواهم سرتان را با جفت و جور کردن کلمات دروغ گرم بکنم. در زدم، آمد در را باز کرد باغ بود یک فرش انداخته بود زیر درخت رفتم نشستم، خدا شاهد است هشتاد درصد درختها را پنج تا چهار تا شش تا دو شاخه زده بود زیرش که میوه‌های این درختها نشکاند شاخه را، گفتیم خدایا این باغ یک دنیای دیگری است نکند پرده برزخ را کنار زدی ما را کشاندی در مهمانی یک مرده مومن برزخی که بهشت را بهش دادی بهشت برزخی، بهش گفتم آقا امسال مگر منطقه شما سال نیارش نبود؟ گفت چرا، گفت حتما در راه که می‌آمدی بیشتر باغ‌ها را د یدی لخت  است، وسط تیرماه هم بود، گفتم چطور برای شما تمام درختان پر است؟ و برای اینکه سنگینی این همه میوه نشکاند شاخه‌ها را زیرش پنج تا چهار تا دوشاخه زدی؟ جلوه رحمت، گفت می‌دانی چرا؟ گفت هر چند تا درختی که در این باغ می‌بینی بزرگ هم بود باغ، بدون استثنا من پای هر درختی پنج بار چهار بار سه بار، زیارت عاشورای ابی  عبدالله را خواندم گریه‌ام را  گرفتم پای درخت، تمام این درختها وصل به ابی عبدالله است، این یک.

دو گفت همه این محل من را می‌شناسند چون من صد و هفت و هشت سال است در این محل هستم و بیرون هم نرفتم، اول رسیدن میوه‌ها هر چی میوه در این باغ می‌رسد هفتاد سال است به محلی‌ها گفتم مشغول ذمه پروردگار باشید هر کدام باغ ندارید پول میوه خریدن ندارید، تا آخر تابستان سبد بیاورید برای خودتان و زن و بچه‌تان هر چی می‌خواهید بچینید ببرید هر کسی میوه ندارد، دو سه گفت این پالتوی من را می‌بینی پالتو تا زیر زانو گفت به خیاط که می‌دهم بدوزد می‌گویم جیب‌هایش را تا نزدیک مچم بساز، عصری که می‌آیم بیرون بروم خانه از هر نوع میوه‌ای که رسیده دو تا جیب‌هایم را پر می‌کنم تا برسم خانه هر بچه‌ای، هر زنی، هر زن بچه به بغلی، هر پیرمردی رد بشود می‌گویم دست کن در جیبم هر چی می‌خواهی در بیاور گفت من با خدا معامله دارم برای چی خدا خشکسالی به من بدهد مگر خدا در قرآن نگفته انفاق هفتصد برابر پاداش دارد در دنیا و آخرت، گفت من تمام این آیه‌های قرآن را بلد هستم، این رحمت خدا.

یک جلوه رحمت تجلی پاداش است، این چه تجارتی است چقدر عالی است و یک جلوه رحمتش را هم این را کاملا دقت کنید خیلی دلخوشی می‌دهد به آدم، و یک جلوه رحمتش هم فقط برای گنهکاران توبه‌کننده گذاشته است. البته گناهانی که بین بنده و خودش است ما یک گناهانی داریم بیرون از رابطه ما با پروردگار عالم است و آن گناهان مالی نسبت به مردم است، حقی را ضایع کند کسی، کارگری را آورده پولش را خورده، کم داده، بیمه‌ اش را نداده، این ضایع کردن حق‌ها گناه است کاری به خدا ندارد بخشش باید رفت از آنی که مالش خورده شده طلب مغفرت و بخشش کرد. اما ما شما خواهران، آنچه گناه بین خودمان و خدا داریم در صورت توبه کردن رحمت پروردگار طلوع می‌کند از وجودتان که مغفرتش است تمام گناهان پرونده را پاک می‌کند.

به جوری هم پاک می‌کند که پیغمبر می‌فرماید التائب من الذنب آنی که از همه گناهان گذشته‌اش ببرد نه اینکه بگوید خدایا توبه دوباره فردا برود سراغ گناهان نه برگردد به خدا، کمن لا ذنب له، مثل آدمی می‌ماند که به عمرش گناه  نکرده است. این هم یک نوع تجلی رحمت دو تا شد. یکی پاداش نیکوکاران است، یکی بخشیدن گناه گنهکاران است. این رحمت خداست.

حیف است خدایی که پاداش کسی را ضایع نمی‌کند، خدایی که به راحتی با توبه گناه را می‌بخشد آدم با آن زندگی نکند، با او نباشد، دوری کند از او، حیف است.

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^