فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اشتياق امام حسين (ع) به جهاد و شهادت

  علم شهادت در كودكى
ابن طاووس از حذيفه روايت كرده است كه :
امام حسين عليه السلام كودك بودند كه مى فرمودند: به خداوند سوگند، كه گردنكشان اموى براى ريختن خون من جمع مى شوند و سر كرده آنان عمر بن سعد است !
من به او گفتم : آيا اين خبر را پيامبر به تو داده است ؟
حضرت فرمودند: نه
حذيفه مى گويد: من نزد پيامبر رفتم و سخن امام حسين (ع) را خدمت پيامبر گفتم ، پيامبر فرمودند: علم حسين ، علم من است .
 هم مجاهد هم مهاجر
پيغمبر اكرم در عالم رويا به او فرموده بود: حسينم ! مرتبه و درجه اى هست كه تو به آن مرحله و درجه نخواهى رسيد مگر از پلكان شهادت بالا بروى ، ((مهاجرا الى الله و رسوله )) در حدود بيست و سه چهار روز عملا حسين بن على در حال مهاجرت بود. از آن روز كه از مكه حركت كرد، روز هشتم ماه ذى الحجه تا روزى كه به سرزمين كربلا رسيد و آنجا باراندازش بود و خرگاه خودش را در آنجا فرود آورد. آن روزيى كه از مكه حركت كرد و آن خطبه معروفى را كه نقل كرده اند خواند، هجرت و جهادش را توام با يكديگر ذكر كرد: خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جيد الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف ؛ ايها الناس ! مرگ براى فرزند آدم زينت قرار داده شده است ، آنچنان كه يك گردنبند براى يك زن جوان زينت است . مرگ ترسى ندارد، مرگ بيمى ندارد. شهادت در راه خدا و در راه ايمان ، براى انسان تاج افتخار است كه بر سر مى گذارد و براى يك مرد مانند آن گردنبندى است كه يك زن جوان به گردن خود مى آويزد. زينت است ، زيور است ))
كانى باوصالى تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلاء؛ ايها الناس الان از همين جا گويا به چشم خودم مى بينم كه در آن سرزمين كه در آن سرزمين چگونه آن گرگ هاى بيابانى ريخته اند و مى خواهند بند از بند من جدا كنند.))
((رضى الله رضانا اهل البيت ؛ ما اهل بيت از خودمان رضايى نداريم ، رضاى ما رضاى اوست . هرچه او بپسندند ما آن را مى پسنديم )) او براى ما سلامت بپسندد، ما سلامت را مى پسنديم ، بيمارى بپسندد، بيمارى مى پسنديم ، سكوت بپسندد، سكوت مى پسنديم . تكلم بپسندد، تكلم ، سكون بپسندد، سكون ، تحرك بپسندد، تحرك ، گفت :
قضايم ، اسير رضا مى پسندد /// رضايم بدانچه قضا مى پسندد
چرا دست يارم چرا پاى كوبم /// مرا خواجه بى دست و پا مى پسندد
كانى باوصالى تقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلا در جمله آخر، هجرت خودش را اعلام مى كند: من كان فينا باذلا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فانى راحل مصبحا انشاء الله ؛ هر كسى كه كاملا آماده است كه خون قلبش را هديه كند (ما در اين راه يك هديه بيشتر نمى خواهيم )، هر كسى حاضر است با من هم آواز باشد و مانند من كه هديه ام خون قلبم است در اين راه ، چنين هديه اى را براى خداى خودش ‍ بفرستيد، چنين هديه اى در راه خداى خودش بدهد، چنين آمادگى دارد، آماده يك مهاجرت باشد، آماده يك كوچ و رحلت باشد كه من صبح زود كوچ خواهم كرد.)) فانى راحل مصبحا انشاء الله .


منبع : تبیان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


 
نظرات کاربر




گزارش خطا  

^