فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عزت عاشورایی

عزت عاشورایی

مقدمه
    
سال 1381 شمسی که دو عاشورا را در آغاز و پایان خود جای داده، به حق از سوی رهبر مـعـظـم انـقـلاب اسـلامـی، حـضـرت آیـت ا... العـظـمـی خـامـنـه ای (دام عـزه) سـال ((عـزت و افـتخار حسینی)) نام گرفت تا مردم انقلابی و شیفته سالار شهیدان، هر چه بیشتر با ابعاد و زوایای عزت مداری آن احیاگر اسلام و پاسدار بزرگ دین خدا آشنا شوند و درس های عملی برای زندگی خود بیاموزند.
   
در اجـرای مـنویات مقام معظم فرماندهی کل قوا بر آن شدیم تا جرعه ای از دریای عزت و عظمت فرهنگ عاشورا و مکتب کربلا را به سالکان و پویندگان راه عزت و افتخار حسینی یعنی بسیجیان سلحشور تقدیم نماییم.
  
بـا تـوجـه بـه مـحـدودیـت اين نوشتار، مـبـاحـثـی حـول مـحـور اصـل عـدالتـخـواهـی و سـتـم سـتـیـزی، اصـل مـرزبـانـی ارزش هـا، اصـل غیرت دینی و اصل کرامت مندی و عزت مداری ارائه می گردد. به امید آنکه به عنوان بـرگ سـبـزی در بـوسـتـان پـرطـراوت بـسـیـجـیـان عـزت مـنـد و سـرافـراز مقبول افتد.
     
طلیعه
   
گـوشـت و خـون مـردم ایـران اسـلامـی بـا مـهـر و مـحـبـّت آل اللّه و خـانـدان عـصـمـت و طهارت (ع) آمیخته شده و دیرآشنای سالار شهیدان است. ولی بـهـار امسال به دلیل تقارن زمانی با ماه محرم و پراکنده شدن عطر عاشورا رنگ و بوی خـاصـّی گـرفت؛ چرا که اسلام و آوای اذانش، بر بلندای گلدسته های هزار و چهار صد ساله، به یاد عاشورا و عاشوراآفرین زنده مانده است. و این نه از آن رو است که حسین ـ کـه جـان شـیـفـتـگـان بـه فـدایـش بـاد ـ شـاگـرد مـکـتـب رسول و جگرپاره بتول (س) است، بلکه خود اسلامِ محض است؛ و لحظه لحظه زندگی اش آیـیـن زنـدگـی و عـاشـورایـش نـه یـک حـرکـت سـیـاسـی و حـادثـه نـظـامی که تمام و کمال و بی کم و کاست یک مکتب و فرهنگ غنی است و نمایشی عظیم از معارف بلند اسلام.
   
قـیـام آفـریـنـان و مـرزبـانان فرهنگ شیعی از دیر زمان از عاشورا الهام می گرفتند و امت اسلام را با نام و یاد حسین (ع)، علیه ستمگران بر می انگیختند. به ویژه یادش به خیر آن آفـتـاب جـمـارانی که تا برآمد، ظلمت یلدایی این قبیله سرآمد و دریایی از اندیشه های نـاب حـسـین (ع) را پیش چشم ما گسترد و خود نمودی از روح حماسی او بود. و نامش همیشه سبز این سیّد خراسانی و رهبر فرزانه، حضرت آیت اللّه خامنه ای، که ستاره زُهره نمای آن مـاه و فـارغ التـحـصـیـل آن دانـشـگـاه و واژه واژه اش گـوهـر هـمـان دریـاست،" 1 " سـال جـدیـد را سـال عزت و افتخار حسینی نامیدند تا نماد عینی و سرمشق ماندگارِ ملّت و مسئولان باشد. معظّم له در راز این نامگذاری فرمودند:
  
((ایـن سـال، سـال ((عـزّت و افـتـخار حسینی)) است؛ این عزّت، چگونه عزتی است؟ این افتخار، افتخار به چیست؟
  
از سـه بـُعـد و بـا سـه دیـدگـاه این نهضت عظیم حسینی را می شود دید؛ در هر سه بُعد، آنـچه که بیش از همه چشم را خیره می کند، احساس عزّت و سربلندی و افتخار است. یکی حرکت انقلابی و اصلاحی، دوم تجسم و تبلور معنویت و اخلاق و بُعد سوم فجایع، مصیبت ها و غصّه ها و خون دل های عاشوراست.
  
حرکت انقلابی و اصلاحی
  
... حـرکـت امـام حـسین (ع) حرکت عزّت بود؛ یعنی عزت حق، عزّت دین، عزت امامت و عزّت آن راهـی کـه پـیـامبر (ص) ارائه کرده بود. افتخار متعلق به انسان، ملّت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند طوفان ها پرچمی را که بلند کرده اند، از بین ببرد و بخواباند. امام حسین (ع) این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادت عزیزان و اسارت حرم شریفش ایستاد. این است عزّت و افتخار در بُعد حرکت انقلابی و اصلاحی.
  
تجسم و تبلور معنویت
  
... در بُعد تبلور معنویت هم همین طور است. خیلی ها امام حسین (ع) را بر این ایستادگی ملامت مـی کـردنـد، آنـهـا مردان بد و یا کوچکی هم نبودند اما بد می فهمیدند و ضعف های بشری بر آنها غالب شده بود؛ لذا می خواستند حسین بن علی (ع) را هم مغلوب همان ضعف ها کنند امـا امـام (ع) صـبـر کـرد و مـغلوب نشد و کسانی که با امام حسین (ع) بودند در این مبارزه مـعنوی و درونی پیروز شدند و آنها عده ای اندکی بیش نبودند امّا پایداری و اصرار آنها بـر اسـتـقـامـت در آن مـیـدان شـرف، مـوجـب شـد کـه در طول تاریخ هزاران هزار انسان، آن درس را فرا گرفتند و همان راه را رفتند.
    
اگـر آنـهـا در وجـود خودشان فضیلت را بر رذیلت پیروز نمی کردند، درخت فضیلت در تاریخ خشک می شد. امّا آنها آن درخت را آبیاری کردند. [و این درخت هنوز و همچنان پایدار و پـربـار اسـت و هـمیشه سبز خواهد ماند] و امروز پایداری شما ـ چه در دوران دفاع مقدس و چـه در بـقـیـّه آزمـایـش هـای بزرگ این کشور ـ این فضیلت ها را در زمانه ما ثبت کرد. همین مادری که در فلسطین جوان خودش را می بوسد و به طرف میدان جنگ می فرستد [نشان می دهد] که ملت فلسطین در صف آرایی معنوی در درون خود توانسته اند جانب معنویت را غلبه بدهند و پیروز کنند و این ملّت [سرانجام] پیروز خواهد شد.
   
بعد مصیبت ها و غصه ها
   
... در آن صـحـنـه ی سـوم هـم کـه صـحـنـه ی فـاجـعـه آفرینی های عاشوراست آن جا هم، سـربـلنـدی و افـتخار است؛ اگرچه مصیبت و شهادت است و شهادت هر یک از جوانان بنی هـاشـم، کـودکان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابی عبداللّه (ع) یک مصیبت و داغ بزرگ است، امّا هر کدام حامل یک جوهره عزّت و افتخار هم هست.
    
مـظـهـر جوانِ فداکار در کربلا کیست؟ علی اکبر، فرزند امام حسین (ع)، جوانی که در بین جوانان بنی هاشم برجسته و نمونه بود؛ جوانی که زیبایی های ظاهری و باطنی را با هم داشت؛ جوانی که معرفتِ به حق امامت و ولایت حسین بن علی (ع) را با شجاعت و فداکاری و آمـادگی برای مقابله با شقاوت دشمن همراه داشت و نیرو و نشاط و جوانی خود را برای هدف و آرمان والای خود صرف کرد؛ این خیلی ارزش دارد.
   
ایـن جـوان فـوق العـاده و بـرجـسـتـه را بـه مـیـدان دشـمـن فـرسـتـاد و در مـقـابـل چـشـم پدر و چشمان زنانی که نگران حال او بودند، جسد به خون آغشته ی او به خـیـمـه هـا بـرگـشـت. این چنین مصیبت و عزایی چیز کوچکی نیست، اما همین حرکت او به سمت مـیـدان و آماده شدن برای مبارزه، برای یک مسلمان، تجسّم عزّت و بزرگواری، افتخار و مباهات است. این است که خداوند می فرماید:
 
((وَللّهِِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنینَ)) (منافقون: 8).
  
عزّت از آنِ خدا و پیامبرش و از آنِ مؤمنان است.
  
حـسـیـن بـن عـلی نـیـز به نوبه خود با فرستادن این جوان به میدان جنگ، عزّت معنوی را نشان می دهد؛ یعنی پرچم سربلندی و حاکمیّت اسلام را ـ که روشن کننده ی مرز بین امامت اسـلامـی و سـلطـنـت طـاغـوتـی اسـت. ـ نـگـه مـی دارد ولو بـه قـیـمـت جـان جـوان عـزیزش باشد.))" 2 ".
  
بـا نـظـر به ابعاد سه گانه ی عاشورا، می توان هم ابعاد عاشورا و هم عزّت و افتخار حـسـیـنـی را بهتر شناخت. ولی نباید به تحلیل و تعمیق مفاهیم نظری آن بسنده نمود و در ابعاد گزارشی آن جمود کرد، بلکه باید همراه با بینش و برداشت عمیق و فراگیر، به بُعد عملی عاشورا نیز اندیشید.
 
(عاشورایی عمل کردن
  
در ایـن جـا سـخـن بـر سـر ((بـیـان مـفـهـوم صـحـیـح عـاشـورایـی عـمـل کـردن)) اسـت. بـایـد دیـد از چـه راهـی مـی تـوان حـسـیـنـی زیـسـت و عـاشـورایـی عـمـل نـمـود و عـاشـورایـی بـودن را تـعـمـیـم داد و بـه شکل فرهنگ فرا فردی و اجتماعی درآورد.
  
حوزه فردی
 
عـاشـورایـی بـودن و عـاشـورایـی مـانـدن نیاز به انقلاب درونی دارد و زدودن زنگ جمود شیطانی، بسان حرّ ریاحی؛ هم در حوزه فردی و خودسازی و هم در حوزه اجتماعی و جامعه پردازی.
  
در حوزه فردی هر کس باید حرکت را از خویشتن بیاغازد زیرا دریای پُر خروش جامعه، از قطره قطره افراد ترکیب می یابد و فرد فرد جامعه اگر روش زندگی را ازحسین (ع) و یـاران آن حـضـرت بـیاموزند و سیره خود را با فرهنگ عاشورا بیامیزند، به یقین هسته و پـیـکـره جـامـعـه، کـربـلایـی خـواهـد شـد؛ بـرای نـمـونـه جلوه هایی از مشخصات فرهنگ عاشورایی چنین است:
  
ایثار و تملک نفس
  
ایثار و برتری دادن دیگران و منافع جامعه، به مصالح و مـنـافـع شـخصی خود و همچنین تملک نفس و خودداری از برآوردن خواسته های نفسانی، از درس هـا و آمـوزه های عملی عاشورا است که مصداق آن عباس بن علی (ع) علمدار کربلاست. باید وی را الگوی عملی قرار داد که چگونه هنگام ورود به آب فرات در نهایت تشنگی آب نـمـی خـورَد و امـام حـسـیـن را بـرای سیراب شدن به خویشتن ترجیح می دهد و بر خود گوارا نمی بیند آبی را که مولا و مقتدایش از آن ممنوع است؛ و در همین صحنه و گیر و دار سـخـت، بر نفس خویش ظفر می یابد و خواسته ها و خواهش هایش را برآورده نمی کند و با بی اعتنایی به تمنای دل، سرانجام لب تشنه شهید می شود.
   
پیمان و وفاداری
   
عاشورایی مشربان و حسین مسلکان باید در وفا به پیمان خود، مـثـل عـاشـورائیـان و حـسینیان عمل کنند و در هیچ شرایطی عهد و پیمان خود را نشکنند و به یـاران وفـادار حـسـیـن و به ویژه به عبّاس بن علی (ع) بنگرند که چگونه تا پای جان به پای پیمان خود نشست و حتّی امان نامه ای را که از سوی دشمن برای او آمد نپذیرفت و همچنان به عهدی که با برادرش حسین بن علی (ع) بسته بود وفادار ماند.
  
سنخیت وسیله و هدف
    
همه تلاش های تربیتی برای این است که استعدادهای آدمی، در جهت کمال مطلق شکوفا شود و موانع تربیتی رفع گردد، و آن در زمانی تحقّق می یابد کـه هـم اهـداف عـالی مـورد تـوجـّه باشد و هم وسائل سیر به سوی آن اهداف. میان هدف و وسـیـله سـنـخـیـّتـی تـامّ بـرقـرار اسـت و بـه هـیـچ وجـه نـمـی تـوان بـا وسـائل نـادرسـت و از راه هـای نـاصـحیح به اهداف درست و صحیح دست یافت. در مدرسه تـربـیـتـی امام حسین (ع)، برای کسب قدرت، ایجاد اصلاحات اجتماعی و سیاسی و برای هـدایـت گـری و نـشـر و تـبلیغ فرهنگ دینی و نیز به منظور حفظ حکومت و دینداری، نمی تـوان بـه خـیـانـتـکاری، دروغگویی، سلطه گری، نیرنگ و خُدعه و هر وسیله نامقدّس و نـامـشـروع روی آورد. قـمـه زدن بـه عـنـوان یک رسم نامطلوب نمی تواند وسیله تبلیغ و تـرویـج و تـوسـعه فرهنگ عاشورا به حساب آید، به همین منظور مقام معظّم رهبری در این بـرهـه زمـانی و با توجّه به شرایط موجود و تبلیغات دشمنان علیه تشیّع، آن را مجاز نـمـی دانـنـد و از عـزاداران پـرشـور حسینی می خواهند این نوع ایثار را به ایثار مشروع، درست، سودمند و مثبت تبدیل کنند یعنی به جای ریختن خون سر خود و هدر دادن آن، در روز عـاشـورا خـون هـدیـه کنند تا فداکاری بُعد کاربردی بیابد و دشمن هم بهانه ای برای تبلیغات منفی و شایعات نیابد. و آن بدان جهت است که در اسلام بر خلاف مکتب های مادّی و انـحـرافـی، ((هـدف وسـیـله را تـوجـیـه نـمـی کـنـد)) و اعمال خالص و بی شائبه، با وسایل ضد ارزش و ناخالص، رنگ ریایی به خود نمی گـیـرد. اینک نمونه ای از سیره عملی امام در مسیرش به کربلا را در این رابطه مرور می کنیم.
   
در راه مکّه به کربلا، به امام خبر دادند که ((عُبیداللّه بن حُرّ جُعفی)) در نزدیکی ایشان اتـراق کـرده اسـت. امـام (ع) فـورا کـسـی را بـه سویش فرستاد تا او را به یاری خود بـخـوانـد. عـبـیـداللّه پـیـام امام را شنید ولی دعوت او را نپذیرفت. امام (ع) با چند تن از یاران خود، پیش او رفت و او را به یاری خویش دعوت کرد. وی در جواب امام (ع) گفت:
     
((بـه خـدا سـوگـنـد، مـن می دانم هر که شما را پیروی کند به سعادت و خوشبختی ابدی نـایـل مـی آیـد. ولی مـن مـی دانـم که یاری من شما را سودی نمی بخشد، زیرا در کوفه، کـسـی را نـدیدم که مصمّم به یاری شما باشد و از مرگ هم بسیار می ترسم. ولی اسب معروف خود را که تا به حال با آن دشمنی را تعقیب نکرده ام مگر این که به او رسیده ام و هـیـچ دشـمنی مرا تعقیب نکرده است مگر از چنگ او گریخته ام، و شمشیرم را به تو تقدیم می کنم.))
  
امام حسین (ع) از او روی گرداند و فرمود: حال که در راه ما از نثار جان خود دریغ می کنی، مانیز به مال تو نیازی نداریم، سپس این آیه را تلاوت کرد:
  
((ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُدا)) (کهف / 51).
 
من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نگرفتم." 3 ".
  
آنـان کـه بـه راه حـسـیـن مـی رونـد و مـی خـواهـنـد عـاشـورایـی عـمـل کـنـنـد نـمـی تـوانـنـد و نـبـایـد جـز ایـن گونه باشند. در این ماجرا امام حسین (ع) از وسـایـل مـادی و رزمـیِ شـخـصـی کـه در نـیـت و عمل سنخیت معنوی با او ندارد، سود نجست. شـخـصـی کـه بـا ((امـامِ واجـب الاطاعه ی)) خود هم سو و هم صدا نمی شود و استمدادش را نـادیـده مـی گـیـرد، اسب و اسباب رزمی او نیز هم سنخ و هماهنگ با اهداف امام نخواهد بود. چـرا کـه چـشـمـه نـابِ خـلوص و مـعـنویت و آب زلال تقرب به خدا را نباید با خاک و خس و خاشاک، گل آلود نمود.
  
پاورقی ها:
  
1- بر ساحل سخن، ص 19، سید ابو القاسم حسینی (ژرفا)
  
2- گزیده ای از فرمایشات مقام رهبری، ص 4 ـ 22، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس
  
3- فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 132


منبع : منبع: سایت راسخون.
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


 
نظرات کاربر




گزارش خطا  

^