فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبادت، گنجی در خزانه پروردگار


نماز و طاعت الهی - جلسه اول پنجشنبه (25-9-1400) - جمادی الاول 1443 - مسجد رسول اکرم (ص) - 9.77 MB -

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرّمین

 

براساس آیات قرآن و روایات اهل بیت، در این عالم هستی گنجی با ارزش‌تر از عبادت نیست، و هیچ گنجی هم سود ومنفعت وبازدهی آن مانند عبادت نیست، پروردگار مهربان عالم وقتی می‌خواهد در قرآن جهان را تعریف کند به عبادت تعریف کرده است، یعنی در متن قرآن مجید جهان را به عنوان مطیع معرفی کرده است، آیه‌اش این است: “ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ”[1]، آیه عجیبی است؛ اولاً یک معجزه در این آیه است که شاید از زمان آدم (ع) تا تقریباً یک قرن قبل - که نمی‌دانیم چند سال است- دانشمندانِ زحمت کشیده جهان‌شناس ابتدای جهان را خبر نداشتند، که جهان آفرینش مایه‌اش ومادّه‌اش، وعنصر آن، چه بوده. در آیه شریفه می‌فرماید: پیش از آسمان‌ها و زمین آنچه را که آفریده بودم دخان بود، دخان در آیه شریفه به معنای دود است اما نه این دود اصطلاحی که در همین یک قرن اخیر با زحمات دانشمندان ثابت شد که پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین آنچه که وجود داشت و شکل هم نداشت صورت هم نداشت، چیزی به نام گاز سدیم بوده، البته این نامگذاری خارجی‌هاست اما نامگذاری قرآن دخان است، یک انرژی که این انرژی به صورت آزاد وجود داشت و آفریده شده بود و ما اگر بخواهیم به گذشته این دخان یا گاز سدیم برگردیم که قبلش چه بوده کاملاً انسان را شگفت‌زده می‌کند، که خداوند متعال بدون نقشه، بدون در اختیار داشتن مواد، بدون ابزار این گاز را آفرید.

یعنی قبل از گاز هیچ نبوده جز ارادت الله، “إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ”[2] ، این هم از آیات عجیب قرآن است، هر گاه وجود چیزی را فقط اراده کنم اصلاً حرف هم نمی‌زنم لفظی هم به کار نمی‌برم، “إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ” ، فقط اراده می‌کنم که باشد، فیکون می‌باشد، این دقایق قرآنی را می‌شود فهمید؟ که هیچ نیست، من اراده می‌کنم که چیزی باشد با اراده کردن من آن چیز موجود می‌شود، آن وقت این موجود شدن هم به او خطاب نمی‌شود بلکه این “کُن” که در آیه شریفه دارد “فیقول له کن” نه اینکه پروردگار صدا بزند و یک کاف و نون را بگوید اینجور نیست، این “کُن” کُن ارادیه است، کُن تکوینیه است، این گاز نبود اراده کرد باشد، به وجود آمد حالا این گاز به وجود آمده نیز یک مشکلی که دارد برای ما حل نیست، برای هیچ علمی هم حل نشده که ظرف این گاز چه بوده! بالاخره گاز در یک ظرفی قرار داده شده است، ظرف چیست؟ بیشتر از این هم نمی‌توانیم دنبالش برویم چون اگر بگوییم که گاز در چه ظرفی بوده بعد این سؤال پیش می‌آید که خود آن ظرف در چه بوده؟ آن ظرف دوم چه بوده؟ آفرینش حیرت‌انگیز است یعنی عقل بشر را تا یک جا متوقف می‌کند، نمی‌تواند درک بکند و بفهمد، حالا این گاز که اولین بار قرآن مطرح کرده که به عربی دخان می‌شود، به فارسی گاز می‌شود، خارجی‌ها هم اسمش را سدیم گذاشته‌‌اند.

حالا قرآن مجید را دقت بفرمایید:

“ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ”، این آیات را اگر آدم دقت کند دو تا سود دارد یکی معرفت به خدا، و یکی اضافه شدن آگاهی انسان به عالم خلقت، اضافه شدن آگاهی انسان به خودش، اضافه شدن آگاهی انسان به موجودات ریز و درشت تا حدّی که آدم می‌تواند جلو برود و حقیقت را بفهمد. خب این دو منفعت را آیات قرآن کریم دارد، در همین زمان ما، مدتی پیش در کتاب می‌خواندم که یکی از علمای شیعه در حال مرگ بود، یک عالم بزرگی دیدن او آمده بود، در حال احتضار به این عالم عیادت‌کننده گفت که فلان مسئله چگونه است؟ من نمی‌دانم چگونه است، تو اگر می‌دانی برای من بگو، این عالم در حال احتضار گفت که؛ خب من جوابش را دارم بگویم اما الان به چه درد می‌خورد؟ تو در حال مردن هستی، این مطلب علمی را از من پرسیدی، من بگویم به چه درد تو می‌خورد؟ چه جواب عالی داد چه جواب با ارزشی داد! این برای همه ما درس است، به او گفت: من جاهل به این مطلب بمیرم در پیشگاه خدا خوب است یا عالم به این مطلب؟ همین حال احتضار که هفت هشت دقیقه دیگر مانده من بمیرم ونسبت به این مسئله جهلم را برطرف کنم این خوب است یا بد است؟ که آدم دانا بمیرد، نسبت به هر چیزی که آدم جاهل بمیرد باخته است. البته در حدّ خودش، حالا هیچ وقت ما را دعوت نمی‌کنند که عالم به همه امور باش اما دعوت می‌کنند عالم به دینت باش، عالم به احکامت باش، عالم به مسائل شرعی‌ات باش، عالم به حلال و حرامت باش، که پیغمبر می‌فرماید: اگر این امّت من چهل تا مسئله‌شان را بلد باشند چهل تا مسئله، در روایاتمان است وبزرگان هم نقل کرده‌‌اند پنج مسئله درباره خدا، پنج تا درباره پیغمبر(ص)، پنج تا درباره اهل بیت (علیهم السلام)، بیست تا درباره عبادات حلال و حرام، پیغمبر(ص) می‌فرماید: این آدمی که چهل تا مسئله مورد نیازش را بلد است قیامت فقیه محشور می‌شود[3]، یعنی دین‌شناس، نه مرجع تقلید، فقیه. فقه اصلاً در لغت عرب به معنی فهم است، اگر یک انسانی چهل حقیقت را بلد باشد که نیاز دارد و واجبش است و ضروری است، قیامت فقیه محشور می‌شود، یعنی دانای به دین، و هر کسی فقیه محشور شود اصلاً راهی به دوزخ ندارد.

خب، “ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ” ، من تسلط بر بالا پیدا کردم، این بالا چه بود؟ دخان، یا شما بگو دود چه دودی بوده؟ از قبیل این دودها نبوده، این دودها مایه آفرینش نیست، یک چیزی که دارد می‌سوزد دود از آن بیرون می‌آید، آن دود انرژی بوده انرژی آزاد، بعد پروردگار می‌فرماید: به این انرژی آزاد خطاب کردم که به صورت تمام این آسمان‌ها و زمین به طرف اراده من حرکت کن، که خود قرآن مجید می‌فرماید: وقتی که خدا آسمان‌ها و زمین را که به صورت گاز بودند دعوت کرد که بیایید، یعنی ای گاز بخشی به شکل آسمان بشو، بخشی از تو به شکل زمین، چه قدرتی است برادران خواهران، این چه قدرتی است! این چه قدرتی است که وقتی توجه به گاز می‌کند و می‌گوید به صورت آسمان‌ها و زمین بیایید، این گاز کره زمین می‌شود، این چه قدرتی است؟ این گاز آسمان‌های هفت‌گانه با میلیاردها کهکشان و صحابی و ستاره و خورشید می‌شود و همه‌‌شان هم به دور خودشان می‌چرخند و هم به دور فلکی که برایشان در سوره یس می‌گوید؛ قرار دادم “كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»، و الان دانشمندان کشف کرده‌‌اند که کلّ این خورشیدها وستاره‌ها حرکتشان به صورت شناوری است، “كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ».

 سباح یعنی شناور، خب آسمان‌ها پدید آمد، در شش دوره، و حالا آن جمله جالب آیه این است: “فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا”، از حالت گاز به صورت آسمان‌ها و زمین دربیایید و به سوی من حرکت کنید طائعین که با همه وجودتان مطیع من باشید، خب اگر مطیع خدا نمی‌شدند که نمی‌آمدند به این شکل درآیند. و اگر مطیع خدا نبودند که خیلی زود همه عالم به هم می‌ریخت، از آیه شریفه استفاده می‌شود؛ کل موجودات از وقتی به وجود آمدند در عبادت هستند، حالا نوبت انسان و جن که شد پروردگار عالم عاشق این معنا بود که مردم و جن با هماهنگی وبا کل عالم در مدار عبادت قرار بگیرند عبادت اختیاری، البته کل موجودات عالم عبادتشان اجباری است و نمی‌توانند مطیع نباشند، اما ما می‌توانیم مطیع نباشیم، جن می‌تواند مطیع نباشد، در بین ما انسان‌ها از زمان آدم تا حالا انسان مطیع کم بوده، “قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ “[4]، که شکر در اینجا به معنی عبادت است به دلیل یک آیه دیگر که: “اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکراً”، آل داود اگر می‌خواهید شکر من را به جا بیاورید، شکر من عبادت است یعنی نماز که می‌خوانی بنده شاکر شدی، روزه گرفتی شدی بنده شاکر، گناه کبیره مرتکب نشدی شدی بنده شاکر، این متن قرآن است. حالا بیشتر مردم فکر می‌کنند شکر یعنی اینکه آدم با هر نعمتی که وصل شد بگوید الحمدلله رب العالمین، این شکر زبانی است، اما شکر عملی عبادات است، یعنی آدمی که نماز نمی‌خواند این بنده ناشکری است، یعنی این دارد نمک یکی دیگر را می‌خورد و نمکدان می‌شکند، این دارد نان یکی دیگر را می‌خورد و از آن قدرت گرفته شده، نان را یا خرج شیطان می‌کند یا خرج خواسته‌های نامشروع و نامعقول خودش. این شکر است، “اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکراً”.

 جناب آقای میر حبیب اللهی! ما در حوزه درس خوانده‌‌ایم که این “شکرا” از نظر ادبیات عرب اسمش مفعول لاجله است، یعنی اگر می‌خواهید به خاطر من شکر کنید اعملوا، آدم‌های عبادت‌کننده‌ای باشید، آنی که عبادت ندارد شکر ندارد، آن کسی که عبادت ندارد سپاسگزار پروردگار نیست، خب ما که امروز صبح آمدیم گوش به حرف دادیم، مثل آسمان‌ها و زمین که پروردگار می‌فرماید: “فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا” ، ای گاز به صورت هفت آسمان وزمین به سوی من حرکت کن، “طائعین” گوش بده به حرف من، گوش بده به خواسته من، آنها همه درمدار عبادت قرار گرفتند. این دو رکعت نمازی که من امروز صبح خواندم یعنی با کل آفرینش خودم را هماهنگ کردم، یعنی من هم در همان مداری قرار گرفتم که کل عالم قرار گرفته، پس فردای قیامت آسمان‌ها و زمین قیامت که در سوره ابراهیم می‌گوید غیر از این آسمان‌ها و زمین است ولی همین‌هاست وتغییر پیدا می‌کند رابخوانید، که “يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ”[5] آن روز همین زمین تغییر می‌کند به شکل دیگر، ولی قیامت روی همین زمین است، یوم تبدل الارض غیر الارض و السماوات، کل آسمان‌ها هم از نظر شکل تغییر پیدا می‌کنند ولی ریشه‌شان همین آسمان‌هاست. ما وقتی با عبادتمان هماهنگ با کل عالم بشویم پس فردای قیامت هم آسمان‌ها ما را می‌شناسند، چون در راه و طریق‌مان ودر عمل‌مان با آنها بودیم، هم زمین ما را می‌شناسد هم فرشتگانی که عبدالله هستند ما را می‌شناسند هم انبیاء الهی که عبدالله هستند ما را می‌شناسند، چون همه یک طایفه هستیم، کل عالم وما و انبیاء و ائمه همه یک طایفه هستیم، همه همدیگر را می‌شناسیم، شما فکر می‌کنید ما از قبر که درآییم باید دنبال پیغمبر بگردیم وببینیم که از میلیاردها آدم محشر کدام‌ها پیغمبر(ص) است یا کدام فاطمه زهرا (س) است یا کدام امام حسین (ع) است؟ ما همین که وارد محشر بشویم چشم‌مان بیناست، غیر از غریبه‌ها و بیگانه‌های از عالم و بیگانه‌های از انبیا هستند که قرآن می‌گوید آنها قیامت کوردل هستند، اصلاً هیچی را نمی‌فهمند تنها چیزی را که اینها برای خودشان باقی گذاشته‌‌اند که احساس بکنند دوزخ است، همین. هیچی چیز دیگر را احساس نمی‌کنند ولی شما وقتی وارد می‌شوید آشنا هستید، چگونه آشنا هستید؟ چون هماهنگ با همه هستی بودید، هماهنگ با همه انبیا بودید، خودتان را کوچک نبینید، گاهی مردم در خودشان فکر می‌کنند ما کجا حساب می‌شویم! اگر شما را حساب نکرده بودند که یک یا ربّ نمی‌توانستید بگویید، می‌توانستید؟ زیر هر یا ربّ تو لبّیک ماست، من اول صدایت می‌کنم تو می‌گویی یا ربّ، نه اینکه خودت شروع می‌کنی.

مثل همان روایتی که زیاد شنیده‌‌اید، امام صادق (ع) می‌فرماید: در مجالس حسین ما اول ما شما را آمادگی می‌دهیم که بروید نه خودتان، زیر هر یا ربّ تو لبّیک ماست. خب شما آشنا هستید، وقتی وارد قیامت می‌شوید همه چیز را می‌فهمید، همه چیز را می‌شناسید، اصلا لازم نیست بگردید وجستجو کنید همین که نگاه می‌کنید می‌فهمید پیغمبر کدام است امام حسین کدام است، امیرالمؤمنین کدام است. بعد هم سوره رعد را ببینید، شما که در عبادت هماهنگ با خلقت هستید وقتی می‌خواهید وارد محشر بشوید قرآن می‌فرماید: “وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ”[6] ، اصل معنای کلمه دخل وارد شد است، یعنی الان درِ مسجد را یک بزرگواری که باز کند بیاید در شبستان، عرب می‌گوید دَخَلَ، وارد شد، درست؟ اما اگر این لغت دخل با حرف “علی” بیاید “وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ”، دیگر معنی وارد شد ندارد، کاملاً معنی‌اش از نظر عربی فرق پیدا می‌کند. خب حالا این آیه معنی‌اش چیست؟ “وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ” یعنی فرشتگان به زیارتش می‌آیند، دیگر اینجا معنی ورود نیست، یعنی هر مؤمنی وارد محشر می‌شود فرشتگان یدخلون علیهم، به زیارتش می‌آیند، مِن کُلِّ بابٍ برای زیارت این مؤمن هجوم می‌آورند ، هجوم از همه طرف، روبرو، پشت سر، بالای سر، دست راست، دست چپ من کل باب، کُلّ یعنی از هر طرف. خب وقتی آمد به زیارت مؤمن ملائکه چه به مؤمن می‌گویند؟ “سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ” درود بر شما، سلامت بر شما، امنیت بر شما، به خاطر ایستادگی که در مدار عبادت کردید، فراری از خدا نبودید، فراری از انبیا نبودید، فراری از قرآن نبودید، فراری از ائمه طاهرین نبودید، فراری از حلال و حرام خدا نبودید، “سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ”  ، صبرتم فعل ماضی است، یعنی شما در دنیا که بودید گول هیچ چیز را نخوردید که از عبادت قطع بشوید، از خوبی‌ها قطع بشوید، از مسجد قطع بشوید، از پیغمبر قطع بشوید. ایستادید، صبرتم یعنی در دین ایستادید، در عبادت ایستادید. “سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ”، فرجام الان شما که قیامت است فرجام نیکی است، و بعد در آیه ادامه می‌دهد می‌فرماید: خودتان را تنها بهشت نمی‌برم چون دلتان هم نمی‌خواهد تنها بروید، بالاخره در دنیا زن داشتید پدر و مادر داشتید اولاد داشتید، این آیه هم از آیات بسیار شادکننده است، أدخَلَهُم “جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ” همه پدران شایسته گذشته‌تان را، پدرت پدربزرگت، برو تا آخر. و ذریاتهم و تمام دختر پسرهای نسلت را، “صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ” و زنان شایسته‌تان را، آنهایی که همسر شما بودند. پدران، زنان، نسلتان، آن‌ها را هم با شما در بهشت می‌آورم که همه کنار هم باشید، بهشت خیلی شاد است خیلی.

خب معنای عبادت شما این اسن، وقتی من آیات را کنار هم می‌چینم این حقایق از آن درمی‌آید؛ عبادات شما هماهنگی با کل جهان هستی است، پس شما آشنای با جهان هستی هستید، درست؟ شفاعت برای آشناهاست، کسی که در قیامت از خدا بیگانه است، از پیغمبر بیگانه است، از ائمه بیگانه است، از قرآن بیگانه است، ازعبادت بیگانه است شفاعت شامل حالش نمی‌شود چون هیچکس سراغش نمی‌آید هیچکس، “وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى”[7]‌ تک و تک، هیچکس سراغش نمی‌آید.

“فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ”[8] ، قیامت شفاعت هست شفاعت‌کنندگان هم هستند، ولی شفاعت شفاعت‌کنندگان به اینها نمی‌رسد، یعنی پیغمبر(ص) اینها را نمی‌شناسد اینها غریبه هستند، ائمه (علیهم السلام) اینها را نمی‌شناسند، یعنی اینها از پرونده معرفتی پیغمبر و ائمه خارج هستند، این را چطوری من برای شما حل بکنم؟ یک روایت از اصول کافی این کتاب بسیار با عظمت بخوانم، یک کسی آمد پیش امیرالمؤمنین (ع) گفت که: اُحِبّکَ، چقدر من عاشق تو هستم علی جان، امیرالمؤمنین چند لحظه سرش را پایین انداخت بعد سرش را بلند کرد فرمود: دروغ می‌گویی، گفت: من دروغ می‌گویم؟ فرمود: بله که تو دروغ می‌گویی. گفت: از کجا فهمیدی من دروغ می‌گویم؟ فرمود: من همین الان از زمان آدم تا قیامت ارواح عاشقانم را نگاه کردم تو در آنها نبودی، دروغ می‌گویی تو غریبه هستی تو بیگانه هستی[9]. این‌ها که بیگانه از عبادت هستند از پرونده معرفتی انبیاء و ائمه و پرونده جهانی بیرون هستند، کسی به اینها نظر ندارد، اینها در دنیا خیلی ضرر کردند، آخرت که ضرر خیلی بدتر است و اصلاً قابل حس نیست.

شب جمعه است چه شروع خوبی داریم، شب جمعه، آخر هفته است، آخر هفته ما چه شروع خوبی دارد که در مسجد هستیم بعد از نماز هستیم، با گریه بر ابی عبدالله، چقدر این شروع شروع خوبی است! خدایا چه توفیقی به ما دادی! یعنی ما را قابل دانستی. خب بله که قابل دانسته اگر ما را قابل نمی‌دانست اینجوری با ما معامله نمی‌کرد.

زینب چو دید پیکری اندر میان خون

زخم تنش ز انجم هفت آسمان فزون

گفت این گلو بریده نباشد حسین من

این نیست آن که در بر من بوده تاکنون

گر این حسین من تن او از چه بر زمین

ور این حسین من سر او از چه بر سنا

یا خواب بوده‌ام من و گم کرده‌ام طریق

یا خواب بوده آن که مرا گشته رهنمون

می‌گفت و می‌گریست که جانسوز ناله‌ای

آمد ز حنجر شه لب تشنگان برون

کای عندلیب گلشن جان آمدی بیا

ره گم نکرده خوش به نشان آمدی بیا

 

صلی الله علیک یا ابا عبدالله.

 


[1] . فصلت: 11.
[2] . یس: 82. 
[3] . بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۵۶، ح ۱۰.
[4] . سبأ:‌13.
[5] . ابراهیم:‌48. 
[6] . رعد: 23.
[7] . انعام: 94.
[8] . مدثر: 48.
[9] . الکافی: ج 1، ص 438، ح1.

0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^